eitaa logo
نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس
10.3هزار دنبال‌کننده
341 عکس
7 ویدیو
1.8هزار فایل
ارائه دهنده: نوحه_ذکر_دم بازاری_پاره دم_اشعار_سرود مدیریت: رئوف (مشهدالرضا ع) ۰٩٣٨٣۰٧۰۰٣٢ ارتباط با ادمین @A_Rauof
مشاهده در ایتا
دانلود
(پاره دم امام موسی ابن جعفر ع) هفتم امام شیعه،با درد و غم عجین بود٢ اندر میان زندان،محزون و دلغمین بود٢ بود از جفای هارون،عمری میان زندان٢ از شدت شکنجه،آهسته داشت افغان٢ @nohe_sonnati
پاره دم یارب خلاصم کن ز کنج زندان دیگر نخواهم زندگی به دوران از جفای ظلم هارون ستمگر به غل و زنجیر شد سبط پیمبر ای نور چشمانم رضا کجایی بابا بیا شد موقع جدایی غریب عالم بی طبیب مانده در گوشه ی زندان غریب مانده خدا کند امشب سحر نگردد امام هشتم دیده تر نگردد ای خدا قلب پیمبر شاد شد یوسف زندانی ات آزاد شد یا علی ماتمسرا بغداد شد یوسف زندانی ات آزاد شد از درب زندان دسته گل بگیرید از گردنش زنجیر و غل بگیرید در کاظمین غوغا شده پرپر گل زهرا شده روز عزاست امروز گریان رضاست امروز قلب ولی نعمت ما شکسته گرد یتیمی بر رخش نشسته آن که عمری از ستم ها خسته شد دفتر عمرش به زندان بسته شد عالم شده غرق عزا داغ پدر دیده رضا شام غم هفتم امام گشته ایام زندانش تمام گشته موسی ابن جعفر رحمتی به ما کن حاجات ما را از کرم روا کن یا باب الحوائج یا موسی ابن جعفر یا موسی جعفر یا سبط پیغمبر @nohe_sonnati
پاره دم صحبت از سیلی و سبط جعفر است او همان میراث دار مادر است حلقه ی زنجیر تنم خورده است ساق من از زجر غل آزرده است قاتل من زهر شرر بار شد قاتل مادر در و دیوار شد مقتل من قعر این زندان شده قاتلم دشنام زندانبان شده ای نور چشمانم رضا کجایی بابا بیا شد موقع جدایی از درب زندان دسته گل بگیرید از گردنش زنجیر و غل بگیرید در کاظمین غوغا شده پرپر گل زهرا شده عالم شده غرق عزا داغ پدر دیده رضا @nohe_sonnati
(دو دمه امام موسی ابن جعفر ع) آن که محبوس از ستم در محبس بغداد شد(دیده گریان شد رضا،زین عزای غم فزا) بود نامش کاظم و مسموم از بیداد شد(دیده گریان شد رضا،زین عزای غم فزا) او وصی هفتمین بود از برای مصطفی(دیده گریان شد رضا،زین عزای غم فزا) سال ها محبوس بود از ظلم و جور اشقیا(دیده گریان شد رضا،زین عزای غم فزا) @nohe_sonnati
دودمه یوسف زندانی زهرای هجده ساله ام(خونجگر چون لاله ام) ناله دارد حلقه های سلسله از ناله ام(خونجگر چون لاله ام) حضرت باب الحوائج سفره دار عالمین(ای غریب کاظمین) دل سپردی در غل و زنجیر با یاد حسین(ای غریب کاظمین) قفس تنگ کجا و ته گودال کجا(یا حسین یا جدا) تن مسموم کجا و تن پامال کجا(یا حسین یا جدا) قتلگاهش کنج زندان کاظمینش کربلا(بوریایش شد عبا) روضه خوان معصومه و سینه زنش باشد رضا(بوریایش شد عبا) مقتل من قعر این زندان شده(فاطمه گریان شده) قاتلم دشنام زندانبان شده(فاطمه گریان شده) به غصه مبتلایم،شکسته ساق پایم(دل معصومه می سوزد برایم) اگر چه بی حبیبم،در این زندان غریبم(عزادار شهید کربلایم) @nohe_sonnati
دودمه در غل و زنجیر گشته زاده ی خیر البشر یابن زهرا العجل از جفای سندی ملعون شده پاره جگر یابن زهرا العجل رب خلصنی ندایم گشته در کنج قفس تو به فریادم برس از شکنجه ای خدا افتاده ام من از نفس تو به فریادم برس خیز و بنگر پدرت شد کشته ی زهر جفا مهدی زهرا بیا ناله ی زهرا رسد بر گوش جان در این عزا مهدی زهرا بیا خنده ی اهل جفا می کرد قلبم را کباب وای من از این عذاب یادم آمد نیشخند حرمله اشک رباب وای من از این عذاب مثل جدم کی شدم پامال مرکب ای خدا من کجا و کربلا رأس او می رفت پیش خواهرش بر نیزه ها من کجا و کربلا گرچه بر جسمم میان حبس می زد ای خدا وای من از کربلا کی سرم را بُرد ملعونی به روی نیزه ها وای من از کربلا جسم من از ضربه های قاتلم گشته کبود وای اگر معصومه بود دختر من شاهد مرگم در آن زندان نبود وای اگر معصومه بود با جسارت می زند سیلی به رویم از جفا یا ابا صالح بیا تازه فهمیدم چه شد بر مادرم در کوچه ها یا ابا صالح بیا کاظم آل پیمبر کشته شد از زهر کین یا اله العالمین مادرش زهرای اطهر در جنان گشته غمین یا اله العالمین کشته شد موسی بن جعفر بین زندان بلا یا علی موسی الرضا جسم مجروحش به روی تخته پاره از جفا یا علی موسی الرضا شد سراپای وجودم شعله از زهر جفا من غریبم ای خدا گه بسوزم من ز زهر کینه گه از کربلا من غریبم ای خدا مادرم فاطمه دریاب مرا جان حسین جگرم پاره شده می زنم ناله به یاد لب عطشان حسین جگرم پاره شده تن تبدار کجا؟ پیکر پامال کجا؟ یا حسین! یا جدّاه! جسر بغداد کجا و ته گودال کجا؟ یا حسین! یا جدّاه! قاتل من قلب من سوزاند با زهر جفا یا اباصالح بیا قاتل جدم سر او را جدا کرد از قفا یا اباصالح بیا قتلگاهش کنج زندان کاظمینش کربلا بوریایش شد عبا روضه خوان معصومه و سینه زنش باشد رضا بوریایش شد عبا قفس تنگ کجا و ته گودال کجا یا حسین یا جدّاه تن مسموم کجا و تن پامال کجا یا حسین یا جدّاه حضرت باب الحوائج سفره دار عالمین ای غریب کاظمین دل سپردی در غل و زنجیر با یاد حسین ای غریب کاظمین یوسف زندانی زهرای هجده ساله ام خونجگر چون لاله ام ناله دارد حلقه های سلسله از ناله ام خونجگر چون لاله ام @nohe_sonnati
(امام موسی ابن جعفر ع) بابا رضاجان،ای نور چشمان زنجیر بر گردن ببین در کنج زندان،در غریبی زار و حیران بابا رضا در گوشه ی زندان حزینم از دوری معصومه ام زار و غمینم بابا شهید از زهر ظلم مشرکینم از هجر رویت جان من با غم قرینم بابا رضاجان،ای نور چشمان گشتی یتیم آخر تو از جور لعینان،در غریبی زار و حیران بابا به زندان و به غربت خوار و زارم بی مونس و بی یاور و بی غمگسارم روزم سیه تر باشد از شب های تارم زهر جفا آتش زده قلب فگارم من خوار و زارم،یاور ندارم رفتم من از دار فنا زار و پریشان،در غریبی زار و حیران در کند پای نازنین شاه خوبان زنجیر بر گردن ز ظلم و جور عدوان از هجرت روی عزیزان بود حیران می گفت یا رب رس به فریاد غریبان از ظلم هارون،آن شوم ملعون رفت از جهان نوباوه ی ختم رسولان،در غریبی زار و حیران در زیر زنجیر ستم موسی بن جعفر رفت از جهان سوی جنان نزد پیمبر زد از رطب زهر جفا بر قلبش آذر زهرا به جنت شد از این ماتم مکدر موسی بن جعفر،آن نور داور شد عازم باغ جنان از کنج زندان،در غریبی زار و حیران نشنیده کس شاهی دهد جان کنج زندان ای آسمان از ظلم تو فریاد و افغان تابوت بهرش جز دری نبود به دوران از این جفا زهرا به جنت شد نواخوان زهرا حزین است،زار و غمین است جنت سیه پوش از غم سلطان خوبان،در غریبی زار و حیران می گفت با آه و فغان ربی غیاثی ای دادخواه بی کسان ربی غیاثی الغوث یا رب الامان ربی غیاثی موسی بن جعفر را رهان ربی غیاثی از کنج زندان،ای حی منان بنما خلاصم یا رب ای خلاق سبحان،در غریبی زار و حیران شاها حسامی در عزایت دلغمین است از این مصیبت روز و شب زار و حزین است افسرده خاطر از جفای مشرکین است چشم شفاعت سوی خیر المرسلین است احسان تو بنما،در یوم فردا مپسند شاها در قیامت زار و حیران،در غریبی زار و حیران زمینه:رکمان لقمه دار @nohe_sonnati
(امام موسی ابن جعفر ع) کبابم کرد در جهان یاران طول زندان موسی جعفر دلم سوزد بر مناجات آن ولی حق مظهر داور حجت هفتمین موسی جعفر ناصر دین حق شاه بحر و بر ولی حق مدت یک سال داشت در بصره جای در زندان مناجاتش با خدا این بود ای خداوندا خالق سبحان من از ذاتت مسئلت کردم گوشه ی خلوت کن به من احسان به حمد الله گوشه ی زندان خلوتم حاصل گشته ای داور از این زندان آن شه خوبان منتقل شد چون جانب بغداد به چند موضع کرد محبوسش عاقبت هارون از ره بیداد ولی اندر آخرین زندان ابن شاهک آن شوم بی بنیاد ز زهر آلوده رطب مسموم کرد آن شه را آن جفا گستر ورم آورد سر به سر اعضاش عارض ماهش کهربایی شد دم آخر چون زمرد رنگ جسم مرآت کبریایی شد دم مردن در مناجات آن مظهر حق سر خدایی شد بگفتا ای خالق داور واقفی از حال دلم دیگر تویی آن کس که کنی آسان نطفه را از بطن و رحم بیرون تویی آن کس که شجر از گل می کنی بیرون بی چرا و چون ز ظلم سندی شاهک شد ای خدا قلبم حالیا پر خون خلاصم کن ربی از زندان جان به لب آمد دیگر ای داور قبول ذات الهی شد آن مناجات و آه و فریادش سه روز و شب شد بلا مدفون جا کنار آن جسر بغدادش مرا یاد از کربلا آید از حسین و آن نیک اجدادش سه روز و شب او بلا مدفون بر زمین ماندی با تن بی سر نشد مهلت خواهرش زینب سایه بر جسم بی سرش سازد نشد تا از سوزن مژگان او رفو زخم پیکرش سازد نشد مهلت بر زمین مدفون زینبش جسم اطهرش سازد بنال از غم هاشمی دیگر در مصیباتش تا صف محشر ‏ زمینه:ای زمین این تو این پیکر زهرا @nohe_sonnati
(امام موسی ابن جعفر ع) در کنج زندانم غریب،ربی یا الله بی غمگسار و غم نصیب،ربی یا الله در کنج زندانم غریب بی غمگسار و غم نصیب ای خدا تا کی بمانم گوشه ی زندان دور از یاران قوتم ده بار الها از ره احسان خالق سبحان راضی ام من بر رضایت از دل و از جان گفت با افغان وای از این زندان-بر لب آمد جان-سیرم از دوران در کنج زندانم غریب،ربی یا الله بار الها از حیات و زندگی سیرم چیست تقصیرم دورم از احباب و یاران سخت دلگیرم هست تقدیرم می شوم راحت اگر در این مکان می رم زار و دلگیرم دورم از یاران-از هواداران-هم ز غمخواران مانده ام من بی حبیب،ربی یا الله زهر بیداد خسان خشک و ترم را سوخت پیکرم را سوخت این هلاهل بار الها حنجرم را سوخت خاطرم را سوخت سر به سر این زهر از پا تا سرم را سوخت جگرم را سوخت زهر دون پرور-زد به جان آذر-سوزدم پیکر نبودم یار و طبیب،ربی یا الله بار الها سیرم از دار جهان دیگر ده نجات آخر شوق دیدار عزیزان باشدم بر سر ای حی داور ده نجات از کنج زندانم تو ای داور خالق اکبر تا به کی این سان-گوشه ی زندان-در کف عدوان از عزیزان بی نصیب،ربی یا الله بار الها تا به کی بر گردنم زنجیر غل به پاهایم تا به کی آه دلم این سان بود شبگیر ناله بنمایم چیست در دار جهان یا رب مرا تقصیر کاین مکان جایم حالتم محزون-سینه ام پر خون-چون بسازم چون مانده ام زار و غریب،ربی یا الله ای خدا در بر رسان فرزند زارم را داغدارم را تا ببیند دیده های اشکبارم را حال زارم را بیند از راه وفا جسم فگارم را بی قرارم را ای رضا بابا-در برم بازآ-بین به صد غوغا وقت نزعم بی شکیب،ربی یا الله بار الها از گناه حاضرین بگذر حق پیغمبر ذاکر و سینه زن و هم بانی محضر ای حی داور حیدری فرد بس نما این آه جان پرور ناله منما سر گفت با افغان-گوشه ی زندان-موسی نالان جان دهم من عنقریب،ربی یا الله زمینه:رکمان پاره @nohe_sonnati
32 (امام موسی ابن جعفر ع) ای قبله ی اهل یقین،ای حجت داور ای کعبه ی ارباب دین،ای شاه بحر و بر یا موسی جعفر یا سبط پیغمبر اول سلام بی عدد،از حق به روی تو بر روی و موی تو-بر خلق و خوی تو دیگر ز جدت مصطفی،وز شیعیان یکسر دیگر به فرزندت جواد،آن حجت بر خلق بادا سلام از حق-وز ما سوا مطلق آن کز محیط علم حق،باشد نهم گوهر تا از مدینه منزلت،بغداد ویران شد در کنج زندان شد-حالت پریشان شد فردوس شد ماتمسرا،بر احمد و حیدر از محنت و وز غربتت،می آورم چون یاد در کشور بغداد-ای باعث ایجاد خون جگر ریزم به رخ،از دیدهای تر کرد از جوار جد تو،دشمن ز غداری دورت به صد زاری-با خفت و خواری هر لحظه صد جور و جفا،آمد تو را بر سر گاهی به بصره گاه در،بغداد زندانی با دل پریشانی-ای نور یزدانی کردی ز تنهایی خود،صد شکر ای سرور در ملک بغداد خراب،از کینه ی هارون آخر شدی دلخون-افسرده و محزون وز ماتمت با غم قرین،شد قلب پیغمبر زندان به زندان جا به جا،خصمت کشید از کین ای معنی یاسین-ای شاه با تمکین از او جفا از تو رضا،ای کبریا منظر زندان سندی عاقبت،شد آفت جانت جان ها به قربانت-فریاد ز احزانت دیدی بسی جور و جفا،زان شوم بد اختر گویم در آن زندان غم،از کند و زنجیرت از آه شبگیرت-بودی چه تقصیرت یا از غریبی های تو،گویم من مضطر گویم که سیلی بر رخت،زد سندی ملعون ای بی کس محزون-ای با الم مقرون یا گویم از زهر رطب،زد بر دلت آذر گویم ز بعد فوت تو،ای شاه با اجلال بر چار تن حمال-شد حکم اندر حال جسم تو را برداشتند،از جا به روی در یا گویم اندر اقتضا،از ظلم اعدایت کاهید اعضایت-زنجیر بر پایت می بود تا شد جان تو،از پیکر اطهر سَرّاج از پابوس تو،دارد سرافرازی با نغمه پردازی-با مرثیه سازی از خاک درگاهت به سر،زد از شرف افسر زمینه:بحر سقایی @nohe_sonnati
۵ (امام موسی ابن جعفر ع) ای سرور دین نور مبین حجت داور ای سبط نبی شبل علی سید و سرور یا موسی جعفر یا سبط پیمبر ای سرور زندانی ایا مطلع الانوار ای قبله ی حاجات محبین شه ابرار ای حجت حق آیت حق مظهر دادار ای بر همه ی خلق خدا هادی و رهبر ای کان کرم بحر عطا منبع احسان ای نور ولایت شه دین رایت ایمان ای بی کس و مظلوم که در گوشه ی زندان جا گشت تو را از ید هارون ستمگر جان ها به فدایت به تو بس جور و جفا شد تا جای تو در گوشه ی زندان بلا شد بس ظلم و ستم بر تو ز سندی دغا شد بودی به شب و روز به احوال مکدر تا مدت هفت سال تو را جای ز بیداد بود گوشه ی زندان ابر خطه ی بغداد گه بصره و سامره گهی جای تو را داد فریاد ز سندی و از آن محبس آخر ای وای از آن محبس و از سندی غدار بنمود جفا بر تو ایا سید ابرار سیلی جفا بود کجا بر تو سزاوار کی بود سزاوار تو آن کینه ی بی مر سندی ز جفا خست دل غم اثرت را وز جور و عنا کرد پر از خون جگرت را تر ساخت ز خوناب جگر چشم ترت را فریاد ز هارون و ز سندی بد اختر سندی ز ره کینه تو را زهر خورانید زهر از ره بیداد به کام تو رسانید مسموم ستم کرد و ز قیدت برهانید جسم تو نهاد از ره کینه به روی در شاها تو بدی رایت دین پرچم اقبال لیک همچو غریبان جهان بود تو را حال تابوت تو بد تخته ی در حاملش حمال از شرح مصیبات تو خون شد دل آذر ‏ زمینه:دست بالا @nohe_sonnati
21 (امام موسی ابن جعفر ع) افگارم ای مسیب غمخوارم ای مسیب موسی ابن جعفر از غم،گفتا به اشک و آه بی یار و بی پناهم،با حالت تباه نی مونس و انیسی،بی یار و بی پناه باشد به من گواه،دادارم ای مسیب چون ظلم و جور هارون،از حد بشد فزون می دان که می شوم من،مسموم قوم دون از زهر کینه گردد،قلبم چو پر ز خون گویم تو را کنون،غمخوارم ای مسیب در زیر کند و زنجیر،جانم به لب رسید خون دلم به دامان،بین از بصر چکید دیگر ز روی یاران،گردیده ناامید دل در برم تپید،بین زارم ای مسیب ماندم به شهر غربت،محروم با ملال از روی عترت خود،غم شد مرا وصال دردم کسی نداند،جز ذات ذوالجلال دانای کل حال،غفارم ای مسیب اکنون که کید هارون،بنمود از جفا از شهر و از دیارم،آواره با نوا نالم من از غریبی،وز دوری رضا با چشم پر بکا و خونبارم ای مسیب گر من به شهر غربت،جان را کنم نثار گیرد که ام عزا و گرید که زار زار دوزد کفن برایم،چون دورم از دیار با قلب داغدار،افگارم ای مسیب یا رب رضا نیامد،چشمم به راه اوست اندر فراق رویش،آهم گواه اوست دل در هوای روی،مانند ماه اوست دل در پناه اوست،ناچارم ای مسیب یا رب شود که از من،با قلب پر شرر معصومه ی حزین را،بدهد کسی خبر گوید که ای جگرخون،از باب خونجگر با دیده های تر،یاد آرم ای مسیب حالی تو ای مسیب،می دان که از جفا سیرم ز جان من اکنون،زین محنت و بلا زین رنج و زین مشقت،زین گونه ابتلا از جان خود هلا،بیزارم ای مسیب یا رب رجائی ام من،پابند درد و غم در توس دلفگارم،پابند غم و هم بگذر ز جرمم اکنون،حق شه امم زان دم که گفت از غم،اشکبارم ای مسیب ‏ ‏زمینه:ای بانوی معظم @nohe_sonnati
۱ (امام موسی ابن جعفر ع) وارث پیمبر،موسی ابن جعفر سرو باغ زهرا،نور چشم حیدر مسموم موسی ابن جعفر مظلوم موسی ابن جعفر آن که هست حجت،ذات ذوالمنن را آن که هست وارث،شاه دین حسن را چون حسین دیده است،محنت و محن را همچو عابدین است،مقتدا و سرور باقر الیقین است،جد با فر او صادق است باب،نیک اختر او کنز علم و دانش،صدر اطهر او همچو باب اطهر،وارث پیمبر با چنین جلالت،آن امام معصوم از جفای هارون،خصم حی قیوم در زمانه می بود،بی قرار و مغموم آن که بود نور،دیدگان حیدر از جفا و ظلم،دشمن ستمکار دور از وطن شد،پیشوای ابرار در دیار غربت،بد به غم گرفتار تا که ناتوان شد،آن تن مطهر تا که منزل او،محبس محن شد تا که مونس او،کنده و رسن شد بس ضعیف و رنجور،آن تن و بدن شد یار و غمگساری،نی بدش برابر در میان زندان،بود شاد و خرسند زان که بود تنها،مونسش خداوند با وجود آن که،دست و پاش در بند بود آن امام،صابر و نکوفر آه تا که هارون،آن لعین نادان کرد قصد جانش،در میان زندان پس به سندی دون،گفت و داد فرمان بهر قتل موسی،آن ولی داور سندی ابن شاهک،کرد آن جفا را در رطب بیالود،زهر جانگزا را داد و کرد مسموم،حجت خدا را زین جفاش بنمود،عالمی مکدر چون که آن رطب را،میل او بفرمود از تناول زهر،درد او بیفزود رو به سوی حق کرد،کای خدای معبود راضی ام بر آن چه،باشدم مقدر گفت یا رب این زهر،زد شرر به جانم این شرار اخگر،سوخت استخوانم هم ز هجر فرزند،بی دل و توانم باشد آرزویم،دیدنش به محضر ناگهان رضایش،همچو ماه تابان آمد از مدینه،با دو چشم گریان سر گرفت او را،همچو جان به دامان گریه کرد تا که،رفت هوشش از سر ای شه خراسان،ای امام ثامن ای که از وجودت،ملک توس آمن آرزوست ما را،تا شوی تو ضامن خاصه از جوادی،در قیام محشر زمینه:بهرت آورم آب غم مخور عموجان @nohe_sonnati
۲ (امام موسی ابن جعفر ع) در ماتم موسی جعفر خون شد دل شیعیان یکسر مسموم موسی ابن جعفر مظلوم موسی ابن جعفر او مظهر خالق یکتاست سبط پیمبر شه بطحاست شبل علی عالی اعلاست حق است یاور او زهراست مادر او اجداد اطهر او باشد شبیر و دگر شبر در زهد سجاد غمپرور در علم چون باقر با فر بعد از پدر شیعه را رهبر نور حی قدیر است اسلام را نصیر است بر شیعیان امیر است هم وارث مذهب جعفر بعد از پدر در محن گردید مهجور و دور از وطن گردید آزرده اش جان و تن گردید دور از شهر و دیارش با حالت فگارش شد رنج و غصه یارش از ظلم هارون بد اختر از حکم هارون در این عالم بردند او را به سجن غم در کنج زندان به غم مدغم بودی به غم گرفتار در آن مکان غمبار بی یار و بی پرستار جز حق نبودش کسی بر سر در حبس سندی بد آیین محبوس بود آن امام دین بودی به امر خدا تمکین هر روز بود صایم هر شام بود قایم با یاد حی دایم می کرد شکر خدا یکسر می گفت یا رب در این زندان دادی مراد من نالان گویم به تو راز دل پنهان دادی خدا نیازم ای حی بی نیازم کردی تو سرفرازم دارم سپاس از تو ای داور تا هفت سال این بدی کارش حمد خدا بود گفتارش غیر از خدا نی کسی یارش جسمش نحیف و محزون قلبش الیم و پر خون با غصه بود مقرون آن حجت خالق اکبر سندی دون بر ستم افزود زهر جفا بر رطب آلود در نزد آن مظهر معبود آورد آن بد آیین اندر بر شه دین تکلیف کرد از کین تا که کند میل آن سرور زان زهر سوزنده تر از نار احشاء آن شه شدی صد پار جان در ره حق نمود ایثار رفت از جهان فانی در ملک جاودانی اندوهگین جهانی شد از غم آن مه انور دردا رضا بی پدر گردید معصومه اش خونجگر گردید اشکش روان از بصر گردید رضا با غم قرین شد معصومه دلغمین شد عالم اندوهگین شد از حزن آن سبط پیغمبر یا رب حق موسی جعفر لطف و عطا کن به ما یکسر هم بر جوادی و سر تا سر آییم در جوارش باشیم در کنارش گردیم خاکسارش شامل به لطفش صف محشر زمینه:هندی @nohe_sonnati
۳ (امام موسی ابن جعفر ع) موسی جعفر،حجت یزدان سبط پیغمبر،فخر انس و جان موسی شه غریبان موسی اسیر زندان از وطن شد دور،آن شه ابرار در دیار غم،کس نبودش یار بود در قید،خصم بد کردار زار و مغموم از،دشمن نادان بود چون هارون،دشمن دیرین بر ستم افزود،آن خس بی دین کرد بر موسی،ظلم و جور و کین تا که جایش شد،گوشه ی زندان از غم احباب،خون دلش بودی هجر فرزندش،مشکلش بودی اشک و آه و غم،حاصلش بودی روز و شب کارش،ناله و افغان چون که می آمد،از رضا یادش بر فلک می رفت،آه و فریادش از الم می سوخت،قلب ناشادش می شد از محنت،دیده اش گریان گاه از هجر،خاندان نالید گاه از بهر،دوستان نالید بهر معصومه،بی امان نالید آن امام دین،آن مه تابان آن حبیب حق،مظهر یکتا گوشه ی زندان،یکه و تنها در مناجات،رب بی همتا در سخن می گفت،ای حی سبحان شکر لله ای،خالق بی چون لطف کردی بر،بنده ات افزون گوشه ی خلوت،بر من محزون شکر این نعمت،دارم ای یزدان با چنین احوال،دشمن مردود از جفاکاری،بر ستم افزود زهر جان فرسا،بر رطب آلود داد بر موسی،آن شه خوبان چون رضا شبل،بی قرار او آمد از یثرب،در کنار او در دم مرگ و احتضار او اشک می بارید،همچنان باران مسموم موسی ابن جعفر-مظلوم موسی ابن جعفر زهر کین بر جان،زد شرر او را کرد بی تاب و خونجگر او را عمر پر بارش،شد به سر او را شد روان سوی،روضه ی رضوان حضرت مهدی،قدوه ی احرار از فراق تو،دیده ها خونبار آشکارا کن،آن قد و رخسار شیعیانت را،از محن برهان یا رب از رحمت،ای طبیب ما کاظمینش را،کن نصیب ما در جزا بخشا،ای حبیب ما هم جوادی را،از ره احسان زمینه:سوم قتل،شاه مردان است @nohe_sonnati