اگر بیقراری بگو یا حسن
که آرام گردد دلت با حسن
شب قدر نزدیک و ما سائلان
پناهی نداریم الا حسن
اگر قطرهای جود خواهی از او
به تو میدهد چند دریا حسن
تمام بیابان گلستان شود
اگر پا گذارد به صحرا حسن
کرامات او از کِی آغاز شد؟
از آن شب که آمد به دنیا حسن
به کوری بدخواه پست و ذلیل
عزیز است در خاطر ما حسن
نیازی ندارد به صحن و حرم
کشیده مرامش به زهرا، حسن
شلوغی کرب و بلا هم از اوست
به پا میکند اربعین را حسن
الهی به راهش فدایی شویم
به دست حسن کربلایی شویم
چه والاست با او مقام فقیر
عجب با شکوه است نام فقیر
به آب و غذا، جود محدود نیست
حسن میشود همکلام فقیر
فقیر و غنی در نگاهش یکیست
بر او واجب است احترام فقیر
کریمانه آغوش او باز بود
به وقت جواب سلام فقیر
گدایی بهانه است تا لحظهای
رسد بوی او بر مشام فقیر
همه زندگانی او بوده است
به نام کریم و به کام فقیر
عجب نیست گر یار مسکین شود
پدر چون علی شد، پسر این شود
حسن کیست مرد شکار جمل
همان فاتح کارزار جمل
سلام خداوند بر مجتبی
و لعنت به پایه گذار جمل
نیازی به شمشیر حیدر نبود
که شد مجتبی ذوالفقار جمل
همینکه به او اذن میدان رسید
چنان شیر زد بر حصار جمل
رجز خواند و تا آسمانها رسید
صدای فَرار اَلفرار جمل
به یک ضربهی بچه شیر علی
زمین خورد ناقهسوار جمل
حسن هر یلی را زمین میزند
عدوی علی را زمین میزند
همه روشنایی ماه است او
امید دل روسیاه است او
مرو سوی کعبه، برو تا بقیع
به سوی خدا شاهراه است او
به روز جزا هم به فکر گداست
صدا میزند بی گناه است او
کریم است و با دادن کوه زر
خریدار انبار کاه است او
حرم ساخته در دل عاشقان
که گفته که بی بارگاه است او
بمیرم پس از سالها همچنان
به یک کوچه محو نگاه است او
در آن کوچه که مادرش را زدند
شهید همان قتلگاه است او
در افکارش آن صحنهها قاب شد
جلو چشم او مادرش آب شد
#علی_ذوالقدر
#ولادت_امام_حسن_مجتبی_ع
@nohe_sonnati
دوبیتی
عمریست گره خورده دل ما به علی
ما تکیه نمیکنیم الا به علی
امسال خدا به برگ تقدیر نوشت
تحویل دهیم سال خود را به علی
#علی_ذوالقدر
#امام_علی_ع
@nohe_sonnati
فرق دارد جلوه اش در ظاهر و معنا حرم
گاه شادی، گاه غم دارد برای ما حرم
کل معصومین معز المؤمنین در عالم اند
قبرشان قبله است حالا بی حرم یا با حرم
یک حرم در زینبیه یک حرم در شهر قم
یک طرف زائر فراوان یک طرف تنها حرم
مرتضی و فاطمه از هر نظر مثل هم اند
هست تنها فرق بین حیدر و زهرا حرم
اوج غربت در کدامین داغ معنا می شود
این که شاهی از کفن محروم باشد یا حرم؟
فکر کن سبط نبی، حتی ندارد سنگ قبر
خادم فرزند او دارد در این دنیا حرم
شادی واهی کنید امروز را وهابیون
چون که می سازیم با قتل شما، فردا حرم
در مدینه کاخ ها با خاک یکسان می شوند
بعد از آن از دور چون دُر می شود پیدا حرم
گاه معنای حرم هرگز ضریح و بقعه نیست
داشت تعبیری دگر در روز عاشورا حرم
یک سوی زینب حرم یک سوی دیگر قتلگاه
پیر شد در رفت و آمد های مقتل تا حرم
ناله می زد مادری با اشک واویلا حسین
ناله می زد خواهری با اشک واویلا حرم
#علی_ذوالقدر
#هشت_شوال_تخریب_قبور_ائمه_ع_بقیع
@nohe_sonnati
خدای مهربانیهاست سلطانی که من دارم
فدای مهر بسیارش دل و جانی که من دارم
کنارش ذرهی ناچیز، چون خورشید میتابد
ندارد هیچ موری این سلیمانی که من دارم
نمک پروردهی دریای جودش بودهام عمری
پُر است از شور احسانش، نمکدانی که من دارم
همیشه رو به گنبد با خدای خود سخن گفتم
همیشه در حرم محکم شد ایمانی که من دارم
نسیم رحمتش، بار گناه از دوش بردارد
به آهی کاه گردد، کوه عصیانی که من دارم
به لطف گندمی که دادهام دست کبوترها
دگر خالی نمانَد سفرهی نانی که من دارم
چه فرقی میکند آهو، کبوتر یا که سگ باشم
که او بی اعتنا باشد به عنوانی که من دارم
به وقت مرگ میآید به بالینم؛ یقین دارم
شروع وعدههای اوست پایانی که من دارم...
#علی_ذوالقدر
#ولادت_امام_رضا_ع
@nohe_sonnati
دوبیتی
قلبیست به سینه که پریشان رضاست
جانیست درون تن که قربان رضاست
جایی که دلم به آن تعلق دارد
جمهوری اسلامی ایران رضاست
#علی_ذوالقدر
#ولادت_امام_رضا_ع
@nohe_sonnati
هزار نقشه کشیدید دام بگذارید
عزیز فاطمه را تشنه کام بگذارید
همان عزیز که بعد از نوشتن نامش
موظفید علیه السلام بگذارید
همان کسی که در این شهر آبرودار است
رواست سر به قدومش مدام بگذارید
همان که بی کرم او میان سفره خود
محال بود کمی هم طعام بگذارید
همان که قبله عرش است و رو به او باید
قدم به نیت بیت الحرام بگذارید
میان خانه او نیست جای رقاصه
حیا کنید به او احترام بگذارید
بد است پیکر او را کنیزها ببرند
برای او دو سه تایی غلام بگذارید
میان قعر جهنم بسوزد آنکه سپرد
جنازه را به روی پشت بام بگذارید
پیام آمدن این کبوتران این است
که احترام به جسم امام بگذارید
فدای جد غریبش که نیمه جان می گفت
به جسم من عوض خیمه گام بگذارید
#علی_ذوالقدر
#امام_جواد_ع
@nohe_sonnati
در بهار زندگی، رنگ خزان را دیدهای
هر چه را مقتل روایت کرده آن را دیدهای
سوز زهر آتش به جانت زد ولی در کودکی
تشنهلب سوزانترین روز جهان را دیدهای
روز عاشورا میان خندههای کوفیان
ناله پیری به بالین جوان را دیدهای
در تمام عمر اگر میسوختی مثل رباب
روی دوش حرمله تیر و کمان را دیدهای
در میان خیمهها وقت غروب آفتاب
لحظه لحظه اضطراب عمهجان را دیدهای
خاک عالم بر سرم در زیر سم اسبها
جسمِ عریانِ بزرگِ خاندان را دیدهای
از درون خیمههایی که در آتش سوختند
گوشواره بردن غارتگران را دیدهای
وقتی از زخم زبان کوفیان راحت شدی
تازه بعدش شامیان بد دهان را دیدهای
در کنار عمهجان، در مجلس نامحرمان
بر لب قاری، هجوم خیزران را دیدهای
داغهایی که شمردم شمهای از داغ توست
هر چه را مقتل روایت کرده آن را دیدهای
#علی_ذوالقدر
#امام_محمد_باقر_ع
@nohe_sonnati
ندارد ابرِ اشکی را که ما داریم؛ باران هم
ندارد شورِ اشکِ دیدهی ما را نمکدان هم
به دنبال دوای درد خود جایی نمیگردیم
که ای محبوب ما! همواره درد از توست؛ درمان هم
تو چون پروردگاری و نه تنها امت اسلام
که بر تو میکند تعظیم حتی نا مسلمان هم
تو آن دست کریمی که گره وا میکنی از خَلق
گرههایی که حتی وا نخواهد کرد دندان هم
من از آیات فجر و مریم و اسراء فهمیدم
که نازل شد برای روضه خواندن از تو قرآن هم
رسید از راه، ایام وصال و پای من لنگ است
اگر لب تر کنی سوی تو آیم لَنگ لَنگان هم
نجف تا کربلا راهِ رسیدن تا خداوند است
خدایی که نخواهم یافت در حجِ فراوان هم
دلِ مجنون نه در گلزار، در صحرا شود آرام
ولی این روزها پس میزند ما را بیابان هم
به انگور نجف محتاجتر از ما نخواهی یافت
چه انگوری که مثلش را نمییابند مستان هم
عراقیها به سمت بارگاهت راه افتادند
دری بگشای ای بابِ کرامت سوی ایران هم
مسیح از دور میآید، کلیم از طور میآید
شبیه مور میآید عصاکوبان سلیمان هم
حرم محتاج زائر نیست وقتی مادرت باشد
که زهرا میزبان کربلای توست، مهمان هم
ضریحی در خراسان التیامِ زخمِ هجران است
کمال عجز را بنگر که محرومیم از آن هم
شکایت میکنم بر تو، از این هجران طولانی
از این دنیای تلخی که ندارد قصد پایان هم
دلم سیر است از دنیا؛ بگیر ای عشق جانم را
مگر پایان بگیرد در زمانِ مرگ هجران هم
#علی_ذوالقدر
#روز_عرفه
@nohe_sonnati
رو به حجاج به آوای جلی گفت رسول:
نیست حج احدی بی ولیُ الله قبول
جانشینْ خواند علی را به صراحت آنروز
خواند اورا پدر دیگر امت آن روز
بعد از این او به همه خلق ولایت دارد
هر که دنبال علی نیست، جهالت دارد
شادی محض به اندوه دلم غالب شد
هر زمان حرف علی بن ابی طالب شد
در سرم شعله کشد شوق تماشای نجف
نیست بر لوح دلم غیر الفبای نجف
خوش بر احوال کسی که شده مأمور ضریح
میرساند همه دم دست به انگور ضریح
به من ای کاش که یک خوشه تفضل میشد
بعد از آن بوسه به ششگوشه تفضل می شد
#علی_ذوالقدر
#عید_غدیر_خم
@nohe_sonnati
آیینه دار زینب و زهرا رقیه
کوچکترین انسیة الحورا رقیه
پشت سرش بی شک دعای پنج تن بود
آدم اگر می گفت اول یا رقیه
خورشید در منظومهی عشق حسینی
صد سال نوری راه دارد تا رقیه
سنش اگر کم هم طراز انبیا بود
مانند کوثر آیت العظمی رقیه
جا داشت روی شانهی کعبه اباالفضل
جا داشت روی شانهی سقا رقیه
آرام تر از هر زمانی بود اصغر
می خواند تا بالا سرش لالا رقیه
پا بر مغیلان می نهد اما محال است
روی سر موری گذارد پا رقیه
این طفل بی آزار را آزار دادند
زجر بدی را دید در دنیا رقیه
زینب ز پا افتاد وقتی دید در راه
طفلان همه بر ناقه اند اِلّا رقیه
مقتل که می خواندم شبی با خویش گفتم
پیدا نمی شد کاش در صحرا رقیه
وقتی که پیدا شد خمیده راه می رفت
شد پیرتر از زینب کبری رقیه
حتی در اوج ضعف هم چیزی نمیخواست
جز دست گرم و بوسهی بابا رقیه
دیدار حاصل شد ولی دستی نیامد
تنها سر آمد دیدنش اما رقیه...
حیرت زده پرسید عمه این سر کیست؟
یاللعجب نشناخت بابا را رقیه!
خود را مرتب کرد تا در چشم بابا
باشد همان دردانهی زیبا رقیه
از بوسه اش جان میگرفت، اینبار اما
جان داد با بوسیدن لب ها رقیه
#علی_ذوالقدر
#حضرت_رقیه_س
@nohe_sonnati
بگو چرا چنین پر التهاب گریه می کنی
چه دیده ای چقدر بی حساب گریه می کنی
شبیه مادران بچه مرده آه می کشی
شدیدتر ز گریه ی رباب گریه می کنی
سه شعبه شیرخواره را به خواب برد و سال هاست
عبا به سر همیشه قبل خواب گریه می کنی
از آن زمان که دست ساقی حرم بریده شد
همینکه دست می زنی به آب گریه می کنی
به یاد پیکری که روی خاک ها سه روز ماند
نظر که میکنی به آفتاب گریه می کنی
ز مجلس یزید هر زمان سؤال می کنند
چرا به جای دادن جواب گریه می کنی
چه بر نگاه غیرتت گذشت که مقابلت
کنیز اگر کسی شود خطاب گریه میکنی
میان خلوتت به کوفیان که فکر می کنی
برای غربت ابوتراب گریه می کنی...
#علی_ذوالقدر
#امام_سجاد_ع
@nohe_sonnati
خدای مهربانی هاست سلطانی که من دارم
فدای مهر بسیارش دل و جانی که من دارم
کنارش ذره ی ناچیز چون خورشید می تابد
ندارد هیچ موری این سلیمانی که من دارم
نمک پرورده ی دریای جودش بوده ام عمری
پُر است از شور احسانش نمکدانی که من دارم
نسیم رحمتش ، بار گناه از دوش بردارد
به آهی کاه گردد کوه عِصیانی که من دارم
به لطف گندمی که داده ام دست کبوترها
دگر خالی نماند سفره ی نانی که من دارم
به وقت مرگ می آید به بالینم یقین دارم
شروع وعده های اوست پایانی که من دارم
#علی_ذوالقدر
#امام_رضا_ع
@nohe_sonnati