eitaa logo
نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس
11.5هزار دنبال‌کننده
346 عکس
11 ویدیو
1.2هزار فایل
ارائه دهنده: نوحه_ذکر_دم بازاری_پاره دم_اشعار_سرود مدیریت: رئوف (مشهدالرضا «ع») ۰٩٣٨٣۰٧۰۰٣٢ ارتباط با ادمین @A_Rauof
مشاهده در ایتا
دانلود
خواندی حدیث خود را، هیهات منّا الذله پیچید بین صحرا، هیهات منّا الذله تو فاطمی سرشتی، با خون خود نوشتی در موجی از بلایا، هیهات منّا الذله تو حیدری مرامی، تو حجتی، امامی گفتی به پیش اعدا، هیهات منّا الذله خون و شرف به پیکار، در روز عشق و ایثار یکجا شده است معنا، هیهات منّا الذله تو جوشش جهادی، بر نیزه تکیه دادی پر گشت از تو صحرا، هیهات منّا الذله هم روی خاک صحرا، هم پیش چشم زهرا بنوشت خون سقا، هیهات منّا الذله با داغ اکبر تو، با خون اصغر تو حک شد به آسمان ها، هیهات منّا الذله با نغمه ی رضائک، صبراً علی بلائک گفتی تو در مصلا، هیهات منّا الذله ای در گلوی نیزه، حتی به روی نیزه پیچید از تو آوا، هیهات منّا الذله در راه دین و مکتب، می خواند خطبه زینب با ما رأیت و الا... ، هیهات منّا الذله با همت و نگاهت، با پیروی زِ راهت شد ذکر ما به هرجا، هیهات منّا الذله روز ظهور مهدی، با عشق و با هم عهدی باشد شعار دنیا، هیهات منّا الذله خورشید آشنایی، شدنغمه ی "وفایی" در سایه ی تولا، هیهات منّا الذله @nohe_sonnati
بیش از هر چیز عاشق، سوختن را از بر است بال نه، حیثیت پروانه ها خاکستر است حاء و سین و یاء و نون تسکین غم های پدر حاء و سین و یاء و نون رمز دعای مادر است عاشقان گویند مرهم، عاقلان گویند اشک این که هم اشک است و هم مرهم گمانم گوهر است گرچه از ما نیست یک تن چون علی گندابی اش روضه خوان منبر بخواهد شانه ی ما منبر است تا سلام من رسد از دور، فطرس را خرید از همان بَدوِ ولادت هم به فکر نوکر است کربلایی را بنا کرده که کارش کیمیاست تا به خود می آید آن جا سنگ، می بیند زر است صحن، "باب الرأس" دارد، جز حسین بن علی صحن و دربار کدامین شاه نام در "سر" است؟ رفت اسماعیل بی هاجر به قربانگاه خود لحظه ی ذبح پسر مادر نیاید بهتر است.... @nohe_sonnati
ما را به جز حریم حرم سرپناه نیست آری به غیر آن شه بی سر، پناه نیست این سر درخششی است که خورشید خیره است آن سر تلالؤیی ست که در روی ماه نیست ما را به دل غلامی زوّارش آرزوست «شاهی» به رتبه برتر از این جایگاه نیست از ما تو را حسین! سلامی همیشگی ست این تحفه گرچه بیشتر از پرّ کاه نیست بر گوشه ی نگاه تو چشم امید ماست از چشم ما به منّت مردم نگاه نیست ما را به تیغ تیز نگاه تو کُشته اند این قتلِ نفسی است که آن را گناه نیست این بیت را بخوان که ز دل شعله می کشد بهتر ز تو به صدق کلامم گواه نیست: یک راه می رسد به خداوند، والسلام! راهی به جز طریقه ی تو رو به راه نیست @nohe_sonnati
عشق را؛ با من، بیا از سر بگیر نوکرت را؛ باز هم، در بَر بگیر آن جهان؛ لب‌های خندانم بده این جهان؛ یک جفت، چشمِ تر بگیر تا بفهمم خوب، شأنت را، زِ من چشمِ نابینا و گوشِ کَر بگیر ای دلِ عاشق برو پشتِ درش، هرچه می‌خواهی، زِ پشتِ در بگیر در میانِ روضه، با ذکرِ حسین... جانِ‌ما را این‌چنین، آخر بگیر تشنه‌لب بودی و گفتی، زیرِ تیغ: "بارالها، از تنِ من، سر بگیر از تنم، تنها نه سر، همراهِ آن قاسم و شش‌ماهه و اکبر بگیر" ....گفتمش: کرب و بلایم را بده گفت: این را، شخصاً از مادر بگیر @nohe_sonnati
در بساطِ عشق هرکس زحمتش بالاتر است پیشِ زهرا مادرش شخصیتش بالاتر است هرکه محضِ احترامت معصیت کمتر کند روزیِ اشک میانِ هیأتش بالاتر است احترامِ پیرها هر چند بر ما واجب است پیر پایِ پرچمِ تو حُرمَتش بالاتر است قول دادی روزِ محشر لنگ مگذاری مرا ساکنِ بیتُ الحُسين امنیتش بالاتر است خیمه ی تو جایِ کبر و کینه و منصَب که نیست هر کسی خاکی تر آمد عزتش بالاتر است نقص هایِ هر نمازش زود کامل می شود هرکه انسِ سجده رویِ تربتش بالاتر است کربلا رفتن کجا، از کربلا گفتن کجا دیدنِ شش گوشه ات از صحبتش شیرین تر است داغ تو دیده به فکرِ غصه ی دنیا که نیست مبتلایِ اشکِ تو ظرفیتش بالاتر است از شهيدانِ تو فهمیدم که پایِ عشق تو هر کسی گمنام تر شد شهرتش بالاتر است گریه در هیأت تفاوت می کند با هر کجا اشک دسته جمع باشد قيمتش بالاتر است وسع ما این است اما خوب می دانیم ما خیلی از اين نوکری ها ساحَتَش بالاتر است تشنگی، زخم زبان، داغِ جوان، هتک حرم از تمام این مسائل غربَتش بالاتر است آب مهرِ مادرش بود و به رویش بسته شد حجم نیزه آمد و راهِ گلویش بسته شد @nohe_sonnati
عمری از دیدن تو محرومم گله از چه؟ ندارم استحقاق از گناهِ زیاد، خسته شدم شده پرونده ام پُر از اوراق اشک چشمِ مرا دو چندان کن چونکه محتاجِ گریه اند عشاق نمکِ روضه ی مرا بفرست روزی ام دست توست یا رزّاق سحری، روبروی شش گوشه دست من را بگیر بین رواق ای ضریح حسین؛ دلتنگم! برسان ناله ی مرا به عراق @nohe_sonnati
پیش پای تو اشک می ریزم در هوای تو اشک می ریزم هرکسی هرچه داشت داد به تو من برای تو اشک می ریزم چای ریز تو مادرم شد من در عزای تو اشک می ریزم من خودم لایقش نبودم که با دعای تو اشک می ریزم دلم هر جا شکست بودی، با رد پای تو اشک می ریزم با همان روضه های جانسوز کربلای تو اشک می ریزم در عبای تو اربا اربا ریخت بر عبای تو اشک می ریزم زیر نیزه لبت تبسم داشت من به جای تو اشک می ریزم @nohe_sonnati
برای روضه نشستیم و روضه خوان آمد صدا گرفته و غمگین و ناتوان آمد نشست و گفت سلامٌ علیکَ یا عطشان سلام حضرت لب تشنه روضه خوان آمد سلام حضرت شیب الخضیب، مقتل ها نوشته اند چه بر روزگارتان آمد نوشته اند مقاتل که ظهر روز دهم چه روضه ها که از این داغ بر زبان آمد سه سیب را سه هدف را سه تیر کافی بود سه بار حرمله هربار با کمان آمد نوشته اند که شاهی ز صدر زین افتاد اگر غلط نکنم عرش در فغان آمد نوشته اند مقاتل که عصر عاشورا بلند مرتبه ای خسته، نیمه جان آمد بلند مرتبه شاها! همین که افتادی بریده باد زبانم ولی سنان آمد بلند مرتبه شاها! همین که افتادی به قصد حنجره ات شمر همچنان آمد بلند مرتبه شاها! همین که افتادی میان هروله زینب دوان دوان آمد یکی به دشنه تو را زد یکی به نیزه ولی یکی به قصد تبرک عصازنان آمد هنوز داخل گودالی و تنت بر خاک رسید خولی و در دشت بوی نان آمد برای بردن انگشتر غنیمتی ات همین که غائله خوابید ساربان آمد @nohe_sonnati
ای خسته از جماعتِ غرقِ ریا حسین ای دل بریده از همه ی رنگ ها حسین بر قتلِ تو فقیهِ دروغین بداد رأی ای کشته ی شیوخِ مقدس نما حسین سَمتِ تو از تمامی مردم فراری ام ای با غریب های جهان آشنا حسین ای بی کفن رها شده ی دشتِ کربلا ما را به حالِ خود تو نکردی رها حسین در حقِ دشمنانِ خودَت هم تو سال ها کردی به جای لعنت و نفرین دعا حسین امیدِ عابدان شده بعد از نماز حج امیدِ عاشقان شده بعد از خدا حسین آری برای یاری او استخاره ها کردند مؤمنان و نماندند با حسین معیار اگر که پینه ی پیشانی است و ریش تنها نبود این همه اربابِ ما حسین ننگا به ما که بی ادبانه برایِ مان گشته خلاصه در عطش و کربلا حسین من از حسینِ مُختَصِ هیئت گریختم از این حسین راهِ زیادی است تا حسین او را اگر که زنده شود باز می کُشند یک عِدّه زاهدانه و با ذکرِ یا حسین! ای کشته ی حسادت دنیا حسین جان ای تشنه ی مُقطَع الاعضا حسین جان… @nohe_sonnati
اصلا حسین جنس تنش فرق می‌کند ارباب بی کفن کفنش فرق می‌کند بوسیدنی است قاری قرآن لبش ولی ارباب ما لب و دهنش فرق می‌کند زینب علم به دوش و ابالفضل غرق خون اردوی عشق مرد و زنش فرق می‌کند حر و حبیب و عابس بی دل، زهیر و جون اصحاب عشق پنج تنش فرق می‌کند در زیر قبه هیچ نمازی شکسته نیست مهمان کربلا وطنش فرق می‌کند با عمه گفت دخترک زجر دیده ای این زجر سنگدل زدنش فرق می‌کند @nohe_sonnati
ماییم و فقط روضه ی ارباب و دگر هیچ چشمان پر آب و دل بی تاب و دگر هیچ چون روزنه ای چشم فرو بسته از عالم وابسته ی خورشید جهان تاب و دگر هیچ اندوخته جز اشک نداریم به دنیا ماییم و همین گوهر نایاب و دگر هیچ اندازه ی یک قطره اگر اشک فشاندیم شد کوه گنه شسته به سیلاب و دگر هیچ راه دل ما را به حرم ختم نمودند هر راه به جز این شده گرداب و دگر هیچ چون پرچم سیار عزا خانه به دوشم چون ابر سبک بارم و بی خواب و دگر هیچ "در حشر چو پرسند که سرمایه چه داری" گویم که غم حضرت ارباب و دگر هیچ @nohe_sonnati
لطف کن این قطره را تا رود و دریا هم ببر ابرهای رحمتت را سمت صحرا هم ببر سوی کنعان بوی پیراهن خبر را می‌برد یک خبر از جانب خود به زلیخا هم ببر عاقبت بار گناهانم زمینم زد، بیا دست‌هایم را بگیر و یک‌قدم راهم ببر بار من بر روی دستم مانده آقا میخری؟! لطف کن یکجا بخر آقا و یکجا هم ببر من که هرشب نام‌تان را برده‌ام پس خواهشا صبح محشر که می‌آید نام من را هم ببر اربعین پای پیاده از نجف تا کربلا التماست می‌کنم این جمع را با هم ببر در قیامت هم به دنبال غذای روضه‌ام ای ملک، آب و غذایت را نمی‌خواهم ببر @nohe_sonnati