(حضرت زهرا س)
گریان جنان شد در عزای زهرا
ای دیده خون ریز از برای زهرا
آمد عزای زهرا
شد ماجرای زهرا
ای دیده خون ریز اندر این مصیبت
فریاد و افغان از جفای امت
آتش عدو زد خانه ی نبوت
لرزان فلک از ناله های زهرا
از صدمه ی در پهلویش شکسته
بازوی زهرا زین بلیه خسته
گرد جفا بر عارضش نشسته
جنت سیه پوش از برای زهرا
نیلی ز سیلی شد مه جبینش
مقتول گردید از جفا جنینش
خون شد ز امت قلب نازنینش
محزون پیمبر از نوای زهرا
از هجر مادر شد حسن پریشان
بر سر حسین زد با دو چشم گریان
زینب از این غم گشته زار و حیران
گشتند حزین از ماجرای زهرا
پنهان چو در گل شد گل نبوت
حیران شد از غم خسرو ولایت
بر قلب حیدر کرده غم سرایت
چون دید محزون طفل های زهرا
گلزار حیدر از جفا خزان شد
زهرای اطهر از نظر نهان شد
احمد ز وصلش شاد در جنان شد
خشنود گردید از لقای زهرا
گریان حسامی گشته زین مصیبت
فریاد و افغان از جفای امت
گشته سیه پوش حوریان جنت
جنت سیه پوش از عزای زهرا
زمینه:آمد عزای غم فزای زهرا
#حسامی
#حضرت_زهرا_س
@nohe_sonnati
(امام موسی ابن جعفر ع)
بابا رضاجان،ای نور چشمان
زنجیر بر گردن ببین در کنج زندان،در غریبی زار و حیران
بابا رضا در گوشه ی زندان حزینم
از دوری معصومه ام زار و غمینم
بابا شهید از زهر ظلم مشرکینم
از هجر رویت جان من با غم قرینم
بابا رضاجان،ای نور چشمان
گشتی یتیم آخر تو از جور لعینان،در غریبی زار و حیران
بابا به زندان و به غربت خوار و زارم
بی مونس و بی یاور و بی غمگسارم
روزم سیه تر باشد از شب های تارم
زهر جفا آتش زده قلب فگارم
من خوار و زارم،یاور ندارم
رفتم من از دار فنا زار و پریشان،در غریبی زار و حیران
در کند پای نازنین شاه خوبان
زنجیر بر گردن ز ظلم و جور عدوان
از هجرت روی عزیزان بود حیران
می گفت یا رب رس به فریاد غریبان
از ظلم هارون،آن شوم ملعون
رفت از جهان نوباوه ی ختم رسولان،در غریبی زار و حیران
در زیر زنجیر ستم موسی بن جعفر
رفت از جهان سوی جنان نزد پیمبر
زد از رطب زهر جفا بر قلبش آذر
زهرا به جنت شد از این ماتم مکدر
موسی بن جعفر،آن نور داور
شد عازم باغ جنان از کنج زندان،در غریبی زار و حیران
نشنیده کس شاهی دهد جان کنج زندان
ای آسمان از ظلم تو فریاد و افغان
تابوت بهرش جز دری نبود به دوران
از این جفا زهرا به جنت شد نواخوان
زهرا حزین است،زار و غمین است
جنت سیه پوش از غم سلطان خوبان،در غریبی زار و حیران
می گفت با آه و فغان ربی غیاثی
ای دادخواه بی کسان ربی غیاثی
الغوث یا رب الامان ربی غیاثی
موسی بن جعفر را رهان ربی غیاثی
از کنج زندان،ای حی منان
بنما خلاصم یا رب ای خلاق سبحان،در غریبی زار و حیران
شاها حسامی در عزایت دلغمین است
از این مصیبت روز و شب زار و حزین است
افسرده خاطر از جفای مشرکین است
چشم شفاعت سوی خیر المرسلین است
احسان تو بنما،در یوم فردا
مپسند شاها در قیامت زار و حیران،در غریبی زار و حیران
زمینه:رکمان لقمه دار
#حسامی
#امام_موسی_ابن_جعفر_ع
@nohe_sonnati
(امام علی ع)
ناگه عیان شد،غوغای محشر
در کوفه از جور و جفای قوم کافر،کشته شد ساقی کوثر
شد غرقه در خون بوتراب
آن وارث ختمی مآب
آمد به مسجد مرتضی ساقی کوثر
بهر ادای فرض و امر حی داور
اعلان داد آن حجت خلاق اکبر
ماه مبارک،شاه تبارک
آن خسرو اقلیم دین صهر پیمبر،کشته شد ساقی کوثر
آمد به محراب عبادت شاه خوبان
از نور رویش گشته مسجد باغ رضوان
برداشت سر از سجده آن محبوب یزدان
آن خسرو دین،آن پاک آئین
ناگاه ابن ملجم ملعون کافر،کشته شد ساقی کوثر
زد تیغ زهرآلوده بر فرق شهنشاه
شق القمر شد تارک آن حجت الله
خاموش شد آن نور حق اندر سحرگاه
از تیغ میشوم،آن شاه مظلوم
فرق شریفش شد دوتا الله اکبر،کشته شد ساقی کوثر
ناگاه جبریل امین آن دم ندا کرد
گریان از ماتم تمام ما سوا کرد
از آن ندا در کوفه محشر را به پا کرد
شد کشته حیدر،ساقی کوثر
از تیغ ابن ملجم ملعون و کافر،کشته شد ساقی کوثر
چون زینب مظلومه بشنید این ندا را
کشتند قوم بی حیا شیر خدا را
اخبار کرد از این مصیبت مجتبی را
هر دو برادر،با دیده ی تر
خاک غم آن دم هر دو بنمودند بر سر،کشته شد ساقی کوثر
دیدند در محراب فرق شه شده شق
از خون فرق شه رسد بانگ انا الحق
ای آه رفت از دین و از اسلام رونق
شد کشته یاران،سلطان ایمان
خون شد از این ماتم دل زهرای اطهر،کشته شد ساقی کوثر
ماتم سرا شد زین عزا فردوس اعلا
گریان بود از این مصیبت شاه بطحا
شد مرتضی مقتول از شمشیر اعدا
احمد غمین شد،زار و حزین شد
ماتم سرا شد زین عزا عالم سراسر،کشته شد ساقی کوثر
باشد حسن از هجر آن شه زار و گریان
بر سر زنان باشد ز غم شاه شهیدان
زینب بود زین ماجرا حال پریشان
عباس گریان،اطفال نالان
باشد محمد از غم شه زار و مضطر،کشته شد ساقی کوثر
بنما حسامی زین مصیبت قصه کوتاه
عالم سیه گردیده از مرگ شهنشاه
رفت از جهان از این ستم آن حجت الله
یا ربی الله،رفت از جهان شاه
ما را نما محشور با ساقی کوثر،کشته شد ساقی کوثر
زمینه:رکمان لقمه دار
#حسامی
#امام_علی_ع
@nohe_sonnati
(امام جواد ع)
مرآت ذات،یزدان جواد است
کان کرامت معدن احسان جواد است،حجت یزدان جواد است
ای معدن احسان جواد
ای حجت یزدان جواد
ای دل اگر خواهی سرافرازی دوران
خواهی اگر یابی نجات از نار یزدان
خواهی صراط المستقیم در راه ایمان
خواهی تو رضوان،از حی سبحان
بشنو تو از من مالک رضوان جواد است،حجت یزدان جواد است
جنات و فرودس برین کوی جواد است
دل های مشتاقان همه سوی جواد است
هم مظهر و مرآت حق روی جواد است
فردوس اعلا،کوی جواد است
شمس سپهر بخشش و احسان جواد است،حجت یزدان جواد است
روح روان خسرو بطحا جواد است
رخشانده بدر مشرق طاها جواد است
محبوب حق نوباوه ی زهرا جواد است
مرآت ذات،یکتا جواد است
شاه خراسان را انیس جان جواد است،حجت یزدان جواد است
آن شاه اقلیم شرف سلطان امکان
اندر جوانی شد شهید از ظلم عدوان
از جور ام الفضل بود آن شاه عطشان
با حالت زار،آن شاه خوبان
ای دل چو شاه کربلا عطشان جواد است،حجت یزدان جواد است
گفتا به ام الفضل و ای یار لعینه
آتش زدی قلب مرا از راه کینه
شد شعله ور سر تا به پا شاه مدینه
از این مصیبت،زهرا حزینه
خصم تو در محشر بر یزدان جواد است،حجت یزدان جواد است
می گفت ای ملعونه بر حالم نظر کن
از خوف روز رستخیز آخر حذر کن
از جرعه ی آبی گلویم را تو تر کن
زین ظلم بی حد،خوف از سقر کن
یک لحظه ای در نزد تو مهمان جواد است،حجت یزدان جواد است
دادند آبش نه جوابش نه خدا را
لرزان نمودند از جفا عرش علا را
کردند خون قلب رسول کبریا را
دلخون رضا را،هم مرتضی را
چون میوه ی قلب شه مردان جواد است،حجت یزدان جواد است
در روی بام و آفتاب گرم و سوزان
جسم تقی بودی سه روز از ظلم عدوان
چون جسم شاه کربلا اندر بیابان
از جور عدوان،فریاد و افغان
غافل از آن که شافع عصیان جواد است،حجت یزدان جواد است
منما حسامی بیش از این تقریر ماتم
شد قامت شاه خراسان زین ستم خم
باشد شفیعت از گنه سلطان خاتم
فریاد و افغان،از ظلم عدوان
نور دو چشم اشرف امکان جواد است،حجت یزدان است
زمینه:رکمان لقمه دار
#حسامی
#امام_جواد_ع
@nohe_sonnati
(حضرت مسلم ابن عقیل ع)
در کوفه مسلم،شد بی مددکار
از ظلم و جور فرقه ی دون ستمکار،نایب سلطان ابرار
مسلم غریب مسلم شهید
بی مونس و یار و وحید
بیرون شد از مسجد به صد اندوه و ماتم
گردیده مستغرق میان لجه ی غم
نی یار دارد اندر آن کشور نه محرم
در آن شب تار،با حالت زار
گردیده سرگردان میان کوی و بازار،نایب سلطان ابرار
ناگه زنی را دید با حال پریشان
بیرون نموده سر ز منزل زار و حیران
شد رو به آن زن حالت غمگین خرامان
اما پریشان،با قلب سوزان
بنشست و سر بنهاد آن ساعت به دیوار،نایب سلطان ابرار
گفتا که ای زن ده به من یک جرعه ای آب
کز تشنگی افتاده ام اندر تب و تاب
از جرعه ی آبی مرا این لحظه دریاب
اجرت به داور،در روز محشر
یابی تو اجر از مصطفی سلطان ابرار،نایب سلطان ابرار
بگرفت آب و جرعه ای او نوش جان کرد
بنشست و اشک حسرت از چشمان روان کرد
زن جست و جو از حال و زآن سر نهان کرد
گفت ای دل افگار،بنما تو اظهار
گویا که می باشی در این کشور تو بی یار،نایب سلطان ابرار
ای مرد برگو بهر چه این سان غمینی
گویا غریبی این چنین زار و حزینی
کاین سان به روی خاک غمگین می نشینی
اهل کجائی،بی آشنائی
برگو که نامت چیست ای مرد دل افگار،نایب سلطان ابرار
گفتا که ای زن نایب خاص حسینم
من حامی آن پادشاه عالمینم
پور عقیل ابن عم آن نور عینم
باشم پریشان،زین قوم عدوان
گردیده ام بی یاور و یار و مددکار،نایب خاص حسینم
ای زن بده من را تو امشب سرپناهی
خشنودی زهرا اگر در حشر خواهی
نبود مرا ای زن در این شب هیچ راهی
بی خان و مانم،آزرده جانم
از بی وفائی های این قوم تبهکار،نایب سلطان ابرار
گفتا بنه پا روی چشمم ای پریشان
باشم کنیزت من به خدمت از دل و جان
آسوده خاطر باش و شو در خانه پنهان
افغان ز غربت،وز حزن و کربت
من اجر می خواهم جزا از نور غفار،نایب سلطان ابرار
آسوده مسلم شد حسامی نی خدا را
اندیشه می فرمود فردا اشقیا را
فردا چه خواهد کرد قوم بی حیا را
یک شهر دشمن،بی یار و یک تن
تا صبح بود اندر دعا با حی دادار،نایب سلطان ابرار
زمینه:رکمان لقمه دار
#حسامی
#حضرت_مسلم_ابن_عقیل_ع
@nohe_sonnati
(حضرت علی اصغر ع)
باب الحوائج،شهزاده اصغر
حاجات ما را کن روا حق پیمبر،ای شهید راه داور
اصغر گل باغ حسین
باشد شفیع نشأتین
حق نبی المصطفی جد کبارت
حق علی آن جد پاک تاجدارت
حق حسن آن عم با شأن و وقارت
حق حسین بابت که شد مقتول خنجر،ای شهید راه داور
من با دل غمگین نظر سوی تو دارم
من لطف و احسان تو را امیدوارم
در نزد حق از جرم و عصیان شرمسارم
ای تشنه لب شو شافع ما روز محشر،ای شهید راه داور
یا رب به حق فاطمه خاتون محشر
حق جنینش آن شهید از صدمه ی در
یا رب به حق شأن و اجلال پیمبر
حاجات ما را از ره احسان برآور،ای شهید راه داور
یا رب به حق آن تن تبدار بیمار
کز صدمه ی زنجیر جسمش گشت افگار
یا رب به حق اهل بیت شاه ابرار
ما را تو مپسند این چنین بی یار و مضطر،ای شهید راه داور
یا رب به حق خسرو کونین باقر
کز چهره ی او گشت نور علم ظاهر
یا رب به حق صادق آن انوار باهر
یا رب به حق حضرت موسی ابن جعفر،ای شهید راه داور
یا رب به حق خسرو ثامن شه طوس
ما را مکن از رحمتت یا رب تو مأیوس
کردیم ضایع عمر را داریم افسوس
کردی خدایا لطف بنما لطف دیگر،ای شهید راه داور
حق تقی آن خسرو با جود و احسان
حق تقی آن پیشوای اهل ایمان
یا رب به حق عسکری آن شاه خوبان
آبدان ما را حفظ فرما تو ز آذر،ای شهید راه داور
یا رب به حق آن شه پنهان و غایب
ما شیعیان بر وصل او باشیم طالب
داریم افغان چون سگ گم کرده صاحب
یا رب به نورش دیده ها را کن منور،ای شهید راه داور
ما جان نثار خاک پای آن امامیم
همچون حسامی جمله بر آن شه غلامیم
گریان ز هجر روی آن شه صبح و شامیم
یا رب ظهورش را رسان ای حی داور،ای شهید راه داور
زمینه:رکمان لقمه دار
#حسامی
#حضرت_علی_اصغر_ع_بستن_آب
@nohe_sonnati
(امام حسین ع)
انوار حسین مشعل راه ظلمات است
مصباح الدجی منبع جود و برکات است
حسین باب نجات است
حسین عین الحیات است
اصل شجر طیب توحید حسین است
بخشنده ی انوار به خورشید حسین است
در عهد وفا لایق تمجید حسین است
مرآت صفات ازلی مظهر ذات است
باب الله مفتوح به ایجاد حسین است
آن کس که بود مرشد و ارشاد حسین است
در شأن و شرف مفخر امجاد حسین است
او ناظم ایام و شهور و سنوات است
گر جنت و رضوان طلبی کوی حسین است
گر جبهه ی یزدان طلبی روی حسین است
گر جانب رحمان طلبی سوی حسین است
در قبضه ی آن شاه حیات است و ممات است
در شأن حسین آمده سر تا سر قرآن
شاهد بود ای دوست تو را سوره ی رحمان
در آیه ی بحرین و دگر لؤلؤ و مرجان
گر معرفتت هست حسین این کلمات است
آلاء کتاب اله و تنزیل حسین است
شایسته ی حق در خور تجلیل حسین است
آن کس که بود مرشد جبریل حسین است
در طور به موسی ز حسین آن جلوات است
دارالشرف کرب و بلا خلد برین است
آن آب فرات است که چون ماء معین است
دل از چه در آن دشت حزین است و غمین است
گر ماء معینش به یقین آب فرات است
هر کس که رود کرب و بلا نوحه گر آید
شادان رود از جان و دل و خونجگر آید
چون چهره ی مجبوب به او جلوه گر آید
آن جاست که انوار حسین در لمعات است
بس کن تو حسامی دگر از کرب و بلایش
جان های محبان همگی باد فدایش
خونابه ز مژگان تو بیفشان به عزایش
چون ناجی احباب به یوم العرصات است
زمینه:دست بالا
#حسامی
#امام_حسین_ع
@nohe_sonnati
(اربعین)
جابر به روز اربعین با دل زار
آمد سر قبر حسین قلب افگار
زد آه و گفتا یا حسین
ای کشته ی تیغ و سنین
گفتا حسین و غش نمود و بیفتاد
بر خاک قبر شه سر خویش بنهاد
بی هوش یک ساعت بد آن نیک بنیاد
آمد به هوش و زد ز دل آه و فریاد
برگو جواب این جگرخون افگار
گفتا حبیبی یا حسین-از چه غریبی یا حسین
من جابرم ای نور چشمان زهرا
بر تو سلام ای کشته ی قوم اعدا
از چه جوابم را نگوئی تو شاها
قلبم مرنجان از تو دارم تمنا
برگو جوابم را تو ای شاه ابرار
ای میوه ی قلب بتول-ای زینت دوش رسول
جابر به خود آمد ز دل ناله ها زد
بر سر دو دست از هجر شه از وفا زد
افغان ز دل از کینه ی اشقیا زد
فریاد وا مظلوم در کربلا زد
چون می شود گوئی جواب من زار
گفتا شها حق با شماست-از تن سر پاکت جداست
ناگه به گوش آمد صدا دل فریبی
گویا که بود از خاطر غم نصیبی
با زنگ اشتر ناله های غریبی
صحرای محشر شد به شکل عجیبی
حیران شد از آن ناله ها چرخ دوار
گویا که شد محشر به پا-در آن دیار پر بلا
گفتا عطیه ناله ی دلربا چیست
این آه و افغان از کجا باشد و کیست
از دل عطیه زد فغان زار و بگریست
گفتا دگر تاب شکیبا مرا نیست
آمد عزیز مصطفی شاه بیمار
زینب ز شام غم رسید-با ناله و ماتم رسید
چون دید زینب قبر پاک برادر
زد دست غم آن لحظه بر سینه و سر
گفتا فدای جان تو جان خواهر
از حال خود گویم تو را یا ز دختر
گویم ز کوفه یا ز شام و ز اشرار
یا از جفای قوم دون-گردیده دل لبریز خون
گویم ز رنج راه و یا از یتیمان
یا از سر پاکت که می خواند قرآن
بر روی نی بودی چو خورشید رخشان
یا از تنور آن لعین گشت مهمان
یا ضرب چوب و آن لب لعل دربار
یا مجلس شوم یزید-در تشت آن شوم عنید
دیگر حسامی زین مصیبت مزن دم
شد قامت ختم رسل زین ستم خم
تا روز محشر شد جهان غرق ماتم
خون ریز از مژگان در این ماتم از غم
حیدر به جنت شد از این غم دل افگار
زین غم جهان شد نوحه گر-شد فاطمه خونین جگر
زمینه:رکمان
#حسامی
#اربعین
@nohe_sonnati
(حضرت رسول اکرم ص)
رفت از جهان چون،غمخوار امت
شد تیره روز فاطمه بانوی عصمت،الامان از این مصیبت
کردی سیه ای آسمان ایام دین را
از دست ما بردی تو ختم المرسلین را
بشکسته ای پشت امیرالمؤمنین را
با غم قرین کردی تمام مسلمین را
از فوت احمد،سلطان سرمد
پاشیده ای خاک عزا بر فرق امت،الامان از این مصیبت
چون رفت از دار فنا ختم رسولان
تاریک شد عالم همه زین حزن و هجران
شد افسر زهرا به زیر خاک پنهان
شد مرتضی همدم ز غم با آه و افغان
چون گوهر پاک،شد زینت خاک
پنهان چو شد شمس سماوات نبوت،الامان از این مصیبت
از خاکدان بی وفا سلطان اسری
شد طائر روحش سوی فردوس اعلا
زد آتش هجران شرر بر جان زهرا
در چشم زهرا شد سیه چون شام دنیا
چون دیده تر شد،خونین جگر شد
شد خاک غم بر فرق او از این مصیبت،الامان از این مصیبت
روح الامین زد دست غم بر سر ز هجران
آمد به سوی مصطفی با آه و افغان
گفتا که زینت شد برایت باغ رضوان
گرچه بود زهرای تو از غصه نالان
خسته است جانش،روح روانش
شادی نخواهد دید بعد از تو ز امت،الامان از این مصیبت
از فوت تو زهرا دگر راحت نبیند
بعد از تو زهرایت دگر عزت نبیند
از امت ظالم به جز محنت نبیند
آن شوکت و آن جاه از امت نبیند
بعد از تو زار است،با غم دچار است
شد تیره در چشمش جهان از این رزیت،الامان از این مصیبت
از فوت احمد شعله ی آتش علم شد
بر فاطمه از آتش اعدا ستم شد
جسمش ضعیف از این جفا و این الم شد
قد علی مرتضی زین ظلم خم شد
زهرا حزین شد،زار و غمین شد
شد تیره در پیش نبی گلزار جنت،الامان از این مصیبت
زهرای اطهر ای حسامی دیده تر شد
از جور امت بعد بابش خونجگر شد
آزرده پهلویش ز ظلم و ضرب در شد
بعد از پدر او از مدینه در به در شد
سوی بیابان،با آه و افغان
شد همدم افغان و آه از این مصیبت،الامان از این مصیبت
زمینه:رکمان لقمه دار
#حسامی
#حضرت_رسول_اکرم_ص
@nohe_sonnati
(امام رضا ع)
سلطان خوبان،شاه غریبان
زهر جفا زد آتشش از کینه بر جان،الامان از جور عدوان
زهر ستم زد شعله ی آتش به جانش
شد سوخته پروانه سان روح روانش
شد زعفرانی چهره ی چون ارغوانش
نالد دم آخر ز هجر تو جوانش
روح روانش،آرام جانش
سوزان دلش از زهر و می نالد ز هجران،الامان از جور عدوان
فرمود اباصلت ای انیس من خدا را
با من عیان کن این زمان مهر و وفا را
مأمون نمود از جور بر من این جفا را
مسموم بنمود او عزیز مصطفی را
نور هدا را،شمس الضحی را
خواهم دهم جان را به جانان چون غریبان،الامان از جور عدوان
یا رب رسان نور دو چشمانم به بالین
تا من کنم تسلیم حق این جان شیرین
رفتم من از دار فنا با حال غمگین
نبود کسی دل را دهم از هجر تسکین
نبود به بالین،با حال غمگین
چون مرغ پر بشکسته ام سر در گریبان،الامان از جور عدوان
بابا تقی ای نور چشمانم کجائی
از بهر چه بابا به بالینم نیائی
غافل ز احوال من بی کس چرائی
از باب مظلومت چرا بابا جدائی
بنما وفائی،منما جدائی
یک دم به بالینم بیا اندر خراسان،الامان از جور عدوان
آمد تقی بگرفت در دامن سر باب
دید از ستم آن چهر رخشان گشته مهتاب
از دیدگانش شد روان از غصه خوناب
گردید از حال پدر نالان و بی تاب
آن شاه اطیاب،با چشم پر آب
گفتا فغان از این ستم ای شاه خوبان،الامان از جور عدوان
شاها حسامی نوحه خوان شد در عزایت
جان همه عالم فدای خاک پایت
گریان تمام انس و جان شاها برایت
گردیده عالم دیده تر در ماجرایت
جانم فدایت،نالم برایت
مانده یتیم از ظلم عدوان شاه خوبان،الامان از جور عدوان
زمینه:رکمان لقمه دار
#حسامی
#امام_رضا_ع
@nohe_sonnati