پای فقیران میرود سوی کریمان
تا این که بنشینند پهلوی کریمان
هرکس گداتر شد مقربتر شد این جا
هستیم ما زانو به زانوی کریمان
حس میکند در عین دارایی فقیر است
رد میشود هر کس که از کوی کریمان
محتاج اگر صد بار هم چیزی بخواهد
اخمی نمیآید به ابروی کریمان
حتی جزامی هایِ تنهای مدینه
خوشبو شدند از عطر خوش بوی کریمان
در پاسخ دشنام روی خوش نشان داد
جز این توقع نیست از روی کریمان
ای دل کریمان را به زرق و برق مفروش
دنیا نمیارزد به یک موی کریمان
باید خدا اعمال بی مقدار ما را
اندازه گیرد با ترازوی کریمان
بین فقیران هیچ کس مانند من نیست
بین کریمان هم کریمی جز حسن نیست
نشنیده ام جایی صدایی بهتر از تو
«آقا» ندیدم هیچ جایی بهتر از تو
هرکس بگوید باوفا هستم دروغ است
عالم ندارد باوفایی بهتر از تو
هر قدر میگشتم برای دردهایم
پیدا نمیکردم دوایی بهتر از تو
نام تو را خواندم میان هر قنوتم
زیرا نمی دانم دعایی بهتر از تو
در روز محشر که غریبم یاد من باش
آن جا ندارم آشنایی بهتر از تو
اسلام بر صلح تو قطعاً متکی شد
دینم ندارد اتکایی بهتر از تو
آیینه ی وجه خدا هستی و یعنی...
...در تو نمیبینم خدایی بهتر از تو
تو مظهر نام صفات ذوالجلالی
نامت میآید میشوم حالی به حالی
نام تو برد از خاطرم طعم عسل را
اسم تو شیرین میکند شعر و غزل را
یادم میآید عاشقت بودم از اول
یادم نمیآید ولی روز ازل را
در زندگی هرجا به مشکل خورد کارم
نذر تو کردم تا بجویم راه حل را
آغوش تو باز است بر روی فقیران
هرگز خدا از ما نگیرد این بغل را
گفتم بساط سفره داریِ تو پهن است
وقتیکه دیدم نانوایی محل را
هرکس تو را هنگام جنگیدن ببیند
انگار میبیند به چشم خود اجل را
قبل از همه ای کاش میرفتی به میدان
تا زودتر پایان دهی جنگ جمل را
تو از خواص بی بصیرت ضربه خوردی
دشمن خرید آن عالمان بی عمل را
از دشمنانت هیچ خیری که ندیدی
از دوستانت هم فقط طعنه شنیدی
تنهای تنها ماندی و لشکر نمانده
از دوستانت هیچ کس دیگر نمانده
در شهر پیغمبر به حیدر لعن گفتند
هیچ احترامی دیگر از حیدر نمانده
انکار کردی داغ مادر را همیشه
گفتی زمان حمله پشت در نمانده
اصلاً میان کوچه بعد از ضرب سیلی
ردّی به روی صورت مادر نمانده
بعد از تو تنها یاور زینب حسین است
دیگر کسی دور و بر خواهر نمانده
در کربلا ای کاش بودی تا ببینی
تن مانده در گودال اما سر نمانده
جسم برادر را بغل میکردی ای کاش
هرچند چیزی دیگر از پیکر نمانده
از حال خواهر های تو در شام و کوفه...
...یک جمله میگویم فقط «معجر نمانده»
ذکر لب زین العباد... ای وای زینب
در مجلس ابن زیاد ... ای وای زینب
#آرش_براری
#ولادت_امام_حسن_مجتبی_ع
@nohe_sonnati
جبریل در این سمت بستر اشک می ریزد
آن سمت بستر هم پیمبر اشک می ریزد
زهرا نبود امشب کنار بچه های خود
ام البنین پس جای مادر اشک می ریزد
داغ پدر خیلی برای دختران سخت است
پس بیشتر از هرکه دختر اشک می ریزد
ميخواست تا بابا نبیند اشک هایش را
پس دخترش در زیر معجر اشک می ریزد
اشکی که دخترهاش میریزند جای خود
اما حسن یکجور دیگر اشک می ریزد
چشم دو عالم اشک ریزان حسین است و...
چشم حسین از داغ حیدر اشک می ریزد
سقای دشت کربلا مثل حسین امشب
در ماتم ساقی کوثر اشک می ریزد
قنبر بجای نوکران امشب کنارش هست
پس جای ما هم چشم قنبر اشک می ریزد
از عرش سیل اشک در عالم سرازیر است
بهر علی عالم سراسر اشک می ریزد
چشمی که گریان علی و بچه هایش نیست
از روی حسرت روز محشر اشک می ریزد
#آرش_براری
#امام_علی_ع
@nohe_sonnati
دختر فاطمه هستی و منم نوکرتان
اهل بیتم به فدای پدر و مادرتان
نگذارید که دل بسته ی جایی بشویم
بگذارید بمانیم به دور و برتان
کاش در صحن تو می شد که کبوتر باشیم
تا که هر روز بگردیم به دور سرتان
از طفولیت خود عالِمه بودی بانو
فیض بردند بزرگان همه از محضرتان
چون علیِ دگری خلق نشد هیچکسی
نیست هم کفو شما تا بشود همسرتان
عصمت فاطمه در تو متجلی شده است
که شدی وارث معصومیت مادرتان
با ورود تو به قم شهر قیامت شده بود
صف کشیدند ملائک همه در محشرتان
صاحب خانه تویی ما همه مهمان توایم
آمدی تا بشود کشور ما کشورتان
آنقدر دور و برت پر شده بود از محرم
باد هم دست نینداخته بر معجرتان
لحظه ی آخرتان جای برادر خالی است
همدم و همنفسی نیست دم آخرتان
#آرش_براری
#ولادت_حضرت_معصومه_س
@nohe_sonnati
خواهر خورشید هشتم ماه هشتم می شود
روشنایی بخش شام تار مردم می شود
غیر ذات چارده تن هیچکس معصوم نیست
ماندهام معصومه پس معصوم چندم می شود؟
دختر موسی، کلیم الله ها می پرورد
در حریمش لال مشغول تکلم می شود
چشمه ی عصمت به دست حضرت معصومه است
او بخواهد دختر بدکاره خانم می شود
یا کریمانِ کریمان نیز حاجت میدهند
نذر، بعضی وقت ها یک مشت گندم می شود
هیچ اندوهی نمیماند برای زائرش
بغض می آرند در صحنش تبسم می شود
مرجع تقلید باشی یا من بی دست و پا...
دست و پایت در حریم قدسیاش گم می شود
مرقد او هست لنگرگاه کشتی نجات
موج زائرها می آیند و تلاطم می شود
از بلاهای زمین و آسمان آسوده است
هر کسی در عصر غیبت ساکن قم می شود
#آرش_براری
#ولادت_حضرت_معصومه_س
@nohe_sonnati
سنگ بی ارزش کنار تو زبرجد می شود
سنگ قبر دوستانت نیز مرقد می شود
تو تمامی صفات خوب را داری ولی
"رأفتت" بین صفت هایت سرآمد می شود
ذات قدسی تو هرگز قابل ادراک نیست
هرکه در ذاتت تفکر کرد مرتد می شود
عالِم آل یهود از علم تو مغلوب شد
پس اسیر عالِم آل محمد می شود
گنبدت از بس که جذاب است ای شمس الشموس
صبح ها خورشید هم مجذوب گنبد می شود
بندگی را از کبوترهای جلد آموختم
در حرم عبد فراری هم مقید می شود
گرچه با چشمم ندیدم، با دلم حس کرده ام
از کنار زائران تو ملک رد می شود
زائرت هر جا رود حتی اگر حاجی شود
در کنار کعبه هم دلتنگ مشهد می شود
زائرت هر قدر در مشهد بماند، عاقبت
باز بین رفتن و ماندن مردد می شود
وقت مرگ و قبر و محشر چشم بر راه توام
تو نیایی خوب من اوضاع من بد می شود
#آرش_براری
#ولادت_امام_رضا_ع
@nohe_sonnati
بُرد پیمبر به شانه پای علی را
تا که ببینند خلق جای علی را
روز قیامت پناهگاه ندارد
هرکه ندارد به دل ولای علی را
در شب معراج میشنید پیمبر
جای صدای خدا صدای علی را
وجه خدا را ببین به صورت حیدر
ای که ندیدی رخ خدای علی را
از دو لب مرتضی کمیل چشیده...
لذت شیرینی دعای علی را
دست علی را به دست فاطمه دادند
تا به ابد دارد او هوای علی را
هست برازندهاش ردای خلافت
فاطمه چون دوخته قبای علی را
فاطمه تا آخرش کنار علی بود
خواهر خونی ذوالفقار علی بود
روشنی روز جلوه ی روی حیدر
هست شب قدر بین گیسوی حیدر
رو به علی سجده می کنند ملائک
قبله و محراب هست ابروی حیدر
تکیه به دستان مرتضی زده اسلام
مظهر دست خداست بازوی حیدر
کوه ترک خورد در جهاد ولیکن
هیچ نلرزیده است زانوی حیدر
هیچ گزندی نمی رسید به احمد
جای نبی امن بود پهلوی حیدر
پشت علی گرم بر حمایت زهراست
دختر پیغمبر است بانوی حیدر
خلق شد از هوی مرتضی دم عیسی
زنده شود مرده از دم هوی حیدر
گفت که میزان، علیاست در صف محشر
کار همه هست با ترازوی حیدر
روز جزا سر در بهشت نوشته است
هرکه محب علیاست اهل بهشت است
دست ملائک به دامن تو دخیل است
خاک قدم های تو طلای اصیل است
دوست مولا بزرگوار و عزیز است
دشمن حیدر همیشه خار و ذلیل است
راه تو تنها "صراط" راست حق است
هرچه به غیر از تو راه هست "سبیل" است
سرد شده با ولایات آتش نمرود
"حصن ولایت" نگاهبان خلیل است
چشمه ی کُر دست توست ساقی کوثر
چشمهی فیض بقیه آب قلیل است
جمع شده در علی صفات خداوند
نام علی مظهر جلیل و جمیل است
ذکر علی داروی مریضی روح است
هرکه صدایت نزد حسود و بخیل است
شأن تو هم شأن احمد است علی جان
وصف تو وصف محمد است علی جان
مستی نام تو را شراب ندارد
ذکر کمالات تو حساب ندارد
ذکر تو آرامش تمام قلوب است
هیچ کسی با تو اضطراب ندارد
جار زدم عبد تو شدم همه مُردند
حرف حسابی ما جواب ندارد
گردن ما را بزن به دار نينداز
رشته ی مو طاقت طناب ندارد
محرم اسرار سر به مهر خدایی
فاطمه چون پیش تو حجاب ندارد
پلک زدی تا گناه خلق نبینی
چشم خدا هیچ گاه خواب ندارد
حد گناهکار اگر به دست تو باشد
زانیه هم ترسی از عذاب ندارد
شعر نگفتم که از تو اجر بگیرم
شاعر تو کار با ثواب ندارد
اجر من این است نوکر تو بمانم
مدح تو را در تمام عمر بخوانم
#آرش_براری
#عید_غدیر_خم
@nohe_sonnati
هرچه را خواهی بگیر از ما ولی غم را مگیر
غم دوای دردهای ماست مرهم را مگیر..
صد بلا رد میشود با قطره اشکی بر حسین
پس خدایا در بلاها اشک نمنم را مگیر
چند ماهی میشود تنها دعای ما شده:
ای خدا از عاشقان ماه محرم را مگیر
بیرقت را سالها در دستهها برداشتیم
یاحسین از دست ما امسال پرچم را مگیر
گریه بین روضههای دستهجمعی بهتر است
نعمت مرثیهخواندنهای با هم را مگیر
فیض میبردیم از یک آه سوزان بر حسین
یارب از سینهزنان فیض دمادم را مگیر
در لباس رزم با کفار خونم را بریز
در میان رختخواب مرگ جانم را مگیر
#آرش_براری
#هلال_محرم
@nohe_sonnati
یک لحظه بی تو فکر آسایش نکردم
پنجاه سال است از تو یک خواهش نکردم
یک عمر روی حرف تو چیزی نگفتم
اینبار میخواهم به پای تو بیفتم
کم خون دل خوردم برای غصه هایت؟
آیا مگر بد خواهری بودم برایت؟
این سالها کم خواهری کردم برادر؟
در حق تو کم مادری کردم برادر؟
در دشت طوفان میکنم ناچار باشم
گیسو پریشان میکنم ناچار باشم
ای وای اگر کشته شوی و زنده باشم
راضی نشو که پیش تو شرمنده باشم
جانت سلامت جان من قابل ندارد
آیا مگر که خواهر تو دل ندارد؟
قربانی آوردم برای تو نگو نه
باید بمیرم من بجای تو نگو نه
بی تو دو عالم را نمیخواهم عزیزم
فرزندهایم را نمیخواهم عزیزم
اصلا جدایِشان کن از آغوشم امروز
اصلا خود من هم کفن میپوشم امروز
نسل ابوطالب یل پیکار هستند
اینها دو بال جعفر طیار هستند
شیر مرا خوردند هردو شیر مردند
من راضیام کشته شوند برنگردند
فرزندهایم تیغ تیز آبدارند
این دو برای تو شبیه ذوالفقارند
اینها نگهبان حریم اهل بیتاند
پرورده دست کریم اهل بیتاند
اینها اگر در کربلا هستند امروز
سرباز های مجتبی هستند امروز
من که به غیر تو دگر چیزی ندارم
باور کن از این بیشتر چیزی ندارم
دنیا برایم بی تو آرامش ندارد
جز تو برایم هیچکس ارزش ندارد
فرش قدمهایت سر عون و محمد
حرفی ندارد مادر عون و محمد
جان دادهاند اینها اگر جانت سلامت
چیزی نمیگویم به قرآن تا قیامت
ای کاش میرفتند زیر سم مرکب
تا پیکرت سالم بماند جان زینب
شاید کمی کمتر شود شمشیر دشمن
شاید به سوی تو نیاید تیر دشمن
ای کاش میشد ختم کرد این قائله را
ای کاش میکشتند شمر و حرمله را
جای تو آنها کاش در گودال باشند
پیش تو وقت غارت اموال باشند
شاید رها کردند اعضای تنت را
شاید ندزدد هیچکس پیراهنت را
شاید حسین انگشترت سالم بماند
شاید برادر پیکرت سالم بماند
فرزندهای کوچکم در نوجوانی
رفتند تا تو بیشتر با من بمانی
شکر خدا دیگر نمیبینند اسیرم
ای کاش میشد با پسرهایم بمیرم
#آرش_براری
#فرزندان_حضرت_زینب_س
@nohe_sonnati
رفاقت من و تو بوده از الست حسین
خدا بخواهد اگر تا همیشه هست حسین
خودت بیا و دوباره بگیر دستم را
اگر که رشته پیوندمان گسست حسین
میان اینهمه غم که در این جهان دیدم
غمت چقدر به روی دلم نشست حسین
قرار بود که دل بسته کسی نشوم
نمیشود به تو انگار دل نبست حسین
میان روضه تو حالمان چقدر خوش است
بدون روضه تو حالمان بد است حسین
قرار بود مرا هم به کربلا ببری
ولی نبردی و خیلی دلم شکست حسین
دو قطره اشک کمم را قبول کن آقا
گرفتم آبرویم را به روی دست حسین
بلند مرتبه جایی نشسته قاتل تو
به روی سینه تو رفته شمر پست حسین
پس از تو زینب کبری چه کار خواهد کرد؟
میان اینهمه نامحرمان مست حسین
#آرش_براری
#امام_حسین_ع
@nohe_sonnati
رفت به نیزه سر برادر زینب
بر روی محمل شکسته شد سر زینب
کاش به این نیزه دارها بسپارند
تا که نیایند در برابر زینب
بوسه زینب روی گلوی حسین است
خنجر شمر است روی حنجر زینب
روح عقیله اگر چه رفت به کوفه
ماند ته قتلگاه پیکر زینب
آه که بازار رفت عمه سادات
آه کجایی علی اکبر زینب؟
پرده نشینان اهل بیت پیمبر
حال نشستند زیر معجر زینب
عین طهارت کجا و عین نجاست؟
بزم شراب و وجود اطهر زینب!؟
فاطمه دیده تمام حادثهها را
در همه جا بوده است مادر زینب
#آرش_براری
#کوفه
@nohe_sonnati
در کوچه سد کردند راه مادرم را
کشتند طفل بیگناه مادرم را
گرچه برای ادعای خود سند داشت
رد کردهاند اما گواه مادرم را
با نالههایش شهر یاد حق میافتاد
طاقت نیاوردند آه مادرم را
پشت سر حیدر زمین افتاد زهرا
بردند چون پشت و پناه مادرم را
دلگیرم این شبها هوای گریه دارم
پوشانده ابری روی ماه مادرم را
با چشمها منظور خود را میرساند
زیر نظر دارم نگاه مادرم را
هروقت بابا میرود از خانه بیرون
باید ببیند قتلگاه مادرم را
#آرش_براری
#حضرت_محسن_ابن_علی_ع
@nohe_sonnati