-خدا چند گناه را به سختی میبخشد كه يكی از آنها آبرو بردن است.
فکر نکنید همه جهنمیان، شراب میخورند و از دیوار مردم بالا میروند.
-نه، بلکه یک مشت مؤمن مقدس را میبرند جهنم به سبب اينكه آبرو برده اند! 🌿`-اسلام میخواهد آبروی فرد حفظ شود...
-🌱استادفاطمینیا
#پاےدرسدل
@omidgah
اعمال ما نور دارد، باید نورها را با مراقبه نگه داریم. ما غالبا ولخرج نور هستیم؛ اگر نوری کسب کنیم با رفتارمان آن را از بین میبریم...
نماز شب میخوانیم و بعد غیبت میکنیم. دعا میخوانیم، با جواب تلخی به مادرمان آن را از بین میبریم. اگر نورها حفظ و جمع کنیم به تدریج قوی و دارای آثار عالیه میشوند....
آیت الله فاطمی نیا
#پاےدرسدل
@omidgah
در و دیوارِ اتاقت، کامپیوترت، موبایلت
بویِ امامزمان میده؟!
آقا بگه دلهاتونو بزارید روی میز
نوتبوک و موبایلهاتونم بزارید رو میز
میخوام همه رو باهم چککنم!
ببینم رومون میشه؟!💔
#حاجحسینیکتا
#اربعین
@omidgah
یقین دارم
اگر #گناه وزن داشت!
اگر لباسمان را سیاه میکرد!
اگر چین و چروک صورتمان را؛
زیاد میکرد!!! بیشتر از اینها حواسمان به خودمان بود...
حال آنکه گناه
قد روح را خمیده!
چهره بندگی را سیاه!
و چین و چروک به پیراهن سعادت مان میاندازد
چقد قشنگ بندگی کردی ابراهیم
حواسم پرته پرت چیزای بیخود و موقتی...
من را به خودم بیار
#حاجقاسم
#اربعین
@omidgah
وقتۍخداهلتمیدهبهلبهۍمشکلات
بهشاعتمادکنچونیامیگیرتتیابهت
پروازکردنیادمیده . . .
بهخداکهوصلشدۍآرامشوجودترا
فرامیگرد . نهبهراحتۍمۍرنجۍ ؛
ونهبهآسانۍمۍرنجانۍ ؛
آرامشسهمدلهاییستکه
بهسمتخداست 🌿'
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✋ #سلام_صاحب_زمانم
دل را پر از طراوت عطر حضور ڪن
آقا تو را به حضرت زهرا ظهور ڪن
آخر ڪجایے اے گل خوشبوے فاطمه(س)
برگرد و شهـر را پر از امواج نور ڪن
💕 اللهم عجل لولیک الفرج💕
@omidgah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
+شما پارتی میرید؟
-نه میریم دعای کمیل!
پ.ن.ماجرای جالب شهید فرانسوی دفاع مقدس
#دفاعمقدس
#اربعین
@omidgah
.
#ڪلام_بزرگان
میگفت:
'چشمت به #نامحرم میافتد
اگر خوشت نیاید که مریضی؛
اما اگر خوشت آمد
فوراً چشمت را ببند
و سرت را پایین بینداز و بگو:
یا خَیرَ حَبیبٍ و مَحبوبْ:)🌱
یعنیخدایا!
-منتورومیخوام،ایناچیه؟!
#شیخرجبعلیخیاط
#اربعین
@omidgah
قلبش می کوبد بر قفسه سینه اش
نفس هایش به شماره افتاده .
از زمانی که این خبر را شنید دلش به تب و تاب افتاده ست
یعنی این فراغ دارد پایان می یابد ؟
چشمانش تلاقی می کند با نگاه های یگانه دختر دل نگرانش
چشمان دختر هم به اشک نشسته ست
با صدایی ارام و گرفته می گوید : تنها میروم
سرش را پایین می اندازد و چشم هایش را روی هم می گذارد
گوله های اشک بی مهابا سر می خورند بر گونه های چروکیده ی صورتش
و روسری سفیدش را تر می کنند
برای همگان جای تعجب دارد ڪه این مادر روسری سپید به سر کرده است
دستان سرد و بی جانش دستگیره در را لمس می کند
با قدم هایی اهسته پا در اتاق می گذارد و با هر قدم گویے جان می دهد
از همان ابتدا سر خم می کند
صدای جوان را می شنود : این دفعه عمودی میرم اما افقی بر می گردم
پاهایش یاری نمی کنند
سعی می کند سیمای جوان رعنایش را در اخرین دیدار به خاطر اورد
و اخرین بوسه ای که به گلوی پسرکش هدیه کرد
و تبسمی ڪه صورت جوانش را پر کرده
براستی چند سال گذشته است ؟ !!!
سرش را بالا می اورد و چشمانش را میگشاید تا به یاد اخرین دیدار و به امید بد قولی جوان ، پسرکش را راست قامت مقابلش ببیند
اما ...
نگاهش می افتد به تابوت پیچیده شده در پرچم سه رنگ کشورش
وجودش مملوء از ارامش می شود
دیگر خبری از ان تلاطم و بی قراری نیست ...
خودش را نشسته کنار تابوت می بیند
دست می کشد و تابوت جوانش را نوازش می ڪند
این پرچم سه رنگ چه ارامشی را به وجود این مادر تزریق می کند .
نفسش را در سینه حبس می کند و چشمانش را می بندد
پرچم را کنار می دهد و دست می چرخاند تا پیڪر جوانش را در اغوش بکشد
با دستش پیکر کفن پیچ شده را نوازش می کند
پسر بیست ساله ش با ان قامت رشید
چه شده اس نکند اشتباهی رخ داده
قد جوان رعنایش به ۱۸۰ می رسید
چگونه است که این پیکر نام گرفته به نام پسرش به نوزادی قنداق شده می ماند
پس ان قامت رشید کجا رفته ...
ان چهره ی دلربا ...
دیده می گشاید و مقابلش چند تکه استخوان کفن پیچ شده می بیند
از درون می شکند و روضه ی علی اکبر را به یاد می اورد
با خود زمزمه می کند به فدای علی اکبر حسین (ع) وگونه اش دوباره تر میشود
پیکر را به غرق در بوسه می کند و قربان صدقه ی جوانش می رود
مادر است دیگر...
چه روز هایی که به امید دیدار دوباره سر بر بالین گذاشته و خواب برگشت جوان را دیده .اما پس از بیدار شدن دریافته این دیدار رویایی بیش نبوده است ...
چه ارزوها که برای جوانش نداشته .با خود گفت بود این دفعه که برگردد دستش رو بند می کند و لباس دامادی بر تنش .
اما دریغ از اینکه جنگ و گلوله و تانک خاکستر می پاشد بر اتش اشتیاق و ارزوهای مادر .
نه فقط مادر ،بلکه چه شیر زنانی که در بهبهه ی جوانی عشق خود را فدا کردند و گذشتند براے ارمانهاو اعتقاداتشان و چھ فرزندانی که فقط سیمای پدر را در قاب عکس روی تاقچه شاهد بودند و با یاد پدر قد کشیدند
زندگیمان را
امنیت و ارامشمان را مدیون مردان بی ادعا یی هستیم ڪه با جانفشانی خود فداکاری و ایمانشان را ثابت کردند
مَلجَــــــا
قلبش می کوبد بر قفسه سینه اش نفس هایش به شماره افتاده . از زمانی که این خبر را شنید دلش به تب و تا
تقدیمبههمهیمادرانشھدا . . ـ :)♥️'
هدایت شده از °|حوالےتو|°
❪🌜✨❫
اِى فرزند آدم!
غم و اندوهِ روزِ نيامده را به روزى كه در آن هستی نَیَفزا. زيرا فردا اگر از عمرِ تو باشد، خداوند در آن روز، روزیات را خواهد داد.👨🏻🌾💛
- نهجالبلاغه
@mah_e_shahid
هدایت شده از خوشنویسی | ملجا
#رزقشبانھ ࡆ #اربعین
۱۴صلواتهدیہمےکنیم
جهتتعجیلدرفرجامامزمان"عج"
بهنیت #شهیدحسینبیدخ
در دفترچه خاطراتش آخرین
جملات را چنین نوشته است:
ان شاالله شهادتم
صدق گفتارم را گواهی میدهد
شک نکنید و مطمئن باشید
راه ولایت همان راه علیست
رهبر بر حق فقط سید علیست..
#شهیدمحسنحججی♥️'
#برگیازخاطرات
از روۍ عادت هیئت نمۍرفت..
به قول یکۍ از شهدا که در خواب به
سردار #شهید_علۍ_چیتسازیان گفته بود:
راهکار رسیدن به خـدا و شهـٰادت
اَشک مۍباشد، سید هم از این راهکار
مۍخواست به شهـٰدا برسد..
تویِ روضهها اَشک امانش نمیداد..
عاشق مناجات و روضه بود..(:
#شهید_سیدمیلاد_مصطفوی♥️
"أَنَا الضَّامِنُ لِمَنْ لَمْ یَهْجُسْ فِی قَلْبِهِ
إِلَّا الرِّضَا أَنْ یَدْعُوَ اللَّهَ فَیُسْتَجَابَ لَهُ"
کسیکه در دلشهوایی جز خشنودی
خدا خطور نکند من ضمانت می کنم
که خداوند دعایش را مستجـاب کند.
امامحسنمجتبی؛
کافی،ج۲،ص۶۲🌿•°