eitaa logo
رهپویان نور
55 دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
2.1هزار ویدیو
106 فایل
خواهران مسجد ولیعصر (عج) بهشهر مدیر: @sibsorkh60
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽ ----- بخش دوم (دانسته هایم در مسیر تربیت فرزندانم) . اولین نکته ای که بعدازمدتی مطالعه و تعامل با دختر اولم دریافتم، این بود که چیزی خارج از تربیت خود نیست! فرزند، جزئی از خود ماست که رفتارهای ما در اون متجلی میشه پس *تمرکزم رو از تربیت بچه، بردم رو تربیت خودم!* خودم چقدر کنترل خشم دارم؟ چقدر مؤدبم؟ چقدر صادقم؟ چقدر بخشنده ام؟ چقدر حرمت (مکان، زمان، اشخاص) نگه میدارم؟! چطور قضاوت میکنم؟ چقدر کتاب میخونم؟ چقدر با فکر حرف میزنم؟… این مسئله بخش عمده ای از فشار نادرست تربیت فرزند رو از دوش برمیداره چون ديگه به عنوان یک پروژه جدا نگاهش نمیکنی. و اتفاقا بچه داشتن، تربیت خودت رو به شدت تسهیل میکنه. چون چند ** بشری تمام وقت داری بعلاوه چند *آینه* دقیییق! . مسئله دوم رو با تعامل با برخی مادرها دریافتم و بزرگترین دستاوردم شد میدیدم اکثر مادرها (والدین) خیلییی زیادی دارن خودشون رو بچه میدونن. اصلاً و غیرمذهبی هم نداره. یعنی برخی مذهبی ها هم با همون اصول تربیت دینی شون، خودشون رو خدای اون بچه فرض کردن! فراموش کردنِ ربوبیت خدا و اینکه *مربی تک تک انسانهای روی زمین خود خداست* ، از روی رفتارهای ریزشون و ها و حرفها و دغدغه های عجیبشون معلوم بود. حتی برخی کارشناسان تربیت اسلامی هم… از اون وقت بود که گفتم خدایا، من خودِ کوچکم رو میذارم رو بچه‌هام، هممون رو یکجا میدم دست خودت! من که خودم هنوز تربیت نشدم، چطور اینها رو تربیت کنم؟! 😢 ربّ من! ربّ ما! بزرگمون کن… . . دستاورد سومم این بود که به خودم متذکر شدم خدای نکرده، خداوند یه چیزی تو وجود ما گذاشته به نام ** ! واقعاًلزومی نداره تک تک رفتارهای من مطابق نظرات فلان استاد (که اتفاقاً اکثر اساتید، آقان و حتی یک لحظه هم نبودن!) باشه،درحالیکه میدونم برا بچه من اشتباهه! مشخصه که منظور این نیست که مهارت آموزی اشتباهه، استفاده از تجربه و راهنمایی دیگران بده، مطالعه و دوره بی فایده است‌؛ میخوام بگم خودتم یه ذره حساب کن! ** ! داشته باش! . . یافته چهارمم این بود که فهمیدم *تربیت فرزند، تربیت تک تک بچه‌ها نیست. تربیت محیط خونه است!* و محیط خانه درست، پاک و قاعده مند باشه، چه یکی چه ده تا! بنابراین بهتره تمرکز رو از روی یک بچه برداشت و برد روی کلیت محیط زندگی خانواده . . پنجمین مطلب این بود که یقین کردم *مادری فقط با مادری ارتقاء پیدا میکنه* مهارت والدگری تو کتاب و کارگاه پیدانمیشه؛ تو بچه دار شدن و تعامل با کودک به دست میاد! تا توش نیفتی، هرررگز بهش نمیرسی وبا هر بچه، تازه کلی چیزجدید کشف میکنی و کلی مسئله هم برات از اهمیت میفته! و آخرین دانسته یقینی م این شد که خداوند خود رو جبران کننده نامیده. نه *تنها جبران کننده بلکه مبدل سیئات به حسنات* ! یعنی وقتی استغفار میکنی، نه تنها خطای تو رو میکنه، بلکه خداوند قادر مهربان کریم، بدی های ناخواسته تو رو تبدیل میکنه به خیر و حسنه در حق اون طفل... (به شرط پشیمانی و توبه و اصلاح رفتار و درخواست از پروردگار) هرجا بفهمی اشتباه کردی، راه برگشت بازه و خطاهای گذشته تو قابل جبران و حتی زیباشدن همه ما، در گذشته رفتاری مون با بچه‌هامون خطا داریم و ممکنه یه روزی متوجهش بشیم که دیر شده باشه اما برای "ما" دیر شده، که محصور به بعدی به نام زمان هستیم؛ نه برای خداوندی که فارغ از زمان و مکان، گرداننده ی کائنات ه! ؟ پی نوشت : مخلص کلام اینکه اگر خودت رو بذاری کنار فرزندانت تو یک زمین واحد، و فارغ و رها، همه زمین رو با همه ابعادش بسپاری به ربِّ یگانه عالم... بچه داری خیلییی شیرین تر و ساده تر میشه و خیلییی پرثمرتر.... 🖋هـجرٺــــ بله و ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
﷽ ------- فک کنم گاهی ها یا تک بچه ای ها، فک میکنن بچه‌های ما درجا ،۳-۴تا با هم، از لپ لپ دراومدن 😄 یعنی هیچ وقت ما نبودیم، و تجربه سختیهای شدید بچه اول رو نداریم خواستم از همین جایگاه اعلام کنم که خیر! عاقا پوست ما هم کنده شده سر بچه اول از بی تجربگی هامون بابت ، ، آروغ گرفتن، حتی نم دادن همیشگی و... تا بعد، مراقبت مداوم در چهاردست و پا رفتن و شروع ایستادن و تاتی… و تمام وقت دراختیار بچه بودن بابت سرگرم کردنش تا خود سه سالگی ما هم سر بچه اول خیلی ترس ها و اضطراب ها داشتیم (حالا منِ نوعی به علت رشته تحصیلی م، شاید کمتر) نابلد بودیم بابت هرچیزی نگران میشدیم حتی گاهی میشد یهو نصف شب حس میکردم بچه نفس نمیکشه! الکی ها! با چه وحشتی بچه رو آروم تکون میدادم ببینم واکنش نشون میده یا نه. اونم از خجالتم درمیومد و تا خودِ صبح…😒😢 خیلی از ما سر بچه اول حسابی از اطرافیان حرف میشنیدیم و تأثیر میگرفتیم. همه ما در سالهای اولِ فرزند اولمون خیلی وقت پاش گذاشتیم، چون کسی رو جز ما نداشت و ش ما بودیم. . این تجربه مشترک همه ماست که حتی برای یک سرویس بهداشتی رفتن شاید محبور می‌شدیم صبر کنیم بچه بخوابه یا باباش بیاد! حموم رو که نگو. نماز هم خیلی وقت ها اول وقت براش معنا نداشت😞 . . از شش ماهگی به بعد مدام از ما بازی میخواست. بیست بار پشت هم خوندن یه کتاب و درآوردن صدای جوجه و گاو و کلاغ! صدتا چشم چشم دوابرو کشیدن بی وقفه پشت هم؛ و ته گرفتن خورشتها و برنجها در سایه غفلت این توجه بی مرخصی مادرانه! گاه شده بود حس کنیم *من مادر ضعیفی هستم، مادر خوبی نیستم، کم آوردم، من ذوق و انرژی تعامل با بچه ندارم و...* خیلی وقت ها بوده که به خودمون گفتیم خدایا، اگر یکی ش اینه پس سه چهارتاش چیه 😰😫😭 وقتی برای یکی، ۲۰ ساعت از ۲۴ ساعت من داره میره، برا دوتا و بیشترش که کلا روز کم میارم و هفتگی باید زندگی کنم!! . . . اما خیلی زود، ما (که نسبت به تشویق و تجربه دیگران(پرفرزندها) بی توجه بودیم و میگفتیم دروغه! حالا که آورده میخواد بگه خوبه عالیه اصلاً بی نظیره و کارم درست بوده!) یه چیزایی رو درمورد بچه کشف کردیم؛ با وقتایی که تو مهمونی ها بچه همسالانش رو میدید و حتی یک ساعت تمام سراغ از ما نمیگرفت! 😯 یا وقتایی که نیازهای ابتدایی و ساده فرزندمون توسط بچه ۳-۴ ساله خانواده دیگه مرتفع میشد و لازم نبود ما سرویس بی وقفه بدیم . . یه کم بیشتر تحقیق و مطالعه کردیم دیدیم نه باباااا بچه اوله که انققققد سخته! پدر آدم رو درمیاره😭 . و سختی بچه‌های دوم و سوم و چهارم و... هرگزززز مساوی نیست با سختی بچه اول ضربدر دو و سه و چهار و....! 😍😃 . بلکه حتی گاهی انقدر امورات با هم هم‌پوشانی دارن که انگار برخی سختی ها حذف میشن! . . از مرحله فکر و تحقیق به عمل که رسید و فرزند دوم که اضافه شد، دروغ چرا، ماه های اول سخت بود (برای همه فک کنم؛ مگر کمک دارها). دوتا بچه کوچک با هم گریه کنن، بهانه بگیرن، دومی کولیکی هم باشه تا صبح نخوابه و کله صبح اون یکی بیدار شه، حسادت های طبیعی اولی به دومی و مدیریتش، توجه به نیازهای عاطفی و هیجانی اولی و… خدایا ببخش اگر ناسزا نثارکردیم به مشوق هامون😅🙈😢 اما همینطوری نموند! از شش ماهگی به بعد... دیگه دلبرررری های خواهرانه/برادرانه شروع شد! خیلی شيرين و واقعاً از اینجا به بعد همونی شد که میگفتن😊 البته باز سختی هایی داشت اصلاً مگه بچه داری بی سختی میشه تا عروس داماد کردن و بچه دارشدنشونم سختی داره! 😒 اما خب، فک کنم متوجه منظور میشید بودن دونفر از یک دنیا () کنارهم و و خیلی بهتر خلاصه گفتن کجاشو دیدی سه تا بشن چه عالی میشه! 😁 و من چون چشیده بودم که حقیقتاً این فرزند اوله که خیلییی سخته و بعدی ها اصلاً اونطور نیست، باور کردم😅 و سومی که اومد به زندگی مون، واااقعا راحتی ش غیرقابل قیاس حتی با دومی بود چه برسه به اولی اصلاً به بچه اول فکر که میکنم تنم میلرزه! کولیک ها، بی خوابی ها، کم وقتی ها… حق میدم به یه مامان اولی، اونم تازه کار، که حرفهای ما ۳-۴فرزندی ها رو باور نکنه☺️ حالا باتجربه ترها میگن تازه از بچه چهارم میفتی رو غلتک😌😅 و مشتاقانه دلم میخواد چهارمی رو داشته باشم. و پنجمی رو و… . . خلاصه که مامان اولی ها! ما هم از روز اول سه بچه ای نبودیم! ما هم کمرمون خم شد زیر بار سختی بچه اول😅😭 اما به جای اکتفا و توقف در تجربه‌های تلخ خودمون، اعتماد کردیم به تجربه شیرین و واقعی میلیون ها غیر تک فرزند همون ** . ✍ هـجرتــــــــــــ بله و ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8