۵۲
(ورود امام حسین ع به کربلا)
رسیده کربلا فرزند زهرا
کنار خواهرش زینب کبری
به حیدر نور عین است
گل زهرا حسین است
حسین جان یا حسین جان۲
به دشت کربلا غوغا شد امروز
عجب شور و نوا برپا شد امروز
همه با چشم گریان
همه دل ها پریشان
حسین جان یا حسین جان۲
رسیده کربلا اکبر لیلا
بود او افتخار آل طاها
خصال او پیمبر
کمال او پیمبر
حسین جان یا حسین جان۲
سپهر دین حق را اختر آمد
کنار مادر خود اصغر آمد
در آغوش رباب است
ولی در التهاب است
حسین جان یا حسین جان۲
رسیده از تبار آل هاشم
بود عبد الله و جعفر و قاسم
ز بس که با وفایند
تمامی جانفدایند
حسین جان یا حسین جان۲
رسد در کربلا عطر و بوی یاس
گل ام البنین آمده عباس
علمدار حسین است
مددکار حسین است
حسین جان یا حسین جان۲
ز لب ها نغمه ی یا رب رسیده
عزیز فاطمه زینب رسیده
کنار نور عینش
رسیده با حسینش
حسین جان یا حسین جان۲
بگوید با حسین با چشم گریان
در این صحرا شده زینب پریشان
بمیرم از برایت
شود جانم فدایت
حسین جان یا حسین جان۲
حسین گوید الا ای زینب من
مکن گریه رسد جان بر لب من
چو مادر تو غیوری
نما زینب صبوری
حسین جان یا حسین جان۲
شود برپا همین جا خیمه گاهم
بود این جا گل من قتلگاهم
مرا ای نور دیده
ببینی سر بریده
حسین جان یا حسین جان۲
#رضا_یعقوبیان
#ورود_کاروان_امام_حسین_ع_به_کربلا
@nohe_sonnati
۵۳
(ورود امام حسین ع به کربلا)
پنجم گل گلشن آل عبا
خون خدا آمده در کربلا
تا که کند جان خودش را فدا
آه
غربت مولی
گردیده معنا
حسین زهرا۲
آمده کاروان سوی کربلا
عالم هستی شده غرق عزا
دارد به لب زینب کبری نوا
آه
غربت مولی
گردیده معنا
حسین زهرا۲
همره زینب گل زهرا رسید
به کربلا اکبر لیلا رسید
سکینه آن مظهر تقوا رسید
آه
غربت مولی
گردیده معنا
حسین زهرا۲
ز دیده ی همه گلاب آمده
حسین زهرا با شتاب آمده
به همره اصغر رباب آمده
آه
غربت مولی
گردیده معنا
حسین زهرا۲
به کربلا غریب مادر رسید
زینب کبری گل حیدر رسید
پور حسین شبه پیمبر رسید
آه
غربت مولی
گردیده معنا
حسین زهرا۲
آمده در کرب و بلا ساجدین
کنار او عمه بود دلغمین
با غم شده این کاروان همنشین
آه
غربت مولی
گردیده معنا
حسین زهرا۲
غربت آل مصطفی شد عیان
بهارشان به کربلا شد خزان
اشک همه ز دیده ها شد روان
آه
غربت مولی
گردیده معنا
حسین زهرا۲
همسنگر خون خدا اباالفضل
یار امام شهدا اباالفضل
آمده در کرب و بلا اباالفضل
آه
غربت مولی
گردیده معنا
حسین زهرا۲
غوغای دیگری نمایان شده
زینب گل فاطمه گریان شده
بهر غم حسین پریشان شده
آه
غربت مولی
گردیده معنا
حسین زهرا۲
زینب نشسته در کنار حسین
گردیده خواهر بی قرار حسین
تا جان خود کند نثار حسین
آه
غربت مولی
گردیده معنا
حسین زهرا۲
گوید حسین گر ز مدینه دوری
چو مادرم فاطمه تو غیوری
به حق مرتضی نما صبوری
آه
غربت مولی
گردیده معنا
حسین زهرا۲
خدا بود به گفته ی من گواه
این جا بود زینب من خیمه گاه
بهر حسین برادرت قتلگاه
آه
غربت مولی
گردیده معنا
حسین زهرا۲
پرده ی حرمتم شود دریده
خواهر من سرم شود بریده
قامت تو شود ز غم خمیده
آه
غربت مولی
گردیده معنا
حسین زهرا۲
#رضا_یعقوبیان
#ورود_کاروان_امام_حسین_ع_به_کربلا
@nohe_sonnati
۵۴
(ورود امام حسین ع به کربلا)
حسین گل فاطمه در کرب و بلا آمد
همراه زینب خواهرش خون خدا آمد
عباس علمدار حسین به نینوا آمد
جان رسول الله
حضرت ثار الله
یا ابا عبدالله۲
حسین گل زهرا به کربلا رسید امروز
اکبر گل لیلا به کربلا رسید امروز
اصغر گل بابا به کربلا رسید امروز
جان رسول الله
حضرت ثار الله
یا ابا عبدالله۲
عباس علمدار حسین در کربلا آمد
یاور و غمخوار حسین در کربلا آمد
یار و مددکار حسین در کربلا آمد
جان رسول الله
حضرت ثار الله
یا ابا عبدالله۲
غریب مادر آمده در کربلا امروز
عزیز خواهر آمده در کربلا امروز
جان برادر آمده در کربلا امروز
جان رسول الله
حضرت ثار الله
یا ابا عبدالله۲
وارد به دشت کربلا حسین زهرا شد
روشن ز مقدم حسین آن دشت و صحرا شد
خونجگر از غم حسین زینب کبری شد
جان رسول الله
حضرت ثار الله
یا ابا عبدالله۲
حسین گل فاطمه این صحرا بود غمناک
ترسم ببینم ای برادر پیکرت بر خاک
نقش زمین بینم تو را با پیکر صد چاک
جان رسول الله
حضرت ثار الله
یا ابا عبدالله۲
گرچه گل فاطمه از مدینه دوری تو
چون مادرم زهرای مرضیه غیوری تو
ای خواهر غمدیده ام نما صبوری تو
جان رسول الله
حضرت ثار الله
یا ابا عبدالله۲
حرمت دریده می شود خواهر در این صحرا
سرم بریده می شود خواهر در این صحرا
قدت خمیده می شود خواهر در این صحرا
جان رسول الله
حضرت ثار الله
یا ابا عبدالله۲
#رضا_یعقوبیان
#ورود_کاروان_امام_حسین_ع_به_کربلا
@nohe_sonnati
به آه ، دود دلش را به آسمان میداد
به سینه میزَد و تنها سری تکان میداد
شنید کرببلا....چشمِ او سیاهی رفت
فقط به این تنِ بی جان،حسین جان میداد
تمامِ عمر به لب داشت که خدا نکند
تمام عمر در این راه امتحان میداد
غبار بود و عطش بود و خار و دلشوره
تمامِ دشت فقط بویی از خزان میداد
به آهی از جگرش قافله به هم میریخت
دلِ شکسته غمش را به کاروان میداد
نکاه کرد به مَشک و عَلَم خدا را شُکر
نگاه کرد کنارش علی اذان میداد
یکی به دوش عمو و یکی به آغوشش
یکی نشسته و گهواره را تکان میداد
برای بردن اصغر غزالها جمع اند
رباب کودک خود را به این و آن میداد
سه ساله چادر او میکشید عمه ببین
سه ساله گودیِ گودال را نشان میداد
سپاه آنطرف اما دلش چه میلرزید
اگر تکان به سرِ نیزهاش سنان میداد
رسید شامِ دهم مَحرمی نبود ، ای کاش
به دخترانِ یتیمش کسی امان میداد
برایِ آنکه حرامی به کودکی نرسد
شکسته قامت او ، بویِ خیزران میداد
برای آنکه ببوسد برادرش را باز
تمامِ قوتِ خود را به زانوان میداد
امان نداد به او تازیانه ور نه خودش
عقیقِ خونیِ او را به ساربان میداد
میانِ شام به پیشش کنیزِ خود را دید
کسی که داشت به خانم دو تکه نان میداد
#حسن_لطفی
#ورود_کاروان_امام_حسین_ع_به_کربلا
@nohe_sonnati
به گوشم می رسد هر لحظه آوای خدا اینجا
مران ای ساربان محمل که باشد کربلا اینجا
الا حجاج بیت الله خون، احرام بربندید
که کامل می شود با زخم تن حج شما اینجا
شما حجاج بیت الله خون هستید و می بینم
که جای موی سر، سرهایتان گردد جدا اینجا
نه تنها حج ما قربانی پیر و جوان دارد
شود قربانی شش ماهه تقدیم خدا اینجا
زشمشیر هزاران قاتل خون خوار می بینم
هزاران بار گردد اکبرم جانش فدا اینجا
به موج خون میان قتلگه با پیکر بی سر
زنم از حنجر ببریده خواهر را صدا اینجا
به پاس اجر سقایی و قانون علمداری
شود با تیر و خنجر حق عباسم ادا اینجا
کند این امت گم کرده ره تا راه خود پیدا
درخشد راس هفتاد و دو مصباح الهدیٰ اینجا
ندای اِرجعی را در یم خون می دهم پاسخ
که می آید به گوشم از خدا دائم ندا اینجا
#استاد_غلامرضا_سازگار
#ورود_کاروان_امام_حسین_ع_به_کربلا
@nohe_sonnati
زمین کربلا اینجاست زینب
دیار پر بلا اینجاست زینب
تحمل می کنی؟ گویم برایت
فراق ما دو تا اینجاست زینب
صدایی آشنا آید به گوشم
که مادر قبل ما اینجاست زینب
چه سرهایی شکسته بین این دشت
مسیر انبیا اینجاست زینب
برای خواب پنجاه سال پیشت
دم تعبیر ها اینجاست زینب
همان جایی که گفته امّ أیمن
زمین نینوا، اینجاست زینب
بزن بوسه تمام سینه ام را
ضریح مصطفی اینجاست زینب
همان جایی که قرآن ها بیفتد
به زیر دست و پا اینجاست زینب
ببین نرمی زیر حنجرم را
فرود نیزه ها اینجاست زینب
ببوس این مهره های گردنم را
ذبیحاً بالقفا اینجاست زینب
تمام خاک این صحرا خریدم
همه سرّ خدا اینجاست زینب
به مسلخ پا گذاریّ و ببینی
غسیلاً بالدّماء اینجاست زینب
مبادا معجر از سر وا نمایی
عدوی بی حیا اینجاست زینب
حنا از خون به گیسویت بگیری
حجاب کبریا اینجاست زینب
#قاسم_نعمتی
#ورود_کاروان_امام_حسین_ع_به_کربلا
@nohe_sonnati
باز این چه نواست، وز کجا میآید؟
کاین نغمه به گوش آشنا میآید
یا رب چه غبار دلنشینی است که باز
بر لوح دل از خاطره ها میآید؟
این کیست، که از قِصۀ پر غُصۀ او
غم های دگر، به انتها میآید؟
این کیست، که بر پردۀ دل چنگ زند
کز شور غمش، دل به نوا میآید؟
این کیست، که از شتاب چرخ عمرش
گرد غم و طوفان عزا میآید؟
این کیست، که از شعار آزادی او
بر گوش مجاهدان، ندا میآید؟
این کیست، که هر کس شنود نامش را
با چشم تر و، نوحه سرا میآید؟
این کیست، که هر جا گذرد، همچو بهار
بوی گل سرخ، از فضا میآید؟
این کیست، که حج خویش، ناکرده تمام
لبیک به لب، به نینوا میآید؟
خون در دل عاشقان حق، میجوشد
یک لاله عذار حق نما میآید
از شهر نبی، مسافری سرگردان
با قافله اش، به کربلا میآید
این عاشق سرگشته، حسین است، حسین
کاینجا به مشیت خدا میآید
این ذبح عظیم است، که از بیت خدا
با جمله عزیزان به منا میآید
اکبر به شتاب، از پی ثار الله
با قلب حسین، پا به پا میآید
قاسم که درین سفر بجای حسن است
آید به نظر که مجتبی میآید
عباس به پاس محمل خواهر خویش
چون سایۀ زینب، ز قفا میآید
گر جنگ و ستیز است، خدایا، در پیش
پس دختر زهرا به کجا میآید؟
کس نیست ( حسانا ) که بپرسد ز رباب
با اصغر شش ماهه، چرا میآید؟
#حبیب_الله_چایچیان_حسان
#ورود_کاروان_امام_حسین_ع_به_کربلا
@nohe_sonnati
دلشوره ای افتاده در جانم برادر
غمگینم و سر در گریبانم برادر
حس بدی دارم، عجب دشت عجیبی ست!
مبهوت خاک این بیابانم برادر
یك دشت مرد اجنبی دور و بر ماست
این جا مزن خیمه، هراسانم برادر
در كاروانت دخترانِ بی شماری ست
می ترسم از آینده؛ حیرانم برادر
جایی برای بازی طفلان تو نیست
دلواپسِ خار مغیلانم برادر
صحرای محشر پیش این صحرا بهشت است
خشكیده لب های غزل خوانم برادر
دست دخیل خارهایِ دشت رفته
سمت ضریح پاكِ دامانم برادر
بادی جسارت كرد و خلخالم تكان خورد
تشویش دارم؛ دل پریشانم برادر
آن نامه های بار اُشتر را نشان ده
با حُر بگو در كوفه مهمانم برادر
با زینبت دنیا سرِ سازش ندارد
مظلومه ی معروفِ دورانم برادر
از كودكی با دردِ چشمم خو گرفتم
در گریه كردن، پیر كنعانم برادر
#وحید_قاسمی
#ورود_کاروان_امام_حسین_ع_به_کربلا
@nohe_sonnati
گلهای اهل بیت به گلزار می رسند
موعودیان به موعد دیدار می رسند
اینجا زمان وصل چه نزدیک حس شود
دلدادگان وصل به دلدار می رسند
این حاجیان که نیمه شب از کعبه آمدند
آخر همه به کوچه و بازار می رسند
این کاروان به قافله سالاریِ حسین
دارند با امیر و علمدار می رسند
گاهی دم از شریعه و گودال می زنند
گاهی به تلّ خاکی و هموار می رسند
ناگاه با برادر خود گفت خواهری
این نخل ها به دیدۀ من تار می رسند
این باغهای کوفه چرا نیزه داده اند
این میوه ها چه زود سرِ بار می رسند
یک دختر جلیله به بابا خطاب کرد
این نامه ها که از در و دیوار می رسند
آن هیجده هزار نفر که نوشته اند
آقا بیا، کجا به تو ای یار می رسند
یک مادری به نغمه لالایی اش سرود
حتماً به داد کودک گهوار می رسند
ناگه سه ساله بر سرِ دوش عمو گریست
این خارها به پای من انگار می رسند
حالا حسین یک یکشان را جواب داد
اینجا به هم حقایق و اسرار می رسند
اینجا زمین قاضریه، دشت کربلاست
جایی که تیرهای هدف دار می رسند
اینجا به غیر نیزه تعارف نمی کنند
از شام و کوفه لشگر جرار می رسند
سر نیزه ها به پیکر من بوسه می زنند
شمشیرهای تشنه و قدار می رسند
ذبح عظیم پیش تماشای زینب است
شمر و سنان به قهقهه این بار می رسند
حلق علی و قلب من و سینة یتیم
این نقطه ها به حرمله انگار می رسند
اینجا ترحمی به یتیمان نمی شود
زیور فروش های تبه کار می رسند
سرهایتان به سنگ، همه آشنا شود
بس هدیه ها که از در و دیوار می رسند
جمعی برای بردن خلخال و گوشوار
جمعی برای غارت گهوار می رسند
#محمود_ژولیده
#ورود_کاروان_امام_حسین_ع_به_کربلا
@nohe_sonnati