eitaa logo
کانال رسمی دکتر مجید معارف
741 دنبال‌کننده
274 عکس
46 ویدیو
234 فایل
استاد تمام دانشکده الهیات دانشگاه تهران سردبیر فصلنامه علمی پژوهشی «پژوهش دینی» ارتباط با ادمین و ارسال سوالات @hafeze2
مشاهده در ایتا
دانلود
دکتر مجید معارفپاسخ به عبدالعلی بازرگان 5.mp3
زمان: حجم: 988.7K
💠 پاسخ به شبهات تدوین حدیث در صدر اسلام 🔹 دکتر مجید معارف 🔹 بیان: * نقد شبهه ششم با عنوان: در شیعه اوّلین کتاب حدیثی در قرن چهارم، توسط شیخ کلینی (ره) نگاشته شد... 🆔 @ostadmaaref
💠 نهج‌البلاغه به مثابه تفسیری بر قرآن است. ما یک شکل تفسیر داریم با عنوان تفسیر ترتیبی یا کلاسیک که مفسر به شکل ترتیبی یا موضوعی آیات را تفسیر می‌کند؛ اگر قرار باشد به این معنا بین قرآن و نهج‌البلاغه نسبت‌سنجی کنیم، نهج‌البلاغه، تفسیر قرآن نیست و کسی هم چنین ادعایی ندارد، اما به یک معنای دیگر، نهج‌البلاغه تفسیری برای قرآن است و آن معنا اینگونه است که نوعی تفسیر معنوی از قرآن است. یکی از زیباترین جلوه‌های تفسیری امیرالمومنین از نهج‌البلاغه خطبه ۲۱۶ این کتاب است. 🔹 در این خطبه تفسیر امام علی (ع) از سوره تکاثر بیان شده است. ابن ابی‌الحدید قسم خورده است: من طی ۵۰ سال هزار مرتبه این خطبه را خواندم و هردفعه که خواندم، برایم جدید بود. پس نهج‌البلاغه می‌تواند به برخی از اختلافات تفسیری هم فیصله بدهد. مثلا در مورد همین سوره تکاثر اختلاف تفسیری وجود دارد در خطبه ۲۱۶ نهج‌البلاغه امیرالمومنین درباره و خطاب به مردگان می‌گویند: ای کاش اینها به قصد عبرت آموزی به قبرستان می‌رفتند، نه فخر فروشی. آیا این مردم به جنگ‌های پدرانشان افتخار می‌‎کنند؟ آنها که هلاک شدند و از بین رفتند. 🔹 القصه ما از نهج‌البلاغه در حوزه تفسیری اصول و روش تفسیری استخراج می‌کنیم که خود این اصول شامل چهار موردند؛ جامعیت، تدبر در قرآن و پرهیز از تفسیر به رای، اصل استنطاق و اطلاعات تاریخی. 🌐 بر گرفته از سخنان دکتر معارف در ویژه برنامه «سوره؛ فصل نهج‌البلاغه» درباره موضوع «نسبت و ارتباط قرآن و نهج‌البلاغه». 🆔 @ostadmaaref
💠 سیدرضی در خطبه «جامع» مقدمه‌نگاری و اشاره کرده که خودش نام نهج‌البلاغه را برای این کتاب انتخاب کرده است. دلیلش هم این است که امیرالمومنین (ع) آبشخور و سرچشمه فصاحت و بلاغت و سخنانشان چندبعدی است. بنابراین اولین کار سیدرضی، نگارش خطبه جامع است که همه این‌ها را در این خطبه آورده است. 🔹 ذکر مصادر روایات در برخی از مواقع دومین اقدام سیدرضی است. گاهی ایشان را متهم می‌کنند که سازنده نهج‌البلاغه است، ولی حداقل در ۱۷ مورد ارجاع و منبع وجود دارد. ارجاع به برخی از آثار خودش از دیگر کارهایی است که سیدرضی انجام می‌دهد. ذکر محاسن ادبی کلام امیرالمومنین (ع) هم دلیل دیگری است که نشان دهد چگونه ذوب در محبت و عشق امیرالمومنین (ع) است. البته گاهی هم علاوه بر ذکر محاسن بلاغی، تحلیل بلاغی کرده است. ذکر شواهد قرآنی، روایی و ادبی برای اعتباربخشی به سخنان امام علی (ع) از دیگر مواردی بود که ما از این پژوهش استخراج کردیم. مثلا امام علی (ع) سخنی دارند مبنی بر اینکه خداوند اگر به کسی چهار نعمت شکر، دعا، توبه و استغفار را بدهد از چهار حُسن نعمت، اجابت، مغفرت و امان محروم نخواهد شد. سیدرضی درباره این سخن می‌گوید که این حرف از لطایف سخن امیرالمومنین (ع) است که مویدات قرآنی دارد و شواهدات قرآنی‌ آن را هم ذکر می‌کند، کما اینکه گاهی هم شواهد روایی ذکر می‌کند. 🔹 سیدرضی گاهی ذیل سخنان امام توضیحات لغوی می‌دهد؛ یعنی در بخش‌هایی از نهج‌البلاغه که فکر کرده خواننده متوجه برخی از لغات نشده آنها را توضیح داده و در دل حکمت‌ها یک دفعه فصلی را می‌گشاید که هنوز نه ما و نه هیچ‌ یک از پژوهشگران و شارحان دلیل این کار را متوجه نشده‌اند. 🔹 توضیحات فقه‌الحدیثی سید رضی در نهج اللاغه نیز بسیار مورد توجه است. مثلا امیرالمومنین (ع) در بخش حکمت‌ها می‌فرمایند: «اگر کسی با دست کوتاه انفاق کند با دست بلند پاسخ می‌گیرد». سیدرضی درباره این حکمت می‌گوید منظور از دست کوتاه در اینجا دست بنده و دست بلند هم دست خداست. 🔹 سیدرضی وقتی خطبه‌ها را بیان می‌کند، می‌گوید که هر خطبه در کجا و درباره چه چیزی صادر شده است. ضمن اینکه معمولا خطبه‌های سید طلیعه دارد و موضوعات و شأن صدور آن برای ما مشخص می‌شود. 🔹 ذکر اختتامیه کتاب و تاریخ تالیف آن، یکی دیگر از موارد پژوهشی ما در مقاله‌ای است که اشاره کردم. همانطور که نهج‌البلاغه به قلم سیدرضی افتتاحیه دارد به قلم سیدرضی اختتامیه هم دارد. یعنی خودش اعلام می‌کند که در اینجا کتاب من به پایان رسید. براساس مواردی که اشاره کردم و در مقاله هم آوردم به نظرم اگر سیدرضی خودش جاعل و گردآورنده بود بسیاری از این موارد لغو می‌شد. یک نظر دیگر هم وجود دارد، مبنی بر اینکه اولین شارح نهج‌البلاغه به اعتبار کارهایی که انجام داده، خود سیدرضی است. 🌐 بر گرفته از سخنان دکتر معارف در دومین قسمت از برنامه «سوره؛ فصل نهج‌البلاغه» با موضوع «نهج‌البلاغه؛ از اصالت تا بلاغت» 🆔 @ostadmaaref
💠 برای اسباب اعتبار و اصالت‌بخشی دو کار می‌توانیم بکنیم؛ یکی اینکه منبع و اسناد نهج‌البلاغه را پیدا و آن را تبدیل به حدیث مُسند کنیم. مثلا خطبه شقشقیه یکی از خطبه‌هایی است که خیلی تشکیک برانگیزاست. ابن ابی‌الحدید که شارح نهج‌البلاغه است، می‌گوید: من در همان قرن هفتم گفتم که این خطبه از ساخته‌های سیدرضی است و از سخنان امام علی (ع) نیست. 🔹 تا الان بیش از ۷۰ درصد نهج‌البلاغه منبع‌شناسی و سندشناسی شده و این آمار خوبی است. علتش هم این است که سیدرضی پشتش به کتابخانه‌هایی در بغداد گرم بوده است که منابع و مدارک این خطبه‌ها در آن کتابخانه‌ها بوده است، اما متاسفانه حدود ۴۰ سال بعد سیدرضی در سال‌های ۴۴۰ هجری به خاطر برخی از رقابت‌های شیعه و سنی در بغداد و هجمه‌ای که به شیعیان وارد شد این کتابخانه‌ها آتش گرفت؛ پس بعید نیست که برخی از مصادر سیدرضی برای همیشه از دسترس خارج شده باشد که در چنین صورتی هم باز اعتبار نهج‌البلاغه افزایش پیدا می‌کند؛ ضمن اینکه تاریخ طبری و کتاب شیخ مفید که از بین نرفته است. 🔹 اقدام دومی که برای اعتبار درست کردن نهج‌البلاغه می‌توانیم انجام دهیم این است که کاری به سند نداشته باشیم و خود متن را تحلیل و نشانه‌شناسی کنیم. البته این اقدام کاملا با مورد اول فرق دارد، اما معارض همدیگرهم نیستند. ابن‌ابی‌الحدید که از شارحان نهج‌البلاغه است در مقدمه شرح نهج‌البلاغه می‌گوید سخن امام علی (ع) پایین‌تر از سخن خداوند و بالاتر از سخن بشری است. یعنی برای سخنان ایشان چنین ترازی قائل می‌شود. سیدرضی آدم خیلی مودبی است و امیرالمومنین (ع) را در هیچ موضوعی حتی فصاحت و بلاغت از رسول خدا (ص) پیش نینداخته است. 🌐 بر گرفته از سخنان دکتر معارف در دومین قسمت از برنامه «سوره؛ فصل نهج‌البلاغه» با موضوع «نهج‌البلاغه؛ از اصالت تا بلاغت» 🆔 @ostadmaaref
💠 درباره این تعبیر که «نهج البلاغه اخ القرآن است» من به عنوان نهج البلاغه پژوه خیلی منشأ و ریشه‌ش را ندیدم و فکر می‌کنم سخنی است که مشهور شده ولی ریشه حدیثی ندارد. در مورد تعبیر دیگر که گفتند «نهج البلاغه دون کلام خالق و فوق کلام مخلوق است»، ابن ابی الحدید در مقدمه شرح نهج البلاغه نوشته ولی گوینده را معرفی نکرده است. از زمانی که قرآن کریم به عنوان آیه و معجزه نازل شد یکی از دغدغه‌ها و کنجکاوی‌های دانشمندان این بود که قرآن از چه جهتی معجزه است؟ از اولین وجه‌هایی که درباره اعجازقرآن به ذهن دانشمندان رسید مسئله فصاحت و بلاغت بود؛ به این معنا که قرآن کریم از لحاظ فصاحت و بلاغت دارای اعجازاست و نظیر ندارد. کتاب‌هایی مثل دلایل الاعجاز و اسرار البلاغه عبدالقاهر جرجانی به همین منظور نگاشته شده است. در این کتاب‌ها شاخصه، ملاک و معیار بلاغت مشخص شده است. ایجاز، اطناب، تشبیه، استعاره، کنایه و مجاز از جمله مسائل بلاغی قرآن است که دانشمندان استخراج کردند. 🔹 آنچه که علمای ما می‌گویند این است که بلاغت مراتب دارد. مثلاً رمانی می‌گوید بلاغت سه مرتبه دارد؛ پایین، متوسط و اعلا. بلاغت قرآن در اوج است و کسی نمونه‌ای از ایجاز و اطناب و تشبیهش را ندارد. خود سیدرضی هم گفته که منتخبی از بلیغ ترین سخنان امام علی (ع) را می‌آورد. هیچ کلامی از لحاظ اعجاز به پای قرآن نمی‌رسد و از این جنبه قرآن بی همتاست ودیگران را دعوت به مسابقه می‌کند ولی هیچ کتابی نمی‌تواند در این مسابقه پیروز شود. ما می‌توانیم سایر سخنان را در مرتبه بلاغت با قرآن کریم بسنجیم و وقتی به متون اهل بیت مثل صحیفه سجادیه یا نهج البلاغه می‌رسیم این متون با قرآن کریم قابل مقایسه می‌شوند. در مقابل امیرالمومنین (ع) هم کسانی خواستند خطبه‌هایی تولید کنند اما با شکست مواجه شدند چون خطبه‌هایشان تقلیدی بود. مثلاً ابن نباته مصری خواست مثل امیرالمومنین (ع) یک خطبه جهادی بگوید اما نتوانست و شکست خورد. به همین دلیل هم می‌گویند که نهج البلاغه فوق کلام مخلوق است. 🌐 بر گرفته از سخنان دکتر معارف در ویژه برنامه «سوره؛ فصل نهج‌البلاغه» درباره موضوع «نسبت و ارتباط قرآن و نهج‌البلاغه». 🆔 @ostadmaaref
💠 بعد از شهادت امام علی(ع) و در دوران معاویه، امام حسن مجتبی(ع) تنها منادی پاسداری از سنت رسول خدا(ص) بود زیرا به گفتۀ مسعودی در مروج الذهب و ابن ابی الحدید در شرح نهح‌البلاغه غایت آمال معاویه چیزی جز محو اسلام و دفن نام رسول خدا(ص) نبود، که چنین توفیقی را هم به دست نیاورد. معاویه علاوه بر رسول خدا(ص) سیرۀ خلفای قبل از خود را نیز زیر پا نهاده و برای نخستین بار خلافت را به صورت موروثی قرار داد و معروف است یک بار امام حسن(ع) در انتقاد از وی به سخنرانی پرداخته بود فرمود: یعنی: خلیفه کسی است که براساس کتاب خدا و سنت رسول خدا عمل نماید و این خود اعتراضی نسبت به معاو یه به شمار می‌رفت. 🔻 پس از شهادت امام حسن(ع)، امر امامت به (ع) محول گردید و با شروع خلافت یزید و اصرار او بر بیعت، حضرت از بیعت با او خودداری نمود و خلافت يزید را به منزلۀ خوانده شدن فاتحه‌ای بر اسلام خواند. آن‌گاه در فلسفۀ قیام خود به برادرش محمد حنفیه نوشت: من به انگیزۀ خودخواهی و شرارت قیام نکرده‌ام و قصد تباهی و ستمگری ندارم؛ قیام من به انگیزۀ اصلاح در امت جدم رسول خداست. من قصد امر به معروف و نهی از منکر دارم و در اين راه به سیرۀ جدم و پدرم عمل می‌کنم. 🌀 منبع: مجید معارف، کتاب «پژوهشی در تاریخ حدیث شیعه»، ۱۳۷۴ش، ص345. 🆔 @ostadmaaref
💠 با درگذشت معاویه در سال 60 هجری و به خلافت رسیدن یزید صفحه دیگری از مظالم بنی‌امیه گشوده شد. یزید بن معاویه به منظور درهم شکستن آخرین مقاومت جبهۀ علوی، امام حسین(ع) را -جهت بیعت با خود- تحت فشار قرار داد و امام(ع) که خلافت یزید را فاتحه‌ای بر اسلام و شریعت جدش می‌دانست، پرچم جهاد و شهادت را در برابر یزیدیان برافراشت که در نتیجه آن خود و یارانش در کربلا به شهادت نایل شدند. امام(ع) بدین ترتیب خط سرخ شهادت را در احیای سنت رسول خدا(ص) در تاریخ به ارمغان گذاشت. پس از هلاکت یزید و به فاصله کوتاهی پس از آن عبدالملک بن مروان به خلافت رسید. 🔻 در اين دوران خصوصاً دورۀ استانداری حجاج بر کوفه و بصره، سخت‌ترین دوران شیعه در طول خلافت بنی‌امیه و بنی مروان فرارسید. در روایتی امام باقر(ع) در خصوص این دوران می‌فرماید: در این دوره حجاج شیعیان را با بدترین وضع می‌کشت و با کم‌ترین سوءظن و تهمت دستگیر می‌کرد و اگر به او می‌گفتند «فلان کس زندیق یا کافر است» در نظر او بهتر از آن بود که بگویند: فلانی شیعۀ علی(ع) است. ابن‌ابی‌الحدید معتزلی نیز می‌نویسد: "در این دوران مردم از راه اظهار بغض و کینه نسبت به امیرالمؤمنین علی (ع) و ابراز دوستی نسبت به دشمنان آن حضرت به حجاج تَقرّب می‌جستند و در فضیلت، سوابق و مناقب دشمنان اهل بیت (ع) روایات زیادی را جعل کردند. چنانکه در کاستن شأن امیرالمؤمنین علی (ع) و عیب و طعن و دشمنی با آن حضرت سخنان بسیاری را برای مردم بازگو می‌نمودند. 🔹 ضمناً در همین دوران تنی چند از یاران فدا کار علی(ع) همچون سعید بن جبیر، کمیل بن زیاد و قنبر در راه دوستی علی و اهل بیت او، شهادت را پذیرا شدند و در مجموع وجود این شرایط سبب گردید تا به تدریج محبان علی(ع) در پوششی از تقیه زندگی کرده و از تظاهر به دوستی با اهل بیت(ع) خودداری نمایند. در همین زمینه باید افزود که در زمان خلافت بنی مروان، مؤمنان مخفی شدند و دستگاه خلافت در حستجوی شیعیان همه جا را زیر نظر گرفت و جان و مال آنان از تعرض در امان باقی نماند و لعن بر علی(ع) نیز به‌طور آشکار برقرار گردید. 🔻 امام چهارم گوشۀ خلوت و انزوا اختیار نمود؛ چرا که برای هرگونه کار سیاسی یا قیام، یاران مطمئن و قابل اعتمادی در اختیار نداشت. فضل بن شاذان می‌گوید: پس از واقعۀ کربلا تنها پنج نفر پیرامون امام باقی ماندند که آن‌ها عبارت بودند از: ابوخالد کابلی، یحیی بن ام الطویل، جبیر بن مطعم، سعید بن جبیر و سعید بن مسیّب. 🌀 منبع: مجید معارف، کتاب «پژوهشی در تاریخ حدیث شیعه»، 1374ش، صص26-27. 🆔 @ostadmaaref
💠 فلسفه بعثت انبياء در قرآن‌ و نهج‌البلاغه ♻️بعثت پيامبر اسلام(ص)، پايانى بر دوره‌ى فَترَت بعثت پيامبر اسلام(ص) به فاصله‌ى چند قرن پس از بعثت حضرت عيسى عليه السلام به وقوع پيوست و در اين مدت پيامبر جديدى مبعوث نشد و مردم تنها همان تعاليم حضرت مسيح را در اختيار داشته و بدان معتقد بودند. در قرآن كريم از اين فاصله زمانى به «فترت» تعبير شده است و بعثت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلّم را پايانى بر اين دوران مى‌داند: (يا أَهْلَ‌ الْكِتابِ‌ قَدْ جاءَكُمْ‌ رَسُولُنا يُبَيِّنُ‌ لَكُمْ‌ عَلى‌ فَتْرَةٍ‌ مِنَ‌ الرُّسُلِ‌ ) (مائده: 19) يعنى: اى اهل كتاب، پيامبر ما به سوى شما آمده كه در دوران فترت رسولان [حقايق را] براى شما بيان مى‌كند. امام على عليه السلام نيز در تعبيرى مشابه با مضمون آيه‌ى فوق در مورد بعثت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلّم مى‌فرمايد: «أَرْسَلَهُ‌ عَلَى حِينِ‌ فَتْرَةٍ‌ مِنَ‌ الرُّسُلِ‌» يعنى خداوند متعال پيغمبر اكرم را به رسالت مبعوث گردانيد، در زمانى‌كه هيچ‌يك از انبياء باقى نمانده. (نهج البلاغه : خطبه 89 و 133) اين دوران «فترت» نام گرفته، زيرا از زمان آدم تا عيسى عليه السلام پيوسته پيامبرانى براى هدايت خلق از جانب حقّ‌ مبعوث مى‌شدند. اما از زمان حضرت عيسى تا بعثت رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلّم كه قريب پانصد سال طول كشيد، پيغمبرى نبود كه مردم علوم و معارف الهى را كه چراغ و روشنايى هدايت و رستگارى است از او اخذ كنند. از اين رو طرفداران مذاهب گوناگون و صاحبان انديشه‌هاى مختلف به نزاع با يكديگر پرداخته و به خواب رفتن مردم در تاريكى نادانى و گمراهى، طولانى شده بود و فتنه‌ها در سر تا سر دنيا بر پا گرديده، كارها در هم و بر هم گشته، آتش جنگ‌ها افروخته و نور و روشنايى دنيا پنهان شده بود. در اين هنگام بود كه خداوند، رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلّم را در پى پيامبران فرستاد و وحى را با فرستادن او ختم فرمود و او با تمام مخالفانى كه به حق پشت كردند و از آن منحرف گشتند، به مبارزه پرداخت. (نهج البلاغه: خطبه 133) 📚 منبع: کتاب «ارتباط نهج البلاغه با قرآن»؛ نوشته دکتر مجید معارف 🆔 @ostadmaaref
💠 فلسفه بعثت انبياء در قرآن‌ و نهج‌البلاغه ♻️ اتمام حجت بر بندگان يكى ديگر از اهداف بعثت انبياء از ديدگاه قرآن كريم، بستن راه هرگونه عذر و بهانه بر مردم است تا روز قيامت هنگامى كه از آنان سؤال شود كه چرا راه هدايت را انتخاب نكردند و گرفتار عذاب شدند، نگويند كه كسى براى ما نيامد تا راه هدايت را به ما نشان دهد. اين مطلب در سوره‌ى مباركه‌ى نساء چنين آمده است: (رُسُلاً مُبَشِّرِينَ‌ وَ مُنْذِرِينَ‌ لِئَلاّ يَكُونَ‌ لِلنّاسِ‌ عَلَى اللّهِ‌ حُجَّةٌ‌ بَعْدَ الرُّسُلِ‌ وَ كانَ‌ اللّهُ‌ عَزِيزاً حَكِيماً) (نساء: ١۶۵) يعنى: پيامبرانى كه بشارت‌گر و هشدار دهنده بودند تا براى مردم، پس از [فرستادن] پيامبران، در مقابل خدا [بهانه و] حجّتى نباشد و خدا توانا و حكيم است. همچنين در سوره‌ى مباركه‌ى طه مى‌فرمايد: (وَ لَوْ أَنّا أَهْلَكْناهُمْ‌ بِعَذابٍ‌ مِنْ‌ قَبْلِهِ‌ لَقالُوا رَبَّنا لَوْ لا أَرْسَلْتَ‌ إِلَيْنا رَسُولاً فَنَتَّبِعَ‌ آياتِكَ‌ مِنْ‌ قَبْلِ‌ أَنْ‌ نَذِلَّ‌ وَ نَخْزى‌ )(طه: ١٣۴) يعنى: و اگر ما آنان را قبل از [آمدنِ‌ قرآن] به عذابى هلاك مى‌كرديم، قطعاً مى‌گفتند: پروردگارا، چرا پيامبرى به سوى ما نفرستادى تا پيش از آن‌كه خوار و رسوا شويم از آيات تو پيروى كنيم‌؟ امام على عليه السلام نيز به تبعيت از قرآن كريم اينگونه در نهج‌البلاغه به اين مطلب اشاره دارند كه: خدا پيامبرانش را برانگيخت و وحى خود را خاصّ‌ ايشان فرمود و آنان را حجّت خود بر آفريدگانش نمود تا برهانى يا جاى عذرى نماند براى آفريدگان. (نهج البلاغه: خطبه ١۴۴) و در جاى ديگرى پس از اشاره به هبوط‍‌ آدم به زمين، هدف را از نبى قرار دادن او و نيز ارسال پيامبران ديگر از نسل وى تا پيامبر خاتم صلى الله عليه و آله و سلّم ، را اتمام حجت بر بندگان ذكر كرده و مى‌فرمايد: از جانب خدا بر بندگانش حجّتى باشد و از پس آن‌كه جان او را گرفت، بندگان را وانگذاشت و رسولانى بر آنان گماشت تا حجّت خداوندى او را استوار كنند و واسطه شناخت پروردگار به مردمان باشند و تيمار بندگان را بداشت به برهان، بر زبان گزيده پيامبران، كه بردارنده بار امانتند و قرنى پس قرن، انگيخته به رسالت تا آن‌كه حجّت او با پيامبر ما صلى الله عليه و آله و سلّم ، تمام گرديد و به نهايت رسيد و دوران بيم دادن و بستن راه بهانه به غايت. (نهج البلاغه: خطبه ٩١) همچنين امام على عليه السلام در فرازى ديگر از نهج‌البلاغه، به چگونگى اين اتمام حجت از طريق يادآورى ميثاق فطرى و احياى گنجينه‌هاى عقول بندگان اشاره كرده و مى‌فرمايد: پس پيامبران را به ميانشان بفرستاد. پيامبران از پى يكديگر بيامدند تا از مردم بخواهند كه آن عهد را كه خلقتشان بر آن سرشته شده، به جاى آرند و نعمت او را كه از ياد برده‌اند، فرا ياد آورند و از آنان حجّت گيرند كه رسالت حق به آنان رسيده است و خردهاشان را كه در پرده غفلت، مستور گشته، برانگيزند. (نهج البلاغه: خطبه ١) 📚کتاب «ارتباط نهج البلاغه با قرآن»؛ نوشته دکتر مجید معارف 🆔 @ostadmaaref
💠 فلسفه بعثت انبياء در قرآن‌ و نهج‌البلاغه ♻️ بعثت پيامبر اسلام(ص)، پايانى بر دوره‌ى فَترَت بعثت پيامبر اسلام(ص) به فاصله‌ى چند قرن پس از بعثت حضرت عيسى عليه السلام به وقوع پيوست و در اين مدت پيامبر جديدى مبعوث نشد و مردم تنها همان تعاليم حضرت مسيح را در اختيار داشته و بدان معتقد بودند. در قرآن كريم از اين فاصله زمانى به «فترت» تعبير شده است و بعثت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلّم را پايانى بر اين دوران مى‌داند: (يا أَهْلَ‌ الْكِتابِ‌ قَدْ جاءَكُمْ‌ رَسُولُنا يُبَيِّنُ‌ لَكُمْ‌ عَلى‌ فَتْرَةٍ‌ مِنَ‌ الرُّسُلِ‌ ) (مائده: 19) يعنى: اى اهل كتاب، پيامبر ما به سوى شما آمده كه در دوران فترت رسولان [حقايق را] براى شما بيان مى‌كند. امام على عليه السلام نيز در تعبيرى مشابه با مضمون آيه‌ى فوق در مورد بعثت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلّم مى‌فرمايد: «أَرْسَلَهُ‌ عَلَى حِينِ‌ فَتْرَةٍ‌ مِنَ‌ الرُّسُلِ‌» يعنى خداوند متعال پيغمبر اكرم را به رسالت مبعوث گردانيد، در زمانى‌كه هيچ‌يك از انبياء باقى نمانده. (نهج البلاغه : خطبه 89 و 133) اين دوران «فترت» نام گرفته، زيرا از زمان آدم تا عيسى عليه السلام پيوسته پيامبرانى براى هدايت خلق از جانب حقّ‌ مبعوث مى‌شدند. اما از زمان حضرت عيسى تا بعثت رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلّم كه قريب پانصد سال طول كشيد، پيغمبرى نبود كه مردم علوم و معارف الهى را كه چراغ و روشنايى هدايت و رستگارى است از او اخذ كنند. از اين رو طرفداران مذاهب گوناگون و صاحبان انديشه‌هاى مختلف به نزاع با يكديگر پرداخته و به خواب رفتن مردم در تاريكى نادانى و گمراهى، طولانى شده بود و فتنه‌ها در سر تا سر دنيا بر پا گرديده، كارها در هم و بر هم گشته، آتش جنگ‌ها افروخته و نور و روشنايى دنيا پنهان شده بود. در اين هنگام بود كه خداوند، رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلّم را در پى پيامبران فرستاد و وحى را با فرستادن او ختم فرمود و او با تمام مخالفانى كه به حق پشت كردند و از آن منحرف گشتند، به مبارزه پرداخت. (نهج البلاغه : خطبه 133) 📚کتاب «ارتباط نهج البلاغه با قرآن»؛ نوشته دکتر مجید معارف 🆔 @ostadmaaref
💠 فلسفه بعثت انبياء در قرآن‌ و نهج‌البلاغه ♻️اقامه‌ى قسط‍‌ و عدل هدف اصلى از بعثت انبياء دعوت به توحيد و يكتاپرستى است، ولى از آن‌جا كه برپايى ‍‌ و در جوامع بشرى، گذشته از ارزش ذاتى و والايى كه دارد، مقدمه متّصله براى عبوديت و بهترين زمينه دست‌يابى به آن است ، اين امر در قرآن كريم به عنوان يكى ديگر از اهداف بعثت انبياء در آيات چندى (الأعراف/29؛ هود/85) مورد اشاره قرار گرفته و از جمله مى‌فرمايد: (لَقَدْ أَرْسَلْنٰا رُسُلَنٰا بِالْبَيِّنٰاتِ‌ وَ أَنْزَلْنٰا مَعَهُمُ‌ الْكِتٰابَ‌ وَ الْمِيزٰانَ‌ لِيَقُومَ‌ النّٰاسُ‌ بِالْقِسْطِ‍‌ (حدید: 25) يعنى: همانا فرستادگان خود را با نشانه‌هاى روشن و آشكار فرستاديم و كتاب و ميزان را با ايشان نازل كرديم تا مردم به اقامه قسط‍‌ اقدام كنند. امام على عليه السلام نيز گرچه به صراحت در از اين امر به عنوان هدف بعثت انبياء ياد نكرده است، اما با توجه به نسبت عبوديت و عدالت، علاوه بر آن‌كه خداوند را به صفت قسط‍‌ و عدل مى‌ستايد و دادگرى عادل مى‌داند كه در هرآن‌چه حكم رانده، دادگرى كرده است (وَ عَدَلَ‌ فِي كُلِّ‌ مَا قَضَى (نهج‌البلاغه/ خطبه 191)، از خاتم الأنبياء (ص) به عنوان جلوه‌ى عدالت یاد كرده است كه سيره‌ى او ميانه روى در كار و شريعت او راه حق را نمودار، و سخنش جداكننده حق از باطل و داورى او عدالت است، (سِيرَتُهُ‌ الْقَصْدُ وَ سُنَّتُهُ‌ الرُّشْدُ وَ كَلَامُهُ‌ الْفَصْلُ‌ وَ حُكْمُهُ‌ الْعَدْل (نهج‌البلاغه/ خطبه 94) حق را با برهان آشكار كرد و طغيان را فرونشاند و شوكت گمراهان را درهم كوبيد و زدود (الْخَاتِمِ‌ لِمَا سَبَقَ‌ وَ الْفَاتِحِ‌ لِمَا انْغَلَقَ‌ وَ الْمُعْلِنِ‌ الْحَقَّ‌ بِالْحَقِّ‌ وَ الدَّافِعِ‌ جَيْشَاتِ‌ الْأَبَاطِيلِ‌ وَ الدَّامِغِ‌ صَوْلَاتِ‌ الْأَضَالِيل)(نهج‌البلاغه/ خطبه 72) و چون به مردمان برانگيخته شد، به برخاست و زمينه برپايى مردمان به ‍‌ را فراهم ساخت. 📚کتاب «ارتباط نهج البلاغه با قرآن»؛ نوشته دکتر مجید معارف 🆔 @ostadmaaref
💠 فلسفه بعثت انبياء در قرآن‌ و نهج‌البلاغه ♻️ دعوت به توحيد و يكتاپرستى اساساً محور دعوت تمامى پيامبران الهى در طول تاريخ، بوده و همه تعليمات آن‌ها به همين اصل اساسى بر مى‌گردد. در قرآن كريم نيز اين مطلب در آيات متعددى مورد اشاره قرار گرفته است و هدف از بعثت انبياء را در هر جامعه‌اى، عبادت خداوند و پرهيز دادن مردم از عبادت طاغوت عنوان كرده است: (وَ لَقَدْ بَعَثْنٰا فِي كُلِّ‌ أُمَّةٍ‌ رَسُولاً أَنِ‌ اعْبُدُوا اللّٰهَ‌ وَ اجْتَنِبُوا الطّٰاغُوتَ‌ (نحل: 36) يعنى: و ما در هر امتى رسولى را مبعوث كرديم تا خدا را بپرستند و از طاغوت اجتناب كنند. از اين رو در نيز دعوت به توحيد و يكتا پرستى كه همان هدف كلى از بعثت تمامى انبياء است، به عنوان عالى‌ترين هدف بعثت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلّم معرفى شده است: «فَبَعَثَ‌ اللهُ‌ مُحَمَّداً صلى الله عليه و آله و سلّم بِالْحَقِّ‌ لِيخْرِجَ‌ عِبَادَهُ‌ مِنْ‌ عِبَادَةِ‌ الْأَوْثَانِ‌ إِلَى عِبَادَتِهِ‌ وَ مِنْ‌ طَاعَةِ‌ الشَّيطَانِ‌ إِلَى طَاعَتِهِ‌ » يعنى: خداوند محمد صلى الله عليه و آله و سلّم را به حق مبعوث كرد تا بندگانش را از عبادت بت سوى عبادت خود و از طاعت شيطان به طاعت خود بيرون برد (نهج البلاغه: خطبه 147) 📚کتاب «ارتباط نهج البلاغه با قرآن»؛ نوشته دکتر مجید معارف 🆔 @ostadmaaref