eitaa logo
اسطوره های واقعی
3.4هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
1.4هزار ویدیو
61 فایل
سلام علیکم. لطفا پیشنهادات، انتقادات،پیام ها، کلیپ ها و مطالب خود را به ایدی زیر ارسال نمایید.خیلی متشکرم. معصومی مهر @Masoumi81 ایدی ثبت نام دوره ها و تبلیغات در ۷ کانال اصلی و بیش از 60 گروه @z_m1392
مشاهده در ایتا
دانلود
رفیقِ شش دونگ هم بودند به هم گفته بودند هرکسی اول شهید شد، باس بره درِ خونه‌ی سیدالشهدا بست بشینه تا شهادت اون یکی رو هم از آقا بگیره‌.. مصطفی گفت: نری آبروریزی راه میندازم! مرتضی گفت: هرکی نره، شهید پَستیه! چند وقت بعد، تیر توی پهلوی مصطفی، تیر توی گلوی مرتضی، و سالگرد مصطفی شد چهلم مرتضی ❇️❇️❇️❇️❇️❇️ لینک کانال اسطوره های واقعی https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
تربیت مهدی حسن قمی از کوچکترین دوستان ابراهیم می‌گفت: تربیت کردن ابراهیم به صورتی غیر مستقیم بود. مثلا هربار که با هم بودیم و یک فقیر می دید، پول را به من میداد تا به فقیر بدهم. اینطوری خودش گرفتار ریا نمی‌شد و به ما هم درس برخورد با فقیر می داد. ابراهیم به ساندویچ الویه علاقه داشت. اما هرجایی نمی رفت. یک ساندویچ فروشی در ۱۷شهریور بود که به فروشنده اش آقاشیخ می گفتند. یعنی آدم مقدس و مسجدی بود. ابراهیم همیشه پیش او می‌رفت. می دانست توی الویه؛ کالباس نمی ریزد و فقط از مرغ استفاده می‌کند. ابراهیم سوسیس و همبرگر و... هرگز استفاده نکرد. اینگونه به ما درس تربیتی میداد که هرچیزی نخوریم و هرجایی برای غذا نرویم. می‌دانست که این فروشنده به حلال و حرام خیلی دقت دارد. چرا که قرآن دستور می‌دهد که انسان به غذایی که می‌خورد توجه داشته باشد. ❇️❇️❇️❇️❇️❇️ لینک کانال اسطوره های واقعی https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اولین فرمانده جبهه مقاومت سردار سرلشکر شهید دقایقی ❇️❇️❇️❇️❇️❇️ لینک کانال اسطوره های واقعی https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
کار هر شبش بود! با این که از صبح تا شب کار و درس داشت و فعالیت می‌کرد، نیمه‌های شب هم بلند می‌شد نماز شب می‌خواند. یک شب بهش گفتم: «یه کم استراحت کن. خسته ای.» با همان حالت خاص خودش گفت: «تاجر اگه از سرمایه‌اش خرج کنه، بالاخره ورشکست میشه؛ باید سود بدست بیاره تا زندگیش به چرخه، ما هم اگه قرار باشه نماز شب نخونیم ورشکست میشیم.» ❇️❇️❇️❇️❇️❇️ لینک کانال اسطوره های واقعی https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
شهیدی که ۷ روز مهمان امام رضا(ع)شد مامانش بهش گفته بود: حسن! دست این دختر مردم رو بگیر ، یه تُک پا ببرش مشهد؛ گناه داره. گفته بود: مامان! دلم برای امام رضا"ع" یه ذره شده، ولی نمیتونم برم، باید برم جبهه... رفت جبهه، شهید شد رفتن جنازه رو بیارن قم، دفن کنن، بهشون گفتن: ببخشید، جنازه گم شده، هفت روزه رفته مشهد! شهید حسن ترابیان به روایت حاج حسین یکتا ❇️❇️❇️❇️❇️❇️ لینک کانال اسطوره های واقعی https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
اسطوره های واقعی
لینک دوره های رایگان کانال ❇️❇️❇️❇️❇️❇️❇️❇️ دوره تربیت فرزند دکتر عزیزی https://eitaa.com/40867172/
❇️❇️❇️ سلام علیکم. استفاده از دوره های رایگان فوق👆 را فراموش نکنید. البته کلی هم مطالب و در کانال هست. لطفا نشر هم بدهید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عنایت ویژه امام زمان(عج)به شهید جلال افشار ❇️❇️❇️❇️❇️❇️ لینک کانال اسطوره های واقعی https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
6.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عنایت حضرت زهرا(س) در دفاع مقدس روایتی از شهید عبدالحسین برونسی فرمانده تیپ جوادالائمه ❇️❇️❇️❇️❇️❇️ لینک کانال اسطوره های واقعی https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ظهر یکی از روزها در حجره گفتگو می کردیم که از رادیو اخبار جنگ وشهادت برخی رزمنده اعلام شد محمدباحالتی منقلب چای خوردن را رها کرد و با عصبانیت گفت:میگویند نیروی رزمنده کم داریم ولی نمیدانم چرا به ما اجازه رفتن به جبهه را نمیدهند گفتم من هم جبهه رفتن را دوست دارم ولی سن مان پایین است نگاهی با صلابت به من انداخت و گفت والله به تو قول میدهم اگر توانستم روزی جبهه بروم تا آخرین قطرۀ خونم برای دفاع ازوطنم با متجاوزان میجنگم خندیدم وگفتم بگذار به سنّ قانونی برسی بعد برو گفت: انشاءالله خواهم رفت. سپس با بغض گفت: خیلی دلم برای شهدا تنگ شده است. می آیی برویم گلزار شهدا؟ گفتم: البتّه تا این را شنید از خوشحالی، فوراً آماده شدو دو نفری پیاده به سوی گلزار شهدا حرکت کردیم. وقتی به گلزار رسیدیم،چهرۀ پسرخاله در هم رفت خنده اش گم شد،طوری که تا کنون چنین حالتی از او ندیده بودم او با صدایی لرزان چشمانی پر اشک با شهدا صحبت میکرد،ازکنار هرشهیدی که می گذشتیم آهی میکشیدوجملۀ «خوش به حالتان»را به زبان می آوردو می گفت: پسرخاله می بینی؟! اکثراین شهدا کم سن اند کاش ما هم با شهادت از دنیا برویم. بازسراغ شهیددیگر میرفت فاتحه ای میخواندو با او غرق گفتگو می شد. آن روز، هرطور بودمحمّد را از گلزار شهدا جداکردم ولی نتوانستم فکر شهادت را از اوجداکنم. محمدشناسنامه اش را دستکاری کردو بعنوان رزمنده؛اعزام شدوسپس بعنوان تخریب چی؛تک تیرانداز؛آرپیچی زن بارها جبهه رفت. ❇️❇️❇️❇️❇️❇️ لینک کانال اسطوره های واقعی https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خاطره‌ مادر شهید خلیلی از بوی پیراهن خونی شهید ❇️❇️❇️❇️❇️❇️ لینک کانال اسطوره های واقعی https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e