هدایت شده از سیره علما
🔺زیارت عاشورا به نیابت از نرجس خاتون!
▫️حاج شیخ عبدالکریم حائری:
🔹من و میرزا علی آقا (آقازاده میرزای شیرازی) و آقا سیّد محمّد سنگلجی در سامرا شب در پشت بام در خدمت مرحوم میرزا محمّدتقی شیرازی درس میخواندیم.
💢در اثناء درس ما استاد بزرگ ما مرحوم آقای آقا #سیدمحمد_فشارکی تشریف آورده در حالتی که آثار گرفتگی و انقباض در بشـرهاش پیدا بود. معلوم شد که این انقلاب و انقباض وی در اثر بروز وبا بود در عراق که در آن اوقات خبرش منتشر شده بود.
▪️فرمود: شما مرا مجتهد میدانید؟
▫️عرض کردیم: بلی
▪️فرمود: عادل میدانید؟
▫️گفتیم: بلی
🔅فرمود: من به تمامی شیعیان سامرا از زن و مرد حکم میکنم که هر یک از ایشان یک فقره زیارت عاشورا نیابتاً از نرجس خاتون والده ماجدہ #امام_زمان (عج) بخوانند و آن خاتون را نزد فرزند بزرگوارش شفیع قرار بدهند که آن حضرت پیش خداوند شفاعت نماید تا شیعیان سامرا را از این بلا نجات دهد.
⚡️فرمود: همین که این حکم صادر گردید و چون مقامْ، مقامِ ترس و بیم بود، همه شیعههای مقیم سامرا اطاعت نموده، زیارت عاشورا را به همان قرار خواندند. در نتیجه آن، یک نفر شیعه در سامرا تلف نشد در حالتی که هر روز ده پانزده نفر از غیر شیعه تلف میشد.
📚 جرعهای از دریا ؛ ج ۳ ص ۳۳۰ به نقل از الکلام یجرالکلام، جلد یک، صفحه 54.
♨️ #سیره_علما؛ کُنجی برای انس با گَنج خاطرات علما
@sireyeolama
هدایت شده از سیره علما
8.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺مواظب باشید دامن تان خیس نشود!
▫️آیتالله آخوند ملا علی همدانی میفرماید:
⚡️«زمان مرحوم شیخ #حاجی_کلباسی در اصفهان قحط باران میشود؛ مردم از شیخ میخواهند که نماز استسقاء خوانده، طلب باران کنند.
🌀 ایشان دستور میدهند مردم سه روز روزه بگیرند، حقوق واجبه خود را پرداخت کرده و رد مظالم کنند، سپس برای نماز استسقاء بیایند، مردم نیز دستور شیخ را عمل کرده با روحانیتی خاص و با قلبی پاک به طرف محل نماز رهسپار میشوند.
💢در همین زمان مشاهده میکنند که امیر اصفهان کالسکه مخصوص فرستاده تا شیخ کلباسی را برای نماز بیاورند، ولی شیخ نمیپذیرد.
💠آنها اصرار میکنند و شیخ امتناع، مرحوم کلباسی به آسمان نگاه کرده و میگوید: خدایا من به مردم گفتم خود را از مظالم دور کنید، اما استفاده از این کالسکه خود از مظالم است.
🔅مأموران امیر ناراحت شده به آزار، اذیت و نیش زبان زدن به شیخ میپردازند، از جمله میگویند: «شما که برای نماز باران میروید، دامنهایتان را بگیرید که خیس نشود!».
🌦 ایشان رفت و نماز را خواند هنوز به منزل نرسیده بود که بارانی فراوان نازل شد و همانگونه که کوردلان گفته بودند مردم برای در امان ماندن دامنهایشان را با دست محکم میگرفتند.
♨️ #سیره_علما؛ کُنجی برای انس با گَنج خاطرات علما
@sireyeolama
هدایت شده از سیره علما
🔺مستجاب الدعوه!
▫️شیخ احمد کلباسی در نفحات اللیل:
💢از مرحوم والد الله شنیدم و مرحوم حاج شیخ عباس قمی تان نیــز در کتاب فوائد الرضوية در احوالات مرحوم جد مان #حاجی_کلباسی نقل کرده اند که در زمان حاجی شخصی همسایه ای داشت که کبوتر باز بود. یک روز بر پشت بام برآمد برای انجام این عمل و زنان همسایه سر خود را نپوشانیده بودند. نظر آن شخص به زنان افتاد. همسایه به او گفت: «هرگاه بعد از این چنین عملی از تو صادر شد، نزد حاجی کلباسی می روم و شکایت می نمایم.»
⚡️فرد کبوترباز گفت: «برو شکایت کن! مگر حاجی غل بر فلان من می گذارد».
🌦همسایه از این کلام خیلی متأثر شد. فوراً نزد حاجی رفت و کلام او را اظهار نمود.
♻️حاجی با حالت انكسار قلب فرمودند: «خداوندا! من که غل ندارم بر او گذارم، تو غل بگذار».
🌱همین که آن شخص از خدمت حاجی به خانه آمد، صدای آن شخص کبوترباز بلند بود. از سبب آن سؤال نمود، گفتند بیضتین او ورم کرده و مانند دو غل شده [است]. آنگاه آن شخص شاکی اظهار کرد که من نزد حاجی رفتم و حاجی نفرین فرمودند.
💢خانواده آن شخص نزد حاجی رفتند و التماس برای شفای او نمودند. حاجی فرمودند: «استخاره می نمایم؛ هرگاه خوب آمد دعا میکنم. استخاره نمودند، بد آمد».
🔅آن شخص هم در اثر همین کسالت از دنیا رخت بربست.
📚کتاب نفحات اللیل، صفحه 281-280.
♨️ #سیره_علما؛ کُنجی برای انس با گَنج خاطرات علما
@sireyeolama
🔺 الشیخ البهجة خلیفتنا!
▫️شیخ علی بهجت:
💢یازده ماه پیش از رحلت پدرم، شخصی به نام اویسی در تماس تلفنی گفت که شخصی از دانمارک برای پرداخت وجوهات می خواهد خدمت آقا برسد.
▪️گفتم: نیازی به حضور نیست. به حساب دفتر یا آقا بریزد. وقتی خیلی اصرار کرد، گفتم: «تنهاترین راهش این است که صبح جمعه در راهرومسجد می توانید با آقا روبرو بشوید و پاکت خود ار به دست آقا بدهید».
💠روز موعود به همراه برادر خانمش که فارسی بلد بود و یک طلبه که میزبانشان در قم بود، آمد دفتر و گفت: «من اصالتا عراقی هستم و در دانمارک و سوئد پنج سوپر مارکت دارم و عوام نیستم که کسی بر سرم کلاه بگذارد. اینکه این 25 هزار دلار را به عنوان خمس آورده ام، جریانی دارد».
🌀روزی متوجه شدم، وجوهات شرعی بدهکارم. اما نمی دانستم آن را به کسی بدهم. به #امام_زمان (عج) متوسل شدم و از ایشان راهنمایی خواستم. بعد از مدتی که خبری نشد، عصر جمعه ای بود که دلم گرفت و خطاب به آقا گفتم: «من از شما تقاضای مال ندارم. مال شما را می خواهم بدهم . در این بلاد کفر مرا رها کرده اید و راه نمایی نمی کنید؟» در آن لحظه با گوش خود شنیدم که کسی با صدایی رسا و واضح گفت: «تصل الی ید الشیخ البهجة خلیفتنا؛به دست شیخ بهجت ،جانشین ما برسان».
🔻ادامه در مطلب بعد👇
♨️ #سیره_علما؛ کُنجی برای انس با گَنج خاطرات علما
@sireyeolama
🔺ادامه مطلب قبل👆
♻️وقتی این داستان را به یک آفریقایی گفتم، او تلفن دفتر را داد و گفت: «اگر امام زمان روی زمین جانشینی داشته باشد، او همان شخص است» و در موقع خداحافظی گفت: «این شیخ بهجت که نزد او می روی، با دیگران فرق دارد. او کسی نیست که اجازه بدهد دستش را ببوسی یا کنارش بایستی با تلفن همراه عکس بگیری یا گفتگو کنی. جلوی او می نشینی و در چشمهایش نگاه می کنی، اگر با چشمهایش چیزی داد که داد و گرنه سکوت کن».
🌦از طلبه همراه درباره مشکلات زندگی اش پرسیدم،گفت پانصدهزار تومان مقروضم.
🔹از آقا گفتم به طلبه همراه چقدر بدهیم؟
🔸فرمود: صدهزار تومان.
🔹گفتم: اولا پانصد هزار تومان بدهی دارد و ثانیا هزینه میزبانی اش بیش از این ها بوده،
🔸فرمود: کاری نداشته باش! بدهی اش داده می شود.
🌱از باب تبرک، صد هزار تومان به طلبه دادیم و بعدا فهمیدیم همان شخص میهمان پانصد دلار به میزبان داده است.
#محمدتقی_بهجت
📚کتاب زمزم عرفان، آیت الله ری شهری، صفحه 253-250.
♨️ #سیره_علما؛ کُنجی برای انس با گَنج خاطرات علما
@sireyeolama
هدایت شده از سیره علما
🔺پناه امام هشتم!
🔹#علامه_طباطبایی به امامان و خاندان پیامبر، ارادت و شیدایی خاصی داشت و هرگاه نام یکی از آن بزرگواران برده می شد، به شدت احترام می کرد؛ به گونه ای که برای هر بیننده ای آشکار بود.
🔸 ایشان در تابستان ها همواره به زیارت حضرت #امام_رضا علیه السلام می رفت و تمام تابستان را در مشهد مقدس ساکن می شد و هرشب نیز به حرم مطهر مشرف می گشت.
⚡️ اگر هم به ایشان پیشنهاد می شد در جای خوش آب و هوایی در مشهد ساکن شود می فرمود:«ما از پناه امام هشتم جای دیگر نمی رویم».
#دهه_کرامت
📚کتاب رسم حضور، مسلم گریوانی، صفحه ۸۶.
♨️ #سیره_علما؛ کُنجی برای انس با گَنج خاطرات علما
@sireyeolama
هدایت شده از سیره علما
🔺سؤال امام زمان (عج)
🔹 در یکی از سفرها که شیخ به سامرا می رود، در آن جا بیمار می شود. میرزای شیرازی از او عیادت می کند و او را دلداری می دهد.
🔸شیخ می گوید:«من نگرانی از مرگ ندارم، نگرانی من از این است که بنا به عقیده ما امامیه، وقتی می میریم روح ما را به امام عصر (عج) عرضه می کنند.
🌀اگر امام سؤال بفرمایند:«شیخ! ما به تو بیش از این اعتبار و آبرو داده بودیم که بتوانی قرض کنی و به فقیران بدهی، چرا نکردی؟ من چه جوابی به آن حضرت بدهم؟!).
⚡️ میرزای شیرازی پس از شنیدن این حرف متأثر شد و به منزل رفت و هر چه وجوهات شرعی در آن جا بود، میان مستحقان تقسیم کرد.
📚کتاب هزار و یک حکایت اخلاقی
♨️ #سیره_علما؛ کُنجی برای انس با گَنج خاطرات علما
@sireyeolama
هدایت شده از سیره علما
3.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥خاطره اینستاگرامی آیت الله شهید #سیدمحمدعلی_آل_هاشم
♨️ #سیره_علما؛ کُنجی برای انس با گَنج خاطرات علما
@sireyeolama
هدایت شده از سیره علما
🔺بادیه مسی!
⚡️آیت الله شیخ #زین_العابدین_مازندرانی تا می توانست قرض می کرد و به محتاجان می داد و هر وقت که بعضی از هند به کربلا می آمدند قرض های او را می دادند.
🔅روزی بینوایی به خانه او رفت و از او چیزی خواست. شیخ چون پولی نداشت، بادیه مسی منزل را برداشت و به او داد و گفت: «این را ببر و بفروش».
💢دو سه روز بعد، وقتی اهل منزل متوجه شدند بادیه نیست. فریاد کردند که بادیه را دزد برده است.
♻️صدای آنان به گوش شیخ رسید، فریاد برآورد که: «دزد را متهم نکنید، بادیه را من برده ام».
♨️ #سیره_علما؛ کُنجی برای انس با گَنج خاطرات علما
@sireyeolama
هدایت شده از سیره علما
🔺مثل مردم عادی!
▫️آیت الله شبیری زنجانی:
💢مرحوم حاج شیخ #عبدالکریم_حائری_یزدی بسیار بیهوا و بیاعتنا به مظاهر و عناوین دنیوی بود. از مرحوم والد شنیدم، میگفتند: مرحوم حاج شیخ در دوره مرجعیتش مانند کسی بود که تازه از دِه به شهر آمده است. هیچ کس نمیفهمید که او مرجع تقلید و شخصیت اول اسلام است. برخوردش با برخورد یک طلبه عادی که از دِه آمده بود، هیچ فرقی نداشت. با اشخاص مثل سایرین شوخی میکرد.
⚡️ از آقای خمینی شنیدم میفرمود گاهی مرحوم حاج شیخ در مدرس زیر کتابخانه فیضیه مینشست. یک بار بعضی تجار تهران هم بودند. شوخی هایی میکرد که ما میگفتیم الآن اینها از دین بر میگردند و میگویند مرجع تقلید چنین شوخیهایی میکند!
🌱بعد برخلاف انتظارمان میدیدیم اخلاص و ارادت آنها به حاج شیخ مضاعف شده است؛ چون میدیدند از روی صفاست. آقای خمینی تعبیر می کرد: «ما فهمیدیم که اشتباه کرده بودیم».
📚جرعه ای از دریا، ج4، ص503
♨️ #سیره_علما؛ کُنجی برای انس با گَنج خاطرات علما
@sireyeolama
هدایت شده از سیره علما
9.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺سومین شهید محراب تبریز
💢دعا کنید مرگم، شهادت در راه خدای متعال باشد
♨️ #سیره_علما؛ کُنجی برای انس با گَنج خاطرات علما
@sireyeolama
هدایت شده از سیره علما
📸از سمت چپ سید مرتضی و برادرشان سیدشهاب الدین مرعشی نجفی
🔺کتابت با اشک
▫️حجة الاسلام سیدشمس الدین فرزند ارشد ایشان:
💢«زمانى که کتاب «شمس الضحى» را مى نوشت قطرات اشک از چشمانش سرازیر بود و یکى از ویژگیهاى این کتاب همین است که مراثى آن مخصوصاً مطالب مربوط به شهادت حضرت فاطمه سلام الله علیها با حالت گریه و حزن و اندوه نوشته شده است».
🔅وقتي قرار شد کتابهايش را چاپ کنند، اطرافيانش به او پيشنهاد کردند که ابتدا تأليفات علمي را که مبين شخصيت علمي شماست، چاپ کنيد.
🌦 ولي ايشان مخالفت کرده و گفت: «اول بايد با چاپ شمس الضحي، ارادت و توسل خويش را به ائمه(ع) ابراز کنم، بعدا کتابهاي ديگر را منتشر مي کنيم .»
♨️ #سیره_علما؛ کُنجی برای انس با گَنج خاطرات علما
@sireyeolama