#عاشقانه_دو_مدافع
#قسمت_سوم
ســر جـــام نشستہ بودم و تکون نمیخــوردم
سجادے وایساده بود منتظر من ک راه و بهش نشون بدم اما من هنوز نشستہ بودم باورم نمیشد سجادے دانشجویے ک همیشہ سر سنگین و سر بہ زیر بود اومده باشہ خواستگارے من
من دانشجوے عمران بودم
اونم دانشجوے برق چند تا از کلاس هامون با هــم بود
همیشہ فکر میکردم از من بدش میاد تو راهرو دانشگاه تا منو میدید راهشو کج میکرد
منم ازش خوشـم نمیومد خیلے خودشو میگرفت...
چند سرے هم اتفاقے صندلے هامون کنار هم افتاد ک تا متوجہ شد جاشو عوض کرد
این کاراش حرصم میداد فکر میکرد کیه؟؟ البتہ ناگفتہ نماند یکمے هم ازش میترسیدم جذبہ ے خاصے داشت
تو بسیج دانشگاه مسئول کاراے فرهنگے بودچند بار عصبانیتشو دیده بودم
غرق در افکار خودم بودم ک
با صداے مامان ب خودم اومدم
اسمااااااء جان آقاے سجادے منتظر شما هستن
از جام بلند شدم ب هر زحمتے بود سعی کردم خونسردیمو حفظ کنم
مامان با تعجب نگام میکرد...
رفتم سمت اتاق بدون اینکہ تعارفش کنم و بگم از کدوم سمت باید بیاد
اونم ک خدا خیرش بده از جاش تکون نخورد سرشو انداختہ بود پایـیـن دیگہ از اون جذبہ ے همیشگے خبرے نبود حتما داشت نقش بازے میکرد جلوے خوانوادم
حرصم گرفتہ بودم هم تو دانشگاه باید از دستش حرص میخوردم هم اینجا
حسابے آبروم رفت پیش خوانوادش
برگشتم و با صدایے ک یکم حرص هم قاطیش بود گفتم
آقاے سجادے بفرمایید از اینور
انگار تازه ب خودش اومده بود سرشو آورد بالا و گفت بله؟
بلہ بلہ معذرت میخواهم
خندم گرفتہ بوداز این جسارتم خوشم اومد
رفتم سمت اتاق اونم پشت سر مــن داشت میومد
در اتاق و باز کردم و تعارفش کردم ک داخل اتاق بشہ...
🖊نویسنده:خانم علی آبادی
⭕️کپی حرام
◀️ادامــــہ دارد...
♡اینجا صحبت #عشق درمیان است.
..﹍😇پاتوق بچه مذهبیا😇﹍..
@p_bache_mazhabiya
🍃🌷🍃
🌷🍃
🍃
#عاشق_خدا
#قسمت_سوم
شانزده آبان گاردی ها جلوی تظاهرات را گرفتند. ما فرار کردیم. چند نفر دنبالمان کردند. چادر و روسری را از سر من کشیدند و با باتوم میزدند به کمرم. یک لحظه موتورسواری که از آنجا رد می شد، دستم را از آرنج گرفت و من را کشید روی موتورش، پاهایم می کشید روی زمین، کفشم داشت درمی آمد. چند کوچه آن طرف تر نگه داشت. لباسم از اعلامیه باد کرده بود و یک طرفش از شلوارم زده بود بیرون. پرسید "اعلامیه داری؟" کلاه سرش بود. صورتش را نمیدیدم. گفتم "آره."
گفت "عضو کدام گروهی ؟"
گفتم "گروه چیه ؟ این ها اعلامیه ی امامند"
کلاهش را بالا زد.
_تو اعلامیه ی امام پخش می کنی؟
بهم برخورد. مگر من چه م بود؟ چرا نمی توانستم این کار رابکنم؟
گفت "وقتی حرفهای امام روی خودت اثر نداشته، چرا این کار را می کنی؟ این وضع است آمدهای تظاهرات؟" و رویش را برگرداند. من به خودم نگاه کردم. چیزی سرم نبود. خب، آن موقع که عیب نبود. تازه، عرف بود. لباسهایم هم نامرتب بود. دستش را دراز کرد و اعلامیه ها را خواست. بهش ندادم. گاز موتور را گرفت و گفت "الان میبرم تحویلت می دهم."
🍃
🌷🍃
🍃🌷🍃
📚 #اینک_شوکران
🥀 #شهید_جانباز_منوچهر_مدق
📱 #رسانه_شمایید
❤️ اینجا صحبت #عشق در میان است.
╔═join═════════╗
⇒ @p_bache_mazhabiya ⇐
╚════════════╝
🌱🌹🌱
🌹🌱
🌱
#بیانیه_گام_دوم
#قسمت_سوم
برای همهچیز میتوان طول عمر مفید و تاریخ مصرف فرض کرد، امّا شعارهای جهانی این انقلاب دینی از این قاعده مستثنا است؛ آنها هرگز بیمصرف و بیفایده نخواهند شد، زیرا فطرت بشر در همهی عصرها با آن سرشته است. آزادی، اخلاق، معنویّت، عدالت، استقلال، عزّت، عقلانیّت، برادری، هیچ یک به یک نسل و یک جامعه مربوط نیست تا در دورهای بدرخشد و در دورهای دیگر افول کند. هرگز نمیتوان مردمی را تصوّر کرد که از این چشماندازهای مبارک دلزده شوند. هرگاه دلزدگی پیش آمده، از رویگردانی مسئولان از این ارزشهای دینی بوده است و نه از پایبندی به آنها و کوشش برای تحقّق آنها.
🌱
🌹🌱
🌱🌹🌱
#رهبر_انقلاب 🎤
#سیر_مطالعاتی 📚
#با_هم_قوی_میشویم 💪
#رسانه_شمایید 📱
❤️ اینجا صحبت #عشق در میان است.
╔═join═════════╗
⇒ @p_bache_mazhabiya ⇐
╚════════════╝
「پـاتـوقـمـون🎙」
🔻 #چرا_انقلاب_شد؟؟؟؟ ⭕️در این نوع استعمار کشور استعمارگر برای تامین منافعش در کشور مستعمره شاه ی
🔻#چرا_انقلاب_شد؟
💠پس نوع جدیدی از استعمار را شکل دادند، طوری که مردم کشوره مستعمره هم به شکلی باشند که استعمارگر ها می خواهند.
⭕️در این نوع استعمار به جای توپ و تانک رسانه ها به میدان آمدند. #رسانه ها مردم کشور مستعمره را طوری که خودشان متوجه نشوند #تغییر می دهند، اعتقادات آنها را می گرفتند و جای آن چیزی که خودشان دوست دارند و به نفعشان است می گذاشتند. و به این صورت مردم طوری فکر می کنند که آنها می خواهند. چیزی را می پوشند که آنها می خواهند. و حتی چیزی را می خواهند که آنها می خواهند. کاری می کنند که مردم عاشق استعمار گران شوند و خودشان را به آن ها شبیه کنند. حالا اگر کمی دقت کنید میبینید که اکثر مردم جهان #مستعمره شده اند. شاید کشورشان مستعمره نباشد اما مردم هم گاهی مستعمره می شوند.
شما چطور؟ شما هم مستعمره شده اید؟
#مردم_مستعمره
#انقلاب
#استقلال
#قسمت_سوم
╔═join════════
⇒ @p_bache_mazhabiya ⇐
╚════════════╝
هدایت شده از گآلـریٖ حِلمـآ 🌱❣️
بسم ربِّ الشهدا
#رویای_صادقه
#قسمت_سوم
بعد از ده دقیقه رسیدم خونه راحیل اینا
زنگ آیفون رو زدم یه صدایِ بمِ مردونه از پشتِ آیفون گفت:
_بفرمائید؟
صدامو صاف کردم گفتم:
+سلام،زینب هستم!
_سلام،بفرمائید تو،الان راحیل میاد
در باز شد و رفتم تو حیاط
راحیل بدو بدو از در اتاق اومد بیرون همینجوری که داشت کفششو میپوشید با مامانشم حرف میزد یه نگاه بمن کرد و یه چشمک بهم زد
مامانش صداش نزدیکتر شد انگار داشت میومد تو حیاط:
+مامان پس زود بیاید به تاریکی نخورین
نگاهش افتاد بمن یه لبخند گرمی زدم و سریع گفتم :
+سلام خاله جون،خوبین؟
لبخندی زد و گفت:
_سلام دختر قشنگم،ممنون عزیزم،برید بسلامت خدا پشت و پناهتون
راحیل کفششو بعد از ده ساعت پوشید😐😒
چادرشو از دست مامانش گرفت و گفت:
_نگران نباش زود برمیگردیم،یاعلی
خداحافظی کردیمو راه افتادیم
...
راحیل نگاهم کرد و گفت:
_خب حالا مقصد کجاست؟😶
+نمیدونم فکر نکردم بهش😐
_بریم گلزار؟😍
+چرا گلزار؟خب بریم کافه ای جایی یه چیزی بخوریم😶
یه کم رفت تو خودش و گفت:
_باشه...
نخواستم دلشو بشکنم کشیدمش تو بغلم و گفتم:
+باشه عشقِ آبجی میریم گلزار😉
لبخند گرمی زد و راه افتادیم
تاکسی گرفتیم تا اونجا،یه کم دور بود ولی خب جای باصفاییه قبلا با بابا اومده بودیم
مزار یکی از دوستای صمیمیش اینجاست،شهید شده
بابا هروقت یادش میوفته با چشمای خیس ازش حرف میزنه😔
با صدای راحیل بخودم اومدم:
_کجایی دلقک؟
+خودتی😒عه رسیدیم که
_بله بفرما پیاده شو
🍃🍃🍃
ادامہ دارد..🍃
نویسنده: #راحیل_میم
#کپے_فقط با ذکر #نامِ_نویسنده و #لینک_کانال
🍃🍃🍃
‼️به ما بپیوندید
@atre_khodaaa •[🦋]•
ᴘ ʙᴀᴄʜᴇ ᴍᴀᴢʜᴀʙɪʏᴀ
•
•
•| #نامه{📃}
•| #قسمت_سوم{3️⃣}
خدایا!
من همانی ام که وقت و بی وقت مزاحمت می شود؛همانی ام که وقتی دلش می گیرد و بغضش می ترکد،می آید سراغت.
دارم به دوستی ام با تو فکر میکنم.
آخر آدم چه طور میتواند با خدا دوستی کند؟به نظر شما این دوستی چه شکلی میتونه باشه؟
معمولاً دوستی یک ماجرای دو طرفه است و هر کدام از دو طرف وظایفی در برابر هم دارند.
درباره دوستی با خدا هم همینطور است،نه؟
اگر دوستی با خدا معنی داشته باشد،پس واژههایی مثل قهر و آشتی با خدا هم معنی دارد.
راستی تو هیچ وقت با خدا قهر کرده ای؟ آشتی چطور؟
•
•
❴پٰاٺوقِـ بَچِهـ مَذهَبيٰا❵
[°❄️°] @p_bache_mazhabiya