بسم الله الرحمن الرحیم
صدق
اول هر منبر و کتاب و رساله
زینت نام بلند توست قباله
از تو نوشتند سالیان و نگنجید
شرح حدیث تو در هزار مقاله
چشم همه بوده بر جمال تو روشن
عقل بشر مانده در علوم تو واله
ماه شب تار دین تویی و کشیدهست
نور خداوند گرد روی تو هاله
هرکه ندارد تو را، یقین که همیشه
از طرف چاه رفته است به چاله
آنچه کلام تو بود؛ تالی قرآن
آنچه نبود از تو؛ نیست غیر زباله
عشق تو در شیعه ارث نسلبهنسل است
بندهی عشقیم ما سلالهسلاله
عالم دهر است هرکسی که بنوشد
از اقیانوس علم تو دوپیاله
هرچه نوشتیم از مقام تو کم بود
از تو سرودن نمیرسد به اطاله
غربت تو رازدار داغ مدینهست
لعن خدا باد بر مذاهب ضاله
صحن تو خاکی شدهست، حکمتش این بود
تا که بروید به خاک پاک تو لاله
شامل لطف خدا شدهست هرآنکس
سر بدهد در عزای جدّ تو ناله
هاتفی از غیب در حوالی روضه
داد دلم را به این گریز حواله؛
«نای دویدن به پای اسب ندارند...
پیر محاسن سفید و طفل سهساله»
منتقم اهلبیت میرسد از راه
وعدهی صدق خداست _جَلَّجَلالِه _
#مجتبی_خرسندی
#امام_زمان
#امام_صادق_علیهالسلام
📝گروه ادبی یاقوت سرخ
@Yaqoote_sorkh
@Mojtaba_khorsandi
آنها که شاعر را کشیدند
ناصر فیض در استقبال از غزل سیدرضا محمدی – شاعر افغان
***
هوای گشت زدن تا گذر کشید مرا
از انزوای سکوتم به در کشید مرا
به شوق گشت زدن با تو بود باور کن
به خویش جاذبه شهر اگر کشید مرا
تو زود خسته شدی بُردمت کناری دنج
و سایه سار درختی به بر کشید مرا
پدر، پسر - دو گدا - آمدند جانب ما
پدر کشید تو را و پسر کشید مرا
زدم به دستش و دستش رها شد اما باز
پسر کشید تو را و پدر کشید مرا
تو را کشید ولی ناگهان رهایت کرد
پسر به جای تو بار دگر کشید مرا
همینکه عازم رفتن شدیم آن پسرک
دوباره آمد و از پشت سر کشید مرا
به خانه آمده بودیم زنگ در زده شد
صدای آن دو گدا پشت در کشید مرا
همینکه لنگه در باز شد پدر از خشم
به فحشهای بد از هر نظر کشید مرا
من از خجالت خود آب میشدم که پسر
شبیه کاسه آبی به سر کشید مرا
از این حکایت مهمل نتیجه میگیریم
پسر به جای پدر بیشتر کشید مرا
ناصر فیض
شلنگ ساز...
تاريخ ما پر است پر از دنگ وفنگ ساز
تاريخ پا شكسته ي تيمور لنگ ساز
تاريخي از فرازوفرودوفراروفتح
تاريخ بي كلاس سلاطين جنگ ساز
ديگر در انتظار كدامين طبابتي
وقتي كه پاستور شده باشد سرنگ ساز
حالا كه شغل ها شده كلا تخصصي
بايد شلنگ ساز نباشد كلنگ ساز
ميدان محسني ست مكانش نه دهلران ..
خياط كرد خبره ي شلوار تنگ ساز!
گيرم كه شعر اسلحه شاعر چه مي كند
وقتي كه يك فشنگ ندارد تفنگ ساز
در دره اي به وسعت خميازه هاي شهر
بر خورده ام ميان گروهي جفنگ ساز
دارم سري كه لامپ بر آن غبطه مي خورد
دارم دلي چو آينه اما نه زنگ ساز
اين كليه ها كه من وسطش ايستاده ام
هستند از جواني من سنگ ساز
با بودن شلنگ چرا دق نمي كند
بيچاره ي فلك زده ي لولهنگ ساز
بيچاره فلك زده لولهنگ ساز
از دست اين جماعت خيلي شلنگ ساز
آنجا موقتا سر جايش نشسته بود
در بيت هاي پيش تر از اين شلنگ ساز
ديدم شلنگ ها همه هم قطر نيستند
كردم سه بار قافيه ام را شلنگ ساز
يا مرحمت كنيد به من يك دو قافيه
يا ميروم دوباره سراغ شلنگ ساز
بعد از شلنگ ساز كه فوقا اشاره شد
نوبت رسيده به بعد از شلنگ ساز
بعد از شلنگ ساز كه تكرار آن بس است
رفتم به كار خانه ي الا كلنگ ساز
الا كلنگ ساز كه عمرش دراز نيست
ديدم نشسته باز كنارش شلنگ ساز
كابوس اين شلنگ رهايم نمي كند
تف بر شلنگ باد و تفو بر شلنگ ساز
اين شعر با تمام مشاغل كه هست توش
تقديم مي شود به جناب شلنگ ساز
ناصر فیض
سید حمیدبرقعی مجلس استاد مجاهدی.m4a
7.49M
سید حمید برقعی
در محضر استاد مجاهدی
انجمن محیط
از ما نه سطر مانده و نه عنوان
11.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شعرخوانی علوی #محسن_قاسمی_غریب
در اختتامیه جشنواره شعر نمی از یمی...
نخستین جشنواره غدیرانه - قم
کانال اشعار؛
@mohsenghasemi110
بسم الله الرحمن الرحیم
به بهانه ۲۹ اردیبهشت ماه سالروز تولد استاد
و برادر بزرگوارم آقا #محسن_قاسمی_غریب
غریب
غبار دلهره را از دلم تکاند غریب
مرا بهباور شاعرشدن رساند غریب
غریب و بیهدف و خسته راه میرفتم
مرا بهشوق بهسمت هدف دواند غریب
هزارصنعت شعری تازه را دیدم
همین که باز برایم قصیده خواند غریب
چهزود رفت هنرهای دیگر از یادش
به هرکه مزهای از شعر را چشاند غریب
شکار تیر خیالش شدند مضمونها
همینکه در گذری تور گستراند غریب
به ناخدایی کشتی سبک هندی شعر
رسید و یکتنه تا آفتاب راند غریب
کنار حجرهی پروین به رغم خلوت خویش
چقدر شاعر و استاد! پروراند غریب
همیشه واسطهی آشنایی همه بود
اگرچه در همه عمرش غریب ماند، غریب!
#مجتبی_خرسندی
#اخوانیه
کانال اشعار محسن قاسمی غریب ؛
@mohsenghasemi110
@Mojtaba_khorsandi
شهادت را «رجاایی» داشت، پس آخر «بهشتی» شد
ندیدم هیچکس مثل «رییسی»، «باهنر» باشد
#مجتبی_خرسندی
#رئیسی
#شهید_جمهور
@Mojtaba_khorsandi
#سید_شهیدان_خدمت
#شهید_جمهور
هرچند شهادت هنرِ مردان است
اما خبر رفتنشان سوزان است
هر لحظه عبادتِ تو خدمت بود و
محرابِ شهادتِ تو هم میدان است!