۱
(حضرت زهرا س)
ای همسر نیکو خصال زهرا
گشته زمان ارتحال زهرا
شد ارتحال زهرا
ای خوش خصال زهرا
ای رهبر والا تبار زهرا
بنشین دمی اندر کنار زهرا
بین از وفا حال فگار زهرا
طی گشته روز و ماه و سال زهرا
اندر جوانی از جهان گذشتم
در اعتلای دین ز جان گذشتم
سوی جنان زین خاکدان گذشتم
بنما علی ترک وصال زهرا
ای حافظ گل های گلستانم
بنما تو دلداری به کودکانم
مگذار تا نالند بلبلانم
ای رهبر نیکو جمال زهرا
غسل و کفن کن پیکرم شبانه
تا که نبینی جای تازیانه
قبر مرا بنما تو مخفیانه
از دشمنان بد سگال زهرا
از در شکستند پهلویم ناکسین
خستند بازویم ز کین ظالمین
کردند غصب حق مرا غاصبین
چون حق تو ای خوش خصال زهرا
شاها بیا اندر جوار زهرا
بنشین تو بر خاک مزار زهرا
ریز اشک غم بر حال زار زهرا
قرآن بخوان ای مه مثال زهرا
نَسّاج بگذر زین مصیبت و غم
دیگر مگو چون گفت دخت خاتم
گفت در وداع آخرین پسر عم
گشته زمان ارتحال زهرا
زمینه:آمد عزای غم فزای زهرا
#نساج
#حضرت_زهرا_س
@nohe_sonnati
۱
(امام هادی ع)
آرام جان مصطفی،هادی امام عاشر
نور دل خیر النسا،هادی عزیز قادر
هادی امام عاشر
هادی عزیز قادر
سلطان دین نور مبین،سبط پیمبری تو
فخر بشر شاه عشر،فرزند حیدری تو
آرام جان فاطمه،بر خلق رهبری تو
داری تو خلق مجتبی،هادی امام عاشر
همچون حسین ثابت قدم،در نزد اعدایی
همچون امام ساجدین،در زهد و تقوایی
چون باقر بحر العلوم،در علم دریایی
بر خلق باشی رهنما،هادی امام عاشر
در فقه همچون صادقی،در حلم چون موسی
باشی به حکمت چون رضا،ای زاده ی زهرا
در جود چون بابت تقی،بی مثلی و همتا
هم مقتدا هم پیشوا،هادی امام عاشر
بر سینه و بر سر زنیم،اندر عزای تو
ریزیم سرشک از دیدگان،از ماجرای تو
از پرده ی دل برکشیم،افغان برای تو
بزم عزا سازیم به پا،هادی امام عاشر
از متوکل دیده ای،رنج و غم بسیار
از ظلم آن بیدادگر،بودی غمین و زار
بر قتل تو بستی کمر،آن ظالم غدار
صد داد از آن شوم دغا،هادی امام عاشر
چون متوکل زین جهان،نیران شدی سرایش
فرمانروا شد معتمد،صد داد از جفایش
دایم بدی در رنج و غم،از کید و ظلم هایش
بودی به محنت مبتلا،هادی امام عاشر
آخر ز زهر معتمد،ای زاده ی پیمبر
مسموم گردیدی ز کین،ای نور پاک داور
نساج دارد آرزو،بهرش نما میسر
تا که بیاید سامرا،هادی امام عاشر
زمینه:خیز ای سپه سالارم
#نساج
#امام_هادی_ع
@nohe_sonnati
۱
(امام صادق ع)
صادق رئیس مذهب
شد از تو زنده مکتب
تو سبط احمدی،تو شبل حیدری
آرام جان زهرا،تو نور داوری
ما را رئیس مذهب،ما را تو سروری
بر خلق رهبری،صادق رئیس مذهب
هر گه که یاد آریم،از ماجرای تو
از دیده خون بباریم،از ابتلای تو
افغان ز دل برآریم،اندر عزای تو
نالیم برای تو،صادق رئیس مذهب
منصور کینه پرور،آن دشمن خدا
در مجلس سرورش،خواند از جفا تو را
شرم از نبی نکرد و گفتا به تو شها
بس سب و ناسزا،صادق رئیس مذهب
کرد عاقبت ز کین او،مسمومت از جفا
کرد آن لعین ز کینه،مغمومت ای شها
سوزاند قلب زهرا،در جنت المأوا
آن شوم بی حیا،صادق رئیس مذهب
از داغ جانگدازت،ای سرور زمان
اهل مدینه گشتند،از دیده خونچکان
تشییع پیکرت شد،بر دوش شیعیان
گفتند به صد فغان،صادق رئیس مذهب
اما به کربلا شد،جدت ز کین شهید
رأسش به نوک نیزه،جسمش به خون تپید
اندر میان مقتل،چون عمه ات رسید
آه از جگر کشید،صادق رئیس مذهب
سه روز و سه شبش بود،بر خاک پیکرش
جسمش به خون تپان و بر نوک نی سرش
از دیده خونچکان شد،غمدیده خواهرش
بهر برادرش،صادق رئیس مذهب
ای سرور دو عالم،ای مظهر خدا
نساجم و تمنا،دارم ز تو شها
کایم بقیع کنارت،برپا کنم عزا
با چشم پر بکا،صادق رئیس مذهب
زمینه:ای بانوی معظم
#نساج
#امام_جعفر_صادق_ع
@nohe_sonnati
۲
(امام محمد باقر ع)
ای نور رب العالمین،یا حضرت باقر
ای سرور دنیا و دین،یا حضرت باقر
یا حضرت باقر
یا حجت قادر
سبط نبی شبل علی،فرزند زهرایی
در خلق و خو همچون حسن،بی مثل و همتایی
همچون حسین در راه دین،کوشا و پویایی
ای پور زین العابدین،یا حضرت باقر
در کودکی دیدی شها،رنج و غم بسیار
در وقعه ی کرب و بلا،از کینه ی اشرار
گشتی به محنت مبتلا،ای حجت دادار
گشتی از این ماتم غمین،یا حضرت باقر
دیدی تو اندر کربلا،داغ جوانان را
دیدی به خاک و خون تپان،جسم عزیزان را
دیدی به نوک نی سر،شاه شهیدان را
از کینه ی اعدای دین،یا حضرت باقر
دیدی ز تیغ مشرکین،منشق سر اکبر
گلگون ز خون دیدی شها،قنداقه ی اصغر
دیدی تو داغ قاسم و عبد الله و جعفر
گشتند به خون خود عجین،یا حضرت باقر
شاها تو دیدی مجلس،پور ابوسفیان
دیدی میان تشت زر،رأس شه خوبان
دیدی تو داغ عمه ات،در گوشه ی ویران
زان ماجرا گشتی حزین،یا حضرت باقر
افسوس و آه کاخر شها،مسموم گشتی تو
از زندگانی جهان،محروم گشتی تو
از ظلم و جور مشرکین،مغموم گشتی تو
گشتی شهید از زهر کین،یا حضرت باقر
یا رب عطا بنما به ما،قرب جوار او
نساج دارد آرزو،کاید کنار او
برپا کند بزم عزا،اندر مزار او
گوید به آه آتشین،یا حضرت باقر
زمینه:بحر سقایی
#نساج
#امام_محمد_باقر_ع
@nohe_sonnati
۷
(حضرت رقیه س)
گفتا رقیه با سر شاه عطشان
خوش آمدی امشب برم ای پدرجان
خوش آمدی جان پدر
کردی به ویرانم گذر
خوش آمدی بابا در این منزل ما
دادی تو زینت ای پدر محفل ما
شد لطف بی پایان تو شامل ما
که آمدی امشب سراغ اسیران
خوش آمدی جان پدر در بر من
منت نهادی یا ابه بر سر من
شادان نمودی از وفا خاطر من
خوش آمدی امشب در این کنج ویران
از مقدمت ویرانه ام با صفا شد
چون آمدی غم از دل من رها شد
هر لحظه می گفتم که بابم کجا شد
می سوختم بابا من از نار هجران
یک مختصر از شرح حالم من زار
خواهم کنم اندر حضور تو اظهار
بشنو ز من ای مظهر حی جبار
گرچه تویی واقف ز اسرار پنهان
چون ما شدیم از کربلا عازم شام
دیدم بسی جور و جفا من در ایام
در محضرت دیگر چه گویم در این شام
شرح غمم را بر تو ای شاه عطشان
در راه شام محنت فراوان کشیدم
آسودگی یک دم پدرجان ندیدم
گاهی پیاده گه سواره دویدم
تا که شدم وارد در این شهر پدرجان
افتادم از ناقه شبی در بیابان
ماندم عقب از قافله ای پدرجان
از بس که بودم ناتوان من به دوران
بگذاشتم بر خاک سر چون غریبان
نَسّاج گوید شمه ای شرح حالم
زیرا نمی داند تمام ملالم
بس باشد او را این قدر در دو عالم
که او بود یک تن به ما از محبان
زمینه:رکمان
#نساج
#حضرت_رقیه_س
@nohe_sonnati
1
(آمدن هنده در خرابه شام)
گفت با صد افغان،هنده زینبم من
غم نصیب دوران،هنده زینبم من
من زینب غمپرورم
باشد حسین برادرم
هنده من عزیز،پاک کبریایم
من ز دودمان،ختم الانبیایم
مادر بتول و دخت مرتضایم
اخت شاه عطشان،هنده زینبم من
دخت بوترابم،من عزیز مامم
دیده ای مقام و عز و احترامم
عز و احترامم،رفت نزد عامم
از جفای عدوان،هنده زینبم من
هنده نور عینم،کشته از جفا شد
چون سمک به بحر،خون تنش شنا شد
تشنه لب لب آب،رأس او جدا شد
شد ذبیح عطشان،هنده زینبم من
هنده آب عالم،بود مهر مامش
مانعش از آن شد،فرقه ی لئامش
در کنار دریا،تشنه بود کامش
وقت دادن جان،هنده زینبم من
هنده در بیابان،ماند پیکر او
بی لباس و عریان،جسم اطهر او
شد به نوک نیزه،رأس انور او
همچو بدر تابان،هنده زینبم من
هنده کشته گشتند،جمله نوخطانش
روی خاک خفتند،جمع یاورانش
قطعه قطعه و چاک،پیش دیدگانش
از سنان و پیکان،هنده زینبم من
هنده یاورانم،کشته گشته یکسر
از ید خسانم،زاکبر و از اصغر
کی بدی گمانم،بی معین و یاور
من شوم به دوران،هنده زینبم من
هنده دیده ام من،داغ شش برادر
داغ چون حسین آن،نوگل پیمبر
داغ همچو عباس،داغ فضل و جعفر
داغ عون و عثمان،هنده زینبم من
هنده دیده ام من،جور ناکسان را
مجلس یزید،شوم بد گمان را
بر لب حسین زد،چوب خیزران را
چون که خواند قرآن،هنده زینبم من
هنده چه بگویم،من ز مردم شام
از جفای شان روز،شد به دیده ام شام
خارجی به ما نام،داده اند در ایام
از عناد و طغیان،هنده زینبم من
تو مگو که نساج،زینب دل افگار
این چنین به هنده،گفت با دل زار
شمه ای ز حالم،بشنو ای به غم یار
غم نصیب دوران،هنده زینبم من
زمینه:بهرت آورم آب،غم مخور عموجان
#نساج
#آمدن_هنده_در_خرابه_شام
@nohe_sonnati
۱
(امام حسن مجتبی ع)
شام غریبان حسن،سبط پیغمبر
امشب بود کز غم زند،فاطمه بر سر
راحت ز غم ها شد حسن
مهمان زهرا شد حسن
قاسم ز هجران پدر،دیده تر باشد
اشکش به رخ جاری ز غم،از بصر باشد
از دوری بابش حسن،خونجگر باشد
هر دم کشد از دل فغان،آن مه انور
یک سو حسن بنشسته است،دیده ی گریان
افغان کند بهر حسن،سرور خوبان
بر رخ فشاند زین الم،اشک چون باران
بهر برادر دارد او،ناله ها یکسر
کلثوم از هجر حسن،در نوا باشد
کز دود آهش تیره سان،ماسوا باشد
نیلی به سر دل پر شرر،زین عزا باشد
افغان کند آن بی نوا،با دل مضطر
زینب ز داغ مجتبی،با دل پر غم
ریزد سرشک از دیدگان،اندر این ماتم
گوید که ای جان اخا،کی رود یادم
شد تیرباران نعش تو،بی حد و بی مر
گر نعش پاک مجتبی،تیرباران شد
جسم حسین پامال از،سم اسبان شد
عریان به خاک کربلا،زیب میدان شد
با نوجوانان سر به سر،چون گل احمر
یا رب به حق زینب و چشم گریانش
قسمت نما کرب و بلا،بر محبانش
نساج در توس آمده،مرثیه خوانش
بنما روا حاجات او،خالق اکبر
زمینه:رکمان پاره
#نساج
#امام_حسن_مجتبی_ع
@nohe_sonnati
۱
(اربعین)
اندر زمین کربلا،زینب ز شام آمد
با اهل بیت مصطفی،از بزم عام آمد
زینب ز شام آمد
از بزم عام آمد
ای شیعیان بر سر زنید،باز اربعین آمد
باز اربعین سرور،دنیا و دین آمد
زینب به دشت کربلا،با عابدین آمد
روزش به پیش دیدگان،تیره چو شام آمد
کرب و بلا بار دگر،کرب و بلا گردید
بر اهل بیت مصطفی،ماتمسرا گردید
از وا حسینا شورشی،از غم به پا گردید
گویی که روز محشر و روز قیام آمد
هر یک چو جان در بر گرفت،قبر شهیدی را
قبر علی اکبر گرفت،اندر بغل لیلا
کلثوم به چشم تر گرفت،قبر شه بطحا
گفتا اخا ای کاش عمر من تمام آمد
زینب سر قبر حسین،گفتا به چشم تر
ای مصطفی را نور عین،ای کشته ی بی سر
برخیز از جا این زمان،حال مرا بنگر
اینک برایت میهمان،از شهر شام آمد
گر که اخا یک اربعین،دور از برت بودم
از کربلا تا شام غم،من با سرت بودم
من همسفر با قاتل،بد اخترت بودم
بر سر مرا نشد جفا،از درب و بام آمد
اهل و عیالت را تمام،آورده ای در بر
غیر از رقیه دخترت،ای سبط پیغمبر
در گوشه ی ویرانه وی،گشتی چو گل پرپر
جام اجل نوشید او،زهرم به کام آمد
گر که نبود نامحرمی،اندر میان برادر
می دادمی عریان تنم،بر تو نشان برادر
کز تازیانه نیلگون،گشته چه سان برادر
بس ظلم ها بر من از این،قوم لئام آمد
یا رب به حق شاه دین،حاجات ما روا کن
روزی ما یک اربعین،در دشت کربلا کن
تا جان تو را باشد به تن،نساج تان دعا کن
زیرا ندیدی کربلا،عمرت تمام آمد
زمینه:بحر سقایی
#نساج
#اربعین
@nohe_sonnati
۱
(حضرت رسول اکرم ص)
ای مسلمین ای مسلمین،رفت از جهان محمد
شد جانب خلد برین،رفت از جهان محمد
رفت از جهان محمد
سوی جنان محمد
بر سر زنان خیر النسا،از رحلت پیمبر
نالان علی مرتضی،از رحلت پیمبر
گریان امام مجتبی،از رحلت پیمبر
باشد حسین زار و غمین،رفت از جهان محمد
امروز روز رحلت،ختم النبیین است
امروز روز رحلت،احیاگر دین است
امروز روز رحلت،باب مساکین است
جن و بشر زار و حزین،رفت از جهان محمد
روح الامین باشد غمین،اندر عزای احمد
عیسی به چرخ چارمین،گرید برای احمد
اهل سما اهل زمین،از ماجرای احمد
گردیده اند اندوهگین،رفت از جهان محمد
گه گفتنش ساحر بود،گه خواندنش مجنون
گه سنگ به پیشانی او،زد دشمن ملعون
گاهی کمر بر قتل او،بستند قوم دون
داد از جفای مشرکین،رفت از جهان محمد
آوخ که بعد از رحلتش،آن قوم بی پروا
دادند بر زهرای او،مزد رسالت را
درب سرایش را زدند،آتش ز کین اعدا
شد محسنش سقط جنین،رفت از جهان محمد
بی شرمی اعدا نگر،بی حرمتی بنگر
رفتند درون خانه اش،آن فرقه ی کافر
حبل جفا بستند ز کین،بر گردن حیدر
مغلول شد حبل المتین،رفت از جهان محمد
بگرفت دامان علی،زهرا به صد زاری
تا از امام خویشتن،سازد طرفداری
گفتا به قنفذ کافری،ای دشمن باری
از چه ستادی ای لعین،رفت از جهان محمد
نساج از قنفذ مگو،چون کرد با زهرا
بگذر تو از این ماجرا،خون شد همه دل ها
لکن بگو بعد از نبی،از کینه ی اعدا
شد مرتضی خانه نشین،رفت از جهان محمد
زمینه:بحر سقایی
#نساج
#حضرت_رسول_اکرم_ص
@nohe_sonnati