دلم مبتلای یتیمان مسلم
سرم خاک پای یتیمان مسلم
که هستم گدای یتیمان مسلم
یتیم و وحید و فرید و اسیرند
دوتا مستجار و دوتا مستجیرند
دوتا مثل چشمه دوتا مثل آب و ...
دوتا ماهتاب و دوتا آفتاب و ...
دوتا یوسفِ رفته زیر نقاب و ...
دو صاحب کرامت دو صاحب مدارج
دو باب العنایت دو باب الحوائج
دوتا قرص ماهی که همتا ندارند
دوتا بی گناهی که بابا ندارند
دو بی سر پناهی که مأوا ندارند
یکی روح مسلم یکی جان مسلم
الهی به قربان طفلان مسلم
دوتا یاکریم هوایِ حسین اند
دو گلدسته یِ کربلایِ حسین اند
فدایِ همه بچه هایِ حسین اند
دوتا طفل بی جان دوتا طفل بی سر
یکی نذر اکبر یکی نذر اصغر
دو عاشق که در دل قراری ندارند
دو خسته که راهِ فراری ندارند
به جز گریه کردن که کاری ندارند
دلِ عالم از اشک اینان شکسته
شده مویشان بسته،دندان شکسته
چه شد بر دهانِ دوتا بچه ها زد؟
چرا گردن آن دو را از قفا زد؟
یکی بر سرش زد یکی دست و پا زد
به زانو نشست و کبوتر کُشی کرد
کنار برادر، برادر کُشی کرد
بدن در فرات و سر هر دو را بُرد
به کیسه نهاد و به بزم جفا بُرد
گمان خولی است و سر شاه را بُرد
گرفتار خشم عبیدِ لعین شد
اجابت ز یا اَحکَمَ الحاکمین شد
#علی_اکبر_لطیفیان
#طفلان_مسلم
@nohe_sonnati
این مزار لاله های مسلم است
این دو غنچه روی ماه مسلم است
این دو طفلان کودکان مسلمند
این دو گل آرام جان مسلمند
این دو طفل بی گناه نازنین
جسمشان شد غرق خون در این زمین
دست گلچین این دو را چیده است
این دو کودک خونشان جوشیده است
رو چو اندر دشت صحرا کرده اند
وقت آخر یاد بابا کرده اند
آن دو را بردند سوی قتلگاه
هر دو کشتند بی جرم و گناه
هر دو قربانی جانان گشته اند
با لبان تشنه قربان گشته اند
#طفلان_مسلم
@nohe_sonnati
چو حارث آمد و آهسته در زد
اجل در هر نگاهش بال و پر زد
صدای خسته ای آمد که می گفت:
که بود آن کس که بی هنگام در زد؟
جواب آمد: منم حارث! که اندوه
چو آتش بر دل و جانم شرر زد
فرارِ کودکان را کرد عنوان
دم از دینار و حرف از سیم و زَر زد
زن پرهیزکار خانه، او را
نصیحت کرد و دم از خیر و شر زد
سخن ها گفت گاهی از قیامت
گهی حرف از خدای دادگر زد
چنان از سوزِ دل آن زن سخن گفت
که آتش بر دلِ هر خشک و تر زد
#استاد_محمد_علی_صفری_زرافشان
#طفلان_مسلم
@nohe_sonnati
صدایِ خوابِ آن دو کودکِ ناز
به گوشِ شب فرو می ریخت آواز
دل بیدارِ هر یک وقتِ خفتن
چو مرغانِ چمن شد نغمه پرداز
بگو آن جا که دشمن می شود شاد
غمِ دل را نباید کرد ابراز
بگو باید در این تاریکی شب
نگردد سینه ای با ناله دمساز
اگر از گفت و گو لب را نبندید
درِ محنت شود بر روی تان باز
اگر حارث شود از خواب بیدار
برون افتد دگر از پرده ها راز
به زندان بلا تا از ره ظلم
نیفتد پیکر مجروح تان باز
#استاد_محمد_علی_صفری_زرافشان
#طفلان_مسلم
@nohe_sonnati
ز جور چرخ گردون میزدم داد
دو طفل مسلمم افتاد بر یاد
ز بعد کشتن آن شاه خوبان
بدند این هر دو ما بین اسیران
ببردند هر دو را قوم ستمگر
به کوفه نزد آن زندیق کافر
به زندان حکمشان داد آن جفا کار
نکردی رحم بر طفلان افکار
به زندان بان بگفتا آن زنا زاد
بر ایشان کن جفا و ظلم بیداد
دو قرص نان بده با کوزه آب
رخ خورشیدشان گردد چو مهتاب
دو یوسف گشته در قید ستم بند
زبانشان بود در ذکر خداوند
شبان اندر نماز و روزه در روز
بدندی هر دو آن شمع شب افروز
به زندان بلا یک سال و بودند
بر ایشان ظلم هر دم میفزودند
به یک شب گفته راز خویش با پیر
یتیم هستیم و ما را حرف بپذیر
دو طفل مسلمیم ای پیر دانا
خلاصی را ز تو داریم تمنا
بگفتا پیر جان قربانتان باد
روید از در برون هستید آزاد
برون رفتند و پیمودند شب راه
فتادی بر عجوزه چشم ناگاه
یکی گفتا بزن با مهربانی
نما امشب تو ما را میزبانی
دو طفل مسلم و زار حزینیم
یتیم هستیم و بی یار و معینیم
بگفتا آن زن پیر خردمند
که چون باشید مسلم را دو فرزند
درون آئید اندر خانه من
شود روشن از آن کاشانه من
ولی باشد مرا داماد خونخوار
ببیند گر شما را سازد آزار
بگفت و بردشان در منزل خویش
دو طفلان راحت و آن زن به تشویش
که ناگه حارث بی دین درون شد
اجل را سوی طفلان رهنمون شد
رسید از راه و آگه شد ز ایشان
گرفتی هر دو را زلف پریشان
طناب ظلم و کین بر دست و پا بست
بخفت و صبح آمد تیغ بر دست
فلک تیغ ستم دادی به جلاد
مگر نشنیدی از طفلان تو فریاد
دو طفل بی پدر با آه زاری
فکندی زیر تیغ نابکاری
یکی گفتا به آن کافر که مخروش
ببر ما را سر بازار و بفروش
یکی گفتا که در دستت اسیرم
ببر زنده تو در نزد امیرم
بده مهلت تو ما را ای ستمگر
برای یک نماز حی داور
چو فارغ از نماز آن کودکان دید
به تیغ کین سر آن هر دو ببرید
بنائی زین مصیبت باش خاموش
که پیغمبر به جنت رفت از هوش
#طفلان_مسلم
@nohe_sonnati
دوبیتی
دو جگرگوشه ی مسلم که به زندان بودند
لحظه ای از غم و اندوه نمی آسودند
آمدند تا که از آن محبس دشمن بیرون
باز هم راه شهادت چو حسین پیمودند
▪️
طفلان مسلم اند که در زیر تیغ کین
طالب شدند فرصت از آن حارث لعین
بهر نماز و راز به درگاه کردگار
بعد از نماز کرد شهید آن دو نازنین
#حسین_مقدم
#طفلان_مسلم
@nohe_sonnati
۱
(دم بازاری حضرت رسول اکرم ص)
(زمینه۷)
۱
شد سالروز ماتم ختم النبیین
روز عزا و غم برای آل یاسین
علی مظلوم،شد بی برادر
باشد عزادار،زهرای اطهر
۲
ختم رسولان زین جهان دیده فرو بست
قلب تمام مسلمین از غصه بشکست
علی مظلوم،شد بی برادر
باشد عزادار،زهرای اطهر
۳
عالم ز داغ مصطفی غرق عزا شد
شهر مدینه از غمش ماتمسرا شد
علی مظلوم،شد بی برادر
باشد عزادار،زهرای اطهر
۴
تا زامر حق روح نبی از تن جدا شد
از ماتمش خونین دل اهل ولا شد
علی مظلوم،شد بی برادر
باشد عزادار،زهرای اطهر
۵
پیغمبر آخر زمان رفته ز دنیا
از ماتمش بزم عزا گردیده برپا
علی مظلوم،شد بی برادر
باشد عزادار،زهرای اطهر
۶
تا جسم پیغمبر به خاک غم نهان شد
کفر و نفاق دشمنان او عیان شد
علی مظلوم،شد بی برادر
باشد عزادار،زهرای اطهر
۷
اشرار امت حرمت حیدر شکستند
از عهد و پیمان پیمبر دیده بستند
علی مظلوم،شد بی برادر
باشد عزادار،زهرای اطهر
۸
از بعد احمد امتش پیمان شکستند
قلب رئوف دخترش از کینه خستند
علی مظلوم،شد بی برادر
باشد عزادار،زهرای اطهر
۹
قلب امیرالمؤمنین با غم عجین شد
وز بعد ختم المرسلین خانه نشین شد
علی مظلوم،شد بی برادر
باشد عزادار،زهرای اطهر
۱۰
یا رب تو را به حرمت رسول داور
قسمت نما بر ما زیارت پیمبر
علی مظلوم،شد بی برادر
باشد عزادار،زهرای اطهر
#حسین_مقدم
#حضرت_رسول_اکرم_ص
@nohe_sonnati
۲
(دم بازاری حضرت رسول اکرم ص)
(زمینه۱۴)
۱
رفت از جهان پیمبر،تاریک شد مدینه۲
حیدر شده حزین و،زهرا شده حزینه۲
شد خاتم نبوت
عازم به سوی جنت
امان امان امان وای۲
۲
در مدت نبوت،دید او جفای بسیار۲
هم مکه هم مدینه،از مردم جفاکار۲
شد خاتم نبوت
عازم به سوی جنت
امان امان امان وای۲
۳
دندان او شکستند،از بغض و کینه اعدا۲
با آن که رهنمایی،می کرد امتش را۲
شد خاتم نبوت
عازم به سوی جنت
امان امان امان وای۲
۴
بی تاب بود زهرا،گفتا پدر مخور غم۲
عمر تو هست کوتاه،بعد از پدر در عالم۲
شد خاتم نبوت
عازم به سوی جنت
امان امان امان وای۲
#حسین_مقدم
#حضرت_رسول_اکرم_ص
@nohe_sonnati
۳
(دم بازاری حضرت رسول اکرم ص)
(زمینه۱۵)
۱
خاتم الانبیا رفته ز دار دنیا
پر کشیده مرغ روحش به سوی بقا
در عزای نبی
گشته محزون علی
شد بی برادر،ساقی کوثر
در غم نشسته،زهرای اطهر
۲
گرچه در بدر دید رشادت حمزه را
در احد دید او شهادت حمزه را
بود آن یار دین
بهر امت غمین
شد بی برادر،ساقی کوثر
در غم نشسته،زهرای اطهر
۳
سنگ بر جبینش زدند قوم دغا
رنج بسیار دید ز دشمن بی حیا
صابر و متین بود
یار مسلمین بود
شد بی برادر،ساقی کوثر
در غم نشسته،زهرای اطهر
۴
دو امانت گذاشت برای مردم به جا
یکی اهل بیت و دگر کتاب خدا
گفت هرگز جدا
نشوند این دو تا
شد بی برادر،ساقی کوثر
در غم نشسته،زهرای اطهر
#حسین_مقدم
#حضرت_رسول_اکرم_ص
@nohe_sonnati