eitaa logo
اتاق کنجی من
354 دنبال‌کننده
129 عکس
14 ویدیو
1 فایل
دل نگاره های ریحانه ابوترابی پیامتونو اینجا بفرستید https://harfeto.timefriend.net/16981809751214
مشاهده در ایتا
دانلود
میگفتند ما عدد نیستیم. که نفر به نفر به حساب بیایند. حالا اما کار از عدد گذشته. جنازه به جنازه هم شمارش نمیشوند. کیسه کیسه می‌شوند. هر هفتاد کیلو گوشت یک نفر! یک زندگی.یک لبخند. یک داستان. دارم در مورد آدم ها حرف میزنم. و بدتر اینکه با شنیدن خبر و دیدن و خواندنش باز زنده ام و دارم حرف میزنم. کار از کار گذشته. کار از کار گذشته خدا...
هدایت شده از دفترچه
خسته ام خسته تر از برگی که... بین افتادن و ماندن ، مانده ! باد پاییزی سرد و خشنی به تنش افتاده جنگ رو در رویی ست... یک نگاهش به زمین یک نگاهش به درخت برگ دیگر به تنش نیست رمق اهل دل کندن نیست ، باد سرسخت تر از قبل شده ! کاش آغوش زمین مثل این شاخه خشک جان پناهش باشد تکیه گاهش باشد... راستی ای مردم درد دارد به زمین افتادن؟؟
باید برای این شعر، تصویر دوتا کیسه ی خاک و خون را میگذاشتم. ولی دل بازنشر کردنش را نداشتم. از صبح روزی که مدرسه ی التابعین را زدند و صدای هیچکس هم در نیامد دارم به خودم میپیچم. این چند خط را دلی نوشتم بلکه آرام بگیرم. از زبان پدری که دیدم دو فرزندش را در دو کیسه میبرد تا به خاک بسپارد بعد ازینکه دیدم و نمُردم:
اتاق کنجی من
باید برای این شعر، تصویر دوتا کیسه ی خاک و خون را میگذاشتم. ولی دل بازنشر کردنش را نداشتم. از صبح
بین بازی کردنش... یکباره بی فریاد رفت کودکم یک مشت خاکستر شد و بر باد رفت تکه ای از او به روی شاخه های تاک رفت کودکم یک کیسه خاک و خون شد و در خاک رفت کودکم لبخند بر لب داشت، لبخندش کجاست؟ رنگ و بوی خاک های این حوالی آشناست چشم هایش.... دست هایش... موی پر پیچ و خمش خنده های مهربانش، اشک های نم نمش چین پر چاک و رفوی کهنه ی پیراهنش انعکاس نور در برق نگاه روشنش ترس هایش، تشنگی هایش، لبان پر تبش خنده های صبح زودش، اضطراب هر شبش لحن گرم شعرهایش، صوت قرآن خواندنش مثل مادر از نگاه غیر، مو پوشاندنش دست دشمن آمد و گیسوی عمرم را برید دخترم در انفجار ظلم ها شد ناپدید ردی از او نیست بین خاک ها، آوارها ردی از گلبرگ هایش نیست بین خارها تکه ای از روسری، یا تکه ای از دامنش؟ این گل سرخ و سفید افتاده از پیراهنش میشناسم دست های کوچکش را... زخم بود هرچه او نازک بدن، دشمن ولی بی رحم بود خرد شد آینه ی چشمش نصیب سنگ شد شیشه ی عمرم به زیر نور صدها رنگ شد شب به جز آغوش من، مامن برای او نداشت مرگ بر صهیون که آغوش مرا خالی گذاشت اشک میریزم کنار جاری خون ترش شعله میگیرم به پای مانده ی خاکسترش ذره ذره با دو دستم پیش هم آوردمش گفت مادر چیست؟ گفتم دخترم! آوردمش! محکم اما ایستادم تا نیفتد مادرش برکت این خاک خواهد شد یقینا پیکرش دخترم آن دختر زیبای زیتون پرورم سبز شد زیتون ولی با خون سرخ دخترم قطره قطره خون شد و این شهر را آباد کرد دخترم پرواز کرد و قدس را آزاد کرد... https://eitaa.com/otaghekonji
نتیجه تمرین بداهه سرایی دوستانه تو جمع گوهرشادی ها 🔹به دینت آمدم، ای عشق، با قلبی گناه آلود به این دیوانه بازی ها مسلمانی نمی اید 🔸بیا تا دست هایم شانه ی مویت شود امشب به گیسوی پری رو ها، پریشانی نمی آید 🔹تورا ای عشق با بوسیدنم اقرار خواهم کرد به ما مجنون صفت ها که سخنرانی نمی آید 🔸قناری از چه میخوانی؟ بیا در گوشه ی عزلت که این بالا نشینی ها به زندانی نمی آید! 🔹دلم را برده ای، مال خودت، از چه پریشانی؟ به صاحبخانه ها اینقدر حیرانی نمی آید! 🔸دلم را شاد کردی، رفتی و برگشت اندوهم به این ماتم کده اصلاچراغانی نمی آید 🔹دلم تنگ است مثل نم نم گیلان چشمانت به عاشق ها هوای سرد طوفانی نمی اید ریحانه ابوترابی https://eitaa.com/otaghekonji
اینو سالهای قبل نوشتم ولی درد امسالمه... چند خطی برای همسفرم نه که از رفتنت گلایه کنم... نه که چون از خودت جدا ماندم زیر لب وقت رفتنت گفتم: همسفر! از بهشت جا ماندم! خوش به حالت که رفته ای به بهشت لابد آنجا چقدر خوشحالی خوش به حالت که با من و بی من زائر اربعین هرسالی کفشهایت چقدر خوشبختند چفیه ات غرق اشک شیداییست خوش به حال دو تا لب خشکت روزی اش آب و قهوه و چاییست گرچه پیراهنت پر از خاک است خاک جاده تبرکش کرده ست باد این گرد و خاک را سوغات با خود از قتلگاه آورده ست با دوتا پات رفته ای اما فارغ از محبس تنی حتما از نجف تا حریم کرب و بلا جاده را بال میزنی حتما توی موکب پناه میگیری از غم و درد و رنج این دنیا نفس تازه می‌کشی هرشب بین هرم عزای زائر ها لابد از یاد و خاطرت رفته غصه های سخیف قبل سفر چفیه را بسته ای به دور سرت شده سردرد دائمت بهتر من هم اینجا میان برزخ اشک دور از آن بهشت رویایی... هی قدم میزنم به دور اتاق مثلا بین راهپیمایی... در کنار تو بین زائر ها... زائر اربعین مولایم گرچه جا مانده ام ولی با آه با خیال تو راه می آیم نه که از رفتنت گلایه کنم سفرت غرق عشق، همسفرم... فقط اینکه بزرگواری کن شعر من را بخوان کنار حرم https://eitaa.com/otaghekonji
یه طنز بخونیم؟
جهت تنوع چند مصرع بداهه داستان ازینجا شروع شد که رفتم غر بزنم پیش رفیقان جان و گفتم: شوهرم نیست دلم تنگ شده غم دارم بغض های تر و تازه ته حلقم دارم ☹️☹️☹️ شوهرم نیست سرش غر بزنم در برود 😭 حقم اینست چنین حوصله م سر برود🙄 شوهرم کوش؟ چرا بی من و تنها رفته! من افسرده ی بی حوصله ی وا رفته... نت ندارد که ببیند چقدر دلتنگم قندم افتاده، کمر درد شدم! میلنگم خوش و خرم نفسی میکشد از شر زنش رفته تا چای عراقی بزند بر بدنش بخورد شربت لیمو ی خنک در گِرما 😶 نوش جانش! نشود کوفت به او شاورما! 🙄 شوهرم! زودتر از این سفر دور بیا هرقدر هم که نشد هی تو بزن زور بیا چون من و مهدی و زهرا همگی دلتنگیم روزها برسر دلتنگی تو میجنگیم گفت زهرا که برو در پی کارت مادر! خیر دیدی تو مگر مادر من از همسر؟! گفته باشم که پدر، منحصرا مال من است! اوست بابای منو و این ویدئو کال من است باش یک مادر آرام‌ و فداکار و صبور گوشی ات را بده مادر! تو برو ظرف بشور! 😑 اینجا خانم موسی گفتند که: بود حالا چه گلی می زد عزیزم به سرت غیر اینکه همش از کوره می آورد درت؟! چشم برهم بزنی اوست که برمی گردد (إن شاء الله) فرصت بی سر خر بودن سر می گردد! من در پاسخ گفتم: آه آن غرزدن بانمک شیرینش😭 آن عتاب پر از ارعاب نفس سنگینش!😭 اخم آن اخم دل اشوب کن جذابش😍😭 خر و پف های پر از دلبری در خوابش 😭😭😬😭 فاطمه موسی ادامه داد: وقت آن است که حالا نفسی تازه کنی کارهایی که قدغن شده و نازه، کنی سر خود را بکنی تا وسط گوشی خم بپزی آنچه که او دوست ندارد را هم! 😁 من گفتم: وقت ان است ولی حوصله اش نیست که نیست هر چه لم داده ام اینجا گله ای نیست که نیست کیست تا پند دهد شعر نگو زود بخواب ! کیست تا گیر دهد شعر نگو سینک بساب! اشک هایم همه درسینک سرازیر شده سینک هم مثل من غمزده دلگیر شده آه ای همسر من جای تو اینجا خالیست حال بی بودن تو حال که نه بدحالیست😭 بغض من پیش نگاه پسرم سنگ شده آی ای کفتر ایوان! دل من تنگ شده😭😭😭 خوش به حالت برو شوهر برو انجا خوش باش منم اینجا و دو کفتر! برو انجا خوش باش گرچه فکر تو پی رزق کم و بیش من است کارت هایت همگی شکر خداپیش من است😎 میروم با پسر و دخترکم در بازار میخرم هرچه دلم خواست به قدر خروار😚 نه ببینی چه خریدم که به لب اید جان نه پیامک برسد دست تو ای همسر جان😚 دیگه دوستان خیلی با کیفیت تر در دل دلی زنانه و موزون بحث دلتنگی و جاماندگی رو ادامه دادن و در این مقال نمیگنجد. 🙄😁 https://eitaa.com/otaghekonji
راهم ندادی،از دور حتی... عیبی ندارد دلتنگ ماندم، مهجور حتی... عیبی ندارد
بالم شکسته بود نشد راهی ات شوم...
از دور خیره خیره فقط آه میکشم... با عاشقان خود وسط جاده ها خوشی...؟ جامانده ام حسین! نگاهم نمیکنی؟ اخر مرا میان همین خانه میکُشی... از بس که در خیال خودم راه میکشم شاید مسیر آمدنم وا شود حسین... یک رو سیاه در حرمت جا شود حسین... خیلی دلم گرفت! حسابم نکرده ای؟ لایق که نیستم تو ولی... مهربان تری گفتم که شاید از سر تقصیر بگذری... باز اربعین رسید و خطابم نکرده ای دارم برای حال خودم زار میزنم قمری شدم که بردر و دیوار میزنم... مثل قفس شده ست تمام اتاق ها تاریک تر شده است دلم با چراغ ها تو در سیاهیِ شب ارامشی رفیق عشق است، روی شانه ی خود میکشی رفیق بین مسیر، نیمه ی شب روشن است راه... چشم و دلت منور و روشن به نور ماه مقصد کجاست؟ قبه ی خورشید؟ نوش جان در راه دور ماه بگردید نوش جان هی اشک های تازه شوید و سفر کنید خود را از التهاب جهان بی خبر کنید ... من هم به حال خسته ی خود زار میزنم قمری شدم که بر در و دیوار میزنم اقا نمیبری من بی بال خسته را؟ گفتند میخری دل تنگ شکسته را... ... خیلی دلم گرفت که اخر نیامدم... https://eitaa.com/otaghekonji