eitaa logo
نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس
12.8هزار دنبال‌کننده
352 عکس
29 ویدیو
1 فایل
ارائه دهنده: نوحه_ذکر_دم بازاری_پاره دم_اشعار_سرود مدیریت: رئوف (مشهدالرضا «ع») ۰٩٣٨٣۰٧۰۰٣٢ ارتباط با ادمین @A_Rauof
مشاهده در ایتا
دانلود
مهدى بیا كه رفتنیَم، راهِ چاره نیست جُز تو، به آسمانِ ولایت ستاره نیست آبى به كامِ خُشكِ منِ تشنه لب رسان در كارِ خِیر، حاجتِ هیچ اِستخاره نیست بِنشین كنارِ بسترم اى میوه ى دِلَم فُرصت به قَدرِ دیدنِ رویت دوباره نیست آه از دَمى كه حضرتِ حیدر به خانه دید در گوشِ مادرم اثر از گوشواره نیست مهدى بِدان كه بِینِ مُصیباتِ كربلا جانسوزتر زِ حَلقِ پاره ى آن شیرخواره نیست جَدّ غَریبِ من، بَدَنَش پاره پاره شُد امّا بِه گِردِ من خَبَرى از سَواره نیست @nohe_sonnati
زهر افتاده به جان جگرم مهدی جان لرزه انداخت ز پا تا به سرم مهدی جان به لب خشک پدر آب گوارا برسان که من از سوز عطش شعله ورم مهدی جان قدح آب همینکه به لبم شد نزدیک غم لب های حسین زد شررم مهدی جان قبل از آنی که به دل زهر اثر بگذارد کشته از صحنه ی دیوار و درم مهدی جان لحظه ای نیست عزیزم که تداعی نشود وقعه ی کرب وبلا در نظرم مهدی جان زینب و بزم یزید و لب خشکیده و چوب خون قلبم چکد از چشم ترم مهدی جان میدرخشد رخ ماه تو بیاد آوردم سر نورانی هجده قمرم مهدی جان @nohe_sonnati
زهر افتاده به جان جگرم مهدی جان لرزه انداخت ز پا تا به سرم مهدی جان به لب خشک پدر آب گوارا برسان که من از سوز عطش شعله‌ورم مهدی جان قدح آب همین‌که به لبم شد نزدیک غم لب‌های حسین زد شررم مهدی جان قبل از آنی که به دل زهر اثر بگذارد کشته از صحنه‌ی دیوار و درم مهدی جان لحظه‌ای نیست عزیزم که تداعی نشود وقعه‌ی کرب و بلا در نظرم مهدی جان زینب و بزم یزید و لب خشکیده و چوب خون قلبم چکد از چشم ترم مهدی جان می‌درخشد رخ ماه تو به‌یاد آوردم سر نورانی هجده قمرم مهدی جان @nohe_sonnati
مهدى بیا كه رفتنیَم، راهِ چاره نیست جُز تو، به آسمانِ ولایت ستاره نیست آبى به كامِ خُشكِ منِ تشنه لب رسان در كارِ خِیر، حاجتِ هیچ اِستخاره نیست بِنشین كنارِ بسترم اى میوه ى دِلَم فُرصت به قَدرِ دیدنِ رویت دوباره نیست آه از دَمى كه حضرتِ حیدر به خانه دید در گوشِ مادرم اثر از گوشواره نیست مهدى بِدان كه بِینِ مُصیباتِ كربلا جانسوزتر زِ حَلقِ پاره ى آن شیرخواره نیست جَدّ غَریبِ من، بَدَنَش پاره پاره شُد امّا بِه گِردِ من خَبَرى از سَواره نیست @nohe_sonnati
آسمان را به روی تخته‌ی در می‌بردند تاج سر بود که باید روی سر می‌بردند او درست است که یک همدم و غمخوار نداشت بدنش روی دری بود که مسمار نداشت جگرش پاره شد اما به دل تشت نریخت عضو عضو بدنش هر طرف دشت نریخت بود زندانی و در مجلس اغیار نرفت همره اهل و عیالش سر بازار نرفت کسی از دور به پیشانی او سنگ نزد گرگ درنده به پیراهن او چنگ نزد کنج زندان خبر از بزم می و جام نبود دخترش ثانیه‌ای در ملاء عام نبود سر سجاده و در حال سجودش نزدند هر دو دستش به تنش بود و عمودش نزدند بود مظلوم؛ ولی هفت کفن داشت به تن گریه می‌کرد به جسمی که نشد غسل و کفن @nohe_sonnati
فـرق مــرا تــو طــاقـت دیــدن نداشتـی هجده سـر بـریـده ببینـی چـه می کنی این جـا همه بـه گریه ى تـو گریه می کنند خنده به اشک دیده ببینی چه می کنی خون ریزد از شکاف سرم خونجگر شدى جسمى به خون تپیده ببینى چـه مـی کنى تو یکسره به چشم پدر بوسـه مـی زنـى تـیـرى درون دیـده ببینـى چـه مـی کنـى وقتـى کــه می رسد ز شریعه، حسین را بـا قـامتـى خمیـده ببینـى چـه مـی کنـى طفـلان در بـــه در بـــه بیـــابـــان کـــربـلا چون آهوى رمیـده ببینـى چـه مـی کنى یک ضربـه زد بـه فـرق سـرم راحتـم نمـود تـو قتـل صبـر، دیـده؟، ببینى چه می کنى مـن پیـکرم بـه غیـر سـرم لطمـه اى ندید جسمی گلـو بریـده ببینی چه می کنی ... @nohe_sonnati
نَخْلى از اَشك تو سيراب نگرديد دگر از همان لحظه كه بر فرقِ تو شمشير آمد حوريان هم به عزاى تو سيه پوشيدند تا بِگوشِ فَلَكَتْ، نَعره ى تكبير آمد شير، تَجْويز به درمان سَرت كرد طبيب هر كه آمد به مُلاقات تو، با شير آمد صُحبت از شير شد و رَفت دلم كرب‌وبلا كه به ميدان، پسرى با پدرى پير آمد قَدْرِ يك جُرعه ازين شير، اگر داشت رُباب طفل مى‌مانْد، ولى حرمله با تير آمد @nohe_sonnati
زَهرى اُفتاده به جانم كه نمانَد اثرم دست و پا مي زنم و نيست كنارم پدرم جِگرم پاره شُد اَمّا به دِلِ تَشت نريخت خواهرى نيست مَرا لَختِه ببيند جِگرم زَهر در آب نمود و آب را زَهرَم كرد روزه بودَم من و اِفطار به دِل زَد شَررَم مى كِشَم سينه و دِل را به زَمين می خَندد فَرقى انگار ندارد كه چه آيد به سَرَم آب آوَرد زَنى، يادِ هِلال اُفتادم كَربَلا آن به آن مي گُذَرَد از نَظَرَم خاکِ اين حُجره كُجا و تَهِ گودال كُجا به تَنَم نِيزِه نَخُورده است و جُدا نيست سَرَم پِدَرَم بود، مَرا بِينِ عَبا مى پيچيد* گرچِه پاشيده زِ هم نيست تَنَم دور و بَرَم* @nohe_sonnati
قبله‌ام روىِ تو و خانه ى تو جاىِ من است ياحسين وِردِ زبانِ منو لب‌های من است مُرده آرند به هر مجلسِ تو ، زنده شَوَد محفلِ روضه ى تو وادىِ سيناىِ من است كودكى بيش نبودم ، به تو وابَسته شُدَم اين هَم از مَرحَمَتِ مادرِ مولاىِ من است هَر زَبانى كه"سه"بار عَرضِ سلامَت گويد بارِ سِوّم نَشُده اَشك به سيماىِ من است همه ى دِلخوشىِ من به تو و مادرِ توست گريه كردن به شُما لَذّتِ دُنياىِ من است @nohe_sonnati
دوبیتی سر ِ تورا به رويِ نيزه آشيان دادند مرا به مجلس نامحرمان مكان دادند جماعتي كه نمك خوردۀ علي بودند به خواهرت سر ِ بازار ِ كوفه نان دادند @nohe_sonnati