eitaa logo
پرسمان اعتقادی
41.7هزار دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
4.8هزار ویدیو
72 فایل
🔹تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak
مشاهده در ایتا
دانلود
چه رابطه ای میان عفاف با حجاب اشاره شده است؟ حجاب در كتاب‌هاي لغت به معناي پوشش، پرده و مانع آمده است. به نگهبان، حاجب مي‎گويند؛ چون مانع ورود اغيار و بيگانگان در يك حريم و محيط خاص مي‎گردد.(1) 👇👇👇👇👇👇👇👇👇
حجاب و پوشش زن به منزله‌ يك حاجب و مانع در مقابل افراد نامحرم است كه قصد نفوذ و تصرف در حريم ناموس ديگران را دارند. همين مفهوم منع و امتناع در ريشه‌ي لغوي عفت نيز وجود دارد(2)؛ بنابراين، دو واژه‌ي «حجاب» و «عفت» در اصل معناي منع و امتناع مشترك‎اند. تفاوتي كه بين منع و بازداري حجاب و عفت است، تفاوت بين ظاهر و باطن است؛ يعني منع و بازداري در حجاب مربوط به ظاهر است، ولي منع و بازداري در عفت، مربوط به باطن و درون است؛ چون عفت يك حالت دروني است، ولي با توجه به اين كه تأثير ظاهر بر باطن و تأثير باطن بر ظاهر، يكي از ويژگي‌هاي عمومي انسان است؛(3) بنابراين، بين حجاب و پوشش ظاهري و عفت و بازداري باطني انسان، تأثير و تأثّر متقابل است؛ بدين ترتيب كه هرچه حجاب و پوشش ظاهري بيش‌تر و بهتر باشد، اين نوع حجاب در تقويت و پرورش روحيه‌ي باطني و دروني عفت، تأثير بيش‌تري دارد؛ و بالعكس هر چه عفت دروني و باطني بيش‌تر باشد باعث حجاب و پوشش ظاهري بيش‌تر و بهتر در مواجهه با نامحرم مي‎گردد. قرآن مجيد به شكل ظريفي به اين تأثير و تأثّر اشاره فرموده است. نخست به زنان سالمند اجازه مي‎دهد كه بدون قصد تبرّج و خودنمايي، لباس‎هاي رويي خود، مثل چادر را در مقابل نامحرم بردارند، ولي در نهايت مي‎گويد: اگر عفت بورزند، يعني حتي لباس‎هايي مثل چادر را نيز بر ندارند، بهتر است. « وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللاَّتِي لا يَرْجُونَ نِكاحاً فَلَيْسَ عَلَيْهِنَّ جُناحٌ أَنْ يَضَعْنَ ثِيابَهُنَّ غَيْرَ مُتَبَرِّجاتٍ بِزِينَةٍ وَ أَنْ يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَهُنَّ وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ».(4) علاوه بر رابطه‌ي قبل، بين پوشش ظاهري و عفت باطني، رابطه‌ي علامت و صاحب علامت نيز هست؛ به اين معنا كه مقدار حجاب ظاهري، نشانه‎اي از مرحله‌ي خاصي از عفت باطني صاحب حجاب است. البته اين مطلب به اين معنا نيست كه هر زني كه حجاب و پوشش ظاهري داشت، لزوماً از همه‌ي مراتب عفت و پاكدامني نيز برخوردار است. با توجه به همين نكته، پاسخ اين اشكال و شبهه‌ي افرادي كه براي ناكارآمد جلوه دادن حجاب و پوشش ظاهري، تخلفات بعضي از زنان با حجاب را بهانه قرار مي‎دهند آشكار مي‎گردد؛ زيرا مشكل اين عده از زنان، ضعف در حجاب باطني و فقدان ايمان و اعتقاد قوي به آثار مثبت حجاب و پوشش ظاهري است و قبلاً گذشت كه حجاب اسلامي ابعادي گسترده دارد و يكي از مهم‌ترين و اساسي‏ترين ابعاد آن، حجاب دروني و باطني و ذهني است كه فرد را در مواجهه با گناه و فساد، از عقايد و ايمان راسخ دروني برخوردار مي‌كند؛ و اساساً اين حجاب ذهني و عقيدتي، به منزله‎ي سنگ بناي ديگر حجاب‎ها، از جمله حجاب و پوشش ظاهري است؛ زيرا افكار و عقايد انسان، شكل دهنده‌ي رفتارهاي اوست. البته، همان‎گونه كه حجاب و پوشش ظاهري، لزوماً به معناي برخورداري از همه‌ي مراتب عفاف نيست، عفاف بدون رعايت پوشش ظاهري نيز قابل تصور نيست. نمي‎توان زن يا مردي را كه عريان يا نيمه عريان در انظار عمومي ظاهر مي‎شود عفيف دانست؛ زيرا گفتيم كه پوشش ظاهري يكي از علامت‎ها و نشانه‎هاي عفاف است، و بين مقدار عفاف و حجاب، رابطه‌ي تأثير و تأثّر متقابل وجود دارد.(5) بعضي نيز رابطه‌ي عفاف و حجاب را از نوع رابطه‌ي ريشه و ميوه دانسته‌اند؛ با اين تعبير كه حجاب، ميوه‌ي عفاف، و عفاف، ريشه‌ي حجاب است. برخي افراد ممكن است حجاب ظاهري داشته باشند، ولي عفاف و طهارت باطني را در خويش ايجاد نكرده باشند. اين حجاب، تنها پوسته‌ و ظاهري است. از سوي ديگر، افرادي ادعاي عفاف كرده و با تعابيري، مثل «من قلب پاك دارم، خدا با قلب‌ها كار دارد»، خود را سرگرم مي‌كنند؛ چنين انسان‎هايي بايد در قاموس انديشه‌ي خود اين نكته‌ي اساسي را بنگارند كه درون پاك، بيروني پاك مي‌پروراند و هرگز قلب پاك، موجب بارور شدن ميوه‌ي ناپاكِ بي‌حجابي نخواهد شد.(6) « وَ الْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَ الَّذِي خَبُثَ لا يَخْرُجُ إِلاَّ نَكِداًً»؛(7) زمين پاك نيكو گياهش به اذان خدا نيكو برآيد و زمين خشن ناپاك بيرون نياورد، جز گياه اندك و كم ثمر.
پرسمان اعتقادی
حجاب و پوشش زن به منزله‌ يك حاجب و مانع در مقابل افراد نامحرم است كه قصد نفوذ و تصرف در حريم ناموس د
📚پی نوشت ها: 1. عمید، حسن، فرهنگ فارسی عمید، چاپ هجدهم، مؤسسه انتشارات امیرکبیر، تهران 1362 2. الف) العفة: الكفِّ عما لا يحلّ و لا يجمل؛ ابن منظور، لسان العرب، واژه‎ي عفّت. ب) العفة: حصول حالة للنفس تمتنع بها عن غلبة الشهوة، راغب اصفهاني، معجم مفردات الفاظ القرآن، واژه‌ي عفّت. ج) عفّ عن الشيء: امتنع عنه؛ فيومي، المصباح المنير، واژه‌ي عفّت. 3. ر. ك: خسرو باقري، «نگاهي دوباره به تربيت اسلامي»، بحث ويژگي‎هاي عمومي انسان، ص66 - 73. 4. سوره‌ي نور، آيه‌ي 60؛ اين كه ثياب در آيه‌ي شريفه را به چادر معنا كرديم، به علت روايات متعددي است كه آن را به جلباب تفسير كرده است. و در مباحث آينده آشكار خواهد شد كه جلباب به معناي چادر است. براي آشنايي با رواياتي كه ثياب در آيه‌ي شريفه را به جلباب تفسير كرده‎اند، ر.ك: وسائل الشيعه، ج 14، ابواب مقدمات نكاح، باب 110، باب القواعد من النساء. 5. ر.ك: مهريزي، حجاب؛ سيدعلي سادات فخر «حجاب ارزش يا روش»، كتاب نقد، ش 17 (فمينيزم) و ناهيد طيبي، «حجاب و عفاف، مروري دوباره» مجله‌ي پيام زن، ش 95 و 96. مؤسسه فرهنگي دارالحديث، مجله‎ي حديث زندگي، ويژه‎ي عفاف. شماره‎ي 6، مرداد و شهريور 1381. 6. ناهيد طيبي، «حجاب و عفاف مروري دوباره»، مجله‌ي پيام زن، شماره‌ي 95، ص 75 (با كمي دخل و تصرف.) 7 . سوره‎ي اعراف (7)، آيه‎ي 58. 4. سوره‌ي جمعه (62)، آيه‌ي 2. 🔰 @p_eteghadi 🔰
💠پرسش: 🔹️خواجه ربیع مدفون در مشهد چگونه شخصیتی داشته است؟ 🔰 @p_eteghadi 🔰
پرسمان اعتقادی
💠پرسش: 🔹️خواجه ربیع مدفون در مشهد چگونه شخصیتی داشته است؟ 🔰 @p_eteghadi 🔰
🔶️پاسخ: 🔹️در مورد شخصیت "خواجه ربیع" یا همان "ربیع بن خُیثم" یا "خُثَیم"، اختلافات و ابهامات فراوانی وجود دارد. تاریخ تولد او مشخص نیست و در سال ۶۱ یا ۶۳ قمری حدود ۱۴۰ سال پیش از حضور امام رضا(ع) در خراسان از دنیا رفته است و بنابراین هیچ ارتباطی بین او و امام رضا(ع) وجود ندارد. ▫️وی مدت مدیدی در "کوفه" ساکن بود. اهل سنت او را توثیق کرده اند(۱) "نصر بن مزاحم" در "وقعة الصفین" آورده است که "ربیع" حاضر به شرکت در جنگ نشد لذا حضرت او را به سرحدات مرزی فرستاد اما سخنی از "خراسان" نیست.(۲) "ابن اعثم" معتقد است که "ربیع" یکی از کارگزاران حضرت بود که دیر به جنگ رسید، اما نام جنگ را نبرده و در گزارشی تخلف از جنگ را بیان کرده که نامی از "ربیع" در آن نیست. (۳) ▪️در مقابل برخی از حضور "ربیع" در جنگ "صفین" سخن گفته‌اند. (۴) همین گزارشات متعارض و مناقض از حضور وی در جنگ "صفین" باعث شده رجال شیعه در مورد شایستگی و وثاقت او اختلاف نظر داشته باشند. وقتی خبر شهادت امام حسین(علیه‌السلام) را شنید آه سردی کشید آیه "۴۶" سوره زمر را خواند و گفت کسی را کشتند که پیامبر (صلی الله علیه و آله) او را روی زانوی خود می‌نشاند و بعد به سکوت خود ادامه داد. (۵) در روزهای آخر عمر بیمار و فلج بود.(۶) ▫️در اینکه کجا از دنیا رفته برخی بر این باورند که وی در "کوفه" از دنیا رفته خصوصا که از واقعه "کربلا" سؤال نموده است. (۷) اگر چه برخی محل مرگ او را در "شهر ری" یا "آذربایجان" می­دانند، اما وجود قبر او در شهر "مشهد" شهرت بیشتری دارد و به نظر می­رسد اولین نفر "غزالی" در "کیمیای سعادت" این حرف را زده است.(۸) این در حالی است که در منابع سخنی از "خراسان" وجود ندارد. به نظر می‌رسد محل مرگ او، همان "کوفه" است. زیرا هم در اوخر عمر بیمار و فلج بوده و تمکن سفر نداشته، هم از نحوه شهادت امام حسین (علیه‌السلام) پرسیده است. علاوه بر این، ابن سعد در طبقات، تصریح کرده که مرگ وی در "کوفه" بوده است. ▪️اگر چه "شیخ بهایی" و "قاضی نورالله شوشتری" قبر او را در "مشهد" دانستند(۹) اما به احتمال زیاد به خاطر شهرتش، این نظریه را پذیرفتند. البته برخی هم این قبر را از آن "ربیع"، والی "خراسان" دانسته‌اند. (۱۰) به هر حال در مورد حضور و عدم حضور "ربیع" در جنگ "صفین"، اعزام به ایران و وجود قبر او در مشهد، تردید جدی وجود دارد. 📝پی نوشت: ۱. احمد بن حنبل، الجامع فی العلل و معرفة الرجال، نشر بیضون، ۱۴۱۰ق، بیروت، ج۲، ص۱۷-۶۶۳ ۲. نصر بن مزاحم منقری، وقعة الصفین، نشر هارون، ۱۴۱۰ق، بیروت، ص۱۱۵ ۳. ابن اعثم الفتوح، علی شیری، ۱۴۱۱ق، بیروت، ج۲ ص۵۴۳ ۴. ابن حجر عسقلانی، تهذیب التهذیب، جمیل عطار، ۱۴۱۵ق، بیروت ج۳ ص۶۸ ۵. طبقات ابن سعد، دارالکتب العلمیه ۱۴۱۰، بیروت ج۶ ص۱۹۰ ۶. همان ج۶ ص۱۸۹ ۷. همان ج۶ ص۱۹۳ ۸. غزالی، کیمیای سعادت، خدیو جم، ۱۳۶۱ش، تهران، ج۱ ص۴۲۷ ۹. شوشتری نورالله، مجالس المؤمنین ۱۳۵۴ش، تهران، ج۱ ص۲۹۷ ۱۰. محسن حسینی، خواجه ربیع مشهد، ۱۳۸۳ش، ص۱۰ 🔰 @p_eteghadi 🔰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﷽؛ 🏷 شیعه ما اینگونه است! 🔅 : 🔸 «ـ خطاب به جابر ـ :به خدا سوگند ، شيعه ما نيست، مگر كسى كه از خداوند، پروا داشته باشد و از خدا فرمان برد . اينان ـ اى جابر ـ شناخته نمى شوند ، جز با فروتنى... و تلاوت قرآن و نگه داشتن زبان از مردم بجز در خير» 🔹 «ـ لِجابِرٍ ـ :فَوَاللّهِ ماشيعَتُنا إلّا مَنِ اتَّقَى اللّهَ وأطاعَهُ ، وما كانوا يُعرَفونَ يا جابِرُ إلّا بِالتَّواضُعِ . . . وتِلاوَةِ القُرآنِ ، وكَفِّ الأَلسُنِ عَنِ النّاسِ إلّا مِن خَيرٍ» . 📚 الكافي: ج ٢ ص ٧٤ ح ٣ 🔰 @p_eteghadi 🔰
امشب بزرگترین نورافشانی در و فردا بزرگترین کاروان خودرویی و موتوری محقق خواهد شد، ان شاءالله. قرار اول ما امشب ساعت ۹ با ندای بالای پشت بام ها قرار دوم فردا ساعت ۹ صبح میدان مطهری، چهار راه شهدا، بلوار پیامبر اعظم، مسجد مقدس جمکران قرارگاه جهادی علی یاوران 🔰 @p_eteghadi 🔰
14_SEMO-Mohammadi-Pasokh_Be_Soalate_Eteghadi_(66).mp3
5.37M
پرسش و پاسخ اعتقادی 🔹حجه الاسلام جلسه 66 - کیفیت حیات برزخی به چه شکل است ؟ 🔰 @p_eteghadi 🔰
سؤال: با آنکه قرآن تبیان هر چیزی است و مصدر و مرجع اصلی دین،‌ مسلمانان چرا بجای رجوع به قرآن و فهم معارف آن به روایات منسوب به پیامبر(ص) رجوع نموده و به گمان اطاعت از پیامبر (ص) در واقع آنحضرت را عبادت می نمایند با آنکه عبادت تنها حق خداوند است؟ 👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿
قرآن کریم بیانگر آن است که کتاب تورات کتابی کامل و بیانگر هر چیزی بوده؛‌ چنانکه می فرماید: «وَ كَتَبْنا لَهُ فِي الْأَلْواحِ مِنْ كُلِّ شَيْ‏ءٍ مَوْعِظَةً وَ تَفْصِيلاً لِكُلِّ شَيْ‏ء»؛ «و در الواح [تورات‏] براى او در هر موردى پندى، و براى هر چيزى تفصيلى نگاشتيم».(1)«ثُمَّ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ تَماماً عَلَى الَّذِي أَحْسَنَ وَ تَفْصِيلاً لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً لَعَلَّهُمْ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ يُؤْمِنُونَ»؛ آن گاه به موسى كتاب داديم، براى اينكه [نعمت را] بر كسى كه نيكى كرده است تمام كنيم، و براى اينكه هر چيزى را بيان نماييم، و هدايت و رحمتى باشد، اميد كه به لقاى پروردگارشان ايمان بياورند.(2) همچنین قرآن بیانگر آن است که این ویژگی نیز در این کتاب هدایت بخش به شکل کاملتری(3) وجود داشته؛ چنانکه می فرماید: «وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ‏ء»؛‌ «و ما اين كتاب را بر تو نازل كرديم كه بيانگر همه چيز است».(4) سخنی که در اینجا مطرح است آن است که مراد از چنین تبیانی چیست؟ آیا در قرآن از همه ی علوم سخن گفته شده؟ یا اینکه مراد از «لکل شیء» هر آن چیزی است که مربوط به هدایت انسانهاست؟ بدیهی است که احتمال اول باطل بوده و بیان قرآن تنها ناظر به جهت هدایت گری آن است.(5) همچنین سخن دیگری که باز مطرح است چگونگی تبیین احکام و دستورات الهی در قرآن است. آیا بر اساس این آیه ی شریفه: «وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ‏ء»؛ جزئیات احکام شریعت نیز در این کتاب آسمانی آمده است یا خیر؟ با مراجعه به قرآن کریم کمتر دستوری از جانب پروردگار با حفظ بیان جزئیات آن مشاهده می گردد؛ زیرا قرآن تنها متصدی بیان کلیّات احکام بوده و جزئیات آن بر اساس برخی از آیات قرآن به تبیین رسول (صلی الله علیه و آله و سلّم) سپرده شده؛ چنانکه می فرماید:«وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُون»؛ ‌«و ما اين ذكر (قرآن) را بر تو نازل كرديم تا آنچه به سوى مردم نازل شده است براى آنها تبيين كنى، شايد انديشه كنند».(6)
پرسمان اعتقادی
قرآن کریم بیانگر آن است که کتاب تورات کتابی کامل و بیانگر هر چیزی بوده؛‌ چنانکه می فرماید: «وَ كَتَب
بر این اساس تبیان بودن قرآن کریم امری است که با وجود رسول اکرم (صلی الله علیه وآله و سلّم) محقق شده و بیان آنحضرت؛ بیانی معصومانه و عاری از هر گونه هوای نفس است؛ چنانکه می فرماید: «وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى؛ إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحى»؛ «‏و هرگز از روى هواى نفس سخن نمى‏ گويد! آنچه مى‏ گويد چيزى جز وحى كه بر او نازل شده نيست».(7) با حفظ این ویژگی خدای متعال دستور به گرفتن هر آنچه پیامبر (صلی الله علیه وآله و سلّم) آورده نموده: ‌«وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقابِ»؛ ! «آنچه را رسول خدا براى شما آورده بگيريد (و اجرا كنيد)، و از آنچه نهى كرده خوددارى نماييد و از (مخالفت) خدا بپرهيزيد كه خداوند كيفرش شديد است».(8) با توجه به مطالب فوق روشن می گردد که تجرید قرآن از سنت امری مغایر دستورات قرآن بوده و بیان آن حضرت نیز عاری از هر گونه اشتباه و هوای نفس است. تعریف عبادت: هر خضوعى كه ناشى از اعتقاد به الوهيت يا ربوبيّت نسبت به موجود مورد خضوع باشد، عبادت وی محسوب شده؛ چه اين اعتقاد، به حق و صحيح بوده (اگر الله معبود باشد) و چه اعتقادى باطل وناصواب (اگر غير خداوند معبود باشد). در هر دو صورت، خضوع او برگرفته از اعتقاد به الوهيت يا ربوبيّت است و چنين خضوعى ‏عبادت آن موجود محسوب شده؛ چنانکه قرآن می فرماید: «الَّذِينَ يَجْعَلُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَسَوْفَ يَعْلَمُون»؛ «كسانى كه با خداوند معبود ديگرى قرار مى‏ دهند، پس به زودى خواهند دانست».(9) «وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لِيَكُونُوا لَهُمْ عِزًّا»؛ «و آنان غير از خدا، معبودانى را براى خود برگزيدند تا مايه عزّتشان باشد! (چه پندار خامى!)».(10) «اِنَّ اللَّهَ هُوَ رَبِّي وَ رَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ هذا صِراطٌ مُسْتَقِيم»؛ «خداوند پروردگار من و پروردگار شماست (تنها) او را پرستش كنيد كه راه راست همين است»!(11) بنابراین در مفهوم عبادت وجود خضوع و خشوع به همراه اعتقاد به الوهیت و یا ربوبیّت نسبت به موجود مورد خضوع، دخالت تام داشته؛ لذا انجام چنین امری منحصرا مختص به ذات پروردگار بوده و عبادت غیر او شرک محسوب می شود. و این در حالی است که حقیقت اطاعت مختص به پروردگار نبوده و صرف اطاعت از غیر موجب شرک نبوده؛‌ بلکه در برخی مصادیق چنین امری واجب و در عرض اطاعت خدای متعال بر بندگان فرض و واجب گشته؛ چنانکه در اطاعت رسول (صلی الله علیه وآله و سلّم) و جانشینان معصوم آنحضرت در دو حوزه ی تبیین معارف دین و دستورات حکومتی واردشده است چنانکه می فرماید: «قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ؛ قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْكافِرِين»؛ بگو: «اگر خدا را دوست مى ‏داريد، از من پيروى كنيد! تا خدا (نيز) شما را دوست بدارد و گناهانتان را ببخشد و خدا آمرزنده مهربان است». بگو: «از خدا و فرستاده (او)، اطاعت كنيد! و اگر سرپيچى كنيد، خداوند كافران را دوست نمى ‏دارد».(12)