eitaa logo
استاد مددی
3.5هزار دنبال‌کننده
78 عکس
98 ویدیو
76 فایل
نشر نکات علمی آیت الله سید احمد مددی (زیدعزه) در موضوعات فقه و اصول، تاریخ، کتابشناسی، رجال و... این کانال ارتباط رسمی با بیت معظم له نداشته و توسط یکی از شاگردان ایجاد شده است. ارتباط با مدیر کانال: @yahyaab
مشاهده در ایتا
دانلود
💢نظام قانونی فقه و اصول [19] 💠 انسجام و تسانخ در «فضای قانونی»‏ از ویژگی‌های «فضای قانونی»، ترابط و تسانخ قانونی است. در ادبیات «عبد و مولا» تسانخ قانونی کاملاً رعایت نمی‌شود لذا ‏در اصول موجود نسبت ادله حداکثر با «تخصیص، تخصص، حکومت و ورود» و یا «ضد» و «مقدمه واجب» و... ملاحظه شده ‏است، اما «ترابط قانونی» در کل شریعت برقرار است به گونه‌ای که «یفسّر بعضه بعضاً». امروزه در قوانین اجتماعی دادگاه قانون ‏اساسی و امثال آن قرار می¬دهند تا تنافی بین قوانین برداشته شود، چون معتقدند قانون روحی دارد که هماهنگ است تا بتواند ‏در طول زمان جاری باشد. ‏ هماهنگی و انسجام کتاب و سنت به‌عنوان مرجع امت تا روز قیامت این هماهنگی بر محور ثقلین پدید می‌آید و حدیث ثقلین ناظر به همین حرف است.1️⃣‏ ‏ معنای این حدیث آن است که ‏مرجعیت کتاب و سنت باید تا قیام قیامت باشد. ما معتقدیم: «إِنَّ کلَامَ آخِرِنَا مِثْلُ کلَامِ أَوَّلِنَا وَ کلَامَ أَوَّلِنَا مُصَادِقٌ‏ لِکلَامِ آخِرِنَا»، این با ‏روح واحد و تسانخ قانونی می¬سازد. قبلش دارد: «فَلَا تَقْبَلُوا عَلَینَا خِلَافَ‏ الْقُرْآنِ‏، فَإِنَّا إِنْ تَحَدَّثْنَا حَدَّثْنَا بِمُوَافَقَةِ الْقُرْآنِ وَ مُوَافَقَةِ ‏السُّنَّةِ»،2️⃣ ‏ یعنی مجموع کتاب و سنت دارای روح واحدند.‏ عدم هماهنگی و انسجام میان فرامین مولا به عبد در فضای «عبد و مولا» لازم نیست که اوامر مولا و اعتباراتش انسجام داشته باشد؛ ممکن است صبح چیزی بگوید و شب ‏چیز دیگری بگوید، به عبد ربطی ندارد. در این فضا، تأخیر و کوتاهی در انجام اوامر مولا مستلزم عقوبت است و معیار عقوبت ‏به حسب نظر مولاست. اما در «نظام قانونی» می‌بایست نوعی انسجام و هماهنگی میان قوانین باشد درحالی‌که در نظام «عبد و ‏مولا» چنین نیست و مثلاً به مولا نمی‌گویند: شما از این لحظه‌ای که عبد را خریدی تا مدت سی‌سال که می‌خواهی او را نگه‌داری ‏کنی باید یک قانون منسجم برایش بریزی و الآن با سی سال بعد هماهنگ باشد! ولی «نظام قانونی» باید منسجم باشد.‏ 1️⃣ ‏. «در کتاب موطأ دارد: «ترکت فيکم أمرين لن تضلّوا ما مسکتم بهما: کتاب الله وسنة نبيّه» ‏‏(الموطأ، ج 2، ص 899، ح 3.) در صحیح مسلم «کتاب الله وعترتي» است و برخی فقرات را ندارد؛ ‏‏«...، وأنا تارک فيکم ثقلين أوّلهما کتاب الله فيه الهدی والنور، فخذوا بکتاب الله واستمسکوا به، فحثّ ‏علی کتاب الله ورغّب فيه ثمّ قال: وأهل بيتي، أُذکرکم الله في أهل بيتي، أُذکرکم الله في أهل بيتي، ‏أُذکرکم الله في أهل بيتي.» (صحيح مسلم، ج 7، ص 123.) واضح است به خاطر ترس از حکومت ‏هرکس تکه¬ای را حذف کرده است!»‏ 2️⃣رجال الکشي - إختيار معرفة الرجال، ص: 224»‏ 🏠@ostadmadadi
💢نظام قانونی فقه و اصول [20] 💠 ابتنای فضای «عبد و مولا» بر مالکیت مولا بر عبد نکتة اساسی و زیربنایی در این گفتمان، اعتبار مملوکیت ذات عبد برای مولا ‏است که به سبب آن افعال عبد نیز ملک مولا می‌شود و درنتیجه تصرفاتش ‏محدود می‌گردد. مرحوم علامه طباطبایی; در تحلیل «امر» فرمود: عبد توسعۀ ‏وجودی مولاست.‏ 1️⃣‏ این حرف با نظام «عبد و مولا» سازگار است.‏ ابتنای قانون و شریعت در «نظام قانونی» بر «مصالح و مفاسد واقعی» و در ‏‏«فضای عبد و مولا» بر «اراده مولا»‏ در فضای «عبد و مولا» منشأ قانون‌گذاری ارادة مولاست اما در «فضای ‏قانونی» منشأ قانون‌گذاری وجود مصالح نفس الأمری و ملاکات واقعی است. ‏البته ارادة «ولایی» در قانون وجود دارد و منشأ جعل می‌شود اما اولاً این ولایت ‏به معنای مالکیت بر عباد نیست و ثانیاً قانون را عوض نمی‌کند که آن را طبق ‏ارادة مولا کند به این معنا که مولا یک روز چیزی بگوید و روز دیگر چیز ‏دیگری بگوید.‏ ‏ روح اساسی قانون، انفصال قانون از شخصیت مقنن است. ‏برخی تفکرات غربی‌ مثل روح القوانین، سه مؤلفه را از شخص شاه جدا کردند: ‏یک؛ «قانونگذاری»، دوم؛ «اجرا» و سوم؛ «رفع خصومت و ایجاد عدالت». مرحوم ‏نائینی; در رسالة تنبیه الأمه که در اثبات مشروطیت نوشته است اولین مطلبی ‏را که در رساله شروع می‌کند این است که شاه سایة خدایی پیدا کرده است که ‏‏«لَا یسْأَلُ عَمَّا یفْعَلُ وَهُمْ یسْأَلُونَ»‏ ‏.‏ (تنبیه الامه و تنزیله المله، ص41‏) تخلف در فضای «عبد و مولا» ظلم به مولاست و در «نظام قانونی» ظلم به خود در «نظام قانونی» ظلم بر قانون یا ظلم بر مولا مطرح نیست، چون مولایی ‏فرض نمی‌شود، بلکه اگر کسی تخلف کرد ظلم به خودش کرده است. اگر در ‏نظام قانونی گفتند: پول بدهید تا جاده را آسفالت کنیم و شما ندادید این ظلمی ‏است که به خودتان و به جامعه برمی‌گردد. لذا این مطلب که در کفایه در باب ‏تجری آمده است: «ذمه علی تجریه و هتکه لحرمة مولاه‏ و خروجه عن رسوم ‏عبودیت»؛ (کفاية الأصول، ص: 259‏)‏ اولاً خود تجری محل کلام است که بحث اصولی است یا کلامی؟ و ‏ظاهرش کلامی است که نکاتی هم در اصول دارد.‏ ‏ ثانیاً ایشان حرمت تجری را ‏از باب ظلم بر مولا آورده است که این، مبتنی بر دیدگاه «عبد و مولا» است. در ‏‏«فضای قانونی»، ظلم به شارع بی معنا است؛ «وَمَا‎ ‎ظَلَمُونَا ‏‎ ‎وَلَـکن ‏‎ ‎کانُوا ‏‎ ‎أَنفُسَهُمْ ‏‎ ‎یظْلِمُونَ».‏ بنابراین دو زیربنای فکری متفاوت وجود دارد؛ تفسیر «فضای قانونی» ‏شریعت را مبتنی بر مواد قانونی که امروزه متعارف زندگی ما است تفسیر ‏می‌کند؛ در این صورت قانون را پرتو شخصیت مولا نمی‌دانند بلکه قانون را ‏پرتو واقعیت و مصلحت خود مردم می‌دانند و بحث ظلم بر مولا و دولت و ‏رئیس جمهور و امثال آن مطرح نیست! ‏ اساساً عبد و انسان در مرحله‏ای نیست که با مولا (شارع مقدس) قابل قیاس ‏باشد که مثلاً به او اهانت یا ظلم کند. بشر در روابط اجتماعی، به کمتر از مولای ‏حقیقی خودش هم اهانت نمی‏کند، مثلاً اگر کسی به یک شعر سعدی توهین ‏کند، مردم او را مسخره می‏کنند و کسی نمی‌گوید به سعدی ظلم واقع شد. اگر ‏سعدی قابل مسخره کردن نیست، خدای متعال به طریق اولی قابل اهانت نیست. ‏تمسخر، اهانت، ظلم و تعدی بر مولا، همگی در تفسیر فضای «عبد و مولا» ‏است. ریشه حقوقی تفاوت «فضای قانونی» با فضای «عبد و مولا» این است که ‏انسان کیش و پرتو شخصیت مولا نیست.‏ 1️⃣«امر و خواستن کاری از دیگری چنانکه با تأمل به دست می‌آید بستگی دادن خواست و ربط ‏دادن اراده است به فعل دیگری، و چون به حسب واقع اراده هر فرد مرید جز به فعل خود یعنی ‏حرکات عضلانی خود تعلق نمی‌گیرد و همچنین فعل دیگری نیز جز به اراده خودش به جای دیگر ‏متعلق نمی‌شود ناچار تعلق دادن مرید، اراده خودش را به فعل غیر جز دعوی و اعتبار، صورت ‏دیگری نخواهد داشت و از این روی همین اعتبار تعلق اراده، ارتباط مستقیم به اعتبار «ریاست» دارد ‏که به معنای «توسعه دادن وجود خود، و دیگران را جزء وجود خود نمودن» تقسیر نمودیم و در ‏نتیجه باید گفت که در مورد امر، شخص آمر مأمور را جزء وجود خود و به منزله عضو فعال خود ‏قرار می‌دهد...» اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج2، ص221.‏ 🏠@ostadmadadi
💢نظام قانونی فقه و اصول [21] 💠 تحلیل از ادبیات و الفاظِ بیان و ابراز قانون در «ادبیات قانونی»‏ مراد از «ادبیات قانونی»، ادبیات و الفاظی است که در مقام ابراز و تعبیر ‏قانونی به کار برده می‌شود. در علم اصول، در «مباحث الفاظ» به ادبیات قانونی ‏پرداخته و از مباحثی همچون صیغة افعَل و لا تفعل، و مادة امرونهی و... بحث ‏کرده‌اند، ولی بعدها ملتفت شدند که موارد دیگری هم هست و ادبیات قانونی ‏در تشریع عرض عریضی دارد و چنین نیست که واحد و یکنواخت باشد؛ ‏تعابیر مختلفی مثل «لِلَّـهِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیتِ»، ‏«وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ ‏لِلَّـهِ»،‏ ‏«أَقِیمُوا الصَّلَاةَ»‏ و «الْمُؤْمِنُونَ‏ عِنْدَ شُرُوطِهِم‏»‏ داریم. لذا مجموعه‌ای که ‏نامش را «ادبیات قانونی» در مجموعه احکام فقهی گذاشتیم بسیار گسترده است ‏و بیش از این مقداری است که در کتب اصول گفته شده است و معتقدیم که در ‏تنقیح مباحث اصول باید همة این‌ها در «مباحث الفاظ» از جهات مختلف بررسی ‏شود؛ هم جهات عرفی عام و جهات لغوی‌ و هم جهات عرفی خاص و آثاری ‏که بر آن بار می‌شود. همچنین ممکن است یک اصطلاح در قرآن در یک معنا ‏استفاده شود، ولی در روایات معنای دیگری از آن استفاده شود، همة این‌ها باید ‏در اصول منقح شود. تاریخ تدوین لغت، کیفیت نقل و انتقال و سیر تحولات آن، ‏خصائص مدینه، کوفه و بصره در لغت، لغت قرآنی، تحلیل وضع و رابطه لفظ و ‏معنا، معنای هیئات، تفسیر و دسته بندی معانی صیغه‌های امرونهی، مفاهیم، ‏ازجمله مباحثی است که در «ادبیات قانونی» تأثیر به¬سزایی دارد.‏ ادامه دارد👇 🏠@ostadmadadi
💢نظام قانونی فقه و اصول [21] 💠 تدوین زبان عربی سیر تغییر و تحولات زبان عربی نیاز به تحقیق و بررسی دارد؛ خاستگاه ‏عرب در یمن بود و مراحل مختلفی را طی کرده است. درحال حاضر مقداری ‏روی لغت ثمود و تأثیر آن در لغت عرب کار شده است؛ قوم ثمود از سال پانصد قبل از میلاد تا سیصد میلادی - حدود هشتصد سال - وجود داشتند. ‏آنها دارای تمدن عظیمی بودند که حدود دویست سال قبل از آمدن اسلام ‏منقرض شدند. ثمود چون در حجاز بودند، ‏ خیلی از الفاظ آن با الفاظی که در ‏قرآن در مکه آمده تشابه دارد. ‏ تدوین لغت عربی به برکت اسلام تدوین لغت عربی از برکات اسلام است، ما از قبل از اسلام متن عربی ‏نداریم. در عرب حتی یک کتابت قبل از اسلام نداریم و هرچه هست برای بعد ‏از اسلام است، حتی معلقات سبع را نیز مسلمان‌ها نقل کردند، لذا برخی ‏معاصرین در آن مناقشه کردند. همه اشعار جاهلی را مسلمان‌ها نقل کردند. حتی ‏یک بیت شعر از قبل از اسلام نمی‌یابید، بله برخی از راویان آن‌ها مثل اسمعی ‏از اهالی برخی مناطق شعری را به فردی نسبت می‌دهد و او هم به شخص ‏دیگری الی آخر. اگر قرآن نبود عامل وحدتی که الان در دنیای عرب هست، ‏نبود. از آن زمان رساله‌ای از شافعی موجود است که گفته شده برای قرن دوم ‏است. قرآنی هست که احتمال می‌دهند که تاریخ ورق آن، قبل از ولادت ‏پیغمبر (ص) است، تاریخ ورق نه کتابت. تاریخ کتابت برای سال هفتم هجری ‏است. اگر راست باشد این قدیمی‌ترین ورق و خط قرآنی است. دنیای اسلام ‏مکه و مدینه با اینکه تاریخ قدیمی دارند اما در هیچ موزه‌ای در دنیا هیچ اثر ‏خطی از مکه و مدینه که قبل از اسلام چیزی نوشته باشند وجود ندارد. در مصر ‏و چین و ایران، میراث زیادی داریم ولی از مکه و مدینه نداریم. ‏ ظرفیت زبان عربی زبان عربی دارای قابلیت زیادی است؛ در لغت عربی دو ملیون و پانصد ‏هزار واژه مستعمل وجود دارد. درحال حاضر چهار لغت را رکن می‌دانند: ‏عربی و فارسی و ترکی و اردو. اردو لغت فرهنگی نیست و آثار فرهنگی ندارد. ‏آثار علمی در درجه اول عربی است. بعد از عربی، فارسی است که به نظرم از ‏ترکی بیشتر است. در فیزیک و شیمی و طب و نجوم و عرفان و علوم دینی و ‏علوم انسانی، لغت عربی اول است بعد با فاصله زیاد فارسی و ترکی است و ‏بعد با فاصله زیاد اردو است. متکلم زبان اردو شاید بیش از عربی باشد، لکن ‏خیلی اصل و نسب ندارد، مجموعه‌ای است از عربی و فارسی و هندی و... و ‏خیلی فرهنگی نیست. زبان فارسی به لحاظ متکلم گویا از ترکی هم کمتر است ‏و به لحاظ تکلم سوم است. خصلتی که لغت عربی دارد این است که در حال ‏زایش است و روز به روز زیادتر می‌شود. افرادی که غیر عرب‌اند داخل در ‏دنیای عرب می‌شوند، به خلاف لغتی مثل فارسی که این جنبه زایش را ندارد. ‏ ادامه دارد👇 🏠@ostadmadadi
💢نظام قانونی فقه و اصول [21] 💠 تأثیر مذاهب کلامی بر ادبیات عرب لغت و ادبیات عرب بعد از نزاع‌های مذهبی میان شیعه و سنی نوشته شد. ‏برخی گفته‌اند که در اسلام در هیچ مسئله‌ای همچون امامت خون و خونریزی ‏نشد. (‎ ‎‏أعظم خلاف بين الأمة خلاف الإمامة اذ ما سلّ سیف فی الاسلام علی قاعدة دینیة مثل ما سلّ ‏علی الامامة فی کل زمان؛ شهرستانی، الملل و النحل، ج1، ص20‏)‏ ‏ به همین دلیل صرف و نحو که از قرن دوم شروع می‌شود تحت تأثیر ‏مذاهب بود. کوفه به طور کلی شیعه بود و بصره به طور کلی سنی بود. مثلاً ابن ‏هشام چون اشعری است و قائل به وعد و عید نیست در معنای معاوضه آیه «إِنَّ ‏اللَّـهَ اشْتَرَی مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ...»‏ ‎ ‎‏. _(التوبة: ١١١‏)‏ می‌گوید: باء برای ‏سببیت نیست؛ معتزله می‌گویند: هست!.‏ ‏1️⃣ همچنین معنای باء را در آیه «وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکم‏ وَ أَرْجُلَکمْ»‏ (المائدة: ٦‏)‏ به گونه‌ای معنا ‏کردند که با فتوای خودشان سازگار باشد.‏ 2️⃣‏. ‏در روایات ما آمده است؛ «فَعَرَفْنَا ‏حِینَ قَالَ: «بِرُؤُسِکمْ» أَنَّ الْمَسْحَ بِبَعْضِ الرَّأْسِ؛ لِمَکانِ الْبَاء»3️⃣ چون ماده «مَسَحَ» ‏نیازی به باء ندارد و خودش متعدی می‌شود: «وامسحو رئوسکم»؛ اینجا که باء ‏آمده است باید نکته‌ای باشد و آن اینکه مسح بخشی از سر مراد است، بلکه ‏وقوع مسح علی الرأس مراد است. نظر به ایقاع المسح است نه اینکه تمام سر ‏مقصود باشد لذا آمده است «وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکم‏ وَ أَرْجُلَکمْ إِلَی الْکعْبَین‏» غیر از ‏‏«فَاغْسِلُوا وُجُوهَکمْ وَ أَیدِیکم‏» است که کل آن باید شسته شود. در تیمم هم باء ‏آمده است که نکته هردو یکی است؛ «فَامْسَحُوا بِوُجُوهِکمْ وَ أَیدِیکمْ مِنْهُ» ( النساء: ٤٣‏)‏ ‏.‏ 1️⃣ ‏.««ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِمَا کنتُمْ تَعْمَلُونَ» النحل: ٣٢، و انما لن نقدرها باء السببیه کما قال المعتزله و ‏کما قال الجمیع فی: «لن یدخل احدکم الجنه بعمله» مغنی اللبیب عن کتب الاعاریب، ج2، ص133‏ 2️⃣‏. «الحادی عشر: التبعیض ... قیل و منه «وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکم» و الظاهر ان الباء فیهن للالصاق، و ‏قیل: هی فی آیه الوضوء للاستعانه، و إن فی الکلام حذفاً و قلباً، فان «مسح» یتعدّی الی المزال عنه ‏بنفسه، و الی المزیل بالباء، فالاصل: امسحوا رئوسکم بالماء» مغنی اللبیب عن کتب الاعاریب، ج2، ‏ص140 3️⃣‏«عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ، عَنْ أَبِيهِ؛ وَ مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ، عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ جَمِيعاً، عَنْ حَمَّادِ بْنِ ‏عِيسی‏، عَنْ حَرِيزٍ، عَنْ زُرَارَةَ، قَالَ‏: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ (ع): أَ لَاتُخْبِرُنِي مِنْ أَيْنَ عَلِمْتَ‏، وَ قُلْتَ: «إِنَّ ‏الْمَسْحَ بِبَعْضِ الرَّأْسِ، وَ بَعْضِ الرِّجْلَيْنِ؟».‏ فَضَحِک، ثُمَّ قَالَ: «يَا زُرَارَةُ، قَالَ‏ رَسُولُ اللَّهِ (ص)، وَ نَزَلَ بِهِ الْکتَابُ مِنَ اللَّهِ؛ لِأَنَّ اللَّهَ- عَزَّ وَ جَلَّ- يَقُولُ: ‏‏«فَاغْسِلُوا وُجُوهَکمْ» فَعَرَفْنَا أَنَّ الْوَجْهَ کلَّهُ يَنْبَغِي‏ أَنْ يُغْسَلَ‏، ثُمَّ قَالَ: «وَ أَيْدِيَکمْ إِلَی الْمَرافِقِ‏» ثُمَّ فَصَّلَ ‏بَيْنَ الْکلَامِ‏، فَقَالَ: «وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکمْ» فَعَرَفْنَا حِينَ قَالَ: «بِرُؤُسِکمْ‏» أَنَّ الْمَسْحَ بِبَعْضِ الرَّأْسِ‏؛ لِمَکانِ ‏الْبَاءِ، ثُمَّ وَصَلَ الرِّجْلَيْنِ بِالرَّأْسِ، کمَا وَصَلَ الْيَدَيْنِ بِالْوَجْهِ، فَقَالَ: «وَ أَرْجُلَکمْ إِلَی الْکعْبَيْنِ» فَعَرَفْنَا حِينَ ‏وصل‌ها بِالرَّأْسِ أَنَّ الْمَسْحَ عَلی‏ بعض‌ها، ثُمَّ فَسَّرَ ذلِک رَسُولُ اللَّهِ (ص) لِلنَّاسِ، فَضَيَّعُوهُ‏، ثُمَّ قَالَ: «فَلَمْ ‏تَجِدُوا ماءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيداً طَيِّباً فَامْسَحُوا بِوُجُوهِکمْ وَ أَيْدِيکمْ مِنْهُ» فَلَمَّا وَضَعَ الْوُضُوءَ إِنْ لَمْ تَجِدُوا ‏الْمَاءَ، أَثْبَتَ بَعْضَ‏ الْغَسْلِ مَسْحاً؛ لِأَنَّهُ قَالَ: «بِوُجُوهِکمْ‏» ثُمَّ وَصَلَ بِهَا «وَ أَيْدِيَکمْ» ثُمَّ قَالَ: «مِنْهُ‏» أَيْ مِنْ ‏ذلِک التَّيَمُّمِ؛ لِأَنَّهُ عَلِمَ أَنَّ ذلِک أَجْمَعَ‏ لَمْ يَجْرِ عَلَی الْوَجْهِ؛ لِأَنَّهُ يَعْلَقُ‏ مِنْ ذلِک‏ الصَّعِيدِ بِبَعْضِ الْکفِّ، وَ ‏لَايَعْلَقُ بِبَعْضِهَا، ثُمَّ قَالَ: «ما يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ‏ عَلَيْکمْ‏ مِنْ حَرَجٍ» وَ الْحَرَجُ الضِّيقُ». کافي، ج‏5، ص: 96‏ ادامه دارد👇 🏠@ostadmadadi