eitaa logo
نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس
11.5هزار دنبال‌کننده
347 عکس
11 ویدیو
1.2هزار فایل
ارائه دهنده: نوحه_ذکر_دم بازاری_پاره دم_اشعار_سرود مدیریت: رئوف (مشهدالرضا «ع») ۰٩٣٨٣۰٧۰۰٣٢ ارتباط با ادمین @A_Rauof
مشاهده در ایتا
دانلود
دوبیتی عمریست به شیعیان حسادت دارند بدجور به یکدگر شباهت دارند از کوچه و از بقیع دانستم که این ها به خراب کردن عادت دارند ▪️ از این همه خوب در جهان خوب تری مرغوب تری اگر که مخروب تری تا کور شود هر آن که نتواند دید بی گنبد و بی ضریح محبوب تری ▪️ این ها که همیشه جنگ را باخته اند تخریب کنند گوییا ساخته اند زود است که بشنویم در شهر رسول بین الحرمین راه انداخته‌اند ▪️ از آن همه خاک انتخابت کردند پس منشاء این همه ثوابت کردند گاهی سبب خیر، عدو خواهد شد آباد شدی چون که خرابت کردند @nohe_sonnati
دوبیتی با بی‌کسی و غربت و غم می‌سازيم با شيون و آه دم‌به‌دم می‌سازيم سوگند به آن چهار آقای غریب يک روز در این خاک، حرم می‌سازيم @nohe_sonnati
اشکم به رخ، خونم به دل، آهم به سینه است‌ ای زائرین،‌ای زائرین این جا مدینه است شهری که خاکش آبرو بخشد به جنّت شهر محمّد شهر قرآن، شهر عترت در هر وجب صد‌ها چراغ راه دارد نقش از قدم‌های رسول الله دارد‌ این جا محمّد عالمی را رهبری کرد هم یار امّت بود و هم پیغمبری کرد‌ این جا ستمکاران کافر عهد بستند پیشانی و دندان پیغمبر شکستند این جا شرار آه جبریل امین ریخت خون از سر و روی محمّد بر زمین ریخت این جا علی پروانه سان گرد پیمبر گردید تا آمد نور زخمش به پیکر این جا دل پیغمبر اسلام خون شد این جا جگر از پهلوی حمزه برون شد این جا محمّد داغ‌ها بر سینه اش ماند زنگ غم و اندوه بر آئینه اش ماند این جا قدم بر عرش اعلا می گذارید چون پا به جای پای زهرا می‌گذارید این جا مراد از قبّه الخضراء بگیرید این جا سراغ از تربت زهرا بگیرید این جاست کعبه نه، ز کعبه بهتر این جاست هم فاطمه هم تربت پیغمبر این جاست آوای وحی آید ز دیوار رفیعش هم باب جبرائیل و هم باب البقیعش در بین آن محراب و منبر جا بگیرید بوسه ز قبر مخفی زهرا بگیرید گلزار وحی و روضه ی طاهاست این جا آتش گرفته خانه ی زهراست این جا پشت در این خانه نزدیک همین قبر زهرا کتک خورد و علی بگریست، چون ابر خورشید در این کوچه‌ها گردید نیلی بلبل سراپا سوخته گل خورد سیلی این جا امیرالمؤمنین را دست بستند تا با لگد پهلوی زهرا را شکستند این جا کشیده بر فلک آتش زبانه این جا گلی پرپر شده با تازیانه این جا به زیر پای مردم کوثر افتاد تنهای تنها فاطمه پشت در افتاد پیوسته چشم شیعه این جا خونفشان است زیرا زیارتگاه قبری بی نشان است قبری که هر قلبی به یاد او کباب است قبری که تنها زائر او آفتاب است قبری غریب و بی رواق و بی نشانه بر خاک آن صورت نهد طفلی شبانه قبری که مخفی در دل تنگ زمین است خاکش گل از اشک امیرالمؤمنین است قبری که ما گشتیم و پیدایش نکردیم از دور هم حتی تماشایش نکردیم این قبر، قبر دختر پیغمبر ماست با آن که پیدا نیست، چون جان در بر ماست این قبر احمد، این بقیع و قبرهایش گل‌های پرپر گشته، اما با صفایش آن فاطمه بنت اسد آن ام عباس این قبر ابراهیم، احمد را گل یاس این مجتبی این قبر بی شمع و چراغش این سید سجاد با آن درد و داغش این باقر و این صادق آل محمّد این قبر عباس آن عموی پیر احمد این قبر‌ها را یک به یک دیدیم،اما یابن الحسن، یابن الحسن، کو قبر زهرا این جا محمّد راز‌ها در پرده دارد این جا امیرالمؤمنین گُم کرده دارد این جا شرار، از سینه ی عالم برآید جا دارد ار جان از تن میثم برآید @nohe_sonnati
دوبیتی مرغ دل من گشته گرفتار بقیع قربان بقیع و اشک زوار بقیع شب ها که در بقیع را می بندند من گریه کنم به پشت دیوار بقیع @nohe_sonnati
جلوه ی جنت به چشم خاکیان دارد بقیع یا صفای خلوت افلاکیان دارد بقیع گر حصار کعبه را جبریل دربانی کند صد چو موسی و مسیحا پاسبان دارد بقیع گرچه با شمع و چراغ این آستان بیگانه است الفتی با مهر و ماه آسمان دارد بقیع گرچه محصولش به ظاهر یک نیستان ناله است یک چمن گل نیز در آغوش جان دارد بقیع گرچه می تابد بر او خورشید سوزان حجاز از پر و بال ملائک سایبان دارد بقیع می توان گفت از گلاب گریه ی اهل نظر بی نهایت چشمه ی اشک روان دارد بقیع بشکند بار امانت گرچه پشت کوه را قدرت حمل چنین بار گران دارد بقیع تا سر و کارش بود با عترت پاک رسول کی عنایت با کم و کیف جهان دارد بقیع این مبارک بقعه را حاجت به نور ماه نیست در دل هر ذره خورشیدی نهان دارد بقیع این که ریزد از در و دیوار او گرد ملال هر وجب خاکش هزاران داستان دارد بقیع چون شد ابراهیم قربان حسین فاطمه پاس حفظ این امانت را به جان دارد بقیع فاطمه بنت اسد عباس عم، ام البنین این همه همسایه ی عرش آستان دارد بقیع در پناه مجتبی در ظلِّ زین العابدین ارتباط معنوی با قدسیان دارد بقیع باقر علم نبی و صادق آل رسول خفته اند آن جا که عمر جاودان دارد بقیع قرن ها بگذشته بر این ماجرا اما هنوز داغ هجده ساله زهرای جوان دارد بقیع کس نمی داند چرا یا قرة عین الرسول منظره فصل غم انگیر خزان دارد بقیع آخر این جا قصه گوی رنج بی پایان توست غصه و غم کاروان در کاروان دارد بقیع خفته بین منبر و محرابی اما باز هم از تو ای انسیه ی حورا نشان دارد بقیع راز مخفی بودن قبر تو را با ما نگفت تا به کی مهر خموشی بر دهان دارد بقیع؟ شب که تنها می شود با خلوت روحانی اش ای مدینه انتظار میهمان دارد بقیع شب که تاریک است و در بر روی مردم بسته اند زائری چون مهدی صاحب زمان دارد بقیع کاش باشد قبضه ی خاکم در آن وادی «شفق » چون ز فیض فاطمه خطِّ امان دارد بقیع @nohe_sonnati
دوبیتی ای ماه متاب آفتاب است این جا آیینه ی جان بوتراب است این جا آهسته گذر کن از شبستان بقیع آرام دل علی به خواب است این جا @nohe_sonnati
چشمم همين كه گشت خوش‌اقبال گريه كرد ياد بقيع كرد و به هر حال گريه كرد همراه چار قبله‌ى حاجات سينه زد هم‌پاى چار كعبه‌ى آمال گريه كرد (يک باره چار كوه كجا بر زمين نشست؟ هفت آسمان به هشتم شوّال گريه كرد) در كوچه، مادرى به زمين خورد و مجتبى با يادِ آن شكسته پر و بال گريه كرد با ياد نينوا چه به سجّاد مى‌گذشت بعد از پدر، قريبِ چهل سال گريه كرد با داغ باقر و غم صادق دلم شكست حتّى به روی شانه‌ى من، شال گريه كرد بعد از مدينه، نوبت كرب‌وبلا رسيد آن جا كه تل به سر زد و گودال گريه كرد @nohe_sonnati
چار عضو از تَنِ احمد به بقیع جا دارد زان سبب خاک بقیع رُتبه ی والا دارد پیکر پاکِ حَسَن سِبطِ اَوَل میر دُوُم جای هفت تیر به تَن از یَدِ اَعدا دارد چارمین نور هدایت خُورِ اِیوان حسین زِینِ عُبّاد بقیع را چه مُصفّا دارد باقر پاک سِرِشت کاشف عِلمِ نَبَوی بوده در کرب و بَلا قِصّه مُهیّا دارد صادق آل رسول گشته رئیس مذهب از یَد و کینه ی مَنصور بَس آوا دارد این زمین رُتبه ی او کِی به زبان می گُنجَد آن که مَدفون به دِلَش صَد چو مسیحا دارد این گُلستان که بُوَد پُر زِ گُل از باغ رسول سایه بی شَک بِه سَر از شاخه ی طوبیٰ دارد نور چشمان رسول کاو بُوَدش ابراهیم در بقیع جای و چو در وادی سینا دارد فاطمه اُمّ بَنین مادر عبّاس رشید دیده را او به بقیع یکسره دریا دارد جُمله ازواج رسول و همه عَمّات رسول در گلستان بقیع ناله و غوغا دارد به حَدیثی بَدنِ فاطمه باشد به بقیع پس یقین رابطه با عَرش مُعلّا دارد گرکه زهرا بقیع هست خوشا حال بقیع نیمه شب ها علی آن جا سَرِ سودا دارد مهدی آید به سَرِ تربت زهرای بقیع فرج از فاطمه بی شُبه تقاضا دارد احمدی بار دِگر از اَحَد و آل رسول خاکبوسیِ بقیع جمله تمنّا دارد @nohe_sonnati
این بقیع است که صد ها دل شیدا دارد بس که هر ذره از این خاک گهرها دارد بس که دل عاشق دیدار بقیع است اگر به هوای حرمش جان بدهم جا دارد تا که خفتند به بستان تو گل های بتول آسمان چشم بر این گلشن طاها دارد روشنی نیست ز تو دیده ی ظاهر بین را گلشنت روشنی از آتش دل ها دارد همه شب مهدی موعود در آن محبط وحی در بر آن حرم گمشده مأوا دارد در و دیوار تو تا روز قیامت چون ابر یاد اشک علی و حضرت زهرا دارد سرگذشت غم تو تا به ابد در دل ماست دل عشاق تو در خود غم عظمی دارد شیعه چون عاشق گنجینه ی پاک دل توست ز خدا دیدن آن کوی تمنا دارد ابر چشم از غم هجران تو خون می گرید بخت دیدار تو را از تو تقاضا دارد بس که در خاطر (طوسی) عطش شوق تو ماند چشمی از چشمه ی عشق تو چو دریا دارد @nohe_sonnati
صحنه‌ای بس جان فزا و دل نشین دارد بقیع رنگ و بو از لاله‌های باغ دین دارد بقیع گشته دامانش زیارتگاه قرص آفتاب سایه از بال و پر روح الامین دارد بقیع زآسمان وحی دارد در بغل خورشید‌ها گرچه جا در دامن خاک زمین دارد بقیع تا چراغش قبر بی شمع و چراغ مجتبی است روشنی در دیده ی اهل یقین دارد بقیع خرمنی از مشک جنّت بر سر هر تلِّ خاک از غبار قبر زین العابدین دارد بقیع تا توسل بر مزار حضرت باقر برند یک جهان دل در یسار و در یمین دارد بقیع صادق آل محمد خفته در آن خاک پاک راستی فیض از امام راستین دارد بقیع لاله ی عبّاسی از دامان پاکش سر زند خُرّمی از تربت امّ‌البنین دارد بقیع قبر ابراهیم را بگرفته در آغوش جان فیض‌ها از پیکر آن نازنین دارد بقیع خاک آن صحرا صدف، دُرّ فاطمه بنت اسد گوهری چون مادر جبل المتین دارد بقیع پیکری گم گشته در اشک امیرالمؤمنین لاله‌ای از رحمةٌ للعالمین دارد بقیع بر مشام (میثم) آید بوی قبر فاطمه سینه‌ای خوش‌بو تر از خلد برین دارد بقیع @nohe_sonnati
فرق دارد جلوه اش در ظاهر و معنا حرم گاه شادی، گاه غم دارد برای ما حرم کل معصومین معز المؤمنین در عالم اند قبرشان قبله است حالا بی حرم یا با حرم یک حرم در زینبیه یک حرم در شهر قم یک طرف زائر فراوان یک طرف تنها حرم مرتضی و فاطمه از هر نظر مثل هم اند هست تنها فرق بین حیدر و زهرا حرم اوج غربت در کدامین داغ معنا می شود این که شاهی از کفن محروم باشد یا حرم؟ فکر کن سبط نبی، حتی ندارد سنگ قبر خادم فرزند او دارد در این دنیا حرم شادی واهی کنید امروز را وهابیون چون که می سازیم با قتل شما، فردا حرم در مدینه کاخ ها با خاک یکسان می شوند بعد از آن از دور چون دُر می شود پیدا حرم گاه معنای حرم هرگز ضریح و بقعه نیست داشت تعبیری دگر در روز عاشورا حرم یک سوی زینب حرم یک سوی دیگر قتلگاه پیر شد در رفت و آمد های مقتل تا حرم ناله می زد مادری با اشک واویلا حسین ناله می زد خواهری با اشک واویلا حرم @nohe_sonnati
بس كه پنهان گشته گل در زیر دامان بقیع بوى گل می آید از چاکِ گریبان بقیع مرغ شب در سوگ گل‎هایی ‏كه بر این خاک ‏ریخت از سرِ شب تا سحر، باشد غزل‎خوان بقیع ناله ‏هاى حضرت زهرا هنوز آید به گوش از فضاى حسرت آلودِ غم افشان بقیع گوش ده تا گریه‎ی زار على را بشنوى نیمه شب‎ها از دل خونین و حیران بقیع این حریم عشق دارد عقده‏ ها پنهان به دل شعله‏ ها سر می ‏كشد از جان سوزان بقیع از دل هر ذرّه بینى جلوه ‏گر صد آفتاب گر شكافى ذرّه ذرّه خاکِ رخشان بقیع هر گل این جا دارد از خونِ جگر نقش و نگار وه چه خوش رنگ است گل هاى گلستان بقیع بسته ‏ام پیمان الفت با مزار عاشقان خورده عمق جان من پیوند با جان بقیع اى ولىّ حق، تسلاّ بخشِ دل‎هاى حزین خیز و سامان ده به گلزار پریشان بقیع سینه ی این خاکِ گلگون، هست مالامالِ درد كوش اى غمخوار رنجوران به درمان بقیع اى جهان آباد كن، برخیز و مهر و داد كن باز كن آباد از نو، كوى ویران بقیع چون ببیند هر غروبش مات و خاموش و غریب سیلِ خون ریزد «شفق» از دل به دامان بقیع @nohe_sonnati