eitaa logo
نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس
12.8هزار دنبال‌کننده
352 عکس
29 ویدیو
1 فایل
ارائه دهنده: نوحه_ذکر_دم بازاری_پاره دم_اشعار_سرود مدیریت: رئوف (مشهدالرضا «ع») ۰٩٣٨٣۰٧۰۰٣٢ ارتباط با ادمین @A_Rauof
مشاهده در ایتا
دانلود
کشید بند طناب و تو را زمینت زد میان کوچه تو را بی هوا زمینت زد همین که پا شدی از جا دوباره افتادی دوباره کینه ی آن بی خدا زمینت زد بلند شو که دوباره جسارتی نکند چه ها نگفت به تو، هر کجا زمینت زد رسیده ای وسط کوچه ی بنی هاشم صدای ناله ی خیرالنسا زمینت زد صدای سیلی و آن گوشواره می آید صدای سیلی او بی صدا زمینت زد فدای گریه ی تو یا مروج العاشور همیشه یاد غم کربلا زمینت زد سری که گشت جدا از قفا شما را کشت سری که رفت روی نیزه ها زمینت زد میان شعله به یاد رقیه افتادی کشید بند طناب و تو را زمینت زد @nohe_sonnati
هزار مرتبه شکر خدا که شیعه شدیم به سینه مُهر ولای علی نشانه زدیم به لطف درس تو ما شیعه‌ایم، شکر خدا به زیر دین شمائیم تا ابد آقا اگر چه این همه عالِم به حوزه‌ها هستند هنوز جیره‌خور سفره‌ی شما هستند سلام ما به شما ای سلاله‌ی پُر نور سلام ما به شما یا مروّج العاشور نشسته‌ایم در این روضه‌ها کنار شما که اشک ما بشود مایه‌ی قرار شما چقدر گریه نوشتی به پای عاشورا چقدر روضه نوشتی برای عاشورا به داغ پیکر اکبر چقدر باریدی به یاد حنجر اصغر چقدر باریدی به دست بسته‌ی زینب چه گریه‌ها کردی چه گریه‌ها که به دست ز تن جدا کردی چقدر حسّ عجیبی حکایتت دارد چه ماجرای غریبی شهادتت دارد اسیر داغ شمائیم و سینه می‌کوبیم به سینه از غم داغ مدینه می‌کوبیم دوباره هیزم و آتش، دوباره دود سیاه دوباره روضه‌ی زهرا، دوباره گریه و آه تو را چو جدّ غریبت کشان کشان بردند میان خنده‌ی اوباش و این و آن بردند... @nohe_sonnati
درد و درمان ما امام رضاست راحت جان ما امام رضاست ما غلامان حضرتش هستیم شاه و سلطان ما امام رضاست گرچه سلمان او نشد باشیم عشق و ایمان ما امام رضاست جان نوکر چه قابلی دارد جان و جانان ما امام رضاست آیه آیه کلام او نور است تلو قرآن ما امام رضاست جان ایران ماست معصومه قلب ایران ما امام رضاست قول داده به داد ما برسد مرگ آسان ما امام رضاست کاش آن لحظه ها رضا برسد وقت مردن به داد ما برسد بندگی بی بلا نمی چسبد عاشقی بی خدا نمی چسبد نیمه شب بی دعا و ذکر و نماز نیمه شب بی بکا نمی چسبد به همان مهربانی اش، به خدا زندگی بی رضا نمی چسبد این شلوغی خودش صفا دارد حرمش بی گدا نمی چسبد یاد داده خودش به ابن شبیب گریه بی کربلا نمی چسبد روزی ام کن بلا کشیدن را با رضا تا خدا رسیدن را تو کریمِ کریم ها هستی شاه ما از قدیم ها هستی نه به فکر کبوتران تنها یاد این یا کریم ها هستی تو امام الرئوف دنیایی تو امام رحیم ها هستی راه دادی به راه گم کرده تو به فکر رجیم ها هستی ما یتیمان آل طاهائیم تو که یار یتیم ها هستی دست ما را بگیر آقاجان تو کریمِ کریم ها هستی ما نداریم غیر این درگاه بارها داده ای تو بر ما راه در جوار شما چه غم داریم دین و دنیا کنار هم داریم ما کنار تو دلخوشیم آقا با تو ای مهربان چه کم داریم؟ لذتی از بهشت بالاتر حس و حالی که در حرم داریم سر این سفره میهمان توایم بابی از برکت و کرم داریم سمت باب الجواد می آییم قدی از احترام خم داریم پدر و مادرم فدای شما ای امامم، سرم فدای شما می رسد دائما عطا از تو ابتلا از من و دوا از تو شب میلاد در حرم دیدیم دم به دم می رسد شفا از تو یک سلام از حریم قم با من سفر مشهد الرضا از تو هرچه برکت رسیده بر دل ما یا که از قم رسیده یا از تو و دو رکعت نماز بالا سر از من و، رحمت و رضا از تو ای کرامت نَمی زِ بارانت می رسد رزق کربلا از تو کاش درد مرا دوا بدهی عیدی ام را تو کربلا بدهی @nohe_sonnati
دارم از داغ غمت اشک دمادم بیشتر چشم هایم می زند بارانِ نم نم بیشتر تو جوادی و کرامت با تو معنا می شود پس دخیل حاجت باب المرادم بیشتر همسر نامهربان خیلی اذیت می کند هرچه او نامهربان تر، شدت غم بیشتر روی خاک حجره می پیچی به خود آقای من ناله هایت می شود هر لحظه، کم کم بیشتر مادرت زهراست آقا آمده بالا سرت قامتش را کرده این حالات تو خم بیشتر از به خود پیچیدنت این گونه حاصل می شود زهر هر چه تلخ تر، سوز جگر هم بیشتر این عطش، این گریه ها، این خنده های زهر دار شد بساط روضه ات حالا فراهم بیشتر یک طرف این ناله ها، یک سو صدای هلهله می کنم در روضه ات یاد مُحرّم بیشتر @nohe_sonnati
منم که زنده نمودم خداپرستی را منم که شیخ و مرادم تمام هستی را منم که زنده نمودم علوم قرآن را کشاند‌ ام به تماشا بهشت ایمان را منم که زنده نمودم قیام جدّم را منم که زنده نگه داشتم محرّم را در اوج عرش، مقامی رفیع دارم من و غربتی چو غروب بقیع دارم من منم که سنگ مزارم پر کبوترهاست منم که زائر تنهای هر شبم زهراست منم که در نفسم عطر کربلا جاری‌ست شمیم غربت من در دل مِنا جاری‌ست هزار حرف نگفته میان دل دارم هزار درد نهفته میان دل دارم هزار حرف نگفته ز ماجرای حسین چقدر روضه گرفتم فقط برای حسین هزار حرف نگفته ز ظهر روز عطش ز ماجرای رباب و ز داغ سوز عطش سه چار ساله ولی ماجرا که یادم هست سری که رفت روی نیزه‌ها که یادم هست همین که رفت عمو، قامت حسین خمید همین که رفت عمو، ضرب تازیانه رسید میان سلسله‌ها یک به یک قطار شدند به روی ناقه‌ی عریان همه سوار شدند چه زلف‌ها که در این ماجرا سپیده شدند چه حرف‌ها که در این کوچه‌ها شنیده شدند هنوز بر تن من جای سلسله‌ست هنوز هنوز بر کف پا زخم آبله‌ست هنوز هنوز قصّه‌ی بازار شام، یادم هست هنوز سنگ سرِ پشت بام، یادم هست هنوز قصّه‌ی آن نیزه‌دار یادم هست صدای دخترکی بی قرار یادم هست شکست پهلوی آن دختری که خورد زمین شبیه پهلوی آن مادری که خورد زمین «سه ساله بود ولی پیر عشق بابا بود» سه ساله بود ولیکن شبیه زهرا بود @nohe_sonnati
سلام من به تو و بر محرم جدت سلام من به تو و روضه ی غم جدت فدای شال سیاهت که پرچم روضه است دوباره آمده ام زیر پرچم جدت به زیر چادر زهرا دوباره جمع شدیم شدیم سینه زن داغ ماتم جدت چقدر گریه نوشتیم پا به پای لهوف چقدر روضه کنار مُقرَّم جدت قسم به گریه ی هر شام و اشک هر صبحت که اشک گریه کنان است، مرهم جدت خدا کند که بمیرم غروب عاشورا میان ذکر مصیبات اعظم جدت هزار بار نوشتیم روضه را، هر بار رسیده ایم به آن جسمِ درهم جدت رسیده ایم به دست بدون انگشتر رسیده ایم به آن پیکر کم جدت بیا به مجلس روضه به خاطر عباس بیا به حق همان قامت خم جدت @nohe_sonnati
ده روز دیگر گریه ی ما فرق دارد ده روز دیگر روضه اما فرق دارد ده روز دیگر ماجراها فرق کرده ده روز دیگر قصه ی ما فرق کرده ده روز دیگر نه حبیبی، نه زهیری ده روز دیگر نه سعید و نه بریری ده روز دیگر خواهرش در اضطراب است ده روز دیگر در حرم قحطی آب است ده روز دیگر در تب و تاب است زینب ده روز دیگر دور از ارباب است زینب ده روز دیگه این حرم سقا ندارد ده روز دیگر دختری بابا ندارد ده روز دیگر اکبرِ لیلا نمانده ده روز دیگر قاسمِ زیبا نمانده ده روز دیگر مادری در التهاب است خیمه به خیمه در پی یک جرعه آب است ده روز دیگر زین اسبی واژگون است سالار زینب پیکرش در خاک و خون است ده روز دیگر راهی گودال گشته ده روز دیگر پیکرش پامال گشته ده روز دیگر روی سینه می نشیند از روی تل هم خواهرش زینب ببیند ده روز دیگر صورتش بر خاک صحراست ده روز دیگر رأس او بالای نی هاست ده روز دیگر خواهرش ماتم گرفته ده روز دیگر زیر نعل تازه رفته ده روز دیگر روی پیکر سر ندارد ای وای من ... انگشت و انگشتر ندارد @nohe_sonnati
سلام من به تو و بر محرم جدت سلام من به تو و روضه ی غم جدت فدای شال سیاهت که پرچم روضه است دوباره آمده ام زیر پرچم جدت به زیر چادر زهرا دوباره جمع شدیم شدیم سینه زن داغ ماتم جدت چقدر گریه نوشتیم پا به پای لهوف چقدر روضه کنار مُقرَّم جدت قسم به گریه ی هر شام و اشک هر صبحت که اشک گریه کنان است، مرهم جدت خدا کند که بمیرم غروب عاشورا میان ذکر مصیبات اعظم جدت هزار بار نوشتیم روضه را، هر بار رسیده ایم به آن جسمِ درهم جدت رسیده ایم به دست بدون انگشتر رسیده ایم به آن پیکر کم جدت بیا به مجلس روضه به خاطر عباس بیا به حق همان قامت خم جدت @nohe_sonnati
دریا دل سپاه محرم بلند شو باب الحوائج همه عالم بلند شو نقش زمین، میانه ی صحرا چه می کنی لب تشنه در میان دو دریا چه می کنی ای تکیه گاه خیمه ی خواهر بلند شو ای کاشف الکروب برادر بلند شو دارد مصیبت از همه جا می رسد اخا بعد از تو ناله ام به کجا می رسد اخا باور نمی کنم که سرت را شکسته اند ای مرغ عشق، بال و پرت را شکسته اند پشت و پناه اهل حرم پا نمی شوی؟ با این حساب بین عبا جا نمی شوی پرچم به دوش لشکر زهرا بلند شو پشت و پناه زینب کبری بلند شو دارد سپاه حرمله لبخند می زند بر دست های خواهر تو بند می زند دستی که نیست تا که مرا یاری ام کنی فکری به حال زخم دل کاری ام کنی پشت و پناه خیمه ی ما اینچنین نرو صد پاره می شود دل ام البنین نرو دستی بگیر زیر پر خواهرت، بمان نامحرم است همسفر خواهرت، بمان باشی کسی برای اسارت نمی رود دار و ندار خیمه به غارت نمی رود باشی کسی که دست به چیزی نمی زند باشی کسی که حرف کنیزی نمی زند ای غیرت همیشه ی حیدر بلند شو پشت و پناه غربت خواهر بلند شو @nohe_sonnati
تن ها به روی خاک مانده، سر نمانده چیزی به غیر از خاک و خاکستر نمانده جسم جوانان بنی هاشم به خاک است لشکر نمانده، ساقی لشکر نمانده با احتساب آتش خیمه یقینا چیزی برای دفن از اکبر نمانده با احتساب نعل های تازه حتماً چیزی هم از قنداقه ی اصغر نمانده زیباترین پروانه در گودال مانده پروانه ای که در تن او پر نمانده مادر کنار پیکرش روضه گرفته نایی برای گریه اش دیگر نمانده تقصیر قلب سنگ نیزه دارها شد حالا کنار او اگر خواهر نمانده آقا رسید و دید از نزدیک انگار انگشت آقا نیست، انگشتر نمانده! گفتند با گریه که آقا جز حصیری چیزی برای دفن این بی سر نمانده پیچید پیکر را میان بوریا و فرمود آقا: چیزی از پیکر نمانده با احتساب ضربه های آخر شمر حتما دگر چیزی از این حنجر نمانده @nohe_sonnati
از راه آمد خواهرت ای سر بریده اما بدون دخترت ای سر بریده دارد رباب از راه می آید برادر اما بدون اصغرت ای سر بریده از گوشه ی مقتل هنوزم که هنوز است آید صدای مادرت ای سر بریده از شامیان پیراهنت را پس گرفتم از ساربان انگشترت ... ای سر بریده من که نفهمیدم، خودت می گفتی ای کاش خولی چه کرده با سرت ای سر بریده بالای نیزه ماه من بودی برادر در کوچه ها همراه من بودی برادر حتما خودت دیدی دو دستم را که بستند حتما خودت دیدی غرورم را شکستند حتما خودت دیدی که بر محمل نشستم حتما خودت دیدی چهل منزل شکستم حتما خودت دیدی بساط کوفیان را حتما خودت دیدی مرام شامیان را قرآن که می خواندی لبت را سنگ می زد عمدا کنیزی زینبت را سنگ می زد حالا دگر هم چیزی از آن لب نمانده هم جای سالم در تن زینب نمانده این آخر عمری مرا بازار بردند من را میان مجلس اغیار بردند رفتی میان تشت و زینب نیمه جان شد تو خیزران خوردی و قد من کمان شد @nohe_sonnati
نوک مسمار به پهلو بخورد یا نخورد یا به دیوار از آن سو بخورد یا نخورد این درِ سوخته حتما به زمین می افتد لگدی بین هیاهو بخورد یا نخورد دست بالا برود روضه به پا خواهد شد حال بر صورت بانو بخورد یا نخورد زنده می ماند اگر این نوک سنگین غلاف فرقش این است به بازو بخورد یا نخورد بعد از این فرق ندارد به خدا حال علی خانه بی فاطمه جارو بخورد یا نخورد داغ محسن به دل آل علی خواهد ماند نوک مسمار به پهلو بخورد یا نخورد @nohe_sonnati