✅پاسخ:
بنابر حکمت الهی، احکام و دستورات دینی بر اساس مصالح و مفاسد واقعی بنا گذاشته شدهاند که فلسفه و چرایی احکام محسوب میشوند؛ از اینرو حکم حجاب هم مانند سایر احکام، حکمتها و دلایل عقلی دارد که هر چند همه آنها بر ما آشکار و معلوم نیست؛ اما عقل بشر قادر است به بخشی از آنها دست یابد.
برخی از این دلایل عبارتند از:
1- حفظ کرامت و عزت زن
هر رفتاری که کرامت و عزت انسان را تأمین میکند و او را از وقتگذرانی در امور بی ارزش و مغایر با کرامتش منع میکند و استعدادهای او را به سمت رشد و تعالی سوق میدهد، از نظر عقل پسندیده است. حجاب و پوشش مناسب، عزت و کرامت زن را حفظ میکند، او را از سرگرمی و خودنمایی با انواع لباسها و آرایشهای مبتذل بازداشته و زن را در مسیر انسانی و به سمت رشد و کمال مطابق با خلقت او قرار میدهد. پس عقلا امری پسندیده و ممدوح است.
2- مقام و جایگاه ویژه زن
به حکم عقل سلیم ، شیء هر قدر با ارزشتر و در معرض آسیب باشد به مراقبت و محافظت ویژهای نیاز دارد. چنانکه دانه گیاهان برای محافظت از آسیب، در پوسته قرار دارند. زن بر اساس ویژگیهای مطابق خلقت خود، موجودی لطیف، زیبا و دارای مقام ارزشمندی است که به موجب این ویژگیها در معرض آسیب و تهدید قرار دارد؛ بنابراین عقل حکم میکند که زن برای در امان ماندن از این آسیبها، زیبایی و جذابیتهای خود را با حجاب بپوشاند.
3- شرافت و آزادی روح
شرافت و برتری روح انسان بر جسمش مورد قبول و تأیید عقل است. به دلیل آنکه بی حجابی موجب آزار روح و مانع آزادی او میشود، بنابراین طبق حکم عقل باید از آزادی ظاهری جسم، چشمپوشی کرد و به آزادی و سلامتی روح توجه نمود. حتی در موقع تزاحم آزادیهای جسمانی نیز عقل با رعایت قاعده اهم و مهم از برخی از آزادیهای جسمی برای رسیدن به هدف بالاتر چشم پوشی میکند، برای مثال نداشتن ماسک آزادی جسم است، اما عقل حکم میکند به دلیل حفظ سلامتی ماسک استفاده شود.
4- بی حجابی مقدمه سلب آرامش زن
بنابر حکم عقل، هر عملی که انسان را در معرض انحراف و تباهی قرار میدهد، انجام مقدماتش هم غیر عقلانی است؛ زیرا اساس خلقت بر این بنا گذاشته شده که هر عملی از مجرای طبیعی انجام گیرد و الّا در ساختار وجودی انسان اثر معکوس خواهد داشت. حال اگر حس خودنمایی و جلوهگری زن از طریق طبیعی و به نحو صحیح ارضاء نشود، مخالف ساختار وجودی او بوده، آرامش او را سلب و موجب افسردگی و سقوط روحی و روانی زن میشود. بنابراین بی حجابی چون زمینهساز و مقدمه از بین رفتن آرامش روحی و روانی زن میشود، غیر عقلانی است.
5- تقدم حقوق جامعه بر حقوق فرد
بنا بر حکم عقل در هنگام تقابل میان حقوق فردی و اجتماعی، حقوق جامعه بر حقوق فرد مقدم است. حال اگر بی حجابی در جامعه رواج داشته باشد انحرافات اخلاقی و جنسی و نیز تزلزل خانوادهها پیش میآید و در نتیجه جامعه در پرتگاه سقوط قرار میگیرد. پس از نظر عقل، حجاب و پوشش زنان در حفظ جامعه تأثیر بسزایی دارد.
6- قاعده لطف
بنابر قاعده لطف، خداوند متعال در جهت تأمین سعادت دنیوی و اخروی بشر بهترین احکام و تکالیف را برای بندگانش مقرر کرده است. حکم حجاب و پوشش یکی از همین احکام است که خداوند بنابر مصالح فرد و جامعه و از باب لطف به مخلوقاتش دستور داده است.
7- کنترل غرائز زمینه ساز کمال
با توجه به آنکه خداوند کمال محض و منزه از هر نقص است، جز خیر محض از ذات مقدسش صادر نمیشود. از همین رو جهان و نیز انسان را هدفمند آفریده است و برای رسیدن بشر به غایتش که همان کمال انسانی است امکانات و استعدادهای لازم را برای او فراهم کرده و راهنمایانی برای رشد و کمال و هدایت او در مسیر صحیح فرستاده است.یکی از راههای حفظ و تحکیم استعدادهای جسمی، جنسی، روانی و ... جهت دهی صحیح به غرایز طبیعی و بکارگیری آنها در راستای رشد و تعالی انسان است. حال اگر غریزه شهوت از طریق طبیعی و صحیح ارضاء نشود و با بی حجابی زمینه های تحریک و انحراف این غریزه فراهم گردد، سایر استعدادهای انسان تحت الشعاع این انحراف قرار گرفته و اورا از رسیدن به کمال انسانی باز میدارد؛ پس حکم حجاب برای تعدیل و هدایت صحیح غریزه شهوت و به جهت رساندن انسان به کمال نهاییاش، عقلا لازم است.1
نتیجه:
1-لازمه حکمت الهی این است که احکام دین بدون مصلحت نباشند.
2-برخی حکمتها و دلایل عقلی حجاب عبارتند از:
-حفظ کرامت و عزت زن.
-مقام و جایگاه ویژه زن.
-شرافت و آزادی روح.
-بی حجابی مقدمه سلب آرامش.
-تقدم حقوق جامعه بر حقوق فرد.
-قاعده لطف.
-کنترول غرایز زمینه ساز کمال.
🔰 @p_eteghadi 🔰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 اینکه میگن در عزای امام حسین علیه السلام تا چهل روز زمین و آسمان خون گریه می کرد درسته؟ یعنی چه؟
پرسمان اعتقادی #استادمحمدی
🔰 @p_eteghadi 🔰
⭕️ #حدیث
🔸پیامبر اکرم (ص):
🔹صدقه بلا را برطرف مى کند و مؤثرترینِ داروست. همچنین، قضاى حتمى را برمى گرداند و درد و بیمارى ها را چیزى جز دعا و صدقه از بین نمى برد.
(بحارالأنوار (ط-بیروت) ج ۹۳، ص ۱۳۷، ح ۱۴)
🔰 @p_eteghadi 🔰
✅پاسخ:
در پاسخ به این سوال ذکر چند نکته لازم است:
1-دستور حجاب در اسلام، در دو بخش عمده آمده است:
الف. پوشاندن بدن، به جز جاهايي كه شرع مقدس اجازه داده است.
ب. پنهان داشتن زينتها
به دلیل آنکه هر چیز دارای ارزش و مقام، در ستر و پوشش مخفی میشود.چنانچه حضرت علي ـ عليه السّلام ـ در بيان نقش پوشش كامل به عنوان حفظ ارزش و احترام زن ميفرمايد: «فانّ شدّة الحجاب ابقي عليهنّ؛ همانا حجاب و پوشش كامل، زنان را سالمتر و پاكتر نگاه خواهد داشت1.»
بهمین دلیل در قرآن و روایات معصومین، اصل کلی و تغییرناپذیری وجود دارد که زن نباید لباس محرک و شهوتانگیز بپوشد و حجاب؛ یعنی عدم داشتن جذابیت در مقابل نامحرم و پوشیدن لباسی که نگاه را به خود جذب نکند؛ چرا که اساساً فلسفه حجاب:
الف)مصونيت زن در برابر طمع ورزيهاي هوس بازان؛
ب)پيشگيري از تحريكات شهواني خارج از ضوابط و هنجارهاي الهي؛
ج) تأمين سلامت و بهداشت معنوي جامعه می باشد.
2-مسلم است که دین از نوع خاصی از پوشش سخن نگفته، چرا که ممکن است به تناسب جوامع و عصرها متفاوت باشد؛ ولی آنچه مسلم است پوشاندن بدن از نامحرم میباشد و با هر نوع پوششي كه موجب تحريك، تهييج و جلب توجه مردان نامحرم گردد منافات دارد و آن نوع لباس و پوششي برتر و کامل است كه بهتر حدود شرعي را حفظ ميكند.
3- مصداق حجاب برتر با توجه به آیات و روایات:
در قرآن کریم در آیات متعددی به حجاب اشاره شده، از جمله آیه 59 سوره احزاب که به نوعی به چادر نیز اشاره کرده است؛ «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلَابِیبِهِنَّ »
کلمه « جلابیب» جمع جلباب است و آن جامهاى است سرتاسرى که تمامى بدن را مىپوشاند یا روسرى مخصوصى است که صورت و سر را ساتر مىشود و منظور از جمله «پیش بکشند مقدارى از جلباب خود را»، این است که آن را طورى بپوشند که زیر گلو و سینههایشان در انظار ناظرین پیدا نباشد2؛ بنابراین جلباب به چادری که امروز استفاده میشود، خیلی شبیه است.
همچنین یکی از حوادثی که بیانگر مقدار حجاب حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها در بیرون منزل و در مواجهه با نامحرم است، آمدن ایشان به مسجد برای دفاع از قضیه فدک است. در داستان غصب فدک وقتی خلیفه اول و دوم تصمیم گرفتند که حضرت را از فدک محروم نمایند، ایشان با شکل خاصی از حجاب و پوشش، برای دفاع از حق خویش از منزل به مسجد آمدند. راوی داستان حجاب حضرت را اینگونه توصیف نموده است: «حضرت زهرا سلاماللهعلیها هنگام خروج از منزل مقنعه را محکم بر سر بستند و جلباب و چادر را، به گونهای که تمام بدن آن حضرت را میپوشاند و گوشههای آن به زمین میرسید، به تن کردند و به همراه گروهی از نزدیکان و زنان قوم خود به سوی مسجد حرکت نمودند»3. بنا براین چادر مشکی ریشه قرآنی و اسلامی دارد.
4-رنگ مشکی
در روانشناسی رنگها، همانگونه که نوع رنگ در ایجاد گرسنگی، سیری، خشم و آرامش تأثیر مستقیم دارد، در شعلهور شدن غرایز جنسی نیز دخالت مستقیم دارد و رنگ سیاه باعث کاهش شهوت است؛ چنان که امام صادق علیهالسّلام در این زمینه خطاب به «حنّان بن سُدَیر» که نعلین سیاه پوشیده بود، فرمودند: «آیا نمیدانی رنگ سیاه مایه تقلیل شهوت است4».
بنابراین استفاده از رنگ مشکی در چادر جلب توجه نکردن را مضاعف میکند؛ چرا که اگر رنگهای دیگر بود امکان داشت که باز توجه را جلب کند.
همچنین شواهد لغوی فراوانی نیز برای اثبات این مدعا وجود دارد که اساساً در ریشه لغوی «جلباب» رنگ مشکی اخذ شده است؛ زیرا جلباب در لغت از ریشه «جُلب» است و یکی از معانی جُلب در بسیاری از کتابهای لغوی معتبر، تیرگی و سیاهی است5، به عنوان مثال «جُلب اللیل» به معنای سیاهی شب آمده است.
نتیجه:
1- بر اساس قرآن و روایات معصومین علیهم السلام، اصل کلی و تغییرناپذیری وجود دارد که زن نباید لباس محرک و شهوتانگیز بپوشد.
2- آنچه در دین اسلام مسلم است، پوشاندن بدن از نامحرم است و با هر نوع پوششي منافات دارد كه موجب تحريك و تهييج و جلب توجه مردان نامحرم گردد.
3- مصداق حجاب برتر با توجه به آیات و روایات، چادر است.
4- استفاده از رنگ مشکی در چادر، جلب توجه نکردن را مضاعف میکند و باعث کاهش شهوت خواهد بود.
🔰 @p_eteghadi 🔰
کتاب من محافظ حاج قاسمم
این کتاب همانگونه که عنوانش پیداست، به یکی از جوانترین محافظان شهید حاج قاسم سلیمانی، به نام «شهید وحید زمانینیا» میپردازد.
شهید سروان پاسدار وحید زمانینیا یکی از همراهان شهید قاسم سلیمانی از اهالی ری بود که در حمله تروریستی بالگردهای آمریکایی در بامداد خونین بغداد پس از دو سال همراهی با سردار به فیض شهادت رسید.
شهید وحید زمانی نیا جوان دهه هفتادی و ۲۷ ساله همراه سردار که تنها دو ماه از ازدواجش گذشته بود، برای دفاع از حریم اهلبیت(ع) ۴ سال در جبهههای نبرد سوریه علیه تکفیریهای داعش حضور داشت و در حلب سوریه جانباز شیمیایی شد و پس از آن و نزدیک به ۲ سال بود که به انتخاب و خواست سردار به واسطه اثبات صداقت و درستی در سفرها همراه حاج قاسم بود و در حمله بالگردهای آمریکایی در بغداد بامداد روز جمعه مصادف با تاریخ ۱۳ دیماه۱۳۹۸ شهید شد.
کتاب من محافظ حاج قاسمم در ۹۶ صفحه به همت انتشارات شهید کاظمی به چاپ رسیده است
گزیده ای از کتاب من محافظ حاج قاسمم :
در میان صحبت هایش یک لحظه شنیدم که گفت: « من محافظ حاج قاسمم، هروقت بخواد، هر جا بره پا به پاش، سایه به سایه همراهش می رم.»
بهت زده شدم با خودم گفتم: « وحید باید خیلی آدم بزرگی باشه.»
پیش من عزیزتر شد.
#معرفی_کتاب
🔰 @p_eteghadi 🔰
✅پاسخ:
اصل آفرينش و ایجاد مخلوقات، تجلی صفات کمالی الهی است. خداوند در امر آفرينش، خير و کمال مخلوقاتش را میخواهد. به اين ترتيب که آفرینش الهی به مخلوقات، در درجه اول به کاملترين آنها؛ يعنی نخستين مخلوق سپس به ترتيب درجات کمال، به ساير مخلوقات تعلق ميگيرد. حتی در موجودات مادی نيز میتوان موجود کاملتر را هدف آفرينش موجود ناقصتر دانست و به دلیل این که انسان اشرف مخلوقات عالم هستی است؛ پس میتوان گفت هدف خلقت آسمان، زمين و .... «آفرينش انسان» در اين جهان است.1
این مطلب با مراجعه به آیاتی همچون « هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُمْ مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا؛ هرآنچه در زمین است، برای شما آفرید.» ( بقره/29)و نیز آیات «اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَراتِ رِزْقاً لَكُمْ وَ سَخَّرَ لَكُمُ الْفُلْكَ لِتَجْرِيَ فِي الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَ سَخَّرَ لَكُمُ الْأَنْهارَ وَ سَخَّرَ لَكُمُ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ دائِبَيْنِ وَ سَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَ النَّهار؛ خداوند همان كسى است كه آسمانها و زمين را آفريده و از آسمان آبى نازل كرده و با آن ميوهها (ى مختلف) را خارج ساخت و روزى شما قرار داد و كشتى را مسخر شما گردانيد تا بر صفحه دريا به فرمان او حركت كنند و نهرها را (نيز) مسخر شما گرداند. خورشيد و ماه را كه با برنامه منظمى در كارند به تسخير شما در آورد و شب و روز را (نيز) مسخر شما ساخت»(ابراهیم /۳۲-۳۳)، به دست میآید.2
با بررسی این آیات و آیات مشابه معلوم میشود که تمام آنچه در آسمان و زمین است؛ اعم از ماه و خورشید، نهرها، شب و روز و... به فرمان الهی، مسخر انساناند؛ یعنی یا زمام اختیارشان به دست انسان است، مانند کشتیها یا در خدمت منافع انسان حرکت میکنند، مانند ماه و خورشید. بنا براین درمجموع باید گفت هدف عالی آفرینش جهان هستی، «انسان» است.3
از طرف ديگر میتوان گفت که هر موجود مادی در اين عالم علاوه بر آن که برای انسان خلق شده است، با نگاه به خودش نيز هدفمند است و هدفش رسيدن به کمال لايق خودش است، به عنوان مثال دانه گندم که به خوشه گندم تبدیل میشود، علاوه بر اینکه برای انسان خلق شده، به کمال لایق خود (خوشه گندم شدن)نیز رسیده است.4
نتیجه:
1- هدف الهی از آفرینش، حب به ذات وتجلی صفات الهی است.
2- هدف از خلقت هر موجود ناقصی، موجود کاملتر آن است؛ پس هدف از خلقت جهان، « آفرینش انسان» است.
3- هدف از خلقت جهان نسبت به خودش، رسیدن به کمال شایسته خود است.
منبع:
http://www.pasokhbesoalat.ir/
🔰 @p_eteghadi 🔰
✅پاسخ:
معمولا تصور عرف مردم از بدبختی یا سیاه بودن سرنوشت، داشتن مشکلاتی از قبیل بیماری، فقرمالی، ازدواج ناموفق، فرزند ناصالح و... است که گذران زندگی را برای افراد سخت میکند، درحالی که متون دینی وجود این سختیها را بنابر حکمت و مصلحتی که درپی دارد، برای زندگی دنیایی لازم و ضروری دانسته است؛ امام هادی علیهالسلام دراین باره میفرماید: «إِنَّ اللَّهَ جَعَلَ الدُّنْيَا دَارَ بَلْوَى وَ الْآخِرَةَ دَارَ عُقْبَى وَ جَعَلَ بَلْوَى الدُّنْيَا لِثَوَابِ الْآخِرَةِ سَبَباً وَ ثَوَابَ الْآخِرَةِ مِنْ بَلْوَى الدُّنْيَا عِوَضاً؛ خدا دنيا را جاى گرفتارى قرار داده و آخرت را سراى پاداش، گرفتارى دنيا را سبب ثواب آخرت قرار داده و ثواب آخرت را عوض گرفتارى دنيا» و از طرفی شرع مقدس، بدبختی را انحراف و گمراه شدن از راه هدایت میداند، به همین دلیل در قرآن آمده است:«إِنَّ الْخاسِرِينَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ أَهْلِيهِمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَلا ذلِكَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِينُ1؛ زيانكاران واقعى كسانى هستند سرمايه وجود خود و خانواده خويش را در قيامت از دست مىدهند، بدانيد خسران مبين همين است».2
واکنش انسانها در مقابل این مشکلات و سختیها متفاوت است، برخی آنها را نردبانی برای ترقی قرار داده و با ایمان و عمل صالح، به صبر و استقامت می پردازند و از طریق آن به هدایت و رستگاری میرسند؛3 اما برخی دیگر با اظهار عجز و ناتوانی، مدام از بدی روزگار و بخت سیاه خود مینالند و با افکار واهی و کارهای نادرست بر گمراهی خود میافزایند، آنها کسانی هستند که با بیاعتنایی به پیام الهی و رویگردانی از حق، دچار قساوت و تاریکی قلب میشوند4 و از رحمت خدا مأیوس هستند.5
بنابراین بدبختی واقعی، عاقبت به شرّ شدن است که همان گمراهی از حق و ناامیدی از رحمت الهی است؛ ولی مشکلات و سختیها، لازمه زندگی دنیایی است؛ همانطور که خداوند میفرماید: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِي كَبَدٍ؛ ما انسان را در رنج آفریدیم»؛ یعنی زندگی دنیایی انسان از همان ابتدای شکل گیری نطفه در درون رحم و آغاز تولد و تا لحظات پایانی عمر که به پیری و فرتوتی میرسد، مملو از رنجهاست6 و این رنج ها ربطی به گروه خاصی مثلاً مسلمانان یا مؤمنان ندارد؛ بلکه همه انسانها حتی افراد بیدین و کافر نیز به مشکلات و سختیها گرفتار هستند. خداوند در قرآن فرموده است: «... إِنْ تَكُونُوا تَأْلَمُونَ فَإِنَّهُمْ يَأْلَمُونَ كَما تَأْلَمُونَ وَ تَرْجُونَ مِنَ اللَّهِ ما لا يَرْجُونَ...؛7 اگر شما رنج مىبريد، آنان[کفار] نيز مانند شما رنج مىبرند با اين تفاوت كه شما از خدا اميد پاداش داريد و آنان ندارند».8
البته شدت و ضعف این سختیها به میزان ظرفیت افراد نیز بستگی دارد؛ زیرا تحمل سختیها و مشکلات، موجب افزایش صبر و استقامت گشته و عنصر مهمی برای شکل گیری شخصیت افراد است؛ از اینرو هراندازه که توجه انسان به خداوند بیشتر باشد، ایمان او قویتر میشود و امید به زندگی در او افزایش مییابد؛ به همین دلیل در روایات به نقش اساسی سختیها در شکوفایی استعدادهای درونی افراد مؤمن، برای تقرّب به خدا تأکید شده است. چنان كه مطالعه تاریخ زندگی انبيا و اوليا نشان میدهد، هر كدام از ايشان كه مقامش نزد خداوند بيشتر بوده، بیشتر مورد اذيّت قرار گرفته است. در روایتی نقل شده: «البلاء للولاء ثمّ للاوصياء ثمّ للامثل فلأمثل»9 يعنى بلاياى دنيا، ابتدا متوجّه پيغمبران است؛ زیرا آنها بهترين خلق هستند و بعد از ايشان به اوصياى ايشان و بعد از اوصيا، براى شيعيان و دوستان ايشان است. شدت بلاها به تفاوت در ضعف و قوّت ايمان انسان-ها بستگی دارد كه هر چه به اولياي الهي شباهت بيشتری داشته و ايمانشان كاملتر باشد آزار و زحمتشان در دنيا بيشتر است.10 به همین دلیل حافظ شیرازی گفته:« هرکه در این بزم مقرب تر است ؛ جام بلا بیشترش میدهند».
👇👇👇👇
بنابراین حکمت سختیها و مصائبی که بر انسانها وارد میشود، در دو دسته میتوان قرار داد:
دسته اول: حکمت سختیهای افراد کافر
خداوند برای رسوایی افراد کافر و خبیث آنها را به بلا و گرفتاری دچار میکند، مانند عذابهایی که به اقوام پیامبران گذشته نازل شد.
دسته دوم: حکمت سختیهای افراد مؤمن
با توجه به آیات و روایات، میتوان دریافت که خداوند حکیم به منظور پاك شدن گناهان، تصحیح و افزایش ایمان، بیداری از خواب غفلت، کاستن حبّ دنیا و ارتقای کمال انسانی، افراد مؤمن را با سختیها و مصائب میآزماید.
نتیجه:
در پایان توصیه میشود که موارد زیر را بپذیریم تا تحمل سختیها برای ما شیرین شود:11
1ـ دنیا محل سختیها و گرفتاریهاست.
2ـ انتظار زندگی بدون سختی، انتظاری غیر واقعی است. سختیها جزئی از زندگی ما هستند.
3ـ هر سختی دورهای دارد که باید بگذرد، اما اصل آن برگشت ناپذیر است. بیتابی نمودن، هیچ تأثیری در تغییر وضعیت و تبدیل آن از ناخوشایند به خوشایند نخواهد داشت، بلکه بر رنج و عذاب انسان میافزاید. پس به جای بیتابی، باید آن را پذیرفت و مدیریت نمود.
4ـ اگر مصائب و سختیهای زندگی را بیمعنا و بیحاصل بدانیم، قابل تحمل نخواهند بود، اما اگر سختیها را با معنا دانسته و پوچ و بیفایده ندانیم، قابل تحمل خواهند شد؛ بنابراین اگر هدف زندگی را بدانیم، سختی آن نیز معنادار می شود و دیگر آزاردهنده نیست.
5ـ یادآوری نعمتهای گذشته و حال در کنار این سختی، قدرت تحمل را بالا میبرد.
6ـ اگر به یادآوریم که در برابر هر مصیبتی، پاداش فراوان نصیبمان میشود، تحمل آن آسان میگردد، مانند ورزشکاری که به خاطر قهرمان شدن، تمرینات سخت را به راحتی تحمل میکند.
منبع:
http://www.pasokhbesoalat.ir/
🔰 @p_eteghadi 🔰
✅پاسخ:
خداوند حکیم، به دلیل علم به مصالح و مفاسدی که امور در پی دارند، قوانینی را برای بشر وضع میکند تا مکلفین با اجرای آن، به منافع مورد نظر دست یافته و از ضررها در أمان بمانند، از جمله برای زنانی که به هر دلیلی نکاح آنها باطل شود، مدت زمانی را معیّن فرموده که در آن مدت، زن نباید با مرد دیگری ازدواج کند. در اصطلاح فقهی به این مدت زمان معین، «عِدّه» گفته میشود.1
وجوب عده برای زن قطعا دارای حکمتهایی است که کشف همه آنها برای عقل محدود بشر امکان پذیر نیست، اما به طور اجمال میتوان موارد زیر را بیان نمود:
1ـ اطمینان از عدم بارداری و اختلاط انساب
خداوند حکیم، بدن زن را به سیستمی به نام «رحم» مجهز کرده تا نسل انسان در آن پرورش یافته و تداوم یابد. برای مشخص بودن نسَب فرزند، یک زن نمیتواند همزمان دارای دو یا چند همسر باشد؛ زیرا اگر نطفههای مختلفی در رحم یک زن ریخته شود، پدر فرزند معلوم نخواهد بود و به دنبال آن مسایلی همچون محرمیّت، ارث و ... نیز بلاتکلیف میماند. براین اساس بعد از بطلان نکاح نیز زن باید تا مدتی از ازدواج با مرد دیگر خودداری کند تا از باردار نبودنش یقین حاصل شود. در روایتی امام رضا علیه السلام میفرماید:«اما عدةُ المطلقة، ثلاثُ حیضٍ او ثلاثةُ اشهُرٍ فَلاستبراء الرَّحِم مِن الوَلَد...؛ علت تعیین زمان عده در زنان مطلقه به سه حیض یا سه ماه به جهت اطمینان از پاک بودن رحم از طفل است»2.
فقهای شیعه نیز به پیروی از روایات معصومین علیهم السلام، علت عده را پاکی رحم زن معرفی کردهاند، البته در مواردی که یقین به باردار نبودن زن از طریقی حاصل شده باشد، نگه داشتن عده را از باب تعبّد و بندگی لازم میدانند؛ چرا که قطعا در احکام الهی مصالحی وجود دارد که گاهی مکلف نسبت به آن جاهل است. چنانکه ابن میثم بحرانی میگوید: « لِتُعرَفَ بَرائةُ رَحِمِها مِن الحَمل أو تَعبُّداً؛ زن عده نگه میدارد تا از پاک بودن رحمش از حمل آگاهی یابد یا اساساً صبر کردن از ازدواج در مدت عده از باب تعبّد است».3
2ـ فرصتی دوباره برای زندگی مشترک در عده طلاق
گاهی اتفاق میافتد برخی از مردان در اثر یک مسأله ناچیز، عصبانی شده و همسر خود را به طور عجولانه طلاق میدهند، اما بعد از طلاق، از کار خود پشیمان شده و حقیقتا قصد ادامه زندگی مشترک را دارند، در این صورت می توانند در زمان عده بدون خواندن صیغه عقد به همسر خود رجوع کنند. چنانکه در قرآن کریم تصریح شده :« وَ بُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِي ذلِكَ إِنْ أَرادُوا إِصْلاحا؛ و همسرانشان، براى باز گرداندن آنها (و از سر گرفتن زندگى زناشويى) در اين مدت، (از ديگران) سزاوارترند، در صورتى كه (به راستى) خواهان اصلاح باشند». (بقره/228)
براین اساس به دلیل اینکه اسلام به حفظ کانون خانواده اهمیت می دهد، با قرار دادن عده طلاق به هر یک از زوجین فرصت میدهد تا در این زمان، به درستی بیاندیشند و به دور از لجاجت و عصبانیت در تصمیم خود تجدید نظر نمایند.
3ـ احترام به پیوند زناشویی در عده وفات
عفاف، حیا و پاکدامنی زن اقتضاء میکند که حریم زناشویی را حفظ کند و به منظور رعایت احترام به همسرش و همچنین حفظ شأن اجتماعی خود تا مدتی بعد از وفات او، صبر نموده و از ازدواج خودداری کند. خالق حکیم میداند به طور طبیعی، مدت زمان صبر و تحمل زن برای دوری از ازدواج چقدر است؛ به همین دلیل مدت چهار ماه و ده روز را برای وی به عنوان عده تعیین میکند. چنانکه خداوند در آيه 234 سوره بقره میفرماید: « وَ الَّذِينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنْكُمْ وَ يَذَرُونَ أَزْواجاً يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَ عَشْراً؛ و کسانی که از شما میمیرند و همسرانی باقی میگذارند، باید چهار ماه و ده روز، انتظار بکشند (و عدّه نگه دارند)».
4ـ حفظ حیات جنین
نفوس انسانی در شرع مقدس اسلام، بسیار محترم است و کسی حق ندارد بدون دلیل، فرد دیگری را از ادامه حیات محروم کند. بدین منظور شاید یکی از حکمتهای عده نگه داشتن برای زن بارداری که شوهرش را از دست داده، حفظ زندگی جنین باشد؛ زیرا اگر زن با این وضعیت ازدواج کند، ممکن است شوهر فعلی او را وادار به سقط جنین نماید.4
👇👇👇
5ـ احترام به شخصیت زن و حفظ جایگاه او در جامعه
اقوام و ملل گذشته چه در جوامع عربی و چه غیرعرب، به دلیل نگاه فروتر به زن، آداب و سنن ظالمانهای را در مورد زنانی که همسرشان از دنیا رفته، انجام میدادند، به عنوان مثال در بیشتر قبائل عرب، مرسوم بود که با فوت مرد، زنش را پدر یا برادر آن مرد به ارث میبرد یا مانع ازدواج او با دیگری میشد و بدین وسیله در اموال او تصرف میکرد. با ظهور اسلام و نزول آیه 19 سوره نساء5 ، این سنت مذموم، منع گردید.6 علامه طباطبایی در تفسیر المیزان ذیل آیه 228 سوره بقره، بحث مفصلی در مورد زن، حقوق، شخصيت و موقعيت اجتماعى او از نظر اسلام و ديگر ملل و مذاهب آورده7 و نتیجه گرفته که هر قانونی در اسلام وضع میشود به مقتضای فطرت انسانهاست؛8 پس به کسی ظلم نمیشود، بلکه رعایت آنها موجب حفظ شخصیت فردی و اجتماعی افراد و احترام به آنهاست. بنابراین عده نیز از جمله قوانینی است که بر عزّت و احترام زن میافزاید و مقام او را از کالایی بی اررزش که بازیچه مردان باشد به گوهری گرانقیمت ارتقاء میدهد.
نتیجه:
1ـ خداوند حکیم، به دلیل علم به مصالح و مفاسدی که امور در پی دارند، قوانینی را برای بشر وضع میکند تا مکلفین با اجرای آن، به منافع مورد نظر دست یافته و از ضرر آن در أمان بمانند.
2ـ عقل انسان به دلیل محدودیتهایی که دارد نمیتواند علت واقعی احکام را کشف کند؛ بنابراین باید به وحی و نصوص قطعی رجوع کند.
3ـ هرچند که عقل به طور مستقل از درک فلسفه احکام، عاجز است، اما این مسأله موجب انکار آنها نمیشود، بلکه باید از روی تعبّد و بندگی آنها را پذیرفته و عمل نماید تا بدین وسیله به سعادت و کامیابی دست یابد.
4ـ «عده» نیز از احکامی است که عقل ما نمیتواند علت واقعی آن را درک کند، اما با رجوع به روایات و آیات میتوان حکمتهایی همچون اطمینان از عدم بارداری و اختلاط انساب، فرصتی دوباره برای زندگی مشترک در عده طلاق، احترام به پیوند زناشویی در عده وفات، حفظ حیات جنین، احترام به شخصیت زن و حفظ جایگاه او در جامعه و... را بیان نمود.
🔰 @p_eteghadi 🔰
⭕️ #حدیث
🔸امام حسین (ع):
🔹هر یک از دو نفـرى که میان آنها نزاعى واقع و یکـى از آن دو رضایت دیگرى را بجـویـد، سبقت گیـرنـده اهل بهشت خـواهـد بــود.
(کشف الغمه فی معارف الائمه (ط-القدیمه) ج ۲، ص ۳۳)
🔰 @p_eteghadi 🔰
✅پاسخ:
ماجرای نافرمانی شیطان از دستور الهی باز میگردد به زمانی که خداوند آدم علیه السلام را آفرید و آنگاه به همه فرشته ها فرمود:« اسْجُدُوا لِآدَمَ؛ به آدم سجده کنید » (اعراف/11) پس همه ملايکه سجده کردند، به جز ابلیس که استکبار ورزید. قرآن کریم، علت سرپیچی شیطان از فرمان الهی را «تکبر» معرفی کرده و میفرماید:« فَسَجَدَ الْمَلائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ إِلَّا إِبْلِيسَ اسْتَكْبَرَ؛ پس فرشتگان همه با هم سجده كردند. مگر ابليس كه تكبّر ورزيد » ( ص/ 76)
چگونه قابل فرض است که موجودی با شش هزار سال عبادت، نسبت به معبود خود استکبار ورزد و از امتثال فرمان او سرپیچی کند؟ برای پاسخ به این سوال لازم است معنای دو واژۀ « عبادت» و «استکبار» و رابطۀ بین آنها بررسی شود:
1ـ عبادت از ماده «عبد» به معنای «نهایت فروتنی و طاعت» است؛ برخلاف «عبودیت» که به معنای «اظهار فروتنى و طاعت» است. راغب در مفردات تاکید میکند که عبادت از عبودیت بلیغتر است1؛ بنابراین شیطان در مقام عبودیت قرار داشت، عابد بود، ولی عبد نبود. هدف خداوند نیز از خلقت جن و انس، عبادت است، نه صرف عبودیت؛ یعنی هدف اصلی، رسیدن به نهایت فروتنی و طاعت در مقابل خداست که این امر محقق نمیشود، مگر زمانی که به وابستگی وجودی و نیازمحض بودن (فقر) خود پی ببرند. ابلیس با این که شش هزار سال خداوند را عبادت کرد؛ اما خضوع و خشوع درونی برای او حاصل نشد و به نیازمندی وجودیاش نسبت به معبود آگاه نگشت؛ از این رو در قلب خود احساس بزرگی و برتری داشت و همین امر موجب شد که به آدم علیه السلام سجده نکند. به تعبیر قرآن کریم، ابلیس، امتناع استکباری داشت: « أَبى وَ اسْتَكْبَرَ؛ سر پیچید و تکبّر ورزید »(34/ بقره)؛یعنی با این که موجود ذلیل و پستی بود؛ ولی برابر خدای عزیز و أعلی ادعای استقلال کرد.2 آیت الله جوادی آملی تأکید می کند خودبرتربینی و فخر فروشی ابلیس ناشی از کفر رقیقی است که از دیر زمان در درون وی نهفته بود و به هنگام امتحان سر برآورد. پس با اینکه به ظاهر شش هزار سال خدا را عبادت کرد و در صف موحدان قرار داشت؛ اما موحد ناب و مخلص نبود. 3
2ـ «کبر» به معنای حالتى در فرد است که خود را بزرگ می پندارد. تکبر و استکبار هم از این ماده هستند. استكبار به معنای زیاده خواهی و برترى جوئی است؛ به طوري كه از فرد، عمل ناپسندی که شایسته او نیست، صادر میشود.4 وقتی خداوند از ابلیس میپرسد چرا به آدم علیه السلام سجده نکردی، وی به مقایسه ماهیت وجودی خود با آدم علیه السلام پرداخته و خلقت خود را که از آتش بوده، برتر از خلقت آدم علیه السلام که از خاک است، معرفی میکند. همانطور که در قرآن آمده است:« قَالَ مَا مَنَعَکَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُکَ قَالَ أَنَا خَیْرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنِی مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِینٍ؛ خدا گفت: وقتى تو را به سجده فرمان دادم، چه چيز تو را از آن بازداشت؟ گفت: من از او بهترم، مرا از آتش آفريدهاى و او را از گِل» (اعراف/12) یکی از بزرگترین اشتباهات ابلیس این بود که با نظر به پیدایش مادی انسان، مىپنداشت آتش برتر از خاک است و شاید این پندار غلط به ظاهر و در عمل، موجب امتناع وی از سجده بر آدم علیه السلام شد؛ اما در واقع از اعتراض و انکار او نسبت به حکمت و عدالت خداوند تبارك وتعالي خبر می دهد؛ زیرا به گمان او، این فرمان الهی نوعی تقدم «مرجوح» بر «راجح» است. 5
امیرالمومنین علی علیه السلام نیز در خطبه قاصعه (خطبه 192) علت تمرد و سرپیچی شیطان را کبر و خودبرتربینی وی دانسته و میفرماید:«فَاعْتَبِرُوا بِما کانَ مِنْ فِعْلِ اللّهِ بِإِبْلِیسَ إِذْ أَحْبَطَ عَمَلَهُ الطَّوِیلَ وَ جَهْدَهُ الْجَهِیدَ، ـ وَ کانَ قَدْ عَبَدَ اللّهَ سِتَّةَ آلافِ سَنَة... ـ عَنْ کِبْرِ ساعَة واحِدَة ...؛ پند و عبرت گیرید از آنچه خداوند با ابلیس رفتار کرد، در آن هنگام که اعمال و عبادات طولانى و تلاش و کوششهاى او را ـ که شش هزار سال بندگى خدا کرده بود... ـ به خاطر ساعتى تکبر بر باد داد.»
نتیجه
با توجه به رابطه معنا عبادت و استکبار میتوان دریافت:
1ـ عبادت واقعی زمانی محقق میشود که فرد در درون خود احساس خضوع و خشوع برای خدا داشته باشد و این احساس نیز مبتنی بر پی بردن به بزرگی و عظمت خدا و کوچکی و پستی خود است؛ یعنی بداند که خداوند تبارك وتعالي تمام کمالات را در كاملترين وجه خود داراست و سایر موجودات تحت سیطره وجودی او قرار داشته و از فیض کمالاتش بهره میبرند.
2ـ درست است که ابلیس، شش هزار سال خدا را عبادت کرد و به کمالات خدا نیز در ظاهر اقرار داشت؛ اما او فقط در مقام عبودیت قرار داشت؛ یعنی تظاهر به خضوع و خشوع میکرد، درحالی که قلب او خاشع نبود و احساس فزون طلبی داشت و همین «تکبر درونی» موجب نافرمانی و تمرد از فرمان الهی گردید.
منبع:
http://www.pasokhbesoalat.ir/
🔰 @p_eteghadi 🔰
کتاب آموزش عقاید آیت الله مصباح یزدی ( دوره کامل سه جلدی)
کتاب آموزش عقاید نوشته محمد تقی مصباح یزدی است که با نام آیت الله مصباح یزدی شناخته میشود. این کتاب به بررسی و آموزش عقاید اصلی و پایهای دین اسلام، یعی خداشناسی، نبوت امامت و معاد میپردازد. این کتاب سه جلدی در یک مجلد به چاپ رسیده است
#معرفی_کتاب
🔰 @p_eteghadi 🔰
✅پاسخ:
منشأ و سرچشمه مباحث مربوط به عالم ذر، قرآن کریم و آیاتی از آن است که دلالت برعهد و میثاق گرفتن از انسان میکند. آیه ذر یا آیه میثاق در قرآن کریم چنین آمده است: «وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى شَهِدْنا... 1؛ ای پیامبر! به خاطر بیاورید هنگامی که پروردگارت از پشت و صلب فرزندان آدم نسل آنان را برگرفت و آنان را گواه بر خویشتن ساخت و فرمود: «آیا من پروردگار شما نیستم؟» گفتند: "آری گواهی میدهیم"...»
میثاق عالم ذر؛ پيمانى است كه خداوند از آدميان گرفته است؛ آنها در این میثاق اقرار كردهاند؛ او پروردگار آنان است. از اين ميثاق با تعابير ديگرى نيز ياد كردهاند، مانند عهد الست، پيمان فطرت، ميثاق توحيد و توحيد فطرى2.
آرای گوناگونی درباره عالم ذر و تفسير آيه آن وجود دارد كه هر كدام را جمعى يا بعضى از دانشمندان اسلامى پذيرفتهاند:
1. نظريه محدثان و بعضى از مفسران متقدم: آيه ذر مربوط به عالم ذرّ است و همانگونه كه در روايات هم آمده، خداوند همه افراد بشر را در عالمى به صورت ذرّات كوچكى گرد آورد و در حالى كه داراى عقل و شعور بودند و قادر بر تكلّم و سخن گفتن، از آنان براى ربوبيت خود اقرار گرفت و خود انسانها شاهد برخويشتن بودند. اين آيه گفتگويى كه بين خدا و افراد بشر در آن عالم صورت گرفته است را منعكس مىكند؛ بنابراین طبق این نظر عالم ذر، عالمی قبل از این دنیا بوده است. 3
2. نظريه متكلمان و بسيارى از مفسران بخصوص مفسران متأخر (مکارم شیرازی) آيه مربوط به پيمان فطرى انسانها است و منظور از عالم ذر «عالم استعدادها»، «پيمان فطرت»، تكوين و آفرينش است؛ به اين ترتيب كه به هنگام خروج فرزندان آدم به صورت «نطفه» از صلب پدران به رحم مادران كه در آن هنگام ذراتي بيش نيستند، خداوند استعداد و آمادگي براي حقيقت توحيد به آنها هم در فطرتشان و هم در عقل و خردشان داده است؛ پس تمام انسانها بر اساس فطرت و عقل خود، خدا و ربوبيت او را مىشناسند، بر آن اعتراف دارند و با زبان حال نه زبان مقال، توحيد و يگانگى خدا را فرياد مىزنند و اين گفتگو كه در آيه آمده يك گفتگوى تكوينى است كه با زبان بىزبانى صورت گرفته و گفتگوى واقعى نيست. براساس این نظریه، آیه شریفه بیانی تمثیلی از فطرت است و عالم ذر واقیعت تمثیلی و تشبیهی دارد4.
3. منظور از عالم ذر همان عالم ارواح است، يعنى در آغاز خداوند ارواح انسانها را قبل از اجسادشان آفريد و مخاطب ساخت و از آنها اقرار بر توحيد خويش گرفت. 5
4. نظریه علامه طباطبایی: موجودات، داراى دو نوع وجودند؛ يك وجود جمعى در نزد خدا كه در قرآن به عنوان ملكوت از آن ياد شده، و ديگر وجودات پراكنده كه با گذشت زمان تدريجاً ظاهر مىشوند. ایشان معتقد است: مقصود آیه، بعد ملکوتی انسانها است؛ یعنی، جایگاه شهود و میثاق، جهان ملکوت است. با توجه به ظاهر آیه که فرمود «وَ إِذْ أَخَذَ؛ یعنی به یاد بیاور»، استفاده میشود که: اولاً، قبل از این جهان محسوس، عالم نامحسوس دیگری وجود داشته که در آنجا میثاق انجام گرفته است. ثانیاً، صحنه اخذ میثاق بر عالم مادی و جهان طبیعت مقدم است. ثالثاً، چون این دو جایگاه با هم متحدند و از هم جدا نیستند، خداوند به انسانی که در جهان مادی زندگی میکند، امر مینماید که به یاد آن جنبه ملکوتی نیز باشند؛ چرا که وقتی به یاد آن باشد، آن پیمان فطری را حفظ میکند. از نظر علامه عالم ذر، روح این عالم است که به آن «عالَم غیب» نیز گفته میشود؛ بنابراین براساس این نظر، عالم ذر، عالمی قبل از این دنیا و عالم ملکوت است6.
5. نظریه استادجوادی: عالم ذر یک واقعیت خارجی است نه واقعیت تمثیلی؛ ثانیاً عالم ذر پیش از این دنیا نیست، بلکه در همین دنیا( که دار تکلیف است) واقع شده است. مراد از آیه، بیان واقعیت خارجی است و خداوند متعال به زبان عقل و زبان انبیا و وحی، از انسان پیمان گرفته است؛ یعنی در برابر درک عقلی که حجت باطنی خداست و مطابق با محتوای وحی که حجت ظاهری است، خدا از مردم پیمان گرفته است که معارف دین را بپذیرند7.
از میان نظریههایی که بیان شد، برخی از آنها بر این باورند که عالم ذر یک عالم تمثیلی و غیر واقعی است؛ برخی دیگر نیز معتقدند که عالم ذر جهانی پیش از این دنیا و واقعی میباشد که خداوند از انسانها در آنجا پیمان گرفته است. بعضی دیگر معتقدند که اولاً عالم ذر یک واقعیت خارجی است نه واقعیت تمثیلی؛ ثانیاً عالم ذر پیش از این دنیا نیست، بلکه در همین دنیا واقع شده است. در میان این نظریهها برخی از آنها با اشکالات اساسی مواجه هستند و از سوی مفسران نقد شدهاند8.
👇👇👇👇
عالم ذر در آیات
بیش از ده آیه در سورههای قرآن آمده است که گفته شده به عالم ذر اشاره دارند. این آیات، عبارتند از: سوره اعراف، آیه ۱۷۲: این آیه مهمترین و صریحترین آیات است، سوره تغابن، آیه2، سوره یونس، آیه74، سوره نجم، آیه56، سوره انعام، آیه110، سوره رعد، آیه20، سوره حج، آیه5، سوره روم، آیه30، سوه واقعه، آیه10-11، سوره بقره، آیه138 و سوره انعام، 158.
عالم ذر در روایات اسلامی
روایات فراوانی در منابع مختلف اسلامی در کتب شیعه و اهل سنت در زمینه «عالم ذر» نقل شده است، به عنوان مثال در تفسیر برهان ۳۷ روایت و در تفسیر نورالثقلین ۳۰ روایت در ذیل آیات فوق نقل شده است. اگر روایات را با دقت تجزیه و تحلیل کنیم و اسناد و محتوای آنها را بررسی کنیم، مشخص میشود که این روایات، غالبا از طریقهای متعدد و محتواى آنها نيز كاملًا با هم متفاوت است؛ براى اطلاع بيشتر از احاديثى كه درباره عالم ذر آمده است به پنج كتاب زير مىتوانيد مراجعه كنيد: بحارالانوار، جلد 3، از صفحه 277 به بعد، مرآة العقول، جلد 7، از صفحه 36 به بعد و تفسير برهان، جلد 2، از صفحه 46 به بعد و تفسير نورالثقلين، جلد 2، صفحه 93، به بعد و تفسير درالمنثور، جلد 3، صفحه 141 به بعد.9 در این جا به عنوان نمونه یکی از آن احادیث آورده میشود:
امام صادق (علیهالسلام) درباره عالم ذر میفرمایند: «فطرت الله، اسلام است که خداوند هنگام پیمان گرفتن آنان را بر فطرت توحید آفرید و فرمود: آیا پروردگار شما نیستم؟ در آنجا کافر و مؤمن حضور داشت.»10
بر اساس این حدیث، مراد از عالم ذر همان فطرت انسانی است. انسانهای بدوی و متکامل در این احساس مشترک اند که همه بنده و خداوند پروردگار آنهاست و انسانها هرگز از این پیمان و شناخت غافل نبوده و نیستند.
نتیجه:
1. منشأ مباحث مربوط به عالم ذر، قرآن کریم و آیاتی از آن است که دلالت برعهد گرفتن از انسان میکند.
2. برخی از مفسرین بر این باورند که عالم ذر یک عالم تمثیلی و غیر واقعی است؛ برخی دیگر معتقدند که عالم ذر جهانی پیش از این دنیا میباشد که خداوند از انسانها در آنجا پیمان گرفته است. برخلاف این دو دیدگاه بعضی معتقدند که اولاً عالم ذر یک واقعیت خارجی است نه واقعیت تمثیلی؛ ثانیاً عالم ذر پیش از این دنیا نیست بلکه در همین دنیا واقع شده است. نظر علامه نیز این است که عالم ذر، جهانی قبل از این دنیا و عالم ملکوت است.
منبع:
http://www.pasokhbesoalat.ir/
🔰 @p_eteghadi 🔰
✅پاسخ:
خداوند فاعل حکیم است و همه افعال و احکام او هدفمند است، بنابراین حجاب و پوشش نیز که به عنوان یک حکم الهی از سوی شارع حکیم، تشریع شده، دارای حکمت عقلائی است. گرچه همه حکمتهای آن برای ما معلوم نیست، اما میتوان به برخی فلسفه و فایده حجاب پی برد؛ که در سه بعد فردی، خانوادگی و اجتماعی به آن اشاره میشود:
1- ابعاد فردی حجاب
- شناخته شدن به نیکی و مصون ماندن از آزار
از مهمترین دلایل عقلی برای پوشش زنان، «شناخته شدن به نیکی» و نیز «محفوظ ماندن از آزار» است ، خداوند متعال در مورد ضرورت پوشش میفرماید: «يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْواجِكَ وَ بَناتِكَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنينَ يُدْنينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلاَبِيبِهِنَّ ذلِكَ أَدْنى أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحيماً؛ هان اى پيامبر! به همسرانت، و دخترانت و زنان مؤمنين، بگو تا جلباب (روپوشهای) خود پيش بكشند، این برای شناخت آنها (به عفت، پاکدامنی، فضیلت، مسلمانی، کمال و ...) نزدیکتر است، پس در نتيجه اذيت نمىبينند و خدا همواره آمرزنده رحيم است. » (الأحزاب/ 59) علامه طباطبایی در تفسیر این آیه مینویسد: «پوشاندن همه بدن به شناخته شدن به این که اهل عفت، حجاب، صلاح و سدادند، نزدیکتر است، در نتیجه وقتی به این عنوان شناخته شدند، دیگر اذیت نمیشوند؛ یعنی اهل فسق و فجور متعرض آنان نمیگردند.»1
- ایجاد احساس ارزشمندی
از نظر روانشناسی، قطعیترین عامل رشد انسان، «میزان ارزشی» است که هر فرد برای خود قائل است. به عبارت بهتر، نافذترین عامل رشد روانی و شخصیتی انسان، میزان حرمتی است که برای خود قائل میشود. درجه ارزیابی فرد از خویش، «حرمت خود»خوانده میشود و در واقع باز خوردی از مورد قبول بودن و نبودن به شمار میآید. این قضاوت در قالب رفتارهای کلامی و غیرکلامی بروز میکند و گسترهای است که فرد خود را در آن پهنه توانا، مهم، موفق و با ارزش یا ناموفق و بیارزش میداند.2
زن محجبه، با دور نگه داشتن خود از دسترس دیگران، سطح ارزشمندی خود را ارتقا میبخشد تا آن جا که مرد، نیازمندانه به آستان وی روی میآورد. بی تردید اگر زنان این مفهوم را به طور کامل درک کنند، به پوشیده داشتن و مخفی ساختن بدن خویش بیشتر گرایش نشان میدهند3 و پی خواهند برد که راه احساس ارزش مندی، در دسترس بودن دائمی نیست.
- پیشگیری از قربانی شدن
نقش قربانی جرم در وقوع عمل مجرمانه موجب شده است که جرم شناسان تئوریهایی را در این مورد مطرح کنند. به طور کلی امروزه دو تئوری عمده به بیان علل بزهدیدگی زنان و قربانیان جرم میپردازند که یکی از آن دو نظریه سبک زندگی است. مطابق این دیدگاه، علل بزهدیدگی برخی زنان شیوه یا سبک زندگی است که آنها را در معرض تهاجم بیشتری قرار میدهد، برای نمونه مجرد زیستن، رفت و آمد شبانه، معاشرت بی ضابطه با مردان جوان و زندگی در شهرهای بزرگ از شیوههای زندگی است که نرخ بزهدیدگی زنان را افزایش میدهد.4 هم چنین پوشیدن لباسهای تنگ و بدن نما و آرایشهای تند؛ اثرات نامطلوب و تحریک کننده در مردان دارد5 که این امر میتواند وسوسه و زمینه اعمال خشونت آمیز برای ارضای میل جنسی را درآنها برانگیزاند.
👇👇👇
- پیشگیری از طمع ورزی افراد بیمار دل
خداوند در قرآن، با خطاب به زنان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به یکی از دلایل عقلی حجاب تصریح فرموده است: «یا نِساءَ النَّبِی لَسْتُنَّ کأَحَدٍ مِنَ النِّساءِ إِنِ اتَّقَیتُنَّ فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلًا مَعْرُوفاً؛ ای همسران پیامبر! شما مانند سایر زنان نیستید اگر تقوا پیشه کنید؛ پس به گونهای هوس انگیز سخن نگویید که بیماردلان در شما طمع کنند و سخن شایسته بگویید»(احزاب/32)
شهید مطهرى در این باره مىگوید:«حرکات و سکنات انسان گاهى زباندار است. گاهى وضع لباس، راه رفتن و سخن گفتن زن معنادار است و به زبانِ بى زبانى مىگوید: دلت را به من بده، در آرزوى من باش، مرا تعقیب کن؛ گاهى بر عکس، با زبان بى زبانى مىگوید: دست تعرّض از این حریم کوتاه است.6» زنی که حجاب خود را حفظ نمیکند و در سخن گفتن با مردان نامحرم، مراقبت نکند، باعث میشود افراد بیمار دل در او طمع کنند اگرچه خودش چنین هدفی نداشته باشد، اما زنان محجبه با رعایت حجاب خود پیام حیا و عفاف را به مخاطب خود ارسال میکنند.
2- ابعاد خانوادگی حجاب
- حفظ و تحکیم بنیان خانواده
نهاد خانواده، از مقدسترین نهادهاى اجتماعى است. خانواده در ایجاد جامعه سالم، نقش بىبدیل دارد. بدون تردید باید در ایجاد یا حفظ هر چیزی که موجب تحکیم پیوند خانوادگی و صمیمیت رابطه زوجین گردد، حداکثر تلاش انجام شود و با هر چه موجب سستی این کانون شود، مبارزه کرد. مهمترین کارکرد حجاب، نقشی است که در پایبندی همسران به پیمان مقدّس ازدواج دارد. حجاب در سلامت و استمرار پیوند خانوادگى، عاملی غیر قابل انکار است؛ زیرا حجاب و پوشش باعث میشود زن از نگاههای آلوده مردان هوس باز و گرفتار شدن به دام روابط آزاد محفوظ بماند و به زندگی و خانواده خود وفادار باشد. از طرف دیگر شیوع بی حجابی و بی بندوباری، باعث میشود مردان به جای توجّه و محبت به همسران خود ، به دنبال لذّت جویی از زنان دیگر باشند. وقتی مردی پیوسته چشمش به زنانی میافتد که پوشش نامناسب داشته، خود را آراستهاند، همسرش را با آنها مقایسه میکند تا جایی که دیگر زیبایها و فضیلتهای همسرش را نمیبیند و از ازدواج خود، احساس خسارت میکند و از زندگی مشترکش ناراحت و دلسرد میشود و ممکن است به آلودگی سوق پیدا کند. این همه نتیجهای جز سستشدن بنیان خانواده و قرارگرفتن در ورطۀ طلاق ندارد.
3- ابعاد اجتماعی حجاب
- حفظ امنیت و آرامش روانى جامعه:
غریزه جنسى، یکی از غرایز خدادادى در وجود انسان است که در صورت کنترل، مىتواند علاوه بر تداوم و استمرار نسل بشر، موجبات امنیت روانى انسانها را فراهم کند و این نیاز را در مسیر درست و در راستای رشد جامعه قرار دهد. زنان به دلیل جاذبههاى بیشتر، وظیفه خاصى دارند و آن این که بدن خود را از مردان بیگانه بپوشانند و در اجتماع با آرایشهاى تحریک آمیز، ظاهر نشوند و به جلوهگرى نپردازند تا زمینه انحراف مردان و به ویژه جوانان فراهم نشود. تحقیقات علمى در فیزیولوژى و روانشناسى در باب تفاوتهاى جسمى و روحى زن و مرد ثابت کرده است که مردان نسبت به محرکهاى چشمى شهوت انگیز، حساستر از زنان هستند
اسلام جهت ثبات و پایدارى جامعه، تدابیر زیادى برای تعدیل غریزه جنسی اندیشیده و در این زمینه هم براى زنان و هم براى مردان، تکالیف خاصى معین کرده است. خداوند به مردان مىفرماید: «قل للمؤمنین یغضّوا من ابصارهم و یحفظوا فروجهم؛ به مؤمنان بگو چشمهاى خود را (از نگاه به نامحرمان) فرو گیرند و عفاف خود را حفظ کنند» و خطاب به زنان نیز مىفرماید: «و قل للمؤمنات یغضضن من ابصارهنّ و یحفظن فروجهنّ؛ و به زنان با ایمان بگو چشم2هاى خود را (از نگاه هوس آلود) فرو گیرند و دامان (عورت) خویش را حفظ کنند»(نور/ ۳۰) از سویی به پوشش مردان و زنان توجه بسیار شده است، خداوند مىفرماید: «یا بنى آدم قد انزلنا علیکم لباسا یوارى سوءاتکم و ریشا؛ اى فرزندان آدم! لباسى براى شما فرستادیم که اندام شما را مىپوشاند و مایه زینت شما است» (اعراف/ ۲۶)
👇👇👇