هدایت شده از مصاف آخر🇮🇷 🇵🇸
⭕ اوایل جنگ بود و شهرها و مرزها دست عراق، با حسرت به ابراهیم گفتم یعنی میشه مردم ما راحت از این جاده عبور کنن و برن شهر خودشون؟
#ابراهیم_هادی گفت: چی میگی! روزی میاد که مردم از همین جاده دسته دسته به #کربلا میرن...
#شهید_ابراهیم_هادی
🌷شهــید #ابراهــیم_هــادی
🔸باران شدیدے در تهـران باریده بود.
👈خیابان ۱۷ شهـریور را آب گرفتہ بود چند پیرمرد می خواستند بہ سمت دیگر خیابان بروند مانده بودند چہ کنند همان موقع #ابراهـیم از راه رسید پاچه شلوار را بالا زد با کـول ڪردن پیرمـردها آن ها را بہ طـرف دیگر خیابان بُرد ابراهیم از این کارها زیاد انجام میداد هـدفی جز شکستن #نفس خودش نداشت مخصوصا زمانی کہ خـیلی بین بچـهها مطـرح بود!