چه گویم از کرم و بخشش و سخای علی
که هست حاتم طایی خودش گدای علی
پی شناخت حیدر مباش ای عالِم!
"علی شناس" کسی نیست جز خدای علی
قسم به حق ز خدا ما نمی شویم جدا
اگر چو گَرد بچسبیم بر عبای علی
منی که پای کسی کج نمی کنم گردن
همیشه خم شده ام تا کمر به پای علی
که گفته است که من آدمِ علی هستم؟
مرا بس است که باشم سگِ سرای علی
عدو! امید به اسلام خود نداشته باش
که نیست دین نبی هیچ! بی ولای علی
اگر نبود، "فلانی" هلاک میشد، هان!*
که بسته زندگیِ خصم هم به رایِ علی
به کفر میرسد آن دین که باورش بشود
علی جدای خدا و خدا جدای علی...
*لولا علیّ لهلک عُمَر
#حسین_نادری
#امام_علی_ع
@nohe_sonnati
مواجب می برد خورشید از انوار ایوانش
فلک نان می خورد از سفره احسان سلمانش
نرفته دست خالی از درش حتی یهودی هم
به هرکس می رسم نقلی است از لطف فراوانش
پناه آوردم از آتش به زیر سایه ی حیدر
که می بارد تمام لحظه های سال بارانش
کدامین حیدر کرار فرزند ابوطالب
که شان خاندانش گفته حق در آل عمرانش
شهنشاهی که ممسوس است در ذات الوهیت
نگیرم عیب بر قومی که می خوانند یزدانش
رسیدی تا به ایوان نجف تعظیم کن کانجا
به چشم خویش دیدم من خدا را ظل ایوانش
به روز حشر خندان است آن شاعر که مصراعی
به مدح شاه مردان مرتضی دارد به دیوانش
پناه آوردگان کشتی شاه شهیدانیم
همان کشتی که در دستان اصغر هست سکانش
#ابراهیم_روزبهانی
#امام_علی_ع
@nohe_sonnati
پیچیده شمیم گل پرپر شب آخر
حرف سفر و داغ مکرر، شب آخر
اشکی که شده نذر غم فاطمه سیسال
انگار شده چندبرابر شب آخر
انگار همین چند شب پیش شبانه...
آمد چه به روز دل حیدر شب آخر
حالا شب وصل است ولی با سر خونین
شرمنده نماندهست ز همسر شب آخر
با اشک غریبانۀ خود گفت سخنها
از بیکسی آل پیمبر شب آخر
از کربوبلا گفت و حکایات غریبش
از داغ برادر به برادر، شب آخر
گویا خبر آورده نسیم از دل صحرا
پیچیده شمیم گل پرپر شب آخر
#یوسف_رحیمی
#امام_علی_ع
@nohe_sonnati
به نسخه نیست نیازی طبیب را ببرید
برای مرگ علی دست بر دعا ببرید
نیاز نیست مداوا کنید زخم مرا
بر آن مریض خرابهنشین دوا ببرید
اگر بناست تسلی دهید بر دل من
برای قاتل سنگین دلم غذا ببرید
دلم برای یتیمان کوفه تنگ شده
کمک کنید مرا در خرابهها ببرید
جنازۀ من مظلوم را چو مادرتان
شبانه، مخفی و آرام و بیصدا ببرید
سلام گرم مرا در خرابهها دل شب
بر آن یتیم که خوابیده بیغذا ببرید
به ملک خویش ز بیگانگان غریبترم
مرا به دیدن یاران آشنا ببرید
سلام من به شما ای فرشتگان خدا
به نزد فاطمه با خود مرا شما ببرید
#استاد_غلامرضا_سازگار
#امام_علی_ع
@nohe_sonnati
ای خدا داغ غم ام ابیها سخت است
بعد از او زندگی با مردم دنیا سخت است
آنقدر سخت گذشته است به من این سی سال
گر فتد مرگم از امروز به فردا سخت است
خون سر ریخت ولی خون دلم را چه کنم
با دل خون شده یک عمر مدارا سخت است
گر بپرسند از این موی سفیدم گویم
که تماشای کتک خودن زهرا سخت است
مرد باشی و ببینی که فتاده به زمین
همسرت در بر نامرد صفتها سخت است
دخترم را دمی از بستر من دور کنید
دیدن اشک غم زینب کبری سخت است
اوج این واقعه را دختر من میداند
دیدن خون به سر و صورت بابا سخت است
سر دختر به روی زانوی بابا چه خوش است
سر بابا بغل دخترش اما سخت است
دست بسته ز روی ناقه بیفتی به زمین
گم شوی نیمه شب در دل صحرا سخت است
#عبدالحسین
#امام_علی_ع
@nohe_sonnati
شبی که آینهام را به دستِ خاک سپردم
هزار بار شکستم، هزار مرتبه مردم
دو دست از سر حسرت به هم زدم که چگونه
به دست خود گل خود را چنین به خاک سپردم؟!
شد اشک غربت و گل کرد روی خاک مزارش
هر آن چه داغ که دیدم، هر آن چه غصه که خوردم
شب آمدم که بگریم تمام درد دلم را
سحر به غربت خانه، جز اشک و آه نبردم
بدون فاطمه سخت است زندگی که پس از او
برای آمدنِ روزِ مرگ، لحظه شمردم
#سید_محمد_جواد_شرافت
#امام_علی_ع
@nohe_sonnati
دلت هوای اجل کرده نیمه جانی تو
در انتظار و هوایی آسمانی تو
بیا بگیر ز اسم خودت مدد، برخیز
هنوز هم که هنوز است، پهلوانی تو
امان ازین همه غربت به تازگی مَردم
شده است باورشان که نمازخوانی تو
چه قدر دل نگرانی برای قاتل خود
فدای این همه لطفت، چه مهربانی تو
گرفته صبر مرا ، رنگ چهره زردت
بهار من چه شده زخمیِ خزانی تو
دوباره فاطمه یا فاطمه است روی لبت
به یاد محسن و مادر چه بی امانی تو
سر شکسته نکرده است رو به قبله تو را
شهید روضه زهرای قد کمانی تو
شبیه مادرمان فاطمه دم رفتن
برای پیکر صد پاره روضه خوانی تو
امان از آن سر بر نیزه، وای از گودال
امان ز کوفه و زینب، اگر نمانی تو
#محمد_حسین_رحیمیان
#امام_علی_ع
@nohe_sonnati
خون تو می چکد از عمق شکاف سر تو
خون دل می خورد امشب به خدا دختر تو
گرچه با پارچه ای زخم سرت را بستم
می کند آب مرا سرخی پلک تر تو
تو نفس می کشی و من ز نفس می افتم
حق بده جان بدهم پای همین بستر تو
چادر خاکی مادر به سر انداخته ام
که شده شمع وجودم همه خاکستر تو
استخوان در گلویت خار به چشمت مانده
از همان روز که افتاد زمین همسر تو
هیبت حیدری تو همه را می لرزاند
ولی حالا چه قدر زرد شده پیکر تو
جان من آه مکش که جگرم می سوزد
صحبتی کن به فدای سخن آخر تو
دم آخر به حسینت چه وصیت کردی؟
گفتی با گریه: فدای بدن پرپر تو
ماجرا چیست که این گونه به من می گویی
دخترم چشم طمع هست بر آن معجر تو
#محمد_حسن_بیاتلو
#امام_علی_ع
@nohe_sonnati
دوبیتی
هنگام فلق که آن شبِ غاسق رفت
خونین به هوای یارِ خود، عاشق رفت
تقدیر چنین بود که اندر شب قدر
قرآنِ خموش آمد و ناطق رفت...
#قیصر_امین_پور
#امام_علی_ع
@nohe_sonnati
نديده غير خدا اول زمانش را
نرفته غير نبی اوج آسمانش را
سری نمانده كه از وصف او نرفته ز هوش
نمانده گوش كه نشنيده داستانش را
به خاکبوسی اين خانه دلخوشيم، از ما
خدا كند كه نگيرند آستانش را
به آن دهان كه متاعی به جز علی دارد
بگو كه تخته كند تا ابد دكانش را
پيمبران اولوالعزم شيعه اش هستند
چرا كه اجر عظيمی ست پيروانش را
اگر رسول نگويد علی ولی الله
خدا نمی شنود لحظه ای اذانش را
كسي كه در وسط كارزار پيغمبر
هزار مرتبه پس داده امتحانش را
كسی كه كَند در قلعه را به دست اما
به زور زانوی خود خرد كرد نانش را
نه استخوان گلويش، نه خار در چشمش
فراق يار جوانش بريد امانش را
به جز علی چه كسی نيمه شب تک و تنها
به دست خويش كفن كرده است جانش را
شكست پهلوی مادر، شكست فرق پدر
خدا به خير كند چوب خيزرانش را
#محسن_عرب_خالقی
#امام_علی_ع
@nohe_sonnati
ای یادگار مادر مظلومه دخترم
دخت بلا کشیده ی من، روح پیکرم
اینقدر پیش دیده ی من دیده تر مکن
گریه به روی خونی و فرق پدر مکن
اینقدر با دو چشم ترت آتشم مزن
با ناله ی پدر پدرت آتشم مزن
لطمه به رخ مزن دگر آه و نوا بس است
داغ کبودی رخ زهرا مرا بس است
تو پیش از این مصیبت بسیار دیده ای
تو ماجرای سینه و مسمار دیده ای
فرق شکسته دیده ای و گریه می کنی
بر نی سر بریده ببینی چه می کنی
قدری به خاطر دل بابا صبور باش
فکر سر بریده و خاک تنور باش
حالا عزیز کوفه حقیرت نمی کنند
عباس تا که هست اسیرت نمی کنند
#عبدالحسین
#امام_علی_ع
@nohe_sonnati
یا ازلیَّ الظُّهور، یا ابدیَّ الخفا
نورُک فوقَ النَّظر، حُسنُکَ فوقَ الثَّنا
نور تو بینشگداز، حسن تو دانشگسل
فکر تو اندیشهکاه، کُنه تو حیرتفزا
بر درت اندیشه را شحنۀ غیرت زند
لطمۀ حیرت به روی، سیلی جهل از قفا
شاهد عرفان توست از همه کس بینیاز
گو همه دلها بسوز، گو همه جانها برآ
نکتۀ توحید تو آنچه پسند آیدت
عقل نگیرد فرو، کشف نیابد فرا
علم تو آنجا که شد پردهنشین بُطون
نیست مطالب درست، نیست دلایل رسا
دانش و بینش به هم، یک به یک آمیخته
ابجد عشق تو را هست نخستین هجا
سطر بقا را تویی اول و آخر ولی
اولِ بیابتدا، آخرِ بیانتها
خواسته عدلت به نور نظم جهان وجود
داده به خورشید و مه ملک صباح و مسا
هر گلی از گلشنت یافته رنگی دگر
خندۀ گل زعفران، گریۀ خونین حنا
پیش بزرگی تو خُرد، بزرگان همه
چرخ به راه تو خاک، شاه به کویت گدا
ما همه امّیدوار، جود تو امّیدبخش
ما همه حاجتطلب، لطف تو حاجتروا
از همه آزادهام تا به توام پایبند
وز همه بیگانهام تا به توام آشنا
دور فکن از دلم وز دل من دور به
هرچه نهشوق و شعف،هرچه نهعشق و ولا
صید محبت منم، آرزویم بس همین
کز خَم فتراک شوق باز نگردم رها
گر ز تو آید غمی بر دل غمپرورم
موی به مویم کشد زمزمۀ مرحبا
در شب تاریک غم کرده به درماندگی
خاکنشینان جُرم بر کرمت اتّکا
آنکه تو افراختی بر سر اقبال او
چتر سعادت کشد سایۀ بال هما
داشت سلیمان به خود نام تو نقش نگین
ورنه چه بندد پری آصِفِ بِن برخیا
ای که به هر جا ظهور کرده به نام دگر
هم عربی را اله، هم عجمی را خدا
سجده به هر سو برم، قبله تویی غیر نه
کعبۀ بطحا یکیست با حرم ایلیا
گمره کوی تو را حرف جبین: قَدْ هَلَک
سالک راه تو را نقش نگین: قَدْ نَجَی
نام مسلمانیام از وَرَقت دور باد
تن به حرم معتکف، دل به صنم مبتلا
عاجز و درماندهام، بر دل من میکند
نفس ستم بر ستم، حرص جفا بر جفا
بر دل افسردهام حیف که کردم چنین
مشعل قدّوسیان کشتۀ باد هوا
برمن و برحال من وای کزاین نفسشوم
میرودم ناروا، میسزدم ناسزا
داعیۀ این و آن از دل من دور کن
نیست جز این ملتمس،نیست جز اینمدَّعا
مفتقرم مفتقر، برده به تو افتقار
ملتجیام ملتجی، کرده به تو التجا
تا مگر از نور تو بدر شوم بر سپهر
میطلبم از جهان همچو هلال انزوا
تشنۀ فیض توام ابر عنایت ببار
دجلۀ بغداد کن بادیۀ کربلا
از تو کتابی به ماست علم نبوت در او
فاتحۀ آن صفی، خاتمهاش مصطفی
جنبش پرگار صنع شد ز ازل تا ابد
زین دو فراهم رسید دایرۀ انبیا
نور تو پست و بلند کرده احاطت همه
خواه به کوه اُحد، خواه به غار حرا
خرمن اصحاب شید چون نشود سوخته
برقزنان ذوالفقار در کمر مرتضی
از نظر ما گذشت وز بصر ما نهفت
بسکه بلندی گرفت کوکبۀ اصطفا
خاتمۀ کار من هم به هدایت رسان
چون تو خود آموختی فاتحۀ إهدنا
بر سر آنم دگر کز سر بیچارگی
نالهکنان درد دل ختم کنم بر دعا
من که و حرف دعا کز ادبم دور باد
علمُک فی کلِّ حال مُشتَملٌ حسبُنا
#فیض_کاشانی
#امام_علی_ع
@nohe_sonnati
فـرق مــرا تــو طــاقـت دیــدن نداشتـی
هجده سـر بـریـده ببینـی چـه می کنی
این جـا همه بـه گریه ى تـو گریه می کنند
خنده به اشک دیده ببینی چه می کنی
خون ریزد از شکاف سرم خونجگر شدى
جسمى به خون تپیده ببینى چـه مـی کنى
تو یکسره به چشم پدر بوسـه مـی زنـى
تـیـرى درون دیـده ببینـى چـه مـی کنـى
وقتـى کــه می رسد ز شریعه، حسین را
بـا قـامتـى خمیـده ببینـى چـه مـی کنـى
طفـلان در بـــه در بـــه بیـــابـــان کـــربـلا
چون آهوى رمیـده ببینـى چـه مـی کنى
یک ضربـه زد بـه فـرق سـرم راحتـم نمـود
تـو قتـل صبـر، دیـده؟، ببینى چه می کنى
مـن پیـکرم بـه غیـر سـرم لطمـه اى ندید
جسمی گلـو بریـده ببینی چه می کنی ...
#سعید_خرازی
#امام_علی_ع
@nohe_sonnati
جبریل در این سمت بستر اشک می ریزد
آن سمت بستر هم پیمبر اشک می ریزد
زهرا نبود امشب کنار بچه های خود
ام البنین پس جای مادر اشک می ریزد
داغ پدر خیلی برای دختران سخت است
پس بیشتر از هرکه دختر اشک می ریزد
ميخواست تا بابا نبیند اشک هایش را
پس دخترش در زیر معجر اشک می ریزد
اشکی که دخترهاش میریزند جای خود
اما حسن یکجور دیگر اشک می ریزد
چشم دو عالم اشک ریزان حسین است و...
چشم حسین از داغ حیدر اشک می ریزد
سقای دشت کربلا مثل حسین امشب
در ماتم ساقی کوثر اشک می ریزد
قنبر بجای نوکران امشب کنارش هست
پس جای ما هم چشم قنبر اشک می ریزد
از عرش سیل اشک در عالم سرازیر است
بهر علی عالم سراسر اشک می ریزد
چشمی که گریان علی و بچه هایش نیست
از روی حسرت روز محشر اشک می ریزد
#آرش_براری
#امام_علی_ع
@nohe_sonnati
کنار من ، صدف دیده پر گهر نکنید
به پیش چشم یتیمان ، پدر پدر نکنید
توان دیدن اشک یتیم در من نیست
نثار خرمن جان علی ، شرر نکنید
اگر چه قاتل من کرده سخت بی مهری
به چشم خشم ، به مهمان من نظر نکنید
اگر چه بال و پرکودکان کوفه شکست
شما چو مرغ ، سر خود به زیر پر نکنید
از آن خرابه که شب ها گذرگه من بود
بدون سفره ی خرما و نان گذر نکنید
به پیرمرد جذامی سلام من ببرید
ولی ز مرگ من او را شما خبر نکنید
#استاد_علی_انسانی
#امام_علی_ع
@nohe_sonnati
دخترم اشک مریز و بنشین در بر من
لختی آرام که باشد نفس آخر من
بعد سی سال به سر آمده هجر من و یار
عطر زهراست که پیچیده به دور و بر من
خوب شد زخم سرم را ز تو پنهان کردم
تاب این صحنه نداری که ببینی سر من
صبر کن گریه مکن غصه و غم در راه است
دیدی اینجا تو فقط خون به روی بستر من
وای از کرب و بلا تنگی گودال و حسین
حرف گودال شد و سوخت همه پیکر من
آن زمانی که حسینم به زمین می افتد
سعی کن روی بلندی نروی دختر من
روبرویت بدنش روی زمین می غلتد
بود در خواب همین صحنه به چشم تر من
شائق،از شعر تو زهرا نه فقط سوخت دلش
سوخت در عرش دل هم پدر و مادر من
#محمود_اسدی_شائق
#امام_علی_ع
@nohe_sonnati
هیچ کس نشناخت دردا! درد پنهان علی
چون کبوتر ماند در چاه شب افغان علی
چون علی نشناخت خود را در جهان، یک حقشناس
ماند در آیینه سیمای درخشان علی
از علی کی زودتر ای صبح، سر برداشتی؟
یک شب از بالین شب تا صبح پایان علی
گرچه ای بغض، آبرویت را علی هرگز نریخت
همچو سنگ آویختی دست از گریبان علی
چاشنی دارد اگر مرگ و حیات از شور عشق
آبرویش مایه دارد از نمکدان علی
از دهانی بر دهانی میرود چون بوی گل
قصهٔ از گوشهای خَلْق پنهانِ علی
در میان آید اگر پای عدالت مینهد
داغ بر دست برادر، خشم سوزان علی
پرچم فتحی درخشان بود در روز نبرد
چون درفش صبح صادق، گَرد جولان علی
کودک باهوشِ عقل و علم بازیگوش را
با هزاران خون دل، پرورده دامان علی
در کویر خاک، باغ لاله پوش کربلا
هست چشم انداز سبزی از گلستان علی
کعبه از شوق لقای او گریبان چاک زد
هست یعنی کعبه هم از سینه چاکان علی!
نقش آن چاک گریبان، ماند در بیت عتیق
تا نشانی باشد از زخم نمایان علی
ای غم! از درد علی، بویی نیاوردی به دست
عودسان هر چند عمری سوختی جان علی
نالهٔ مجروح دارد ساز غم، امشب مگر
خورده زخم از ناترازان فرق میزان علی؟
داده بود انگشتری را بر گدای دیگری
داد جان را بر شهادت، لطف حیران علی
در میان تنگدستیها، شهادت مرده بود
گر نبود او را دمادم روزی از خوان علی
کی شهادت با علی یکدم جدایی داشتهست؟
بوده این مسکین تمام عمر، مهمان علی!
با شهادت از رگ گردن علی نزدیکتر
او در این حسرت که بیند روی تابان علی
نیست چندان اعتباری گوهر جان را، «فرید»!
تا بگویم ای سر و جانم به قربان علی
#قادر_طهماسبی
#امام_علی_ع
@nohe_sonnati
ای که توحید از وجودت یافته تمثال ها
در نبوت احمدی و ، در امامت آل ها
نور تو دیدند، چون خورشید، حتی کورها
مدح تو خواندند، چون آیات، حتی لال ها
در فصاحت پیش تو صف بسته قدهای الف
در بلاغت نزد تو خم گشته قد دال ها
کن تلاوت (ما لها) را تا زمین بشناسدت
معنی (انسان) تویی در سوره ی (زلزال)ها
جامه ی جنگ تو بی پشت است و در وقت نبرد
هیچ کس چون تو نکرد از مرگ استقبال ها
سنگ بستن بر شکم سهم تو گشته از جهان
داغ شد دست عقیل از سهم بیت المال ها
جامه های پر بها تر را به قنبر داده ای
تا وجود اطهرت ، عریان شد از آمال ها
در نمازت تیر از پای تو بیرون میکشند
در نمازت تیغ بر فرقت زند دجال ها
تو به سجده رفتی و شمشیر پشتت سجده رفت
رب کعبه رستگارت دید در آن حال ها
گفتی از غیرت اگر مردی بمیرد عیب نیست
وقتی از پای زنی غارت شود خلخال ها
غیرت اللهی و حق داند که بر تو چه گذشت
از غلاف تیغ و... از رنگ کبود بال ها
ای که بخشیدی به سائل خاتم خود را ببین
کربلا تکرار شد این قصه در گودال ها
#میثم_مؤمنی_نژاد
#امام_علی_ع
@nohe_sonnati
کیسه های نان و خرما خواب راحت می کنند
دست های پینه دارش استراحت می کنند
نخل ها از غربت و بغض گلو راحت شدند
مردم از دستِ عدالت های او راحت شدند
ای خوارج، بهترین فرصت برای دشمنی ست
شمع بیت المال را روشن کنید، او رفتنی ست
درد را با گریه های بی صدا آزار داد
با لباس نخ نمایش، کوفه را آزار داد
مهربانی نگاهش حیف مشگل ساز بود!
روی مسکین ها درِ دارالخلافه باز بود
دشمنانش درلباسِ دوست بسیارند و او
بندگان کیسه های سرخ دینارند و او
ساده گی سفره اش خاری به چشم شهر بود
مرتضی با زرق و برق زندگی شان قهر بود
نیمه شب ها کوچه ها را عطرآگین می کند
درعوض، درحقِ او هر خانه نفرین می کند
حرص اهل مکر، از بنده نوازیِ علی ست
داستان بچه هاشان بی نمازی علی ست
گام در راهِ فلانی و فلان برداشتند
از اذان ها نام او را مغرضان برداشتند
جرم سنگینی ست، بر لب خنده را برجسته کرد
چاه ها دیدند مولا خستگی را خسته کرد
جُرم سنگینی ست، تیغ ذوالفقاری داشتن
زخم ها از بدر و خیبر یادگاری داشتن
جُرم سنگینی ست،از غم کوله باری داشتن
مثل پیغمبر عبایِ وصله داری داشتن
جُرم سنگینی ست، بر تقدیر حق راضی شدن
با یتیمان روزهای گرم همبازی شدن
جُرم سنگینی ست، جای زر، مقدر خواستن
در دو دنیا خیرخواهیِ برادر خواستن
جُرم سنگینی ست، در دل عشق زهرا داشتن
سال ها در سینه داغ کهنه ای را داشتن
هیچ طوفانی حریف عزم سکانش نبود
تیغ تیز ابن ملجم قاتل جانش نبود
پشت در، آیینه اش را سنگ غافلگیر کرد
زخم بازویی، امیرالمومنین را پیرکرد
مرگ سی سال است بر او، خنجر از رو می کشد
هر چه مولا می کشد، از درد پهلو می کشد
#وحید_قاسمی
#امام_علی_ع
@nohe_sonnati
رویت هماره در نظر ماست یا علی
زخمت جراحت جگر ماست یا علی
خونی که ریخت بر روی سجّاده ات ز خاک
اشک همیشه در بصر ماست یا علی
ما امّتیم و تو پدرِ کلّ امّتی
داغ تو ماتم پدر ماست یا علی
ما را ز طینت تو خدا آفریده است
زخم سر تو زخم سر ماست یا علی
چون نخل قد خمیده کشیدیم سر به جیب
خرما نه، خون دل، ثمر ماست یا علی
این اشک ها که در دل شب بر تو ریختیم
تنها ستارۀ سحر ماست یا علی
حتّی اگر به وادی جنّت سفر کنیم
زخم دل تو همسفر ماست یا علی
چاهی که ناله های تو را ضبط کرده است
این سینه های پر شرر ماست یا علی
تابوت تو است تا صف محشر به دوش ما
دریای اشک، چشم ترِ ماست یا علی
این افتخار بس که بگویند اهل بیت
"میثم" مقیم خاک در ماست یا علی
#استاد_غلامرضا_سازگار
#امام_علی_ع
@nohe_sonnati
ای آبروی هر دو جهان يا علی مدد
فرياد ذوالفقار زمان يا علی مدد
ای لنگر سفينه ی آدم و هستی اش
ای ناخدای كشتی جان يا علی مدد
رو بر خدا و چشم به مهر تو بسته ايم
ای ناجیِ قيامت مان يا علی مدد
مولای من آقای من امام من علی ست
سلطان شيعيان جهان يا علی مدد
حق را به نام نامیِّ تو سكّه می زنند
ای والی بهشت جنان يا علی مدد
لغزيده پای امت اگر در سراب خويش
ما را به عافيت برسان يا علی مدد
پيوند اشتياق تو در سينه های ما
آقا كرانه تا به كران يا علی مدد
هر كس شود فدايی علی مقدس است
شيرخدای روز عيان يا علی مدد
ما را به لحظه های عبور از صراط دوست
ياری كنی به قفل دهان يا علی مدد
هر آرزو به مقصد و منزل نمی رسد
الا به ذكر " ياعلی " به زبان يا علی مدد
ای ساقی پياله ی كوثر به حق عشق
ادركنی ای اميد كسان ؛ يا علی مدد
آوای يا علیِ تو ميراث همدلی
ای آبروی اهل اذان يا علی مدد
#حامد_فروغی
#امام_علی_ع
@nohe_sonnati
مرگ خود را اگر این گونه تمنا دارد
سالیانیست که در دل غم زهرا دارد
روضهٔ فاطمه یک روضهٔ معمولی نیست
شرح دوران غريبیست که مولا دارد
شرح قومیست که در موعد ياری امام
جای لبيک، فقط شايد و اما دارد
قصهٔ مردم بیعتشکن است این روضه
خون اگر گريه کند چشم زمان، جا دارد
استخوان در گلوی صبر بماند سی سال؟
آه با چاه خدایا! چه سخنها دارد
بعد يک عمر غم خانهنشينی، حالا
غم بدعهدی دنیا طلبان را دارد
این یکی در طلب بردن بیت المال است
آن یکی منصب شاهانه تقاضا دارد
آن طرف لشکر کفر است به پا خاسته است
این طرف فتنهٔ جهل است که غوغا دارد
بیوفایی کمر کوه وفا را خم کرد
داغها بر جگر از مردم دنیا دارد
میرود با غم سی سال غریبی اما
جگری شعلهور از قصهٔ فردا دارد
آه کوفهست، همان کوفه ولی این دفعه
نیزهای در وسط شهر تماشا دارد
#یوسف_رحیمی
#امام_علی_ع
@nohe_sonnati
شب بود و می رفتند حیدر را بشویند
آئینه ی الله اکبر را بشویند
از آسمان آمد کمک ،تنها نمی شد
تا پیکر ساقی کوثر را بشویند
باور نمی کردند ، آیا این علی بود ?
یعنی چگونه روح باور را بشویند
بر مغتسل خوابیده بود آرام و مظلوم
تا بچه ها زخم مکرر را بشویند
پیشانی اش دارد عجب زخم عمیقی
باید کمی آرام تر سر را بشویند
زخم فدک ، داغ مدینه تازه شد وای
انگار می رفتند مادر را بشویند
#کمیل_کاشانی
#امام_علی_ع
@nohe_sonnati
گه سخن گفت به کلثوم و حسین و زینب
گاه آهسته سخن گفت به گوش حسنش
حسنم مرد جزامی همه شب منتظر است
تا کنی دور ز دل غصه و درد و محَنش
هر یتیمی که نظر کردی و نانش دادی
از ره لطف تو بگذار غذا در دهنش
حسنم این دم آخر بگو از یاس علی
بگو امروز تو از لحظه ی پرپر زدنش
حرفی از کوچه نگفتی به من،امروز بگو
دیدی آن روز کتک خوردن و سیلی زدنش
نیستی گرچه تو در کرب و بلا،غصه نخور
دو گل ناز تو هستند میان چمنش
قاسمت زیر سم اسب لگد کوب شود
می شود هم قد و هم قامت عباس تنش
استخوان های یتیم تو شود نرم حسن
می شود زیر و زبَر از سُم مرکب بدنش
شائق این را برسان بر همه عالم، که علی
اصل دین است و خدایی است تمام سخنش
#محمود_اسدی_شائق
#امام_علی_ع
@nohe_sonnati
کوفیان بهر علی امشب عزاداری کنید
تا سحر با زینبم از دیده خون جاری کنید
بر غریبی علی با کودکان بی پدر
در کنار سفره های بی غذا زاری کنید
تا که بودم کس نشد از مهر یار من ولی
در عزای من یتیمان مرا یاری کنید
هر چه بود از من گذشت ای کوفیان بی وفا
بعد از من با حسین من وفاداری کنید
وای اگر بر خیمه های او ببندید آب را
وای اگر با تیغ و نیزه میهمانداری کنید
زین همه شیری که آوردید از بهر علی
جرعه ای بهر علی اصغر نگهداری کنید
یاد ایامی که زینب بود عزیز شهرتان
سنگ بر فرقش نریزید آبرو داری کنید
دیدن فرق سر خونین من او را بس است
تا نبیند او سری بر نیزه ها کاری کنید
#عبدالحسین
#امام_علی_ع
@nohe_sonnati