📌نكته هايي درباره برهانهاي صديقين (25)
🔵 موضوع : اثبات وجود #واجب_الوجود از راه اثبات حمل عدم واجب بالذات بر هر ممكن العدم
🔶مقدمه اول : واجب الوجود بالذات، عدم «واجب الوجود بالذات» نيست.
🔻زيرا عدم «واجب الوجود بالذات»، همان نقيض «واجب الوجود بالذات» است، و هيچ نقيضي بر نقيض خود قابل حمل نيست؛ و گرنه تناقض لازم ميآيد؛ پس بايد عدم «واجب الوجود بالذات» از واجب الوجود سلب گردد.
🔶 مقدمه دوم : هر ممكن العدمي، عدم «واجب الوجود بالذات» است؛
🔻زيرا اگر اين گزاره درست نباشد، بايد بپذيريم كه «برخي ممكن العدمها، واجب الوجود بالذاتاند»؛ و گرنه ارتفاع نقيضين لازم ميآيد؛ حال آن كه چيزي كه امكان عدم دارد نميتواند واجب الوجود بالذات باشد؛ و گرنه هم بهخاطر امكان عدم، بايد وجود برايش ضروري نباشد، و هم بهخاطر صدق واجب الوجود بالذات بر او بايد او ضروري الوجود باشد؛ و اين تناقض است و باطل؛
بنابراين بايد درست باشد كه (هر ممكن العدمي، عدم «واجب الوجود بالذات» است).
⚪️ حال از دو گزاره فوق يك قياس اقتراني شكل دوم ترتيب ميدهيم:
(1) واجب الوجود بالذات، عدم «واجب الوجود بالذات» نيست
(2) هر ممكن العدمي، عدم «واجب الوجود بالذات» است.
(نتيجه): «واجب الوجود بالذات»، ممكن العدم نيست».
🔷 ممكن العدم نبودن واجب الوجود اين نتيجه را ميدهد كه واجب الوجود بالذات معدوم نيست. و چون معدوم نيست پس بايد موجود باشد و گرنه ارتفاع نقيضين لازم ميآيد؛ پس #واجب_الوجود_بالذات موجود است .🌸
#نكاتي_درباره_برهانهاي_صديقين (25)
#توحيد_عرفاني
@oshaghierfan
#Eitaa & #Telegram
🖌 نكاتي در باره برهانهاي صديقين (26)
🔵موضوع : اثبات وجود #واجب_الوجود از راه اثبات حمل عدم واجب بالذات بر هر معدوم
1️⃣ مقدمه اول : هيچ واجب الوجودی، عدم «واجب الوجود» نيست.
🔸 زيرا عدم «واجب الوجود» نقيض واجب الوجود است، و هيچ نقيضي بر نقيض خود قابل حمل نيست؛ و گرنه تناقض لازم ميآيد؛ پس بايد عدم «واجب الوجود» از واجب الوجود سلب گردد.
2️⃣ مقدمه دوم : هر معدومي، عدم «واجب الوجود» است.
🔸زيرا اگر اين گزاره درست نباشد، بايد درست باشد كه «برخي معدومها، واجب الوجودند»؛ چون اگر موضوع اين گزاره نه عدم «واجب الوجود» باشد و نه «واجب الوجود» ارتفاع نقيضين لازم ميآيد؛ ولي روشن است چنين گزارهاي نادرست است و گرنه تناقض لازم ميآيد؛ چون موضوع گزاره هم معدوم است، و هم بهخاطر صدق عنوان «واجب الوجود» بر او، بايد ضروري الوجود؛ و بنابراين بايد موجود باشد، و اين آشكارا تناقض است؛ پس مدعاي ما در مقدمة دوم درست است.
🔳حال دو مقدمة فوق را ضميمه هم ميكنيم، و يك قياس اقتراني شكل دوم تشكيل ميدهيم بدين صورت:
(1) هيچ واجب الوجودی، عدم «واجب الوجود» نيست
(2) هر معدومي، عدم «واجب الوجود» است
(نتيجه): هيچ واجب الوجودي، معدوم نيست؛ بنابراين بايد واجب الوجود موجود باشد؛ و گرنه ارتفاع نقيضين لازم ميآيد.
#نكاتي_درباره_برهانهاي_صديقين (26)
#توحيد_عرفاني
@oshaghierfan
#Eitaa & #Telegram