همیشه دزد میترسد که صاحبخانه باز آید
در اینجا حاکمان ترسیدهاند آقا ظهـورت را
چنان که چـوب حنّانه پیمبر را صـدا میزد
بیا که پرچم عباس میخواهد حضورت را
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
بمولانا قمر بنی هاشم (علیه السلام)
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
🌷🌷🌷🌷🌷
وصیتی تأمل برانگیز
بر روی مزار یک شهیـد :
👈ای بـرادر ؛
کجا میروی ؛ کمی درنگ کن
آیا با کمی گریه و یک فاتحه شما
بر مزار من و امثال من
مسئولیتی را که با رفتن خود
بر دوش تو گذاشتهایم
از یاد خواهی بُرد یا نه !
ما نظارهگر خواهیم بود که تو
با این مسئولیت سنگین چه خواهی کرد👌
رضا نادری کسیبود که در عملیات مرصاد
طرح محاصره منافقین در تنگه چهار زبر
را مطرح کرد و اولین کسی بود که تنگهی
مرصاد را بست و منافقان را غافلگیر کرد
و از همانجا در ۶۷/۵/۵ راهی آسمان شد.
#اللهم_ارزقنا_الشهادة_في_سبيلك
#روزتون_شهدایی
هدیه محضر ارواح مطهر شهدا🌷وامام شهدا🌷صلوات
🌷
🕊🌷
🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷
📌 کنترل چشمت را داری؟
➖ با چشمی که قراره نعمت های خدا رو ببینه گناه نمیکنن...
➖ با چشمی که نگاه به قرآن میکنه گناه نمیکنن...
➖ با چشمی که به پدر و مادر نگاه میکنه گناه نمیکنن...
➖ با چشمی که زیارت عاشورا میخونه گناه نمیکنن...
⭕️ چشم تو لیاقتش بیشتر از این چیزاست که فکر میکنی...
📎 #طرح_مهدوی ؛ ویژه طرح چهل روزهی #چشم_ها_را_باید_شست
ندبه هاے دلتنگے
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷 #داستان_واقعی #دختر_شینا #قسمت_۹۱ *═✧❁﷽❁✧═* یکی از زن ها گفت: «به نظر 😇من این مرد دنب
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷
#داستان_واقعی
#دختر_شینا
#قسمت_۹۲
*═✧❁﷽❁✧═*
دیگر مطمئن شده بودم یک نفر می خواهد ما را اذیت کند. از ترس تمام چراغ ها💡 را روشن کردم. بار آخری که صدای زنگ آمد، رفتم روی پشت بام و همان طور که صمد یادم داده بود اسلحه🔫 را آماده کردم. دو مرد👥 وسط کوچه ایستاده بودند و با هم حرف می زدند. حتماً خودشان بودند.
اسلحه را گرفتم روبه رویشان که یک دفعه متوجه😇 شدم یکی از مردها، همسایه این طرفی مان، آقای عسگری، است که خانمش پا به ماه بود. آن قدر خوشحال شدم که از همان بالای پشت بام صدایش کردم وگفتم: «آقای عسگری شمایید⁉️» بعد دویدم و در را باز کردم.
آقای عسگری، که مرد محجوب و سربه زیری بود، عادت داشت وقتی زنگ می زد، چند قدمی👣 از در فاصله می گرفت. به همین خاطر هر بار که پشت در می رسیدم، صدای مرا نمی شنید🚫 آمده بود از من کمک بگیرد. خانمش داشت زایمان می کرد.
کمی بعد، از آن خانه اسباب کشی کردیم و خانه دیگری در خیابان هنرستان اجاره💶 کردیم. موقع اسباب کشی معصومه مریض 🤒شد. روز دومی که در خانه جدید بودیم، آن قدر حال معصومه بد شد، که مجبور شدیم در آن هیر و ویری بچه را ببریم بیمارستان🏨 صمد به تازگی ژیان را فروخته بود و بدون ماشین برایمان مکافات بود😖 با دو تا بچه کوچک از این طرف به آن طرف برویم. نزدیک ظهر 🌞بود که از بیمارستان برگشتیم. صمد تا سر خیابان ما را رساند و چون کار داشت دوباره تاکسی🚙 گرفت و رفت. معصومه بغلم بود. خدیجه چادرم را گرفته بود و با نق و نق 😢راه می آمد و بهانه می گرفت. می خواست بغلش🤗 کنم. با یک دست معصومه و کیسه داروهایش💊 را گرفته بودم، با آن دست خدیجه را می کشیدم و با دندان هایم هم چادرم را محکم گرفته بودم. با چه عذابی😖 به خانه رسیدم، بماند.
به سختی کلید🔑 را از توی کیفم درآوردم و انداختم توی قفل. در باز نمی شد. دوباره کلید را چرخاندم. قفل باز شده بود؛ اما در باز نمی شد. انگار یک نفر 👤آن تو بود و پشت در را انداخته بود. چند بار به در🚪 کوبیدم.
══ ೋ💠🌀💠ೋ══
👈 ادامه دارد... 🔜👉
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷
هدایت شده از امام زمانی ام ³¹³
🔴 #گشایشبختدرعرضیکهفته
✍ابوعلی سینا میگوید:چنانچه (دختری در خانه مانده) باشد بر روی کاغذ براے او این سوره در روز #جمعه نوشته شود سپس اسم او و اسم مادرش نیز نوشته شده و این کلمات نیز نوشته شود👇
🔵 eitaa.com/joinchat/1608187940Ccb69ba07b6
🌙🥀🌙🥀
#سوره مبارکه ی توبه آیه ۱۰۳
🦋بسم الله الرحمن الرحیم🦋
👈خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ
وَتُزَكِّيهِمْ بِهَا وَصَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلَاتَكَ
سَكَنٌ لَهُمْ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ .
👈(ای ولی امر امت) از اموال آنان
زكاتی بگیر كه بدین كار (جان و مال)
آنها را پاكیزه میكنی و رشد میدهی، و
بر آنها دعا كن و درود فرست كه همانا
دعا و درود تو مایه آرامشی برای
آنهاست؛ و خداوند شنوا و داناست.