eitaa logo
شکوفه های باغ انتظار
112 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
1هزار ویدیو
49 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
روغنی که تمام نمی شود.mp3
3.61M
| روغنی که تمام نمی شود 🎙 با اجرای نورالزینب و نورالزهرا خانم حافظی 🎊🌷🎊🌷🎊🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🌷🌷🌷 👌بچه ها جون، نسبت هر کدوم از افراد بالا رو با امام زمان ارواحنافداه بنویسید😊 🌹🌹🌹🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🎊🌷🎊🌷🎊🌷🎊 ✨﷽✨ 🔹دوش حمام ببین! آب از بالا میاد؛ اما از پایین تنظیم میشه. اینکه اصلا آب بیاد یا نه؛ کم باشه یا زیاد؛ سرد باشه یا گرم؛ به تو مربوط میشه؛ تا کدوم شیر بچرخونی؛ تا کدوم طرف بچرخونی؛ کم بچرخونی یا زیاد؛ اصلا بچرخونی یا نه؛ همه به خودت ربط داره. 🔸میخوام بگم ماجرای "رزق و روزی" یک چنین ماجرایی است. 🔸رزق ما تو آسمونه؛ به همین خاطر قرآن میگه : "فی السماء رزقکم" ولی اینکه فرو بباره یا نه؛ ویا کم بباره ویا زیاد؛ به سعی و تلاش ما بستگی داره.... " لیس للانسان الا ما سعی"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺میام به پابوس تو ☘تو مشهد و خراسان 🌸در حرمت می خونم 🍀رضا رضا رضا جان 🌼میام کنار ضریح ☘تا بکنم زیارت 🌺دوست دارم آقاجون 🍀بی قدر، بی نهایت 🌸دستامو من میارم ☘رو به سوی آسمان 🌼دعا می خونم واسه 🍀حضرت صاحب زمان 🌺وقتی که پیش رضام ☘غرق دعا و نورم 🌸به همراه زائرا 🍀منتظر ظهورم...⚘🎊⚘🎊⚘🎊
24.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞انیمیشن در مسیر باران_قسمت دوم ⚘🌹⚘🌹⚘🌹
شکوفه های باغ انتظار
همدان: 🥀داستان همسفر 🥀 🌲قسمت هشتم🌲 بسم الله الرحمن الرحیم 🌺سلام دلبندم! امروز به منطقه
همدان: 🥀داستان همسفر 🥀 🌲قسمت نهم🌲 بسم الله الرحمن الرحیم سلام پدر 👨‍🔧من در این مدت، هرگز احساس تنهایی نکردم با راهنمایی‌هایی که می‌کنی مطالعه، تمام وقتم را پر کرده است. در سایت‌های مختلف مطالب شما را جستجو می‌کنم و چیزهای زیادی یاد گرفته‌ام. پدر، من منتظرم بدانم پیام حضرت محمد ص به من چه بوده است. دوست دارم هر چه زودتر آن روز بیاید و شما بتوانید پیام ارزشمند پیامبر ص را به من برسانید. 👨‍🔧پدرجان! من درباره جنگ خندق و خیبر هم مطالعه کردم، یادم می‌آید وقتی هفت هشت ساله بودم درباره این جنگ و کشته شدن قهرمان دشمن به دست امام علی ع برایم صحبت کردید. از خواندن همه اینها متوجه شدم که امام علی ع یک قهرمان بوده و مثل او دیگر پیدا نمی‌شود. سلام نورچشمم! ✍️از این که وقت خودت را با مطالعه پر می‌کنی خوشحالم. امیدوارم پیام حضرت محمد ص را قبل از برگشتن از سفر حج به تو برسانم. 👨‍🔧ـ پدر من الان چهار جنگ را بررسی کرده‌ام. آیا با این مطالعات، همه اطلاعات درباره نبردهای پیامبرمان را به دست آورده‌ام؟ ✍️ـ نه پسرم. باید بدانی که در مدت ده سال حکومت پیامبر ص در مدینه، در 28 جنگ، پیامبر ص شخصاً حضور داشته است که به آنها «غزوه» می‌گویند و 73 نبرد هم به دستور ایشان انجام شده که خود پیامبر ص در آن‌ها حاضر نبوده و به این نبردها «سریه» می‌گویند. و شما تنها چهار تا از غزوات پیامبر ص را مطالعه کرده‌ای. 👨‍🔧ـ اگر اینطوری باشد پس بیشتر زندگی پیامبر ص در مدینه در نبرد با دشمن سپری شده است. ✍️ـ بله پسرم. واقعا این طوری بوده، دشمنان، پیامبر ص را آسوده نمی‌گذاشتند. ♦️ـ پدر در غزوه خیبر در کتاب «الكامل، ترجمه، ج‏7، ص:257) آمده: پدر در غزوه خیبر، که جنگ با یهودیان بوده، یهودیان هفت قلعه داشتند که با برنامه‌ریزی پیامبر ص سپاه اسلام دو قلعه را پشت سر میگذارد و از آنجا وارد نبرد می‌شود با فداکاری سپاهیان اسلام پنج قلعه در مدت جنگ چند روزه به تصرف مسلمانان در می‌آید. 🔺دو تا از قلعه‌ها باقی مانده بود و یهودیان به شدت مقاومت می‌کردند پیامبر ص پرچم را به ابوبکر داد ابوبکر پرچم را گرفت و برای فتح قلعه‌ها شتافت بعد از مدتی جنگ، شکست خورده برگشت. پس از او پرچم به عمر داده شد عمر هم شکست خورده برگشت. پیامبرخدا بعد از برگشتن آن دو فرمود: 🔹به خدا سوگند من پرچم خود را فردا به كسى خواهم داد كه خدا و پيغمبر خدا را دوست دارد و خدا و پيغمبر خدا او را دوست دارند. آن (قلعه) را با نيروى خود خواهد گشود. امام علی ع آن روز در میدان حاضر نبود چون چشم‌درد داشت و در مدینه مانده بود. ♦️وقتی پيامبر اين سخن را فرمود مردان قريش سرهایشان را بلند کردند تا ببينند چه كسى آن پرچم را خواهد گرفت. هر يكى از آنها اميدوار بود كه خود حامل پرچم پیامبرخدا باشد. على كه بر شتر خود سوار بود رسيد و شتر را نزديك خيمه پيغمبر خوابانيد و به خاطر چشم درد، یک سر بند بر چشم بسته بود. 🔹پيغمبر صلّى الله عليه و سلم پرسيد: تو را چه شده است؟ علی ع گفت: بعد از تو به چشم‌درد دچار شدم. فرمود: نزديك بيا. او نزديك شد. پيغمبر آب دهان خود را در آن چشم دردناك ريخت. آن چشم بعد از آن هرگز درد نگرفت سپس پرچم خود را به او داد. او برخاست و آن را برداشت و رفت، جامه سرخ پوشيده بود رفت تا به خيبر رسيد. مردى از يهود نمايان شد و پرسيد: تو كيستى؟ گفت من على بن ابى طالب هستم. آن مرد يهودى فرياد زد اى قوم يهود، مغلوب و نابود شديد. در آن هنگام مرحب كه خود مالك و صاحب قلعه بود خارج شد: ♦️علی ع به جنگ او رفت مدتی با هم جنگیدند، على او را با شمشير ضربتى زد كه سرپوش و كلاه خود و سر او را شكافت و شهر را گشود. 📕ابورافع می‌گوید: مرحب، ضربتی زد که سپر علی ع افتاد. سپس على درى كه در دروازه قلعه افتاده بود برداشت و سپر خود نمود. آن در، دست او ماند و با همان حال جنگيد تا قلعه را گشود آنگاه كه آسوده شد آن در را از دست انداخت ما كه هفت تن بوده و من هشتمين آنها بودم نيروى خود را به كار برده كه آن در را برگردانيم، نتوانستيم. ♦️ـ پدر! این داستانها نشان می‌دهد خیلی از مشکلات آن روز مسلمانان به دست امام علی ع باز می‌شده. پس مردم مدینه باید خیلی حضرت علی ع را دوست می‌داشتند. مثل همه مردم دنیا، که قهرمان‌هاشونو دوست دارند.