eitaa logo
نکته های ناب نوحه ، نکات ناب ، فاطمیه
6هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
2.3هزار ویدیو
19 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
شخصی از اهل سنت ﺑﻪ ﻋﻼﻣﻪ ﺍﻣﯿﻨﯽ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺖ ﺍﺯ ﻣﻨﺒﺮ پایین ﻣﯽ آﻣﺪ، ﮔﻔﺖ: ﺷﻤﺎ ﻫﺎ ﺑﻪ ﻋﻠﯽ ﻏﻠﻮ می کنید ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﯾﺪﺍﻟﻠﻪ می گویید! ﺑﻼﻓﺎﺻﻠﻪ ﻋﻼﻣﻪ ﺍﻣﯿﻨﯽ فرمود: ﺍﮔﺮ ﻋُﻤَﺮ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﻗﺒﻮﻝ ﻣﯿﮑﻨﯽ؟ ﮔﻔﺖ ﺳﺨﻦ ﻋُﻤﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﺍﺳﺖ. ﻋﻼﻣﻪ امینی رحمت الله علیه ، ﺳﺮﯾﻊ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ کتاب‌های ﺍﻫﻞﺳﻨﺖ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﻭ ﺻﻔﺤﻪ ﺍی از آن ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﺍﺩ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺣﺪﯾﺚ ﺩﺭ آﻥ ﺑﻮﺩ: ﺭﻭﺯﯼ ﻣﺮﺩﯼ مشغول ﻃﻮﺍﻑ ﮐﻌﺒﻪ بود؛ ﺩﺭ همین مکان مقدس ﺑﻪ ﺯﻥ ﻧﺎﻣﺤﺮﻣﯽ ﻧﮕﺎﻩ ﻧﺎﻣﺸﺮﻭﻋﯽ ﮐﺮﺩ و علی علیه السلام ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺣﺎﻝ ﺩﯾﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺩﺳﺖ ، ﺿﺮﺑﻪ ﺍﯼ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺯﺩ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﺠﺎﺯﺍﺕ ﮐﺮﺩ ﺍﻭ ﻫﻢ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﺷﮑﺎﯾﺖ ﻧﺰﺩ ﻋﻤﺮ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﮔﻔﺖ. ﻋُﻤﺮ بن الخطّاب به او ﮔﻔﺖ: ﻗَﺪ ﺭَﺍﯼ ﻋَﯿﻦُ ﺍﻟﻠّﻪِ ﻭَ ﺿَﺮَﺏَ ﯾَﺪُ ﺍﻟﻠّﻪ ، ﺧﺪﺍ ﺩﯾﺪ ﻭ ﺩﺳﺖ ﺧﺪﺍ ﺯﺩ منابع: ﮐﻨﺰ ﺍﻟﻌﻤﺎﻝ، ﺝ۵، ﺹ۴۶۲ ، ﻣﺪﯾﻨﻪ ﺩﻣﺸﻖ، جلد۱۷، ﺹ۴۲، ﺟﻮﺍﻫﺮ ﺍﻟﻤﻄﺎﻟﺐ، ﺝ۱، ﺹ۱۹۹، ﺟﺎﻣﻊﺍﻻﺣﺎﺩﯾﺚ، ج۲۶،ﺹ۲۹ 🏴 نکته های ناب کـوتاه @noktehayenabekotah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روزى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به طرف آسمان نگاه می‌ كرد ، تبسمى نمود. شخصى به‌ حضرت عرض کرد يا رسول‌ الله ما ديديم به سوى آسمان نگاه كردید و لبخندى بر لبتان نقش بست ، علت آن چه بود؟ رسول خدا صل الله علیه و آله فرمود آرى! به آسمان می‌ كردم ، ديدم‌ که دو فرشته به زمين آمدند تا پاداش عبادت شبانه روز بنده با ايمانى را كه هر روز در محل خود به عبادت و نماز مشغول می‌شد ، بنويسند ، ولى او را در محل نماز خود نيافتند . او در بستر بيمارى افتاده بود فرشتگان به سوى آسمان بالا رفتند و به خداوند متعال عرض كردند ما طبق معمول براى نوشتن پاداش آن بنده با ايمان به محل نماز او رفتيم ولى او را در محل نمازش نيافتيم ، زيرا در بستر بيمارى آرميده بود خداوند به آن فرشتگان فرمود تا او در بستر بيمارى است پاداشى را كه هر روز براى او هنگامى كه در محل نماز و عبادتش بود ، می نوشتيد بنويسيد بر من است كه اعمال نيک او را تا آن هنگام كه در بستر بيمارى است برايش در نظر بگيرم 🏴 نکته های ناب کـوتاه @noktehayenabekotah
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود به خدايى كه جانم در اختيار اوست، وارد نخواهید شد مگر مؤمن شويد و مؤمن نمى شويد، مگر اين كه يكديگر را دوست بداريد. فرمود آيا می‌خواهيد شما را به چيزى راهنمايى كنم كه با انجام آن ، يكديگر را دوست بداريد؟ عرض کردند آری . فرمود كردن بين يكديگر را رواج دهيد. مشكاة الانوار فی غرر الاخبار، ص ۱۲۳ 🏴 نکته های ناب کـوتاه @noktehayenabekotah
مرثیه امام حسن علیه السلام.mp3
13.67M
@noktehayenabekotah هفتم صفر سـالروز شهادت دومین نور ولایت ، صاحب کـرامـت و شفیــع قیـامـت، #امام_حسن_مجتبى علیه الســلام ، را تسـلیت عـرض می نماییم یا #کریم_اهل_بیت ، قلب پر از اندوه ما در عزاى تو، دیــدار و شفــاعــتت را در #قیامت مى طلبد تا طعم بخشنــدگى تو را دریــابیم 🏴 #استاد_میرزا_محمدی
📖 سلطانی به همراه درباریان خود به شکار می رفت در شکارگاه از لشکریان دور شد و به سختی فوق العاده ای افتاد و بسیار گرسنه شد. خیمه ای را دید، وارد آن خیمه شد در آن سیاه چادر، پیرزنی را با پسرش دید آنها در گوشه خیمه بز شیردهی داشتند و از راه مصرف شیر این بز زندگی خود را می گذراندند. وقتی سلطان وارد شد او را نشناختند ولی به خاطر پذیرایی از مهمان، آن بز را سر بریدند و کباب کردند چون چیز دیگری برای پذیرایی نداشتند. سلطان شب را همان جا خوابید و روز بعد از ایشان جدا شد و هر طوری بود خودش را به درباریان رساند و جریان را برای اطرافیان نقل کرد، در نهایت از ایشان سؤال کرد، اگر من بخواهم پاداش میهمان نوازی پیرزن و فرزندش را داده باشم چه عملی باید انجام بدهم؟ یکی از حضار گفت: به او صد گوسفند بدهید. دیگری که از وزراء بود گفت: صد گوسفند و صد اشرفی بدهید. یکی دیگر گفت: فلان مزرعه را به ایشان بدهید. سلطان گفت: هر چه بدهم کم است؛ زیرا اگر سلطنت و تاج و تختم را هم بدهم آن وقت مقابله به مثل کرده ام، چون آنها هر چه را که داشتند به من دادند من هم باید هر چه دارم به ایشان بدهم تا سر به سر شود انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با لینک کانال جایز است http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
خانم مرضیه حدیدچی دباغ می‌گوید یکی از خصوصیات بارز امام این بود که حتی در کفر هم ، حقوق و قوانین اجتماعی آن را رعایت می‌ کردند از جمله وقتی در پاریس برادران پولی جمع کرده و گوسفندی خریدند و آن را در پشت حیاطی که امام برای نماز به آنجا می‌آمدند ذبح کردند و به مناسبت شب مقداری از آن خوراک را تهیه کردند و مقداری از آن را هم به منزل امام فرستادند چون در فرانسه قانونی وجود دارد که طبق آن ذبح هر حیوانی در خارج از کشتارگاه به خاطر رعایت مسائل بهداشتی ممنوع است تا امام از چنین قانونی اطلاع یافتند، فرمودند: چون تخلف از حکومتِ اینجا شده است، من از این خوراک نمی‌ خورم. برداشت هایی از سیره رحمه الله علیه ، جلد ۴ صفحه ۲۹۱ 🏴 نکته های ناب کـوتاه @noktehayenabekotah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📖 امشب بقیع ، در خلوت غریبانه‌ اش دل به صدای مردی سپرده است، مردی که خدا ، بسیار دوستش دارد. امشب ماه، رخسار خود به خاک مزاری نهاده ، که مدت‌ هاست روشنایی هیچ شمعی را حس نکرده ، سوسوی هیچ فانوسی را نشنید و گرمایِ هیچ اشکی را لمس نکرده . مزاری که مثل صاحب غریبش ، غریب است. امشب فقط حضور اشک‌ های یک مرد را می‌ فهمد. یک تکّه از آسمان است، که در دل خاک پنهان است. یک سهم از بهشت است، که در بقیع گم شده است. یک سوره از قرآن است، که قرن‌ ها تلاوت نشد، جز با لب و زبان همین مرد ؛ همین مرد که چهره بر خاک گذارده و غریبانه‌ ترین عاشقانه‌ ها را در فراق آن غربت بی‌ نهایت ، سر داده است. شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام را خدمت صاحب عزا ، حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و همه محبین و عاشقان اهلبیت علیهم السلام تسلیت عرض مینمایم انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با لینک کانال جایز است http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
از امام حسن علیه السلام سوال کردند چرا شما هیچ گاه فقیری را مأیوس بر نمی گردانید؟ علیه السلام پاسخ دادند: من خود ، نیازمند خداوند هستم و به الطافش امید دارم. به همین دلیل شرم دارم که خود ، فقیر باشم ولی فقیری را مأیوس کنم خداوند، مرا عادت داده است که نعمت هایش را به من ارزانی دارد ، و من هم او را عادت داده ام ، که هایش را به مردم ببخشم. طبقات الکبری ، ج ۱ ، صفحه ۲۳ 🏴 نکته های ناب کـوتاه @noktehayenabekotah
@noktehayenabekotah خــدای مــن ، حس‌ بودنت زیباتـــرین حس دنیــاست، تو کـــه باشی امــــروز کــه هیـــچ ، تمـــام لحظه ها را #عشق است یـارب . ما مشق غم عـشق تو را خوش ننوشتیم ، امـا تو بکـش خــط به #خطای همه‌ی مـا...
امام حسين عليه السّلام روز بارها به خيمه‌ ها رفت و آمد داشت و مى توانست نماز ظهرش را در خيمه بخواند ، ولى آقا بنا داشت در معركه بخواند چند نفر از جلوی نماز حضرت ايستادند و سى تير را به جان خريدند، ولى نماز آشكارا برگزار شد نه در خيمه آرى ، به صحنه كشاندن نماز يك ارزش است. نبايد در ادارات، هتل ها، شركت ها ، پارك ها ، فرودگاه ها ، خيابان‌ ها و رستوران‌ها، نمازخانه در گوشه باشد، بلكه بايد در بهترين و در جلوی چشم ديگران نماز اقامه شود برادران و خواهران خوب من، هر چه از جلوه دين كم شود ، به جلوه فساد اضافه خواهد شد. اگر عزیزان كاسب‌ اوّل وقت كنار مغازه خود اذان بگويند، مشتريان بد حجاب، خودشان را جمع تر خواهند كرد إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَر؛ همانا نماز انسان را از فحشا و منکر باز می‌دارد» گویای اهمیت و تأثیر نماز در نهی نمودن انسان از ها و اعمال زشت است 🏴 نکته های ناب کـوتاه @noktehayenabekotah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حاجی هميشه می گفت: ما هيچ وقت از لطف و عنايت علیهم السلام ، مخصوصاً آقا امام رضا عليه السلام بی نياز نيستيم... هواپيمای سوخو رو حاج احمدکاظمی وارد نيروی هوايی سپاه كرد مراسم افتتاحيه‌ اش را همه انتظار داشتيم در تهران باشد ، ولی سردار گفت: می خوام مراسم افتتاحيه توی مشهد باشه مشهد كوچیک بود و كفاف چنين برنامه‌ ای رو نمی داد بعضی ها همين رو به سردار گفتند ؛ ولی سردار اصرار داشت مراسم توی مشهد برگزار بشه. با برج مراقبت هماهنگی های لازم شده بود خلبان ، بر فراز آسمان ، هواپيما را چند دور ، دور حرم آقا امام رضا علیه السلام داد اين را سردار ازش خواسته بود. خيلی ها تازه دليل اصرار سردار را فهميده بودند. روحش شاد 🏴 نکته های ناب کـوتاه @noktehayenabekotah
زن و مرد جوان به محله جدید اسباب کشی کردند. صبح روز بعد وقت صرف خانم متوجه شد که همسایه اش در حال آویزان کردن رخت های شسته است. رو به همسرش کرد و گفت: لباس ها را چندان تمیز نشسته. احتمالا بلد نیست لباس بشوید شاید هم باید پودرش را عوض کند. مرد هیچ نگفت. مدتی به همین منوال گذشت و هر بار که زن همسایه های شسته را آویزان می کرد، او همان حرف ها را تکرار می کرد. یک روز با تعجب متوجه شد همسایه لباس ها را خوب شسته و روی طناب پهن کرده است به همسرش گفت: یاد گرفته چه طور لباس بشوید. مرد گفت: امروز صبح زود بیدار شدم و هایمان را تمیز کردم! مشکل تمیز نبودن پنجره های ما بود . بعضی وقت ها بد نیست به خودمون بگیم شاید مشکل از خود ماست 🏴 نکته های ناب کـوتاه @noktehayenabekotah
@noktehayenabekotah امیرالمومنین علیه السلام مولا فرمودند تعجب میکنم از کـــسی که نا امـــید است در حـالی که نجــات بخشی مثل #استغفار همراه‌اوست #نهج_البلاغه #حکمت ۸۷
📖 مرد کشاورزی یک زن نق نقو داشت که از صبح تا نصف شب در مورد چیزهای شکایت می کرد. تنها زمان آسایش مرد زمانی بود که با قاطر پیرش، در مزرعه شخم می زد. یک روز، وقتی که همسرش برایش ناهار آورد، کشاورز قاطر پیر را به زیر سایه ای راند و شروع به خوردن ناهار خود کرد. بلافاصله همسر نق نقو مثل همیشه شکایت را آغاز کرد. ناگهان قاطر پیر با هر دو پای عقبی لگدی محکم به پشت سر زن زد و او در دم، کشته شد. در مراسم تشییع جنازه چند روز بعد، کشیش متوجه چیز عجیبی شد. هر وقت یک زن عزادار برای تسلیت گویی به مرد کشاورز نزدیک می شد، مرد گوش می داد و به نشانۀ تصدیق سر خود را بالا و پایین می کرد، اما هنگامی که یک مرد عزادار به او نزدیک می شد، او بعد از یک دقیقه گوش کردن سر خود را به نشانۀ مخالفت تکان می داد. پس از مراسم تدفین، کشیش از کشاورز قضیه را پرسید. کشاورز گفت: خوب، این زنان می آمدند چیز خوبی در مورد همسر من می گفتند، که چقدر خوب بود، یا چه قدر خوشگل یا خوش لباس بود، بنابراین من هم تصدیق می کردم. کشیش پرسید: پس مردها چه می گفتند؟ کشاورز گفت: آنها می خواستند بدانند که آیا قاطر را حاضرم بفروشم یا نه!؟ انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با لینک کانال جایز است http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
اگر برای به دست آوردن پول مجبوری دروغ بگویی و دیگران را فریب بدهی، تهیدست بمان... اگر برای به دست آوردن جاه و باید چاپلوسی کنی و تملق بگویی ، از آن چشم بپوش ... اگر برای آن که مشهور شوی ، مجبور می شوی مانند دیگران ، خیانت کنی ، در گمنامی زندگی کن... بگذار دیگران پیش چشم تو با وبا فریب دادن ثروتمند شوند. با تملق و چاپلوسی شغل های بزرگ را بدست آوردند و با خیانت و نادرستی شهرت پیدا کنند... تو گمنام و تهیدست و قانع باش ، زیرا اگر چنین کنی تو سرمایه ای را که آنها از دست داده اند ، به دست آورده ای و آن است... 🏴 نکته های ناب کـوتاه @noktehayenabekotah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آلبرت انشتین از دانشگاه خود اخراج شد ولی را با فرضیه هایش دگرگون کرد. ونگوک در سراسر زندگی خود حتی یک تابلو نفروخت اما امروز آثار او میلیون ها دلار ارزش دارد گابریل گارسیا مارکز برای نوشتن رمانِ صد سال تنهایی ، سه سال درب خانه را بر روی خودش بست . در این سه سال همسر او برای آنکه از نمیرند حتی پلوپز خانه را هم فروخت اما در نهایت اثری بی مانند خلق شد و برای نویسنده اش جایزه ی نوبل ادبیات را به ارمغان آورد این آدم‌ ها هیچ نبوغ خاصی نداشته اند ، نبوغ آنها در شناخت خود بود. نبوغ آنها در دنبال کردن راهشان بود. نبوغ آنها در توانایی و در جور دیگر فکر کردن بود. و نپذیرفتن به عنوان یک اصل غیر قابل تغییر بوده است. آنها شهامت رو برو شدن با مشکلات را پیدا کردند 🏴 نکته های ناب کـوتاه @noktehayenabekotah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پیرمرد هر روز توی محله پسرک رو با پای برهنه میدید که با توپ پلاستیکی بازی می کرد. روزی رفت و یه کفش کتونی نو خرید و اومد به پسرک گفت: بیا این کفش ها رو بپوش پسرک کفش ها رو پوشید و خوشحال رو به پیرمرد کرد و گفت: شما هستی؟ پیرمرد لبش رو گزید و گفت نه پسرجان پسرک گفت پس دوست خدایی ، چون من دیشب فقط‌ به خدا گفتم که کفش ندارم. دوست خدا بودن سخت نیست 🏴 نکته های ناب کـوتاه @noktehayenabekotah
مرحوم محدث قمی می فرماید: سید نعمت الله جزایری چون در اوائل تحصیل قادر به تهیه چراغ نبود از نور برای مطالعه استفاده می کرد لذا از کثرت مطالعه چشم او کم نور شده بود از این رو طبق اعتقادی که داشت ، تربت سیدالشهداء علیه السلام را به چشم خود مالید و از آن روشنی دیده اش افزون گشت محدث قمی اضافه می کند این موضوع جای تعجب ندارد زیرا دِمیری دانشمند و دیگران نقل می کنند که افعی وقتی که کور می شود بعد از طی مسافتی طولانی به هدایت الهی چشمانش را به گیاهی می مالد و در اثر آن دوباره بینا می شود پس در صورتی که خداوند در آن گیاه این خاصیت را قرار داده چه عجب که در فرزند رسول اللّه صلی الله علیه و آله چنین اثری وجود داشته باشد . فوائد الرضویه ، صفحه ۶۹۵ 🏴 نکته های ناب کـوتاه @noktehayenabekotah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هارون عهد کرد هرکس حرف حکیمانه و شیرینی زد به او کیسه زری ببخشد، روزی دید پیرمردی با سختی ، مشغول کاشت درخت زیتون است هارون گفت ای پیرمرد تو با این سن و سال زیتون می کاری و حال آنکه عمر تو کفاف برداشت آن نمی کند؟ پیرمرد خندید و گفت دیگران کاشتند و ما خوردیم ما هم میکاریم ، دیگران بخورند. هارون خوشش آمد و کیسه زری به او داد پیرمرد گفت درختان مردم بعد از سال ها میوه میدهد ولی درخت ما در حال میوه داد. هارون بیشتر خوشش آمد و کیسه ای دیگر زر به او داد پیرمرد گفت درختان دیگر سالی یکبار میوه می‌دهد اما ما دوبار به بار نشست. هارون بیشتر خوشش آمد کیسه ی زری دیگر به او داد و زود از آنجا عبور کرد و می گفت: اگر بایستیم خزانه را خالی خواهد کرد 🏴 نکته های ناب کـوتاه @noktehayenabekotah