به قصد خودکشی از پرتگاه آسمان افتاد
تشنج کرد گوشی، از لب میز استکان افتاد
زبان باد بند آمد دهان پنجره وا ماند
تن دیوار ها لرزید پرده از تکان افتاد
میان شاخه ها و ریشه هایش اختلافی بود
تبر پادرمیانی کرد اَفرای جوان افتاد
_
غبارِ در هوا از آهِ خاک از آهِ آجر بود
و قطره قطره اشک از چشمهای ناودان افتاد
زمان با پای لنگ از روی نعش ظهر رد میشد
غذایی روی دست بقچه ماند و از دهان افتاد
به حدی داستان زندگی بالا و پایین داشت
که زیر بار سنگینش فشار قهرمان افتاد
_
جهانِ دردها دور سرش چرخید و هی چرخید
و هی چرخید و یک بنّای پیر از نردهبان افتاد
_
زبان وا کرد گوشی، پاسخ فرزند او را داد
الو بابایتان افتاد..نان افتاد.. جان افتاد...
_
#علی_فرزانه_موحد
۹۹/۲/۲۴
گوشی بی تماس در اوج طاقچه
لرزید و خویش را آویخت از پیریز
#میثم_داودی
این شعر را تقدیم دوستی میکنم که بالای ده سال زندگی و جوانی خودش را وقف پدر قطع نخاعی خود کرده و از زمانی که پدر بنّایش اینطور شد همیشه و همیشه غمی عجیب در صورت اوست
چند روز پیش ازش پرسیدم فلانی چهل سالت شدا نمیخای ازدواج کنی فقط یک جمله گفت که کلی درد تو همین یک جملهست "کی بابامو نگه داره"
کاش روم میشد تگش کنم بگم داداش من که کاری که از دستم نمیاد برات انجام بدم فقط تونستم اینو برات😔 بنویسم کاش دنیا جای بهتری بود..
┏━━━🍃🌺🍃━━━┓
@ostadmojahedi
┗━━━🍂━
16.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قلب آن است که لبریز محبت باشد
تا ابد خانۀ اولاد علی قلب من است
#سیدحمیدرضابرقعی
┏━━━🍃🌺🍃━━━┓
@ostadmojahedi
┗━━━🍂━
۲۹ آبان ۱۳۹۷
پیاز نصف شده ، بغض آشپزخانه
و اشک رنده ی تیز هزار دندانه
لباسشویی و دلشوره های معمولش
«که باز کف به لب آورده است دیوانه »
سکوت تلوزیون در سیاهی مطلق!
به شب رسیده یک صبح ناامیدانه
برنج نام همان گریه ی رسوب شده ست
که خورده است پلوپز از آن دو پیمانه
صدای زنگ در نیمه باز یخچال و
زنی که یخ زده بر میز ، دست بر چانه
نشسته است پریشان ، فقط می اندیشد
به تار موی سفید نشسته بر شانه
به دخترانگی و آشنایی اش با خویش
_چقدر آینه با او شده ست بیگانه_
به اینکه دور خودش پیله بافته ، او که
تمام عمر صدایش زدند پروانه
به آزمایش نازایی اش که هرهفته
پرینت می شود از شرمگاه رایانه .
صدای چرخش بغض کلید را در قفل
شنید و اشک خودش را نشاند ، دزدانه
رسید شوهرش از راه ، شاخه گل در دست
و عطر خنده دوباره شکفت در خانه !
#میثم_داودی
.....................
ز نعره کف به لب آورده رود دیوانه
هراز ، اشتر مست هزار کوهانه
حسین منزوی
┏━━━🍃🌺🍃━━━┓
@ostadmojahedi
┗━━━🍂━
meisamdavodi.mp3
5.13M
"بی حواس"
شعر و دکلمه: #میثم_داودی
┏━━━🍃🌺🍃━━━┓
@ostadmojahedi
┗━━━🍂━
خوش است توبه کنم با تو از گناه نکردن
که اشتباه بزرگی ست اشتباه نکردن
به اشک موی تو را ریسه ستاره کشیدن
و در حوالی رویت ، هوای ماه نکردن
اگر مرا قفس آغوش گرم و نرم تو باشد
چگونه فرصت پرواز را تباه نکردن؟
ولی تو نیستی و کار هر شبم شده با بغض
به هیچ چیز به جز عکس تو نگاه نکردن
میان این همه دیوار، ای نسیم، برایت
مباد پنجره ای باز رو به راه نکردن
چنین که خون مرا بی تو کرده است به شیشه
علیه آینه سخت است کودتآه نکردن
به قدر پلک به هم بستنی بیا و بیاندیش
به روزگار مرا بیش از این سیاه نکردن
#میثم_داودی
┏━━━🍃🌺🍃━━━┓
@ostadmojahedi
┗━━━🍂━
8.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خبر آمدنت آمده از راه
بیا
#مجتبی_خرسندی
┏━━━🍃🌺🍃━━━┓
@ostadmojahedi
┗━━━🍂━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قشنگترین خنده رهبری در جلسه با شاعران
🔹🌱
به آب روشن می عارفی طهارت کرد
و رفته رفته به این کار زشت عادت کرد!
🔹
- سالها دل طلب جام جم از ما میکرد!
بی خبر بود که ما مشترک کیهانیم
🔹
- تو را ز کنگره عرش میزنند سفیر!
چرا به کنگره شعر میروی شاعر؟!
🔹
- من بیچاره هم از اهل سلامت بودم
بس که رفتم به چکاپ این همه بیمار شدم
🔹
- صوفیان وا ستدند از گرو می همه رخت
بنده از شرم شدم پشت درختی پنهان!
🔹
- کلنگ توسعه بوسید تربت قم را
کسی مقیم حریم حرم نخواهد ماند!
🔹
برای بیمارستان "نکویی" قم قلمی شد:
- سعدیا مرد نکو نام نمیرد هرگز
مرده آنست که او را به نکویی نبرند !
🔹
#ناصر_فیض #طنز
┏━━━🍃🌺🍃━━━┓
@ostadmojahedi
┗━━━🍂━
هیچ از شعر غم انگیز نمی دانستم
چیزی از مویِ شب آویز نمی دانستم
منشآ رقصِ سماعِ قلمم را غیر از
صحنه ی چشم غزل خیز نمی دانستم
تنِ تبدارِ خودم را به تنت دادم آآه
تنِ مردادی و تب ریز؟؟ نمی دانستم!!!
تو چه کردی که لبت قاتل یک شهر شده
غنچه را این همه خونریز نمی دانستم!!!
با تو سر سبزتر از جنگلِ گیلان بودم
چیزی از محنتِ پاییز نمی دانستم
عاشقی بازیِ پروانه و شمع ست که من
هیچ از آتش و پرهیز نمی دانستم
#داوودنادعلی
نمانده طاقت هجران نمی شود که بیایی؟
امید قلب پریشان نمی شود که بیایی؟
ببین که فتنه گرفته تمام خلق جهان را
نه عشق ماند و نه درمان نمی شود که بیایی؟
عجیب شیعه غریب است در جهان پر آشوب
پناهگاه غریبان نمی شود که بیایی؟
نشسته رنگ تباهی به فصل فصل گلستان
شعورِ عالم امکان نمی شود که بیایی؟
هوس گرفته تمام وجود پاک بشر را
ستون محکم ایمان نمی شود که بیایی؟
جنون و درد و سیاهی گرفته عالم جان را
شفا دهنده ی انسان نمی شود که بیایی؟
گرفته دست خجالت پدر به صورت زردش
قسم به سفره ی بی نان نمی شود که بیایی؟
جهان شبیه علی را دوباره میطلبد چون
نه عدل مانده نه میزان نمی شود که بیایی؟
چه ظلمها که روا شد به نام مذهب و آیین
تو ای صداقت قرآن نمی شود که بیایی؟
گرفته ظلم جهان را شکسته قامت مظلوم
امید قلب ضعیفان نمی شود که بیایی؟
شکسته قلب تو مولا از این جماعت بد عهد
ولی تو دیده مپوشان نمی شود که بیایی؟
بخوان دعای فرج را خودت که پاک و عزیزی
قبول حضرت رحمان چه می شود که بیایی!!!
#داوودنادعلی