قلم مست است در پسکوچهی این شعر دفتر هم
شراب ناب میریزد به کاغذ جای جوهر هم
مضامین بلندی ریخته در شعر کوتاهم
که دارد واژهواژه از لب من میرود سر هم
چگونه این منِ آلوده از او شعر بنویسم؟
که نامش را نبرده بی وضو حتی پیمبر هم
دم از عشقش زدن اندازهی این بی سر و پا نیست
که جانش را فدای عشق او کردهست کوثر هم
چگونه مدح آن شاه بلندآوازه را گویم؟
که درماندهست طبع قاصرم از مدح قنبر هم
خودِ مولا اگر یاری کند با گوشهی چشمی
شکوفا میشود با یک اشاره نطق نوکر هم
خدا از باء بسم الله خود تا سین والناسش
نیاوردهست جز وصف علی یک حرف دیگر هم
علی فرقان، علی برهان، علی حق و علی میزان
علی راه و علی هادی، علی قاضی و داور هم
علی حیدر علی صفدر علی رهبر علی سرور
وصی و جانشین و نفس پیغمبر، برادر هم
علی همبازی طفلان، علی تسبیح نخلستان
علی پیروز میدان حنین و بدر و خیبر هم
علی نان جوین میخورد و روی خاک میخوابید
اگرچه بود با افلاک از خاک آشناتر هم
غم مولا غم دین بود، تا بود آدم دین بود
به دوشش پرچم دین بود و شد بی یار و یاور هم
تمام زخمهایش تا که زهرا بود مرهم شد
ولی زخمی که خورد از داغ او هرگز نشد مرهم
علی راه سعادت بود و سد کردند راهش را
درِ علم نبی بود و زدند آتش بر آن در هم
علی را از میان راندند و خود با ناکسان ماندند
نکردند اعتنا حتی به فرمان پیمبر هم
علی امروز هم در غربت است آری، نمیبینی؟
که غایب مانده از بی یاوری فرزند حیدر هم
به احوال پریشان گرفتاران گیسویش
که این نظمِ سراپا نقص روزی میخورد برهم
گنهکارم ولی از عشق تو دم میزنم عمری
تو هم فردا مرا با شیعیان خود بخر درهم
#علی_سلیمیان
#امام_علی_ع
@nohe_sonnati
دوبیتی
ای رحمت و فضل آسمانی بدرود
ای عفو و گذشت رمضانی بدرود
بار گنه ما کمرت را خم کرد
ای ماه عزیز قدکمانی بدرود
#علی_سلیمیان
#وداع_با_ماه_مبارک_رمضان
@nohe_sonnati
دوبیتی
ای رحمت و فضل آسمانی بدرود
ای عفو و گذشت رمضانی بدرود
بار گنه ما کمرت را خم کرد
ای ماه عزیز قدکمانی بدرود
#علی_سلیمیان
#وداع_با_ماه_مبارک_رمضان
@nohe_sonnati
باید غزل سرتاسرش آتش بگیرد
شاعر بسوزد دفترش آتش بگیرد
از داغ پی در پی سزاوار است شیعه
با گریه مژگان ترش آتش بگیرد
وقتی کبوتر در قفس محبوس باشد
ای وای اگر بال و پرش آتش بگیرد
وقتی زنی پشت در خانه ست هرگز
خانه نبایستی درش آتش بگیرد
سخت است پیش چشم مردی که به نیزه ست
دار و ندار خواهرش آتش بگیرد
گیرم به غارت رفت گردنبند طفلی
دیگر چرا پس معجرش آتش بگیرد؟
فرزند ابراهیم در آتش بعید است
یک تار از موی سرش آتش بگیرد
مرد خراسانی! ببین هارون مکی
حاشا که یکدم باورش آتش بگیرد
تا پنج تن یار حقیقی نیست باید
شیعه نگاهِ بر درش آتش بگیرد
#علی_سلیمیان
#امام_جعفر_صادق_ع
@nohe_sonnati
باید غزل سرتاسرش آتش بگیرد
شاعر بسوزد دفترش آتش بگیرد
از داغ پیدرپی سزاوار است شیعه
با گریه مژگان ترش آتش بگیرد
وقتی کبوتر در قفس محبوس باشد
ای وای اگر بال و پرش آتش بگیرد
وقتی زنی پشت در خانهست هرگز
خانه نبایستی درش آتش بگیرد
سخت است پیش چشم مردی که به نیزهست
دار و ندار خواهرش آتش بگیرد
گیرم به غارت رفت گردنبند طفلی
دیگر چرا پس معجرش آتش بگیرد؟
فرزند ابراهیم در آتش بعید است
یک تار از موی سرش آتش بگیرد
مرد خراسانی! ببین هارون مکّی
حاشا که یکدم باورش آتش بگیرد
تا پنج تن یار حقیقی نیست باید
شیعه نگاهِ بر درش آتش بگیرد
#علی_سلیمیان
#امام_جعفر_صادق_ع
@nohe_sonnati
هربار که از زندگی دلگیر میشم
دلتنگیامو با خودم تا قم میارم
از رزقی که بیبی بهم داده دوباره
واسه تموم کفترا گندم میارم
واسه منِ دلخسته از دوره زمونه
اینجا پناه خستگیهامه همیشه
اینجا شبیه خونهی امنه واسه من
یادآور دلبستگیهامه همیشه
تا گنبد و گلدسته رو میبینم انگار
اصلاً تموم خواستهم از یاد میره
لبهام گرم خوندن اذن دخوله
روحم تا اوج پرچمش با باد میره
گنبد میون گریهی من تار میشه
اما مگه از دیدن اون سیر میشم؟
با هر قدم یادم میره تنهاییامو
وقتی توو صحن آینه تکثیر میشم
صحن عتیق و نو برام فرقی نداره
اینجا دعای من همیشه مستجابه
وقت زیارت زیر و رو میشه دل من
خاصیت اینجا هنوزم انقلابه
هربار تا اینجا میارم حاجتامو
بااینکه خونهم خیلی از این شهر دوره
با این همه گیر و گرفتاری که دارم
این بار تنها حاجتم اما ظهوره
#علی_سلیمیان
#ولادت_حضرت_معصومه_س
@nohe_sonnati
پرچم مطاف حلقهی حیران باد بود
خورشید، شمع گنبد شمسالمراد بود
پیچیده بود عطر تلاوت میان صحن
نزدیک "الَّذِينَ طَغَوْا فِي الْبِلاد" بود
مردی تکیده قامت و رنجور و بی رمق
در گوشهی ورودی بابالجواد بود
پای برهنه دست ادب روی سینه داشت
آشفته گرچه بود، چه با اعتقاد بود
اذن دخول خواند و به گریه سلام داد
سرتاسر رواق دلش اعتماد بود
یک کاسه آب خورد و پس از ذکر یاحسین
لبهاش غرق لعن بر اِبنِ زیاد بود
از صحنها گذشت و دلش انقلاب شد
در سینهاش تلاطم یک رویداد بود
در های و هوی پنجره فولاد خواب رفت
پر پیچ و تاب، خواب که نه گردباد بود
بیدار شد خراب و خمار و پر اضطراب
ساعت حدود پنج و شش بامداد بود
برخاست خالی از رمق اما پر از امید
عکسی گرفت محکم و لرزان به یادبود
مردی که جا گذاشت خودش را میان صحن
در گوشهی خروجی بابالجواد بود...
#علی_سلیمیان
#ولادت_امام_رضا_ع
@nohe_sonnati
مگیر فرصت بارانی نگاهم را
مگر که پاک کنم نامهی سیاهم را
جز اعتراف ببین آه در بساطم نیست
ولی تو میخری آیینهوار آهم را
گناهکارم و روزی که بازخواست کنی
به گردن کرمت مینهم گناهم را
برای آتش جرمم شفیع خواهم کرد
همین دو قطره مناجات گاهگاهم را
قسم به عفو تو هرگز خطا نمیکردم
چنان چه غیر تو میدید اشتباهم را
چنان رئوف و رحیمی که من طمع دارم
صواب ثبت کنی کردهی تباهم را
بگیر تنگ در آغوش مهربانی خود
مگیر از منِ بی کس پناهگاهم را
#علی_سلیمیان
#روز_عرفه
@nohe_sonnati
در اوج کودکی از زندگیْت سیر شدی
سه سال فاطمه بودی، چقدر پیر شدی
گناه کرده به فرض محال اگر پدرت
تو که گناه نداری، چرا اسیر شدی؟
همین که با سرِ بر نیزه گفتگو کردی
به ضرب سیلی نامرد سربهزیر شدی
عمو کجاست که بر شانهاش تو را ببرد؟
در این میانه اگر خسته از مسیر شدی
دمی جدا نشدی این سه سال از بابا
امان از آن دم آخر که ناگزیر شدی
چقدر پیش خدا شأن و منزلت داری
که هرکه رو به تو انداخت دستگیر شدی
برای بردن تو با سر آمدهست حسین
میان خیل شهیدان تو بینظیر شدی
#علی_سلیمیان
#حضرت_رقیه_س
@nohe_sonnati
چنانکه داده خدا اختیار را به حسین
بده عنان دل بیقرار را به حسین
ببین چگونه دعا مستجاب خواهد شد
فقط قسم بده پروردگار را به حسین
یقین به کام تو خواهد گذشت هرروزش
سپرده باشی اگر روزگار را به حسین
خودش دوباره تو را زود میبرد به حرم
تو عاشقی کن و بسپار کار را به حسین
چنانکه جانب خورشید میرود ذره
خدای من! برسان این غبار را به حسین
همه دعای قدمهای اربعین این است
که ای خدا برسان آن سوار را، به حسین
اگر محبّ حسینی نترس از محشر
چراکه داده خدا اختیار را به حسین
#علی_سلیمیان
#امام_حسین_ع
@nohe_sonnati
دوبیتی
در کوفه نمانده است دیگر مردی
ای کاش زن و بچه نمیآوردی
من با سرم آمدم دم دروازه
تا بلکه مرا ببینی و برگردی
#علی_سلیمیان
#کوفه
@nohe_sonnati
ببین که با اهالی زمین چه میکند حسین
زمین نه، با تمام عالمین چه میکند حسین
غمش کنار میزند هرآنچه هست فاصله
دوباره با محرّمش ببین چه میکند حسین
چنان علی که بذل کرده در رکوع خود نگین
ببین که در سجود با نگین چه میکند حسین
دلم کباب شد میان روضه، با محبتش
درون سینههای آتشین چه میکند حسین
دویده شعلهی غمش بدون مرز در جهان
کدام لشکر است اینچنین؟ چه میکند حسین؟
محرّمش چنین پر از شکوه و اقتدار شد
نگاه کن برای اربعین چه میکند حسین
#علی_سلیمیان
#اربعین
@nohe_sonnati