ندبه هاے دلتنگے
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ #داستان_واقعی #من_زنده_ام #قسمت_۴۵۳ *═✧❁﷽❁✧═* آنچه ما را آزار می داد 😖و برایمان عا
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
#داستان_واقعی
#من_زنده_ام
#قسمت_۴۵۴
*═✧❁﷽❁✧═*
ما میدانستیم که محمد فرخی به جرم داشتن مدادی ✏️به اندازه یک بند انگشت ، به شهادت🌷 رسیده . ما میدانستیم یک فلس عراقی که ده تای آن بهای یک نان میشد ، چقدر ارزشمند است چون میتوانست لقمه سیری برای یک اسیر باشد👌
اما برادرها این فلسها را روی هم میگذاشتند تا دینار💶 شود و دینارها را روانه قفس ما و مجروحین و سالمندان 👴میکردند.
با همه این مصیبتها و با اینکه به ته خط رسیده بودند ، باز هم زندگی برای آنها معنایی جز جوانمردی و جهاد در راه عقیده نبود👌
خبر مریضی مریم و نیازمان به دوا 💊و دکتر در اردوگاه پیچیده بود و از آن به بعد از راهرویی که نقطه امید ما بود دست خالی برنمی گشتیم . بچهها هرچه داشتند به سمت راهرو میفرستادند .
مثلا پرتقالی 🍊را که سهم هر اسیر از آن یک قاچ بود با هزار ترفند و خطر توی کیسه میگذاشتند و به راهرو میفرستادند و خلاصه هردم از آن باغ بری میرسید✅
یک روز که برای هواخوری بیرون آمده بودیم و قدم🚶♀ میزدیم ، برادر مجید جلالوند را دیدیم . دیدن👀 او خاطره روز و ساعت اول اسارت را برایم تداعی کرد . او همیشه در همه فصول با پالتویی 🧥بلند بین قاطع افسران و بسیجیان در رفت و آمد بود .
وقتی او را با آن پالتوی 🧥بلند پشمی میدیدم احساس سرما می کردیم . با اشاره دست و سر، گوشه ای از راهرو را نشان می داد اما هرچه نگاہ می کردیم چیزی نمی دیدیم ❌فهمیدیم😇 چیزی را زبر پالتوی ورم کرده اش پنهان کرده و منتظره فرصت است . نمی دانیم کی و چگونه و توسط چه کسی از بالای دیوار راهرو کیسه ای افتاد .
سریعاً به هواخوری خود خاتمه داديم ، نمی دانستیم🤔 چطور باید این کیسه را دور از چشم نگهبان به داخل قفس ببریم . کیسه را باز کردیم ، پر از پنبه و گاز بود . آنها را تکه تکه بین خودمان تقسیم کردیم و به داخل قفسمان بردیم👌
در گیرند و درمانگاه از این نظر در مضیقه است اما مجروحان هم می خواستند ما از محبت💞 آنها بهره مند شویم . آنها قبل از اینکه نیازمان را به زمان باوریم هر چه را که می خواستیم در حد وسع و شرایط فراهم می گردند . با فرا رسیدن بهار ۱۳۶۲ سومین بهار اسارتم را آغاز کردم 😔فرصت کوتاهی برای دید و بازدید بین قاطع افسران و بسیج بان و سپاهیان بر قرار شده بود .
رفت و آمد و سر و صدا زیاد شده بود و همه سال نو را تبریک می گفتند و روبوسی😘 می کردند و مشغول عید مبارکی بودند اما در همیشه بسته زندان ما با آن پرده فلزی اجازه ورود بهار را به قفس ما نداد .
سرگرد محمودی وارد اردوگاه شد . به اولین جایی که سرک کشید قفس ما بود . او به سرباز جدیدی به نام حاجی رو کرد و گفت :
- از این به بعد تو نگهبان دخترها🧕 باش ، حاجی نگهبان مسن و افتادهای بود و رفتار سنجیدهای داشت ، گویی محمودی با برداشتن خمیس می خواست به ما عیدی😍 بدهد .
محمودی رو به ما کرد و گفت : از بیست سال فقط چهار سالش گذشته ، شانزده سال دیگرش باقی مانده .
این جمله ما را به فکر فرو برد . او عدد بیست را از کجا درآورده است ❓
══ ೋ💠🌀💠ೋ══
👈 ادامه دارد... 🔜👉
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
بسم الله الرحمن الرحیم
#سوره_مبارکه_نصر_آیه_۳
#شکر_گذاری_بخاطر_پیروزی_
اسلام_و_نصرت_الهی
پس پروردگارت (را از آنچه شایسته نیست) به پاکی یاد کن در حالیکه ( نعمتهایش را) سپاسگزار باشی, و آمرزش بخواه که حتما پروردگارت توبه پذیر است.
❣ #سلام_امام_زمانم❣
عاقبت به خیری یعنی
کارهای خوبت را
به نیابت از امام زمانت
انجام دهی....
♥️ اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج ♥️
🌹تعجیل درفرج #پنج صلوات
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
📌 #عکس_نوشته_استاد
🔒 قفل ظهور، ما هستیم
👤 استاد #رائفی_پور :
🔅 تا روزی که جامعهٔ منتظر را بسازیم و برای ظهورِ حضرت آماده کنيم باید در همهٔ زمينههای نظامی، اقتصادی و... با عقلانيت پيش برویم و قوی شویم. در واقع قفل ظهور، ما هستیم که نتوانستهایم سیستم خود را بسازیم و با سیستم مدرن جامعهٔ کفر مبارزه و رقابت کنیم.
🎤 سخنرانی؛ سیستم سازی برای ظهور، ۹۸/۶/۲۲
#شهید_حجت_الله_رحیمی
🌷🌷🌷🌷🌷
هـر صبـــح
زنـدگى
براى ادامه پيدا كردن،
به دنبـالِ بهانه ميگردد ..
و چه بهانه اى
زيبــاتـر از نگاه شما . . .👌
#اللهم_ارزقنا_الشهادة_في_سبيلك
#شبتون_شهدایی
هدیه محضر ارواح مطهر شهدا🌷وامام شهدا🌷صلوات
🌷
🕊🌷
🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷
ندبه هاے دلتنگے
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ #داستان_واقعی #من_زنده_ام #قسمت_۴۵۴ *═✧❁﷽❁✧═* ما میدانستیم که محمد فرخی به جرم دا
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
#داستان_واقعی
#من_زنده_ام
#قسمت_۴۵۵
*═✧❁﷽❁✧═*
هر کداممان بی اختیار سنمان را با عدد شانزده جمع بستیم . جمله او را به برادر ها رساندیم و درباره عدد بیست از آنها راهنمایی خواستیم ، بعدا برادرها خبر رساندند که امام در یکی از سخنرانی هایشان 🎤درباره جنگ فرموده اند :
- اگر جنگ بیست سال طول بکشد ، ما ایستاده ایم👌
از آن به بعد خودمان را برای بیست سال مقاومت آماده کردیم .
هر روز صبح ماشین🚛 تخلیه چاه فاضلاب به اردوگاه می آمد و یکی از برادرها مامور گرفتن شیلنگ ماشین تخلیه چاه می شد . این کار دوساعت⌚️ طول می کشید . طی این مدت چنان بوی نامطبوع و ناخوشایندی در قفس ما می پیچید که تا ساعت ها از سردرد کلافه😖 می شدیم . نمی دانم آن برادر اسیری که اجبارا" دوساعت لوله فاضلاب را جهت تخلیه نگه می داشت و یا زندانیانی که در اتاق زندانی بودند چه حالی پیدا می کردند😞
متاسفانه ساعت آزاد باش ما همان ساعت تخلیه فاضلاب بود و چون محل قدم👣 زدن ما حد فاصل بین همان چاه فاضلاب تا قفسمان بود ، ترجیح می دادیم در آن ساعت در قفس بمانیم و بیرون نباشیم❌ و حتی زیر در را می گرفتیم .
روز اول بهار و ساعت آزادباش بود . توی قفس نشسته و منتظر بودیم تا ماشین تخلیه کارش تمام شود . محمودی به حاجی دستور داد :《 در 🚪را باز نگه دارید تا عطر بهار سرمست شان کند😏 اینها این عطر را دوست دارند 》
محمودی حتی تا آخرین لحظات حضورش در اردوگاه دست از آزار و اذیت ما برنداشت❌ با رفتن ناجی شر او نیز از اردوگاه کم شد و سرگرد صبحی به عنوان فرمانده جدید اردوگاه جایگزین ناجی شد اما محمودی سفارش ما را دو قبضه به صبحی کرده بود و صبحی اجازه نمی داد جای خالی محمودی در اردوگاه برای لحظه ای احساس شود . سگ🐕 زرد برادر شغال است .
در عید و بهار 1362 برادران افسر خلبان آن قدر به جاسم تمیمی باج داده بودند که راضی شده بود کاری خلاف دستور بعثی ها انجام دهد . همراه با سینی🍛 ناهار روز عید به سرعت به طرف ما آمد تا فاصله او با حاجی زیاد شود و بتواند از زیر لباسش کیسه ای را به ما برساند .
البته آن قدر ترسیده😰 بود که موقع برگشت پایش پیچ خورد و با تمام هیکلش روی حاجی افتاد . کیسه را که باز کردم عطر شیرینی🍰 در تمام اتاق پیچید . چقدر هنرمندانه قنادی کرده بودند. به این شیرینی که برادران با خمیرهای خام داخل نان و مقداری شکر و روغن درست شان می کردند ، شیرینی پنجره ای می گفتیم ؛ طعم و مزه آن شیرینی های پنجره ای هنوز زیر زبانم مانده است😋
با آمدن دوباره نیروهای صلیب سرخ این بار چشم مان 👀به جمال اسیر مفقود الاثر دیگری از زندان الرشید به نام خلبان محمد صلواتی روشن شد . هنوز بهار بود و ما اجازه داشتیم سال نو را تبریک ✋بگوییم .
او تنها کسی بود که توانست به دیدن ما بیاید و سال نو را به ما تبریک بگوید . اولین چیزی که به او گفتیم این بود :
- چه شیرینی های خوشمزه ای فرستاده بودید😍
══ ೋ💠🌀💠ೋ══
👈ادامه دارد.....👉
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
🌹سهم #روز صد_وشصت_وششم : خطبه ۸۶ تا ۸۴ #نهج_البلاغه
┄═❁❀••••❈◦🦋◦❈••••❀❁═┄
📜 #خطبه ۸۶ : صفات پرهيزكاری
1⃣ علم الهی
♦️ خدا به تمام اسرار نهان آگاه و از باطن همه با خبر است، به همه چيز احاطه دارد و بر همه چيز غالب و پيروز و بر همه چيز تواناست.
2⃣ پندهای ارزشمند
♦️ هر کس از شما در روزگارانی که مهلت دارد به اعمال نيکو بپردازد، پيش از آنکه مرگ فرا رسد و در ايّام فراغت پاک باشد، پيش از آنکه گرفتار شود و در ايّام رهايی نيکوکار باشد، پيش از آنکه مرگ گلوگاه او را بفشارد. پس برای خود و جايی که می رود آماده باشد و در اين دنيا که محل کوچ کردن است، برای منزلگاه ابدی، توشه ای بردارد. پس ای مردم! خدا را، خدا را، پروا کنيد برای حفظ قرآن که از شما خواسته و حقوقی که نزد شما سپرده است، پس همانا خدای سبحان شما را بيهوده نيافريد و به حال خود وا نگذاشت و در گمراهی و کوری رها نساخته است، کردارتان را بيان فرمود و از اعمال شما با خبر است و سرآمد زندگی شما را مشخّص کرد و کتابی بر شما نازل کرد که روشنگر همه چيز است. پيامبرش را مدّتی در ميان شما قرار داد تا برای او و شما، دين را به اکمال رساند و آنچه در قرآن نازل شد و مايه رضای الهی است تحقّق بخشد. و با زبان پيامبرش کارهای خوشايند و ناخوشايند، بايدها و نبايدها را ابلاغ کرد و اوامر و نواهی را آموزش داد و راه عذر را بر شما بست و حجّت را تمام کرد. پيش از کيفر شما را تهديد کرد و از عذابهای سختی که در پيش روی داريد ترساند. پس بازمانده ايّام خويش را دريابيد و صبر و بردباری در برابر ناروايی ها پيشه کنيد، چرا که عمرِ باقيمانده، برابر روزهای زيادی که به غفلت گذرانديد و روی گردان از پندها بوديد بسيار کم است. به خود بيش از اندازه آزادی ندهيد که شما را به ستمگری می کشاند و با نفس سازشکاری و سستی روا مداريد که ناگهان در درون گناه سقوط می کنيد.
3⃣ يادآوری ارزش های اخلاقی
♦️ای بندگان خدا! آن کس که نسبت به خود خيرخواهی او بيشتر است، در برابر خدا از همه کس فرمانبردارتر است و آن کس که خويشتن را بيشتر می فريبد نزد خدا گناه کارترين انسان ها است. زيانکار واقعی کسی است که خود را بفريبد و آن کس مورد غبطه است و بر او رشک می برند که دين او سالم باشد. سعادتمند کسی است که از زندگی ديگران عبرت آموزد و شقاوتمند کسی است که فريب هوا و هوس ها را بخورد. آگاه باشيد، رياکاری و تظاهر هرچند اندک باشد شرک است و همنشينی با هواپرستان ايمان را به دست فراموشی می سپارد و شيطان را حاضر می کند. از دروغ برکنار باشيد که با ايمان فاصله دارد. راستگو در راه نجات و بزرگواری است، اما دروغگو بر لب پرتگاه هلاکت و خواری است. حسد نورزيد که حسد ايمان را چونان آتشی که هيزم را خاکستر کند، نابود می سازد و با يکديگر دشمنی و کينه توزی نداشته باشيد که نابودکننده هر چيزی است. بدانيد که آرزوهای دور و دراز عقل را غافل و ياد خدا را به فراموشی می سپارد. آرزوهای ناروا را دروغ انگاريد که آرزوها فريبنده اند و صاحبش فريب خورده.
┄═❁❀••••❈◦🦋◦❈••••❀❁═┄
🌹سهم #روز صد_وشصت_وششم : خطبه ۸۶ تا ۸۴ #نهج_البلاغه
┄═❁❀••••❈◦🦋◦❈••••❀❁═┄
📜 #خطبه ۸۵ : در توحيد و موعظه
1⃣ خداشناسی
♦️و گواهی می دهم که خدايی نيست جز خدای يکتا، آغاز اوست که پيش از او چيزی نيست و پايان همه اوست که بی نهايت است. پندارها برای او صفتی نمی توانند فراهم آورند و عقلها از درک کيفيّت او درمانده اند، نه جزيی برای او می توان تصوّر کرد و نه تبعيض پذير است و نه چشم ها و قلب ها می توانند او را به درستی فرا گيرند.
2⃣ ضرورت پندپذيری
♦️ ای بندگان خدا! از عبرت های سودمند پند پذيريد، و از آيات روشنگر عبرت آموزيد. و از آنچه با بيان رسا شما را ترسانده اند بپرهيزيد و از يادآوری ها و اندرزها سود ببريد، آنچنان که گويا چنگال مرگ در پيکر شما فرو رفته و رشته آرزوها و دلبستگی ها قطع گرديده و سختی های مرگ و آغاز حرکت به سوی قيامت به شما هجوم آورده است. آن روز که «همراه هر کسی گواه و سوق دهنده ای است»؛ سوق دهنده ای که تا صحنه رستاخيز او را می کشاند و شاهدی که بر اعمال او گواهی می دهد.
3⃣ وصف بهشت
♦️"(و قسمتی از اين خطبه)
در بهشت درجاتی از يکديگر برتر و جايگاه هايی گوناگون و متفاوت وجود دارد که نعمت هايش پايان ندارد و ساکنان آن هرگز خارج نگردند. ساکنان بهشتِ جاويد، هرگز پير و فرسوده نگردند و گرفتار شدائد و سختی ها نخواهند شد."
┄═❁❀••••❈◦🦋◦❈••••❀❁═┄
📜 #خطبه ۸۴ : (پس از جنگ صفین در سال ۳۸ هجری در شهر کوفه در شناساندن عمرو عاص و رد شایعات بیهوده او فرمود:)
1⃣ روانشناسی عمروعاص
♦️شگفتا از عمروعاص پسر نابغه، ميان مردم شام گفت که من اهل شوخی و خوش گذرانی بوده و عمر بيهوده می گذرانم، حرفی از روی باطل گفت و گناه در ميان شاميان انتشار داد. مردم آگاه باشيد! بدترين گفتار دروغ است. (عمروعاص) او سخن می گويد، پس دروغ می بندد؛ وعده می دهد و خلاف آن مرتکب می شود، درخواست می کند و اصرار می ورزد، امّا اگر چيزی از او بخواهند بخل می ورزد، به پيمان خيانت می کند و پيوند خويشاوندی را قطع می نمايد. پيش از آغاز نبرد در هياهو و امر و نهی، بی مانند است تا آنجا که دست ها به سوی قبضه شمشيرها نرود. امّا در آغاز نبرد و برهنه شدن شمشيرها، بزرگ ترين نيرنگ او اين است که عورت خويش آشکار کرده فرار کند.
2⃣ ویژگیهای امام علی (علیه السلام)
♦️آگاه باشید، به خدا سوگند که یاد مرگ مرا از شوخی و کارهای بیهوده باز می دارد، ولی عمر و عاص را فراموشی آخرت از سخن حق بازداشته است. با معاویه بیعت نکرد مگر بدان شرط که به او پاداش دهد و در برابر ترک دین خویش رشوه ای تسلیم او کند
┄═❁❀••••❈◦🦋◦❈••••❀❁═┄