💢نظام قانونی فقه و اصول [19]
💠 انسجام و تسانخ در «فضای قانونی»
از ویژگیهای «فضای قانونی»، ترابط و تسانخ قانونی است. در ادبیات «عبد و مولا» تسانخ قانونی کاملاً رعایت نمیشود لذا در اصول موجود نسبت ادله حداکثر با «تخصیص، تخصص، حکومت و ورود» و یا «ضد» و «مقدمه واجب» و... ملاحظه شده است، اما «ترابط قانونی» در کل شریعت برقرار است به گونهای که «یفسّر بعضه بعضاً». امروزه در قوانین اجتماعی دادگاه قانون اساسی و امثال آن قرار می¬دهند تا تنافی بین قوانین برداشته شود، چون معتقدند قانون روحی دارد که هماهنگ است تا بتواند در طول زمان جاری باشد.
هماهنگی و انسجام کتاب و سنت بهعنوان مرجع امت تا روز قیامت
این هماهنگی بر محور ثقلین پدید میآید و حدیث ثقلین ناظر به همین حرف است.1️⃣ معنای این حدیث آن است که مرجعیت کتاب و سنت باید تا قیام قیامت باشد. ما معتقدیم: «إِنَّ کلَامَ آخِرِنَا مِثْلُ کلَامِ أَوَّلِنَا وَ کلَامَ أَوَّلِنَا مُصَادِقٌ لِکلَامِ آخِرِنَا»، این با روح واحد و تسانخ قانونی می¬سازد. قبلش دارد: «فَلَا تَقْبَلُوا عَلَینَا خِلَافَ الْقُرْآنِ، فَإِنَّا إِنْ تَحَدَّثْنَا حَدَّثْنَا بِمُوَافَقَةِ الْقُرْآنِ وَ مُوَافَقَةِ السُّنَّةِ»،2️⃣ یعنی مجموع کتاب و سنت دارای روح واحدند.
عدم هماهنگی و انسجام میان فرامین مولا به عبد
در فضای «عبد و مولا» لازم نیست که اوامر مولا و اعتباراتش انسجام داشته باشد؛ ممکن است صبح چیزی بگوید و شب چیز دیگری بگوید، به عبد ربطی ندارد. در این فضا، تأخیر و کوتاهی در انجام اوامر مولا مستلزم عقوبت است و معیار عقوبت به حسب نظر مولاست. اما در «نظام قانونی» میبایست نوعی انسجام و هماهنگی میان قوانین باشد درحالیکه در نظام «عبد و مولا» چنین نیست و مثلاً به مولا نمیگویند: شما از این لحظهای که عبد را خریدی تا مدت سیسال که میخواهی او را نگهداری کنی باید یک قانون منسجم برایش بریزی و الآن با سی سال بعد هماهنگ باشد! ولی «نظام قانونی» باید منسجم باشد.
#نظام_قانونی
1️⃣ . «در کتاب موطأ دارد: «ترکت فيکم أمرين لن تضلّوا ما مسکتم بهما: کتاب الله وسنة نبيّه» (الموطأ، ج 2، ص 899، ح 3.) در صحیح مسلم «کتاب الله وعترتي» است و برخی فقرات را ندارد؛ «...، وأنا تارک فيکم ثقلين أوّلهما کتاب الله فيه الهدی والنور، فخذوا بکتاب الله واستمسکوا به، فحثّ علی کتاب الله ورغّب فيه ثمّ قال: وأهل بيتي، أُذکرکم الله في أهل بيتي، أُذکرکم الله في أهل بيتي، أُذکرکم الله في أهل بيتي.» (صحيح مسلم، ج 7، ص 123.) واضح است به خاطر ترس از حکومت هرکس تکه¬ای را حذف کرده است!»
2️⃣رجال الکشي - إختيار معرفة الرجال، ص: 224»
🏠@ostadmadadi
💢نظام قانونی فقه و اصول [20]
💠 ابتنای فضای «عبد و مولا» بر مالکیت مولا بر عبد
نکتة اساسی و زیربنایی در این گفتمان، اعتبار مملوکیت ذات عبد برای مولا است که به سبب آن افعال عبد نیز ملک مولا میشود و درنتیجه تصرفاتش محدود میگردد. مرحوم علامه طباطبایی; در تحلیل «امر» فرمود: عبد توسعۀ وجودی مولاست. 1️⃣ این حرف با نظام «عبد و مولا» سازگار است.
ابتنای قانون و شریعت در «نظام قانونی» بر «مصالح و مفاسد واقعی» و در «فضای عبد و مولا» بر «اراده مولا»
در فضای «عبد و مولا» منشأ قانونگذاری ارادة مولاست اما در «فضای قانونی» منشأ قانونگذاری وجود مصالح نفس الأمری و ملاکات واقعی است. البته ارادة «ولایی» در قانون وجود دارد و منشأ جعل میشود اما اولاً این ولایت به معنای مالکیت بر عباد نیست و ثانیاً قانون را عوض نمیکند که آن را طبق ارادة مولا کند به این معنا که مولا یک روز چیزی بگوید و روز دیگر چیز دیگری بگوید. روح اساسی قانون، انفصال قانون از شخصیت مقنن است. برخی تفکرات غربی مثل روح القوانین، سه مؤلفه را از شخص شاه جدا کردند: یک؛ «قانونگذاری»، دوم؛ «اجرا» و سوم؛ «رفع خصومت و ایجاد عدالت». مرحوم نائینی; در رسالة تنبیه الأمه که در اثبات مشروطیت نوشته است اولین مطلبی را که در رساله شروع میکند این است که شاه سایة خدایی پیدا کرده است که «لَا یسْأَلُ عَمَّا یفْعَلُ وَهُمْ یسْأَلُونَ» . (تنبیه الامه و تنزیله المله، ص41)
تخلف در فضای «عبد و مولا» ظلم به مولاست و در «نظام قانونی» ظلم به خود
در «نظام قانونی» ظلم بر قانون یا ظلم بر مولا مطرح نیست، چون مولایی فرض نمیشود، بلکه اگر کسی تخلف کرد ظلم به خودش کرده است. اگر در نظام قانونی گفتند: پول بدهید تا جاده را آسفالت کنیم و شما ندادید این ظلمی است که به خودتان و به جامعه برمیگردد. لذا این مطلب که در کفایه در باب تجری آمده است: «ذمه علی تجریه و هتکه لحرمة مولاه و خروجه عن رسوم عبودیت»؛ (کفاية الأصول، ص: 259) اولاً خود تجری محل کلام است که بحث اصولی است یا کلامی؟ و ظاهرش کلامی است که نکاتی هم در اصول دارد. ثانیاً ایشان حرمت تجری را از باب ظلم بر مولا آورده است که این، مبتنی بر دیدگاه «عبد و مولا» است. در «فضای قانونی»، ظلم به شارع بی معنا است؛ «وَمَا ظَلَمُونَا وَلَـکن کانُوا أَنفُسَهُمْ یظْلِمُونَ».
بنابراین دو زیربنای فکری متفاوت وجود دارد؛ تفسیر «فضای قانونی» شریعت را مبتنی بر مواد قانونی که امروزه متعارف زندگی ما است تفسیر میکند؛ در این صورت قانون را پرتو شخصیت مولا نمیدانند بلکه قانون را پرتو واقعیت و مصلحت خود مردم میدانند و بحث ظلم بر مولا و دولت و رئیس جمهور و امثال آن مطرح نیست!
اساساً عبد و انسان در مرحلهای نیست که با مولا (شارع مقدس) قابل قیاس باشد که مثلاً به او اهانت یا ظلم کند. بشر در روابط اجتماعی، به کمتر از مولای حقیقی خودش هم اهانت نمیکند، مثلاً اگر کسی به یک شعر سعدی توهین کند، مردم او را مسخره میکنند و کسی نمیگوید به سعدی ظلم واقع شد. اگر سعدی قابل مسخره کردن نیست، خدای متعال به طریق اولی قابل اهانت نیست. تمسخر، اهانت، ظلم و تعدی بر مولا، همگی در تفسیر فضای «عبد و مولا» است. ریشه حقوقی تفاوت «فضای قانونی» با فضای «عبد و مولا» این است که انسان کیش و پرتو شخصیت مولا نیست.
#نظام_قانونی
1️⃣«امر و خواستن کاری از دیگری چنانکه با تأمل به دست میآید بستگی دادن خواست و ربط دادن اراده است به فعل دیگری، و چون به حسب واقع اراده هر فرد مرید جز به فعل خود یعنی حرکات عضلانی خود تعلق نمیگیرد و همچنین فعل دیگری نیز جز به اراده خودش به جای دیگر متعلق نمیشود ناچار تعلق دادن مرید، اراده خودش را به فعل غیر جز دعوی و اعتبار، صورت دیگری نخواهد داشت و از این روی همین اعتبار تعلق اراده، ارتباط مستقیم به اعتبار «ریاست» دارد که به معنای «توسعه دادن وجود خود، و دیگران را جزء وجود خود نمودن» تقسیر نمودیم و در نتیجه باید گفت که در مورد امر، شخص آمر مأمور را جزء وجود خود و به منزله عضو فعال خود قرار میدهد...» اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج2، ص221.
🏠@ostadmadadi
💢نظام قانونی فقه و اصول [21]
💠 تحلیل از ادبیات و الفاظِ بیان و ابراز قانون در «ادبیات قانونی»
مراد از «ادبیات قانونی»، ادبیات و الفاظی است که در مقام ابراز و تعبیر قانونی به کار برده میشود. در علم اصول، در «مباحث الفاظ» به ادبیات قانونی پرداخته و از مباحثی همچون صیغة افعَل و لا تفعل، و مادة امرونهی و... بحث کردهاند، ولی بعدها ملتفت شدند که موارد دیگری هم هست و ادبیات قانونی در تشریع عرض عریضی دارد و چنین نیست که واحد و یکنواخت باشد؛ تعابیر مختلفی مثل «لِلَّـهِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیتِ»، «وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلَّـهِ»، «أَقِیمُوا الصَّلَاةَ» و «الْمُؤْمِنُونَ عِنْدَ شُرُوطِهِم» داریم. لذا مجموعهای که نامش را «ادبیات قانونی» در مجموعه احکام فقهی گذاشتیم بسیار گسترده است و بیش از این مقداری است که در کتب اصول گفته شده است و معتقدیم که در تنقیح مباحث اصول باید همة اینها در «مباحث الفاظ» از جهات مختلف بررسی شود؛ هم جهات عرفی عام و جهات لغوی و هم جهات عرفی خاص و آثاری که بر آن بار میشود. همچنین ممکن است یک اصطلاح در قرآن در یک معنا استفاده شود، ولی در روایات معنای دیگری از آن استفاده شود، همة اینها باید در اصول منقح شود. تاریخ تدوین لغت، کیفیت نقل و انتقال و سیر تحولات آن، خصائص مدینه، کوفه و بصره در لغت، لغت قرآنی، تحلیل وضع و رابطه لفظ و معنا، معنای هیئات، تفسیر و دسته بندی معانی صیغههای امرونهی، مفاهیم، ازجمله مباحثی است که در «ادبیات قانونی» تأثیر به¬سزایی دارد.
ادامه دارد👇
#نظام_قانونی
#ادبیات_قانونی
🏠@ostadmadadi
💢نظام قانونی فقه و اصول [21]
💠 تدوین زبان عربی
سیر تغییر و تحولات زبان عربی نیاز به تحقیق و بررسی دارد؛ خاستگاه عرب در یمن بود و مراحل مختلفی را طی کرده است. درحال حاضر مقداری روی لغت ثمود و تأثیر آن در لغت عرب کار شده است؛ قوم ثمود از سال پانصد قبل از میلاد تا سیصد میلادی - حدود هشتصد سال - وجود داشتند. آنها دارای تمدن عظیمی بودند که حدود دویست سال قبل از آمدن اسلام منقرض شدند. ثمود چون در حجاز بودند، خیلی از الفاظ آن با الفاظی که در قرآن در مکه آمده تشابه دارد.
تدوین لغت عربی به برکت اسلام
تدوین لغت عربی از برکات اسلام است، ما از قبل از اسلام متن عربی نداریم. در عرب حتی یک کتابت قبل از اسلام نداریم و هرچه هست برای بعد از اسلام است، حتی معلقات سبع را نیز مسلمانها نقل کردند، لذا برخی معاصرین در آن مناقشه کردند. همه اشعار جاهلی را مسلمانها نقل کردند. حتی یک بیت شعر از قبل از اسلام نمییابید، بله برخی از راویان آنها مثل اسمعی از اهالی برخی مناطق شعری را به فردی نسبت میدهد و او هم به شخص دیگری الی آخر. اگر قرآن نبود عامل وحدتی که الان در دنیای عرب هست، نبود. از آن زمان رسالهای از شافعی موجود است که گفته شده برای قرن دوم است. قرآنی هست که احتمال میدهند که تاریخ ورق آن، قبل از ولادت پیغمبر (ص) است، تاریخ ورق نه کتابت. تاریخ کتابت برای سال هفتم هجری است. اگر راست باشد این قدیمیترین ورق و خط قرآنی است. دنیای اسلام مکه و مدینه با اینکه تاریخ قدیمی دارند اما در هیچ موزهای در دنیا هیچ اثر خطی از مکه و مدینه که قبل از اسلام چیزی نوشته باشند وجود ندارد. در مصر و چین و ایران، میراث زیادی داریم ولی از مکه و مدینه نداریم.
ظرفیت زبان عربی
زبان عربی دارای قابلیت زیادی است؛ در لغت عربی دو ملیون و پانصد هزار واژه مستعمل وجود دارد. درحال حاضر چهار لغت را رکن میدانند: عربی و فارسی و ترکی و اردو. اردو لغت فرهنگی نیست و آثار فرهنگی ندارد. آثار علمی در درجه اول عربی است. بعد از عربی، فارسی است که به نظرم از ترکی بیشتر است. در فیزیک و شیمی و طب و نجوم و عرفان و علوم دینی و علوم انسانی، لغت عربی اول است بعد با فاصله زیاد فارسی و ترکی است و بعد با فاصله زیاد اردو است. متکلم زبان اردو شاید بیش از عربی باشد، لکن خیلی اصل و نسب ندارد، مجموعهای است از عربی و فارسی و هندی و... و خیلی فرهنگی نیست. زبان فارسی به لحاظ متکلم گویا از ترکی هم کمتر است و به لحاظ تکلم سوم است. خصلتی که لغت عربی دارد این است که در حال زایش است و روز به روز زیادتر میشود. افرادی که غیر عرباند داخل در دنیای عرب میشوند، به خلاف لغتی مثل فارسی که این جنبه زایش را ندارد.
ادامه دارد👇
#نظام_قانونی
#ادبیات_قانونی
🏠@ostadmadadi
💢نظام قانونی فقه و اصول [21]
💠 تأثیر مذاهب کلامی بر ادبیات عرب
لغت و ادبیات عرب بعد از نزاعهای مذهبی میان شیعه و سنی نوشته شد. برخی گفتهاند که در اسلام در هیچ مسئلهای همچون امامت خون و خونریزی نشد. ( أعظم خلاف بين الأمة خلاف الإمامة اذ ما سلّ سیف فی الاسلام علی قاعدة دینیة مثل ما سلّ علی الامامة فی کل زمان؛ شهرستانی، الملل و النحل، ج1، ص20) به همین دلیل صرف و نحو که از قرن دوم شروع میشود تحت تأثیر مذاهب بود. کوفه به طور کلی شیعه بود و بصره به طور کلی سنی بود. مثلاً ابن هشام چون اشعری است و قائل به وعد و عید نیست در معنای معاوضه آیه «إِنَّ اللَّـهَ اشْتَرَی مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ...» . _(التوبة: ١١١) میگوید: باء برای سببیت نیست؛ معتزله میگویند: هست!. 1️⃣
همچنین معنای باء را در آیه «وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکم وَ أَرْجُلَکمْ» (المائدة: ٦) به گونهای معنا کردند که با فتوای خودشان سازگار باشد. 2️⃣.
در روایات ما آمده است؛ «فَعَرَفْنَا حِینَ قَالَ: «بِرُؤُسِکمْ» أَنَّ الْمَسْحَ بِبَعْضِ الرَّأْسِ؛ لِمَکانِ الْبَاء»3️⃣ چون ماده «مَسَحَ» نیازی به باء ندارد و خودش متعدی میشود: «وامسحو رئوسکم»؛ اینجا که باء آمده است باید نکتهای باشد و آن اینکه مسح بخشی از سر مراد است، بلکه وقوع مسح علی الرأس مراد است. نظر به ایقاع المسح است نه اینکه تمام سر مقصود باشد لذا آمده است «وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکم وَ أَرْجُلَکمْ إِلَی الْکعْبَین» غیر از «فَاغْسِلُوا وُجُوهَکمْ وَ أَیدِیکم» است که کل آن باید شسته شود. در تیمم هم باء آمده است که نکته هردو یکی است؛ «فَامْسَحُوا بِوُجُوهِکمْ وَ أَیدِیکمْ مِنْهُ» ( النساء: ٤٣) .
1️⃣ .««ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِمَا کنتُمْ تَعْمَلُونَ» النحل: ٣٢، و انما لن نقدرها باء السببیه کما قال المعتزله و کما قال الجمیع فی: «لن یدخل احدکم الجنه بعمله» مغنی اللبیب عن کتب الاعاریب، ج2، ص133
2️⃣. «الحادی عشر: التبعیض ... قیل و منه «وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکم» و الظاهر ان الباء فیهن للالصاق، و قیل: هی فی آیه الوضوء للاستعانه، و إن فی الکلام حذفاً و قلباً، فان «مسح» یتعدّی الی المزال عنه بنفسه، و الی المزیل بالباء، فالاصل: امسحوا رئوسکم بالماء» مغنی اللبیب عن کتب الاعاریب، ج2، ص140
3️⃣«عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ، عَنْ أَبِيهِ؛ وَ مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ، عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ جَمِيعاً، عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسی، عَنْ حَرِيزٍ، عَنْ زُرَارَةَ، قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ (ع): أَ لَاتُخْبِرُنِي مِنْ أَيْنَ عَلِمْتَ، وَ قُلْتَ: «إِنَّ الْمَسْحَ بِبَعْضِ الرَّأْسِ، وَ بَعْضِ الرِّجْلَيْنِ؟».
فَضَحِک، ثُمَّ قَالَ: «يَا زُرَارَةُ، قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص)، وَ نَزَلَ بِهِ الْکتَابُ مِنَ اللَّهِ؛ لِأَنَّ اللَّهَ- عَزَّ وَ جَلَّ- يَقُولُ: «فَاغْسِلُوا وُجُوهَکمْ» فَعَرَفْنَا أَنَّ الْوَجْهَ کلَّهُ يَنْبَغِي أَنْ يُغْسَلَ، ثُمَّ قَالَ: «وَ أَيْدِيَکمْ إِلَی الْمَرافِقِ» ثُمَّ فَصَّلَ بَيْنَ الْکلَامِ، فَقَالَ: «وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکمْ» فَعَرَفْنَا حِينَ قَالَ: «بِرُؤُسِکمْ» أَنَّ الْمَسْحَ بِبَعْضِ الرَّأْسِ؛ لِمَکانِ الْبَاءِ، ثُمَّ وَصَلَ الرِّجْلَيْنِ بِالرَّأْسِ، کمَا وَصَلَ الْيَدَيْنِ بِالْوَجْهِ، فَقَالَ: «وَ أَرْجُلَکمْ إِلَی الْکعْبَيْنِ» فَعَرَفْنَا حِينَ وصلها بِالرَّأْسِ أَنَّ الْمَسْحَ عَلی بعضها، ثُمَّ فَسَّرَ ذلِک رَسُولُ اللَّهِ (ص) لِلنَّاسِ، فَضَيَّعُوهُ، ثُمَّ قَالَ: «فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيداً طَيِّباً فَامْسَحُوا بِوُجُوهِکمْ وَ أَيْدِيکمْ مِنْهُ» فَلَمَّا وَضَعَ الْوُضُوءَ إِنْ لَمْ تَجِدُوا الْمَاءَ، أَثْبَتَ بَعْضَ الْغَسْلِ مَسْحاً؛ لِأَنَّهُ قَالَ: «بِوُجُوهِکمْ» ثُمَّ وَصَلَ بِهَا «وَ أَيْدِيَکمْ» ثُمَّ قَالَ: «مِنْهُ» أَيْ مِنْ ذلِک التَّيَمُّمِ؛ لِأَنَّهُ عَلِمَ أَنَّ ذلِک أَجْمَعَ لَمْ يَجْرِ عَلَی الْوَجْهِ؛ لِأَنَّهُ يَعْلَقُ مِنْ ذلِک الصَّعِيدِ بِبَعْضِ الْکفِّ، وَ لَايَعْلَقُ بِبَعْضِهَا، ثُمَّ قَالَ: «ما يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْکمْ مِنْ حَرَجٍ» وَ الْحَرَجُ الضِّيقُ». کافي، ج5، ص: 96
ادامه دارد👇
#نظام_قانونی
#ادبیات_قانونی
🏠@ostadmadadi