ای به خیل مهاجران مهتر
ای همای بهشتیان جعفر
طوطی شاخ صدره و طوبی
مرغ عنقای عرش و بالاتر
صدف پاک توست بوطالب
بی بها نزد قیمتت گوهر
گر نبی را ز جانب یزدان
جانشین و وزیر شد حیدر
هم تو در بارگاه نجاشی
بودی اول سفیر پیغبر
وز مقام تو در دل احمد
این بود بس که گفت آن سرور
کز قدوم تو شادمان باشد
یا که از فتح قلعه ی خیبر
ای که با شیر حق تو خوردی شیر
تو ز پستان پاک یک مادر
مصطفی را علی برادر بود
مرتضی را برادری جعفر
از بیان شجاعتت کافی
که گزیدت به همگنان افسر
زآن که بهر سریه ی موته
نبدی افسری ز تو برتر
مشتریِ حق و از در و یاقوت
ثمنت داده در جنان شهپر
تا کشی هر کجا که خواهی پر
در دل آسمان نیلوفر
جعفرا ای تو فخر آل رسول
مایه ی سربلندی حیدر
به خدا این شرف برایت بس
در دو عالم تو راست عزت و فر
که عروس تو زینب کبراست
جلوه ی صبر حضرت داور
آن که در کربلا ز فرط وفا
کرد قربان عشق هر دو پسر
تا که در جاودان حماسه خون
زآل جفر بماند این دو اثر
باز هم مطلعی دگر گویم
باز آمد جنونم اندر سر
ای عقابی که بنگری فردا
زیر پرهای خود صف محشر
در کنارت یقین که خواهی دید
یک همای بهشتی دیگر
که به دوشش دو بال همچون تو
نصب کرده است خالق اکبر
نام او ساقی حرم عباس
سرو بستان ساقی کوثر
اندر آن صحنه ی حساب و کتاب
اندر آن تابش آتش و آذر
بر سرم سایه ی شما دو هما
بر لبم نام فاطمه حیدر
#حامد_رضا_معانیان
#حضرت_جعفر_طیار_ع
@nohe_sonnati
دوبیتی
این جوانمرد بود در همه عمر
حرز جانِ پیمبــــر مختــــــار
افتخــــار تمــــــام اهل البیت
رَحِمَ اللّه جعفــــرالطیــــــــار
#محمد_علی_قاسمی_خادم
#حضرت_جعفر_طیار_ع
@nohe_sonnati
دوبیتی
در ظاهرشان یار پیمبر بودند
در باطن شان دشمن حیدر بودند
آن غنچه ی شش ماهه نمی شد پر پر...!!!
آن روز اگر «حمزه» و «جعفر» بودند
#سید_مجتبی_شجاع
#حضرت_جعفر_طیار_ع
@nohe_sonnati
پرنده پر زد و پرواز کرد از چینه ی دیوار
دل تنگم صدا میزد: مرا همزاد خود پندار
خوشا مشتاق تو آغوش باز آسمان باشد
خوشا پرواز، پروازی رها بر روی گندم زار
که لطف دیگری دارد از آن بالا نظر کردن
به پستیهای این دِه کوره ناچیز بیمقدار
خدا در هر مکان حس میشود اما از آن بالا
به ما نزدیکتر، نزدیکتر هم میشود انگار
خدا پرواز بر بام بهشتش را عنایت کرد
به مقطوعالیدین جنگ موته جعفر طیار
همان ماهی که کسب فیض کرد از محضر خورشید
که حتی شب به نورانی ات او میکند اقرار
سخاوتهای آن دست کریمش نُقل هر محفل
کرامتهای او بوده است نَقل کوچه و بازار
کسی در فکر تطمیعش نیفتاده است، نه هرگز
که عبد مصطفی کی بوده عبد دِرهم و دینار؟
همه داراییاش را پای این یک جمله میبخشد
شده رهتوشه عقبای او((الجار ثم الدار))
اگر در راه حاجاتت هزاران پیچ و خم دیدی
مسیر استجابت، با نمازش میشود هموار
نماز جعفر طیار چون گنجینه ی نور است
در گنجینه را وا کن از آن ذکر و دعا بردار
تمام لحظهها سمت خدا بار سفر بسته است
چه فرقی میکند جزء مهاجر بود یا انصار؟
که هجرت کرده بود از خود، جهاد اکبر این بوده است
تمام لحظهها با نفس اماره است در پیکار
((فمن یرجو لقاء ربه)) در شأن او بوده
((فمنهم من قضی نحبه))از او میگفت دیگر بار
فیُشبه بالنبی خَلقه، فیُشبه بالنبی خُلقه
نبی بوده است در صورت، نبی بوده است در رفتار
قصیده بر ضریح چشمهایش میزند بوسه
به استقبالِ آن دلداده میآید پیمبر وار
زمان رجعتش از وادی غربت مصادف شد
به فتح قلعه ی خیبر، به دست قامع الکفار
هلا برخیز حسان! طبع شعرت را شکوفا کن
بخوان از پاکی طیّار و از بیباکی کرّار
از آن سو کوه میآمد از این سو مرد دریا دل
بلال! الله اکبر سر بده در لحظه ی دیدار
ولی دلخونم از تحریف، از تحریف زیبایی
ولی دلگیرم از تاریخ، از تاریخ پنهان کار
معاذ ابن جبل عقد اخوت خوانده با جعفر؟!
معاذ الله از این نسبت، از این گفتار استغفار
تو تنها با علی بودی برادر، با علی تنها
حریم ((خلوت دل نیست جای صحبت اغیار))*
به جنگ موته رفتی و علی چشم انتظار تو...
خبر آمد خبر چون شعلهای افتاد بر نیزار
خبر خونین خبر سنگین خبر اشک و خبر تلخ است
خبر آمد خبر در خاک و خون غلتیدن سردار
که اوج روضه این شد با دهان روزه جان دادی
خبر میگفت با جام شهادت کردهای افطار
دم رفتن همه دیدند پرچم بین دستت بود
خبر میگفت از افتادن دستان پرچمدار
دو بال سرخ از یاقوت داری جای دستانت
فدای آن همه از خود گذشتن، آن همه ایثار
پس از تو انکسار از چهره ی شیر خدا میریخت
پس از تو میشود هفت آسمان روی دلش آوار
الهی این چنین داغی نبیند هیچ کس هرگز
الهی این چنین داغی نگردد باز هم تکرار
نباشی گرگها بیشک نقاب از چهره میگیرند
پس از تو عرصه بر شیر خدا هم میشود دشوار
اگر در ماجرای کوچه شمشیر علی بودی
کجا دستان مولا بسته میگردید بالاجبار
اگر بودی اگر که جای زهرا خطبه میخواندی
میان شعرها دیگر نمیشد حرفی از مسمار
نبودی، روزهای بعد تو تاریک شد تاریک
حقیقت همچنان خورشید بود، انکار شد انکار
علی آن روزها در غصه ی هجران تو میسوخت
شهادت میدهد روز قیامت آن در و دیوار
#عباس_همتی
#حضرت_جعفر_طیار_ع
@nohe_sonnati
به معنی کلمه با علی برادر بود
به خُلق و خَلق، تو گویی خودِ پیمبر بود
هم اهل فضل و ادب بود هم شجاعت داشت
هم اهل خلوت شب بود هم سخنور بود
به وقت نطق و خطابه فصیح بود و بلیغ
به وقت معرکه مردافکن و دلاور بود
کسی که بت نپرستید پیش از اسلامش
و از دروغ و شراب و زنا مطهّر بود
کسی که بس که کرم کرد ابوالمساکین شد
کسی که بس که جگر داشت مثل حیدر بود
کسی که ورد زبان شد مرام هاشمیاش
کسی که معرفتش از قریشیان سر بود
پس از علی که خودش آبروی اسلام است
نخست مرد مسلمان، جناب جعفر بود
کسی که موقع هجرت به جانب حبشه
مهاجران خدا را امیر و رهبر بود
به وقت حیله و نیرنگ کافران قریش
به پشتوانهی آیات، دافع شر بود
زبان گشود و تلاوت نمود از مریم
که وحیِ آمده را آیه آیه از بر بود
چنان به منطق او سر سپرد نجاشی
که از شنیدن آیات، چشم او تر بود
چگونه مدح بگویم که مادح این مرد
خدا به وسعت آیات روحپرور بود
به رغم توطئه کتمان نشد فضایل او
که هر فضیلت او در هزار دفتر بود
کسی که بعد خدا و چهارده معصوم
روایت است که بر کائنات سرور بود
کسی که شادی دیدار او برای نبی
به قدر شادیاش از فتح جنگ خیبر بود
نبرد موته که شد از میان سرداران
جناب جعفر طیار امیر لشکر بود
دلاورانه به هم زد سپاه دشمن را
حریف یکتنهی تیغ و تیر و خنجر بود
میان لشکری از دشمنان محاصره شد
شمار دشمن او چندصدبرابر بود
به پای حفظ عَلَم هر دو دست خود را داد
دو دست رفت و علم همچنان فراتر بود
نوشتهاند که لبخند شد تمام تنش
در آن دمی که نفسهاش رو به آخر بود
نوشتهاند که او روزه بود و لبتشنه
میان معرکه در خون خود شناور بود
نوشتهاند که فرموده است پیغمبر:
به جای دست به روی دو شانهاش پر بود
نوشتهاند که آهی کشید حیدر و گفت
در آن زمان که بدون پناه و یاور بود:
که بیعت از سر جبر و ستم نمیکردم
در این میانه اگر حمزه یا که جعفر بود
در روایتی امام صادق (علیه السّلام) از امام باقر (علیه السّلام) نقل میفرمایند: هنگامی که پیامبر (صلی الله علیه و آله) خبر شهادت جعفر بن ابیطالب و زید بن حارثه را شنید، وقتی داخل خانه میشد بسیار گریه میکرد و میفرمود: آن دو، هم سخن و مونس من بودند پس مرگ آمد و آنها را برد.
📚 مُسكّن الفؤاد شهيد ثانى، ص 106
#علی_سلیمان
#حضرت_جعفر_طیار_ع
@nohe_sonnati
دوبیتی
قربان مناجات تو با دادارت
عالم به فدای حیدر کرارت
بنویس مرا فاطمه بنت اسد...
خاک کف پای جعفر طیارت
#سید_مجتبی_شجاع
#حضرت_جعفر_طیار_ع
@nohe_sonnati
نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس
۱ (دم بازاری حضرت زهرا س) (زمینه۶) ۱ ای اهل عالم،رفته ز دنیا دخت پیمبر،شهیده زهرا زین ماجرا زینب او
ابتدای دمبازاریها (دم خیابانیها)
حضرت فاطمةالزهرا سلاماللهعلیه
نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس
۱ (ذکر حضرت زهرا س) یا فاطمه الزهرا،دست من و دامانت یا انسیه ی حورا،دست من و دامانت تو بضعه ی طاهائ
ابتدای ذکرهای سینهزنی سنتی
حضرت فاطمةالزهرا سلاماللهعلیه
نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس
(پاره دم حضرت زهرا س) حضرت زهرا ز پا افتاد پشت در چرا ضرب در پهلوی او بشکست و شد محسن فدا بر در آتش
ابتدای پارهدمها (دمپارهها)
حضرت فاطمةالزهرا سلاماللهعلیه
نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس
32 (حضرت زهرا س) ای خاتم نبوت،باب کبار زهرا وی عالم فتوت،والا تبار زهرا بین حال زار زهرا احوال زار
ابتدای نوحههای سنتی
حضرت فاطمةالزهرا سلاماللهعلیه
نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس
۱ (حضرت زهرا س) (۱آتش زدن درب خانه) ای امید آل طاها فاطمه صدیقه زهرا از ازل دل به مهر تو بستم غیر ت
ابتدای نوحههای
حضرت فاطمةالزهرا سلاماللهعلیه
سبکهای استاد رضا یعقوبیان
نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس
مادر گل وجودت، پرپر شدن ندارد بی تو طراوتی این، باغ و چمن ندارد با شوهر غریبت، حرفی بزن به خانه جز
ابتدای اشعار مرثیهای
حضرت فاطمةالزهرا سلاماللهعلیه