#سلام مولای ما
وفا خواهد شد!
عهد بسته شده با
ولایت علی مرتضی سلام الله علیه،
میان فوج فوج بندگان
در زمانهی باشکوه آمدنت ...
حقی که با علی و فرزندان اوست
بازخواهد گشت
به دست صاحبانش ...
خیلی زود ...
همین روزها ...
با دعاهای من و تو
برای ظهورش ...
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
#عیدسعیدغدیرخممبارک
#عید_غدیر
#فقط_به_عشق_امیر_المومنین
#شهید_سردار_قاسم_سلیمانی
🌷🌷🌷🌷🌷
هر كس به مدار مغناطيسی #علیبنابیطالب(علیه السلام)
نزدیکتر شد،
اين مدار بر او اثر می گذارد
او #کمیلبنزیاد میشود،
او #ابوذر_غفاری میشود،
او #سلمان پاک میشود...👌
#اللهم_ارزقنا_الشهادة_في_سبيلك
#روزتون_شهدایی
هدیه محضر ارواح مطهر شهدا🌷وامام شهدا🌷صلوات
🌷
🕊🌷
🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷
ندبه هاے دلتنگے
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ #داستان_واقعی #من_زنده_ام #قسمت_۱۸۷ *═✧❁﷽❁✧═* شدت دلپیچه اجازه نمیداد کمرم را صاف
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
#داستان_واقعی
#من_زنده_ام
#قسمت_۱۸۸
*═✧❁﷽❁✧═*
کمآبی💦 همهی وجودم را بیرمق و ناتوان کرده بود. ثانیهها به سختی عبور میکردند. دلپیچه و فشار اسهال مثل طوفان مرا به زمین میکوبید🤕 بعد از این همه سؤال بیجواب و سرپا ایستادن، وقتی حس میکردم بند بند استخوانهایم دارند از هم جدا میشوند، تازه نفر سومی وارد اتاق شد و پشت میزی که در کنارش کمدی بود، نشست. با تمسخر 😏پرسید: شنو وجعک بنت الخمینی؟ (دردت چیه بنت الخمینی؟)
برای اینکه بیشتر از این آنجا نمانم و به رنجم خاتمه دهم گفتم: دردی ندارم❌
دکتر چهار تا قرص💊 لوموتیل به دستم داد و به سرباز گفت: اخذوها. (ببریدش)
وقتی به سلول برگشتم خواهرها خیلی نگران شده بودند. بالافاصله فاطمه پرسید: حالت خوبه؟ درمانگاه بیرون از اینجا بود، با ماشین🚕 بردنت؟
گفتم: نه پشت همین سیاهچالها یک عمارت آینهکاری درست کردهاند که هیچ شباهتی به درمانگاه ندارد ☹️و برای بازجویی از مریض و مجروحین آنجا نشسته بودند. این امامزاده شفا که نمیدهد کور هم میکند😑
اسم داروها را در همان مدت کوتاهی که در مرکز امداد جبهه (مدرسهی کودکان استثنایی) با خانم عباسی کار میکردم، یاد گرفته بودم 👌اما باز هم از فاطمه پرسیدم: این قرص ریزها همان لوموتیل است؟ نفری یکی از اینها بخوریم.
گفت: اینها که آب نبات نیست تقسیمش میکنی، تمام آب بدنت رفته، باید هر چهار تا را با هم بخوری😋
بدون آب چهار تا قرص💊 را خوردم.
══ ೋ💠🌀💠ೋ══
👈 ادامه دارد... 🔜👉
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️