✅پاسخ:
در این پرسش دو سوال مطرح است که به ترتیب به پاسخ آنها پرداخته خواهد شد:
1- حجاب و پوشش همسران معصومین علیهم السلام : در این باره میتوان گفت که طبق شواهد روایی، حجاب و پوشش همسران پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به هنگام حضور در اجتماع کامل و در حد عالی بوده است و حتی از شواهد موجود بر میآید که ایشان صورت خود را نیز هنگام رویارویی با نامحرم میپوشاندند. 1 دَخَلَ أبو بَكر عَلَى الرسول صلى اللّه عليه و آله حينَ توفّي: « و النسوهُ حوله، فخمرن وجوهَهُنَّ، و استَتَرن مِن أبي بَكر؛ هنگامی که ابوبکر در زمان وفات پیامبر صلى اللّه عليه و آله بر ایشان وارد گشت زنان صورت خود را از ایشان پوشاندند»2
هم چنین در مورد حجاب حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها آمده است که ایشان، چادری شبیه چادر کنونی میپوشیدند. در روایتی آمده است: «حضرت زهرا چادری از پشم پوشیده بود که دوازده قسمت آن با لیف خرما دوخته شده بود.»3 ایشان مقنعهای داشتند که با آن سر و گردن و گلو و سینه خود را میپوشاندند، گزارشهای خروج آن حضرت از منزل در جریان فدک و پوشش ایشان، این امر را تایید میکند: «هنگام خروج از منزل مقنعه را محکم به سر بست و جلباب و چادر خود را به گونهای بر تن کرد که تمام بدن ایشان را پوشانده بود و گوشههای آن به زمین میرسید»4 همچنین شواهد روایی و تاریخی نشان میدهد که ایشان هنگام خروج از منزل علاوه برآن که پوشش سراسری داشتند، روبند هم داشتند: «حضرت وقتی میخواستند از منزل خارج شوند و به نزد پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بروند علاوه بر چادر، برقع (پوشیه) نیز داشتند.»5آن حضرت به قدری در امر حجاب مقید بودند که حتی هنگامی که مرد نابینایی وارد منزل ایشان شد، حضرت برخاستند و به اتاق دیگر رفتند تا آن مرد را نبینند و آن مرد بوی ایشان را استشمام نکند.6
از سویی دیگر نه تنها همسران معصومین علیهم السلام از حجاب کامل برخوردار بودهاند، بلکه بر اساس شواهد روایی و تاریخی، کنیزان ائمه نیز حجاب کاملی در برابر نامحرم داشتند و به امر پوشش مقید بودهاند، مثل روایتی که دربارۀ یکی از کنیزان منتسب به اهل بیت علیهم السلام آمده است. هنگامی که «ام احمد» مادر حضرت شاهچراغ و همسر امام موسی کاظم علیه السلام خواستند ودایعی که امام علیه السلام به ایشان سپرده بودند به امام رضا علیه السلام تحویل دهند، برخی از برادران از ایشان نزد قاضی شکایت کردند و هنگامی که این بانو نزد قاضی حاضر شد، آنها گفتند که باید نقاب را بردارد تا او را بشناسیم.7
2_ نحوۀ برخورد و موضع گیری معصومین نسبت به بدحجابی و منکران حجاب : پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و امیر المؤمنین علیه السلام برای جلوگیری از بدحجابی و بد پوششی هم از برخورد حکومتی و هم از روش فرهنگی و ارشادی استفاده میکردند، به عنوان مثال زمانی که پیامبر صلی الله علیه و آله عمرو بن حزم را به عنوان والی نجران منصوب کرد، وظایفی را برای ایشان نگاشت و در بخشی از آن، او را مسئول پاکدامنی و حجاب مردم دانست و از او خواست به اقدامات عملی در این زمینه بپردازد8، اما سایر ائمه علیهم السلام به دلیل اینکه حکومت و قدرتی در دست نداشتند تنها از روش فرهنگی و ارشادی استفاده میکردند.
به طور کلی روشهای مواجهۀ معصومین علیهم السلام با بد حجابی را میتوان به دو نوع ایجابی و سلبی تقسیم کرد که هر کدام نیز زیر مجموعههایی دارند.9
👇👇👇
برخورد ایجابی
1. شیوه آموزشی: یکی از روشهایی که معصومین علیهم السلام در این رابطه به کار میگرفتند؛ شیوه آموزشی بود. ایشان در موارد بسیاری مقدار واجب پوشش زن در برابر نامحرم را آموزش دادهاند. پیامبر صلی الله علیه و آله میفرماید: «زن در برابر نامحرم باید از چهار پوشش استفاده کند: پیراهن، روسری، پوششی وسیع تر از روسری که بر روی سینه میافتد و چادر.10» در روایت دیگری پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله میفرماید: «روا نیست زنی که به دوران عادت ماهانه و بلوغ رسیده است، موی جلوی سر و گیسوان خود را آشکار کند.11» همچنین امام علی علیه السلام میفرماید: «لباسهایی که خوب بدن را میپوشانند، بپوشید؛ چرا که هر کسی لباسش نازک و بدن نما شود، اعتقاداتش ضعیف میشود.12»امام صادق علیه السلام میفرماید: «از پیامبر صلی الله علیه و آله سؤال شد که زینت زن در پیش مرد نابینا چه چیزی است و ایشان فرمود: عطر و حنا؛ چرا که حنا هم از خوشبو کنندههای انسان محسوب میشود.13» امام در این روایت درصدد بیان برخی از مصادیق زینت هستند و شیوه برخورد زنان با مردان نابینا را بیان میکنند، پس در نزد مردان بینا نیز به طریق اولی باید این موارد رعایت گردد. نیز امام صادق علیه السلام در روایت دیگری میفرماید که «جایز نیست که زن مسلمان روسری و لباسی بپوشد که به خوبی بدن را نپوشاند14» و در بیان دیگری حضرت میفرماید: «برای زن مسلمان شایسته نیست، وقتی از خانه بیرون میآید لباسهایش را براق نماید.15» این دو روایت بیانگر سه چیز است: 1. لزوم اصل پوشش؛ 2. عدم نازک بودن لباس به گونهای که بدن نمایان شود؛ 3. رنگ و برّاقی لباس طوری باشد که جلب توجه نکند.
2. شیوۀ تشویقی و نصیحتی: از دیگر شیوههای معصومین علیهم السلام استفاده از روش تشویق کردن و نصیحت بوده است. امام علی علیه السلام میفرماید: «در یک روز بارانی همراه پیامبر صلی الله علیه و آله در بقیع نشسته بودیم که زنی سوار بر دراز گوشی عبور کرد. دست حیوان داخل گودالی افتاد و زن به زمین خورد. پیامبر صلی الله علیه و آله چهرۀ مبارکش را از آن زن برگرداند. اصحاب عرض کردند: ای پیامبر آن زن شلوار پوشیده بود. پیامبر صلی الله علیه و آله سه بار فرمود: خدایا زنانی را که شلوار میپوشند مورد مغفرت قرار بده. ای مردم از شلوار استفاده کنید؛ چرا که بهترین پوشش شماست و با آن زنانتان را هنگامی که از خانه خارج میشوند، حفظ کنید16 »
برخورد سلبی
1. برحذر داشتن: از جمله روشهای برخورد سلبی، استفادۀ معصومین علیهم السلام از شیوۀ ممانعت و برحذر داشتن است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله میفرماید: «هر زنی که با آرایش و بوی خوش از منزل خارج شود و شوهرش راضی به این کار باشد، خداوند به ازاء هر قدم آن زن، خانهای در دوزخ برای مرد می سازد.17» در روایتی دیگر امام علی علیه السلام میفرماید: «پیوسته مسلمانان به راه خیر قدم مینهند تا زمانی که پوشیدن لباس و .... از فرهنگ بیگانگان (کفار) تقلید نکنند؛ اگر از بیگانگان پیروی کردند، خدا آنان را ذلیل میکند.18» امام صادق علیه السلام در روایتی میفرماید: «امیرالمؤمنین علیه السلام از برجسته ساختن موی سر در یک قسمت و نشان دادن موی بالای پیشانی و حنا گذاشتن کف دست توسط زنان نهی کرد و فرمود: زنان بنی اسرائیل به خاطر همین موی بالای پیشانی و حنا گذاشتن (آشکار) به هلاکت افتادند.19»
2. تنبیه کردن: این روش نیز یکی دیگر از روشهای برخورد معصومین علیهم السلام با افراد بد حجاب و منکرین حجاب بوده است، به عنوان مثال امام علی علیه السلام در مسجد به مردی که نشانههای زنانگی در او بود (خود را شبیه زنان درست میکرد) برخورد کرد و او را از مسجد اخراج نمود و وی را ملعون نامید سپس به گفتۀ پیامبر (ص) استشهاد میکند که متشبهان از مردان به زنان و از زنان به مردان را ملعون خوانده است.20
نتیجه :
1- همسران معصومین علیهم السلام بنابر شواهد روایی و تاریخی از حجاب کاملی در مقابل نامحرم برخوردار بودهاند.
2- معصومین علیهم السلام همواره به امر حجاب و مبارزۀ با بدحجابی و منکران حجاب اهتمام ویژهای داشتهاند و از روشهای مختلف آموزشی، تشویقی، تحذیری و در مواردی هم تنبیهی، استفاده کردهاند.
🔰 @p_eteghadi 🔰
✅پاسخ:
قبل از بحث از شيوههاي جذب جوانان به حجاب ابتدا لازم است، عوامل کم توجهی برخی افراد از جمله جوانان به حجاب و ترویج بی حجابی در جامعه مورد بحث قرار گيرد؛ زيرا وقتي علت و عامل پديده بی حجابی یا بدحجابي كشف شود ميتوان با از بين بردن آن عوامل، جوانان را به حجاب جذب كرد.
عوامل متعددي در کم توجهی جوانان به حجاب مؤثر است كه در سه حوزه فردي، خانوادگي و اجتماعي قابل بحث است.
حوزه فردي:
1-عدم شناخت و آگاهی: یکی از عوامل ترویج بی حجابی در میان جوانان نداشتن علم و آگاهی کافی درباره ضرورت حجاب و فواید آن است. توضيح آنكه پايبندي و تقيّد عملي انسانها به يك امر در گرو ميل و رغبت و آن نیز، معلول شناخت و آگاهي كافي از اصل مسأله و فواید آن است. علم و آگاهي كافي نسبت به يك مطلب وقتي به دست ميآيد كه اطلاعات صحيح و واقعي از آن موجود باشد. بر اين اساس شناخت دقيق از مسأله حجاب متوقف بر تبيين دقیق چيستي، چرايي، ضرورت و آثار آن است تا در سايه يك شناخت كامل و همه جانبه، گرايش به حجاب و التزام به آن حاصل شود.1
قرآن کریم و نیز روایات معصومین علیهم السلام جهل و نادانی را ریشه بسیاری از انحرافات معرفی میکنند2؛ چنانکه در داستان حضرت نوح و هودعلیهما السلام آمده است وقتی در دعوت به ایمان به خدای یکتا و معاد با سرپیجی قومشان مواجه شدند، فرمودند::« و لکنّی أراکُم قَوما تَجهَلونَ؛ و لکن شما را مردمی نادان میبینم.» (هود/28) و نيز در روايتي از امام علي عليه السلام آمده است: « الجَهلُ أَصلُ كُلِّ شَرٍّ؛ جهل و ناداني اساس هر بدي است .3»
2-ضعف ايمان و اعتقادات: ايمان و اعتقاد راسخ موجب تحكيم و تقويت روحيه ديني افراد ميشود و در نتيجه تسليم و تعبد به اوامر الهي را به دنبال دارد. چنانکه امير المؤمنين علي عليه السلام ميفرمايد: « فبالإيمانِ يُستَدَلُّ عَلَي الصّالِحاتِ؛ با ايمان ميتوان به اعمال صالح راه برد .4»
ضعف ايمان و اعتقادات نه تنها به بي توجهي و عدم پاي بندي به احكام دين و از جمله حجاب منجر ميشود، بلكه گاهي بصورت مخالفت و جبهه گيري در برابر اين دستورات بروز میکند.5
3-عوامل روحي و رواني:ميل به خود آرايي و جلوه گري كه در دختران شديدتر است، از غرايز و خواستههاي طبيعي است كه اگر بصورت صحيح و در يك نظام ارزشي، جهتدهي و تعديل نشود، زمينه انحرافات فردي و اجتماعي را فراهم ميكند.خروج از حد تعادل اين ميل ناشی از برخی عوامل روانی است كه گاهي بصورت پوشش نامناسب و تحریککننده نمايان ميشود، از جمله:
الف-احساس گرايي خام: بر اساس برخي نظريههاي روانشناختي، انحرافات افراد به ویژه جوانان در اغلب موارد ناشي از تصميم آگاهانه، مقابله با سنتهاي اجتماعي و تغيير ارزشهاي فرهنگي نيست، بلكه معمولاً از احساس گرايي خام، هوي و هوس، خود نمايي و متأثر از احساسات زود گذر و عوامل غير عقلاني است.
ب-اختلال شخصيتي: يكي از نظريههاي روانشناختي انحراف، نظريه «اختلال شخصيت نمايشي» است. مبتلايان به اين اختلال از نظر روحي دچار ضعف نفس و تزلزل شخصيت هستند؛ بنابراین تمام انرژي و توان خود را در جهت خود نمايي و جلوهگري به كار ميبرند تا در پرتو آن، ضعف شخصيتي خود را جبران كنند. اين افراد لباس را پوشش تلقي نميكنند، بلكه آن را تنهاوسيلهاي براي خود نمايي و جلب توجه ديگران ميدانند؛ پس هميشه در پي تنوعطلبي و استفاده از آرايشها و مدلهاي غير معمول و تحريك آميز هستند.چنين افردي علاوه بر انحراف خود، موجب تباهي و انحراف ديگران نیز میشوند6.
4-ضعف حياء: این واژه در لغت به معناي كنارهگيري از عمل زشت است كه اين كنارهگيري يا به جهت ترس از مذمت ديگران است7 يا علم به جهت زشتي عمل 8.
حياء در اصطلاح علما اخلاق عبارت است از: «محدوديت و در تنگنا افتادن نفس به هنگام مواجه شدن با حرام شرعي، عقلي و عرفي است كه از ترس نكوهش ديگران ايجاد ميشود و اعم از تقواست؛ زيرا تقوا اجتناب و پرهيز از گناهان شرعي است در حاليكه حيا اجتناب از زشتيهاي عقلي و عرفي را هم شامل ميشود.9 »
با توجه به تعريف فوق تفاوت حيا با خجالت نيز روشن ميشود؛ زيرا حيا ملكهاي است كه از ارتكاب اعمال زشت پيشگيري ميكند در حاليكه خجالت حالت شرمي است كه پس از وقوع عمل زشت در 10فرد پديد ميآيد.
👇👇👇
با توجه به مطالب فوق به دست ميآيد كه با وجود ارتباط نزديك بین حيا و حجاب، حيا منحصر به حجاب نيست، بلكه اعم از آن است. در واقع حجاب يكي از بارزترين نمودهاي حيا در وجود انسان است. حال اگر اين صفت در اثر عواملي، همچون عدم تربيت صحيح، لقمه حرام،روابط مختلط، رعايت نكردن ارت است كه شخص ميتواند خود را از ارتكاب گناهان و از جمله بي حجابي حفظ
11كند.
حوزه خانوادگي:
عدم تربيت صحيح: با توجه به اينكه خانواده اولين محيط رشد و پرورش فرزندان است، نقش اساسي در تربيت آنها دارد؛ بنابراین در اين زمينه مسئوليت خطيري بر عهده والدين است.احاديث بسياري در توصيه به اين امر مهم روايت شده است، از جمله امام سجاد عليه السلام فرموده است: « وَ أَعِنّي عَلَي تَربيَتِهِم وَ تَأديبِهِم وَ بِرِّهِم؛ خدايا مرا بر تربيت و ادب فرزندان و احسان در حقشان ياري فرما.12» بنابراين پدر و مادر نه تنها در تربيت جسمي و مادي فرزندان مؤثرند، بلكه در تربيت روح و بعد معنوي كودكان نيز نقش بسزايي دارند.13 از اينرو اگر فرزندان در دامان خانواده نسبت به آموزههاي ديني از جمله حجاب و آثار آن، شناخت كافي پيدا نكنند و الگوي مناسبي در اين زمينه نداشته باشند و از مهر و محبت والدين سيراب نشوند و مورد تشويق و تنبيه نابجا قرار گيرند، به درستي تربيت نشده و چه بسا به انحراف كشيده ميشوند14
در مقابل والدين با ارائه شناخت كافي و به موقع در مورد آموزههاي ديني، از جمله تبيين دقيق مباني حجاب و رفع شبهات وارد بر آن، ارائه الگويي صحيح و كامل و ايجاد محيطي امن و سرشار از مهر و محبت جايگاه ويژهاي در جذب جوانان به حجاب دارند.
برخی کارشناسان با توجه به روایات بر این باورند که اگر افراد متوجه ارزش معنوي دخترداري باشند، رفتار محترمانهتر و با محبتتر با او خواهند داشت؛ در اينصورت دختر نياز به جلب توجه و محبت ديگران ندارد بنابراين ريشه اموري، مانند عفاف و حجاب در وجودش قويتر خواهد شد و حجاب ذاتي او ميشود.15
حوزه اجتماعي:
1.نقشه سلطه گران: سلطه گران جهان همواره سعي داشتهاند علاوه بر توطئههاي سياسي، اقتصادي و نظامي، از طريق تهاجم فرهنگي نيز ملتها را به استثمار و استعمار بكشند؛ يعني تلاش كردند با خدشهدار كردن سنتها و آداب و رسوم ملي و مذهبي ملتها و نيز با ترويج بي بند و باري و بيحجابي، آنان را با فرهنگ خود بيگانه كرده تا بر آنها تسلط يابند. در اين تهاجم فرهنگي كه زنان بيش از مردان مورد توجه قرار گرفتند، دشمن جامعه را از درون تهي ميكند و با انواع و اقسام تبليغات رسانهاي و ترويج مدها، آرايشها و پوششهاي مبتذل، ارزشها را كم رنگ كرده و جامعه را به انحراف ميكشاند. در جنگ فرهنگي چون دشمن اساس جامعه؛ یعنی خانواده و محور آن یعنی زنان را هدف قرار میدهد به راحتی سلامتي و امنيت جامعه را از بین میبرد. بنابراين خسارات ناشي از آن به مراتب از جنگ نظامي شديدتر است.
نمونهاي از تسلط و تهاجم فرهنگي دشمن، شكست مسلمانان اندلس(اسپانياي امروز) است.اين كشور در سال 711 م به دست مسلمانان فتح شد و مسلمانان هشتصد سال بر آن حكومت ميكردند. مسيحيان علیرغم برپايي جنگهاي متعدد و خونين برای بازپس گيري اين كشور از دست مسلمانان، موفق به آن نشدند. در نهايت زمامداران مسيحي مسلمانان را از راه ترويج فساد و فحشا، شكست داده و از اندلس بيرون كردند. آنها از طريق توزيع مشروبات الكلي و ورود دختران طناز و بي بند و بار اروپايي در اين كشور، سقوط و شكست مسلمانان را رقم زدند.16
شيوههاي جذب جوانان:
با توجه به روشن شدن عوامل کمتوجهی جوانان به حجاب، برخورد و مقابله صحيح و به موقع با اين عوامل و پر كردن اين خلأها، خود از شيوهها و راهكارهاي جذب جوانان به حجاب است.بنابراين با توجه به آنچه گذشت آگاهي كافي پيرامون مسأله حجاب، تحكيم مباني و اصول اعتقادات، تقويت عفاف و حياء، تعديل و ارضاء صحيح خواستههاي طبيعي جوانان جهت پيشگيري از بروز عقدههاي روحي رواني ، تربيت صحيح در خانواده، مقابله همه جانبه مردم، رسانه و دولت با تهاجم فرهنگي از طريق فرهنگ سازي و تبليغ و الگو دهي مناسب از شيوههاي جذب جوانان به حجاب است.
نتيجه:
1-علل و عوامل کمتوجهی جوانان در سه حوزه فردي، خانوادگي و اجتماعي مطرح است:
-حوزه فردي: عدم شناخت و آگاهي، ضعف ايمان و اعتقاد، عوامل روحي و رواني، ضعف حياء
-حوزه خانوادگي: عدم تربيت صحيح، کمبود محبت ، عدم پایبندی والدین به رعایت اصول عفاف و حیا...
-حوزه اجتماعي: عدم توجه و اهتمام مسئولین فرهنگی نسبت به ارزشهای دینی و ملی، تهاجم فرهنگی از طریق بیگانه کردن جامعه از فرهنگ خودی و...
2-شيوههاي جذب جوانان به حجاب عبارتاند از: علم و آگاهي كافي به مسأله حجاب، تحكيم مباني و اعتقادات، تقويت عفاف و حياء، ارضاء صحيح خواسته هاي جوانان، تربيت صحيح خانوادگي، مقابله مردم، دولت و رسانه با تهاجم فرهنگي.
🔰 @p_eteghadi 🔰
✅پاسخ:
بنابر حکمت الهی، احکام و دستورات دینی بر اساس مصالح و مفاسد واقعی بنا گذاشته شدهاند که فلسفه و چرایی احکام محسوب میشوند؛ از اینرو حکم حجاب هم مانند سایر احکام، حکمتها و دلایل عقلی دارد که هر چند همه آنها بر ما آشکار و معلوم نیست؛ اما عقل بشر قادر است به بخشی از آنها دست یابد.
برخی از این دلایل عبارتند از:
1- حفظ کرامت و عزت زن
هر رفتاری که کرامت و عزت انسان را تأمین میکند و او را از وقتگذرانی در امور بی ارزش و مغایر با کرامتش منع میکند و استعدادهای او را به سمت رشد و تعالی سوق میدهد، از نظر عقل پسندیده است. حجاب و پوشش مناسب، عزت و کرامت زن را حفظ میکند، او را از سرگرمی و خودنمایی با انواع لباسها و آرایشهای مبتذل بازداشته و زن را در مسیر انسانی و به سمت رشد و کمال مطابق با خلقت او قرار میدهد. پس عقلا امری پسندیده و ممدوح است.
2- مقام و جایگاه ویژه زن
به حکم عقل سلیم ، شیء هر قدر با ارزشتر و در معرض آسیب باشد به مراقبت و محافظت ویژهای نیاز دارد. چنانکه دانه گیاهان برای محافظت از آسیب، در پوسته قرار دارند. زن بر اساس ویژگیهای مطابق خلقت خود، موجودی لطیف، زیبا و دارای مقام ارزشمندی است که به موجب این ویژگیها در معرض آسیب و تهدید قرار دارد؛ بنابراین عقل حکم میکند که زن برای در امان ماندن از این آسیبها، زیبایی و جذابیتهای خود را با حجاب بپوشاند.
3- شرافت و آزادی روح
شرافت و برتری روح انسان بر جسمش مورد قبول و تأیید عقل است. به دلیل آنکه بی حجابی موجب آزار روح و مانع آزادی او میشود، بنابراین طبق حکم عقل باید از آزادی ظاهری جسم، چشمپوشی کرد و به آزادی و سلامتی روح توجه نمود. حتی در موقع تزاحم آزادیهای جسمانی نیز عقل با رعایت قاعده اهم و مهم از برخی از آزادیهای جسمی برای رسیدن به هدف بالاتر چشم پوشی میکند، برای مثال نداشتن ماسک آزادی جسم است، اما عقل حکم میکند به دلیل حفظ سلامتی ماسک استفاده شود.
4- بی حجابی مقدمه سلب آرامش زن
بنابر حکم عقل، هر عملی که انسان را در معرض انحراف و تباهی قرار میدهد، انجام مقدماتش هم غیر عقلانی است؛ زیرا اساس خلقت بر این بنا گذاشته شده که هر عملی از مجرای طبیعی انجام گیرد و الّا در ساختار وجودی انسان اثر معکوس خواهد داشت. حال اگر حس خودنمایی و جلوهگری زن از طریق طبیعی و به نحو صحیح ارضاء نشود، مخالف ساختار وجودی او بوده، آرامش او را سلب و موجب افسردگی و سقوط روحی و روانی زن میشود. بنابراین بی حجابی چون زمینهساز و مقدمه از بین رفتن آرامش روحی و روانی زن میشود، غیر عقلانی است.
5- تقدم حقوق جامعه بر حقوق فرد
بنا بر حکم عقل در هنگام تقابل میان حقوق فردی و اجتماعی، حقوق جامعه بر حقوق فرد مقدم است. حال اگر بی حجابی در جامعه رواج داشته باشد انحرافات اخلاقی و جنسی و نیز تزلزل خانوادهها پیش میآید و در نتیجه جامعه در پرتگاه سقوط قرار میگیرد. پس از نظر عقل، حجاب و پوشش زنان در حفظ جامعه تأثیر بسزایی دارد.
6- قاعده لطف
بنابر قاعده لطف، خداوند متعال در جهت تأمین سعادت دنیوی و اخروی بشر بهترین احکام و تکالیف را برای بندگانش مقرر کرده است. حکم حجاب و پوشش یکی از همین احکام است که خداوند بنابر مصالح فرد و جامعه و از باب لطف به مخلوقاتش دستور داده است.
7- کنترل غرائز زمینه ساز کمال
با توجه به آنکه خداوند کمال محض و منزه از هر نقص است، جز خیر محض از ذات مقدسش صادر نمیشود. از همین رو جهان و نیز انسان را هدفمند آفریده است و برای رسیدن بشر به غایتش که همان کمال انسانی است امکانات و استعدادهای لازم را برای او فراهم کرده و راهنمایانی برای رشد و کمال و هدایت او در مسیر صحیح فرستاده است.یکی از راههای حفظ و تحکیم استعدادهای جسمی، جنسی، روانی و ... جهت دهی صحیح به غرایز طبیعی و بکارگیری آنها در راستای رشد و تعالی انسان است. حال اگر غریزه شهوت از طریق طبیعی و صحیح ارضاء نشود و با بی حجابی زمینه های تحریک و انحراف این غریزه فراهم گردد، سایر استعدادهای انسان تحت الشعاع این انحراف قرار گرفته و اورا از رسیدن به کمال انسانی باز میدارد؛ پس حکم حجاب برای تعدیل و هدایت صحیح غریزه شهوت و به جهت رساندن انسان به کمال نهاییاش، عقلا لازم است.1
نتیجه:
1-لازمه حکمت الهی این است که احکام دین بدون مصلحت نباشند.
2-برخی حکمتها و دلایل عقلی حجاب عبارتند از:
-حفظ کرامت و عزت زن.
-مقام و جایگاه ویژه زن.
-شرافت و آزادی روح.
-بی حجابی مقدمه سلب آرامش.
-تقدم حقوق جامعه بر حقوق فرد.
-قاعده لطف.
-کنترول غرایز زمینه ساز کمال.
🔰 @p_eteghadi 🔰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 اینکه میگن در عزای امام حسین علیه السلام تا چهل روز زمین و آسمان خون گریه می کرد درسته؟ یعنی چه؟
پرسمان اعتقادی #استادمحمدی
🔰 @p_eteghadi 🔰
⭕️ #حدیث
🔸پیامبر اکرم (ص):
🔹صدقه بلا را برطرف مى کند و مؤثرترینِ داروست. همچنین، قضاى حتمى را برمى گرداند و درد و بیمارى ها را چیزى جز دعا و صدقه از بین نمى برد.
(بحارالأنوار (ط-بیروت) ج ۹۳، ص ۱۳۷، ح ۱۴)
🔰 @p_eteghadi 🔰
✅پاسخ:
در پاسخ به این سوال ذکر چند نکته لازم است:
1-دستور حجاب در اسلام، در دو بخش عمده آمده است:
الف. پوشاندن بدن، به جز جاهايي كه شرع مقدس اجازه داده است.
ب. پنهان داشتن زينتها
به دلیل آنکه هر چیز دارای ارزش و مقام، در ستر و پوشش مخفی میشود.چنانچه حضرت علي ـ عليه السّلام ـ در بيان نقش پوشش كامل به عنوان حفظ ارزش و احترام زن ميفرمايد: «فانّ شدّة الحجاب ابقي عليهنّ؛ همانا حجاب و پوشش كامل، زنان را سالمتر و پاكتر نگاه خواهد داشت1.»
بهمین دلیل در قرآن و روایات معصومین، اصل کلی و تغییرناپذیری وجود دارد که زن نباید لباس محرک و شهوتانگیز بپوشد و حجاب؛ یعنی عدم داشتن جذابیت در مقابل نامحرم و پوشیدن لباسی که نگاه را به خود جذب نکند؛ چرا که اساساً فلسفه حجاب:
الف)مصونيت زن در برابر طمع ورزيهاي هوس بازان؛
ب)پيشگيري از تحريكات شهواني خارج از ضوابط و هنجارهاي الهي؛
ج) تأمين سلامت و بهداشت معنوي جامعه می باشد.
2-مسلم است که دین از نوع خاصی از پوشش سخن نگفته، چرا که ممکن است به تناسب جوامع و عصرها متفاوت باشد؛ ولی آنچه مسلم است پوشاندن بدن از نامحرم میباشد و با هر نوع پوششي كه موجب تحريك، تهييج و جلب توجه مردان نامحرم گردد منافات دارد و آن نوع لباس و پوششي برتر و کامل است كه بهتر حدود شرعي را حفظ ميكند.
3- مصداق حجاب برتر با توجه به آیات و روایات:
در قرآن کریم در آیات متعددی به حجاب اشاره شده، از جمله آیه 59 سوره احزاب که به نوعی به چادر نیز اشاره کرده است؛ «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلَابِیبِهِنَّ »
کلمه « جلابیب» جمع جلباب است و آن جامهاى است سرتاسرى که تمامى بدن را مىپوشاند یا روسرى مخصوصى است که صورت و سر را ساتر مىشود و منظور از جمله «پیش بکشند مقدارى از جلباب خود را»، این است که آن را طورى بپوشند که زیر گلو و سینههایشان در انظار ناظرین پیدا نباشد2؛ بنابراین جلباب به چادری که امروز استفاده میشود، خیلی شبیه است.
همچنین یکی از حوادثی که بیانگر مقدار حجاب حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها در بیرون منزل و در مواجهه با نامحرم است، آمدن ایشان به مسجد برای دفاع از قضیه فدک است. در داستان غصب فدک وقتی خلیفه اول و دوم تصمیم گرفتند که حضرت را از فدک محروم نمایند، ایشان با شکل خاصی از حجاب و پوشش، برای دفاع از حق خویش از منزل به مسجد آمدند. راوی داستان حجاب حضرت را اینگونه توصیف نموده است: «حضرت زهرا سلاماللهعلیها هنگام خروج از منزل مقنعه را محکم بر سر بستند و جلباب و چادر را، به گونهای که تمام بدن آن حضرت را میپوشاند و گوشههای آن به زمین میرسید، به تن کردند و به همراه گروهی از نزدیکان و زنان قوم خود به سوی مسجد حرکت نمودند»3. بنا براین چادر مشکی ریشه قرآنی و اسلامی دارد.
4-رنگ مشکی
در روانشناسی رنگها، همانگونه که نوع رنگ در ایجاد گرسنگی، سیری، خشم و آرامش تأثیر مستقیم دارد، در شعلهور شدن غرایز جنسی نیز دخالت مستقیم دارد و رنگ سیاه باعث کاهش شهوت است؛ چنان که امام صادق علیهالسّلام در این زمینه خطاب به «حنّان بن سُدَیر» که نعلین سیاه پوشیده بود، فرمودند: «آیا نمیدانی رنگ سیاه مایه تقلیل شهوت است4».
بنابراین استفاده از رنگ مشکی در چادر جلب توجه نکردن را مضاعف میکند؛ چرا که اگر رنگهای دیگر بود امکان داشت که باز توجه را جلب کند.
همچنین شواهد لغوی فراوانی نیز برای اثبات این مدعا وجود دارد که اساساً در ریشه لغوی «جلباب» رنگ مشکی اخذ شده است؛ زیرا جلباب در لغت از ریشه «جُلب» است و یکی از معانی جُلب در بسیاری از کتابهای لغوی معتبر، تیرگی و سیاهی است5، به عنوان مثال «جُلب اللیل» به معنای سیاهی شب آمده است.
نتیجه:
1- بر اساس قرآن و روایات معصومین علیهم السلام، اصل کلی و تغییرناپذیری وجود دارد که زن نباید لباس محرک و شهوتانگیز بپوشد.
2- آنچه در دین اسلام مسلم است، پوشاندن بدن از نامحرم است و با هر نوع پوششي منافات دارد كه موجب تحريك و تهييج و جلب توجه مردان نامحرم گردد.
3- مصداق حجاب برتر با توجه به آیات و روایات، چادر است.
4- استفاده از رنگ مشکی در چادر، جلب توجه نکردن را مضاعف میکند و باعث کاهش شهوت خواهد بود.
🔰 @p_eteghadi 🔰
کتاب من محافظ حاج قاسمم
این کتاب همانگونه که عنوانش پیداست، به یکی از جوانترین محافظان شهید حاج قاسم سلیمانی، به نام «شهید وحید زمانینیا» میپردازد.
شهید سروان پاسدار وحید زمانینیا یکی از همراهان شهید قاسم سلیمانی از اهالی ری بود که در حمله تروریستی بالگردهای آمریکایی در بامداد خونین بغداد پس از دو سال همراهی با سردار به فیض شهادت رسید.
شهید وحید زمانی نیا جوان دهه هفتادی و ۲۷ ساله همراه سردار که تنها دو ماه از ازدواجش گذشته بود، برای دفاع از حریم اهلبیت(ع) ۴ سال در جبهههای نبرد سوریه علیه تکفیریهای داعش حضور داشت و در حلب سوریه جانباز شیمیایی شد و پس از آن و نزدیک به ۲ سال بود که به انتخاب و خواست سردار به واسطه اثبات صداقت و درستی در سفرها همراه حاج قاسم بود و در حمله بالگردهای آمریکایی در بغداد بامداد روز جمعه مصادف با تاریخ ۱۳ دیماه۱۳۹۸ شهید شد.
کتاب من محافظ حاج قاسمم در ۹۶ صفحه به همت انتشارات شهید کاظمی به چاپ رسیده است
گزیده ای از کتاب من محافظ حاج قاسمم :
در میان صحبت هایش یک لحظه شنیدم که گفت: « من محافظ حاج قاسمم، هروقت بخواد، هر جا بره پا به پاش، سایه به سایه همراهش می رم.»
بهت زده شدم با خودم گفتم: « وحید باید خیلی آدم بزرگی باشه.»
پیش من عزیزتر شد.
#معرفی_کتاب
🔰 @p_eteghadi 🔰
✅پاسخ:
اصل آفرينش و ایجاد مخلوقات، تجلی صفات کمالی الهی است. خداوند در امر آفرينش، خير و کمال مخلوقاتش را میخواهد. به اين ترتيب که آفرینش الهی به مخلوقات، در درجه اول به کاملترين آنها؛ يعنی نخستين مخلوق سپس به ترتيب درجات کمال، به ساير مخلوقات تعلق ميگيرد. حتی در موجودات مادی نيز میتوان موجود کاملتر را هدف آفرينش موجود ناقصتر دانست و به دلیل این که انسان اشرف مخلوقات عالم هستی است؛ پس میتوان گفت هدف خلقت آسمان، زمين و .... «آفرينش انسان» در اين جهان است.1
این مطلب با مراجعه به آیاتی همچون « هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُمْ مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا؛ هرآنچه در زمین است، برای شما آفرید.» ( بقره/29)و نیز آیات «اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَراتِ رِزْقاً لَكُمْ وَ سَخَّرَ لَكُمُ الْفُلْكَ لِتَجْرِيَ فِي الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَ سَخَّرَ لَكُمُ الْأَنْهارَ وَ سَخَّرَ لَكُمُ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ دائِبَيْنِ وَ سَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَ النَّهار؛ خداوند همان كسى است كه آسمانها و زمين را آفريده و از آسمان آبى نازل كرده و با آن ميوهها (ى مختلف) را خارج ساخت و روزى شما قرار داد و كشتى را مسخر شما گردانيد تا بر صفحه دريا به فرمان او حركت كنند و نهرها را (نيز) مسخر شما گرداند. خورشيد و ماه را كه با برنامه منظمى در كارند به تسخير شما در آورد و شب و روز را (نيز) مسخر شما ساخت»(ابراهیم /۳۲-۳۳)، به دست میآید.2
با بررسی این آیات و آیات مشابه معلوم میشود که تمام آنچه در آسمان و زمین است؛ اعم از ماه و خورشید، نهرها، شب و روز و... به فرمان الهی، مسخر انساناند؛ یعنی یا زمام اختیارشان به دست انسان است، مانند کشتیها یا در خدمت منافع انسان حرکت میکنند، مانند ماه و خورشید. بنا براین درمجموع باید گفت هدف عالی آفرینش جهان هستی، «انسان» است.3
از طرف ديگر میتوان گفت که هر موجود مادی در اين عالم علاوه بر آن که برای انسان خلق شده است، با نگاه به خودش نيز هدفمند است و هدفش رسيدن به کمال لايق خودش است، به عنوان مثال دانه گندم که به خوشه گندم تبدیل میشود، علاوه بر اینکه برای انسان خلق شده، به کمال لایق خود (خوشه گندم شدن)نیز رسیده است.4
نتیجه:
1- هدف الهی از آفرینش، حب به ذات وتجلی صفات الهی است.
2- هدف از خلقت هر موجود ناقصی، موجود کاملتر آن است؛ پس هدف از خلقت جهان، « آفرینش انسان» است.
3- هدف از خلقت جهان نسبت به خودش، رسیدن به کمال شایسته خود است.
منبع:
http://www.pasokhbesoalat.ir/
🔰 @p_eteghadi 🔰
✅پاسخ:
معمولا تصور عرف مردم از بدبختی یا سیاه بودن سرنوشت، داشتن مشکلاتی از قبیل بیماری، فقرمالی، ازدواج ناموفق، فرزند ناصالح و... است که گذران زندگی را برای افراد سخت میکند، درحالی که متون دینی وجود این سختیها را بنابر حکمت و مصلحتی که درپی دارد، برای زندگی دنیایی لازم و ضروری دانسته است؛ امام هادی علیهالسلام دراین باره میفرماید: «إِنَّ اللَّهَ جَعَلَ الدُّنْيَا دَارَ بَلْوَى وَ الْآخِرَةَ دَارَ عُقْبَى وَ جَعَلَ بَلْوَى الدُّنْيَا لِثَوَابِ الْآخِرَةِ سَبَباً وَ ثَوَابَ الْآخِرَةِ مِنْ بَلْوَى الدُّنْيَا عِوَضاً؛ خدا دنيا را جاى گرفتارى قرار داده و آخرت را سراى پاداش، گرفتارى دنيا را سبب ثواب آخرت قرار داده و ثواب آخرت را عوض گرفتارى دنيا» و از طرفی شرع مقدس، بدبختی را انحراف و گمراه شدن از راه هدایت میداند، به همین دلیل در قرآن آمده است:«إِنَّ الْخاسِرِينَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ أَهْلِيهِمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَلا ذلِكَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِينُ1؛ زيانكاران واقعى كسانى هستند سرمايه وجود خود و خانواده خويش را در قيامت از دست مىدهند، بدانيد خسران مبين همين است».2
واکنش انسانها در مقابل این مشکلات و سختیها متفاوت است، برخی آنها را نردبانی برای ترقی قرار داده و با ایمان و عمل صالح، به صبر و استقامت می پردازند و از طریق آن به هدایت و رستگاری میرسند؛3 اما برخی دیگر با اظهار عجز و ناتوانی، مدام از بدی روزگار و بخت سیاه خود مینالند و با افکار واهی و کارهای نادرست بر گمراهی خود میافزایند، آنها کسانی هستند که با بیاعتنایی به پیام الهی و رویگردانی از حق، دچار قساوت و تاریکی قلب میشوند4 و از رحمت خدا مأیوس هستند.5
بنابراین بدبختی واقعی، عاقبت به شرّ شدن است که همان گمراهی از حق و ناامیدی از رحمت الهی است؛ ولی مشکلات و سختیها، لازمه زندگی دنیایی است؛ همانطور که خداوند میفرماید: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِي كَبَدٍ؛ ما انسان را در رنج آفریدیم»؛ یعنی زندگی دنیایی انسان از همان ابتدای شکل گیری نطفه در درون رحم و آغاز تولد و تا لحظات پایانی عمر که به پیری و فرتوتی میرسد، مملو از رنجهاست6 و این رنج ها ربطی به گروه خاصی مثلاً مسلمانان یا مؤمنان ندارد؛ بلکه همه انسانها حتی افراد بیدین و کافر نیز به مشکلات و سختیها گرفتار هستند. خداوند در قرآن فرموده است: «... إِنْ تَكُونُوا تَأْلَمُونَ فَإِنَّهُمْ يَأْلَمُونَ كَما تَأْلَمُونَ وَ تَرْجُونَ مِنَ اللَّهِ ما لا يَرْجُونَ...؛7 اگر شما رنج مىبريد، آنان[کفار] نيز مانند شما رنج مىبرند با اين تفاوت كه شما از خدا اميد پاداش داريد و آنان ندارند».8
البته شدت و ضعف این سختیها به میزان ظرفیت افراد نیز بستگی دارد؛ زیرا تحمل سختیها و مشکلات، موجب افزایش صبر و استقامت گشته و عنصر مهمی برای شکل گیری شخصیت افراد است؛ از اینرو هراندازه که توجه انسان به خداوند بیشتر باشد، ایمان او قویتر میشود و امید به زندگی در او افزایش مییابد؛ به همین دلیل در روایات به نقش اساسی سختیها در شکوفایی استعدادهای درونی افراد مؤمن، برای تقرّب به خدا تأکید شده است. چنان كه مطالعه تاریخ زندگی انبيا و اوليا نشان میدهد، هر كدام از ايشان كه مقامش نزد خداوند بيشتر بوده، بیشتر مورد اذيّت قرار گرفته است. در روایتی نقل شده: «البلاء للولاء ثمّ للاوصياء ثمّ للامثل فلأمثل»9 يعنى بلاياى دنيا، ابتدا متوجّه پيغمبران است؛ زیرا آنها بهترين خلق هستند و بعد از ايشان به اوصياى ايشان و بعد از اوصيا، براى شيعيان و دوستان ايشان است. شدت بلاها به تفاوت در ضعف و قوّت ايمان انسان-ها بستگی دارد كه هر چه به اولياي الهي شباهت بيشتری داشته و ايمانشان كاملتر باشد آزار و زحمتشان در دنيا بيشتر است.10 به همین دلیل حافظ شیرازی گفته:« هرکه در این بزم مقرب تر است ؛ جام بلا بیشترش میدهند».
👇👇👇👇
بنابراین حکمت سختیها و مصائبی که بر انسانها وارد میشود، در دو دسته میتوان قرار داد:
دسته اول: حکمت سختیهای افراد کافر
خداوند برای رسوایی افراد کافر و خبیث آنها را به بلا و گرفتاری دچار میکند، مانند عذابهایی که به اقوام پیامبران گذشته نازل شد.
دسته دوم: حکمت سختیهای افراد مؤمن
با توجه به آیات و روایات، میتوان دریافت که خداوند حکیم به منظور پاك شدن گناهان، تصحیح و افزایش ایمان، بیداری از خواب غفلت، کاستن حبّ دنیا و ارتقای کمال انسانی، افراد مؤمن را با سختیها و مصائب میآزماید.
نتیجه:
در پایان توصیه میشود که موارد زیر را بپذیریم تا تحمل سختیها برای ما شیرین شود:11
1ـ دنیا محل سختیها و گرفتاریهاست.
2ـ انتظار زندگی بدون سختی، انتظاری غیر واقعی است. سختیها جزئی از زندگی ما هستند.
3ـ هر سختی دورهای دارد که باید بگذرد، اما اصل آن برگشت ناپذیر است. بیتابی نمودن، هیچ تأثیری در تغییر وضعیت و تبدیل آن از ناخوشایند به خوشایند نخواهد داشت، بلکه بر رنج و عذاب انسان میافزاید. پس به جای بیتابی، باید آن را پذیرفت و مدیریت نمود.
4ـ اگر مصائب و سختیهای زندگی را بیمعنا و بیحاصل بدانیم، قابل تحمل نخواهند بود، اما اگر سختیها را با معنا دانسته و پوچ و بیفایده ندانیم، قابل تحمل خواهند شد؛ بنابراین اگر هدف زندگی را بدانیم، سختی آن نیز معنادار می شود و دیگر آزاردهنده نیست.
5ـ یادآوری نعمتهای گذشته و حال در کنار این سختی، قدرت تحمل را بالا میبرد.
6ـ اگر به یادآوریم که در برابر هر مصیبتی، پاداش فراوان نصیبمان میشود، تحمل آن آسان میگردد، مانند ورزشکاری که به خاطر قهرمان شدن، تمرینات سخت را به راحتی تحمل میکند.
منبع:
http://www.pasokhbesoalat.ir/
🔰 @p_eteghadi 🔰
✅پاسخ:
خداوند حکیم، به دلیل علم به مصالح و مفاسدی که امور در پی دارند، قوانینی را برای بشر وضع میکند تا مکلفین با اجرای آن، به منافع مورد نظر دست یافته و از ضررها در أمان بمانند، از جمله برای زنانی که به هر دلیلی نکاح آنها باطل شود، مدت زمانی را معیّن فرموده که در آن مدت، زن نباید با مرد دیگری ازدواج کند. در اصطلاح فقهی به این مدت زمان معین، «عِدّه» گفته میشود.1
وجوب عده برای زن قطعا دارای حکمتهایی است که کشف همه آنها برای عقل محدود بشر امکان پذیر نیست، اما به طور اجمال میتوان موارد زیر را بیان نمود:
1ـ اطمینان از عدم بارداری و اختلاط انساب
خداوند حکیم، بدن زن را به سیستمی به نام «رحم» مجهز کرده تا نسل انسان در آن پرورش یافته و تداوم یابد. برای مشخص بودن نسَب فرزند، یک زن نمیتواند همزمان دارای دو یا چند همسر باشد؛ زیرا اگر نطفههای مختلفی در رحم یک زن ریخته شود، پدر فرزند معلوم نخواهد بود و به دنبال آن مسایلی همچون محرمیّت، ارث و ... نیز بلاتکلیف میماند. براین اساس بعد از بطلان نکاح نیز زن باید تا مدتی از ازدواج با مرد دیگر خودداری کند تا از باردار نبودنش یقین حاصل شود. در روایتی امام رضا علیه السلام میفرماید:«اما عدةُ المطلقة، ثلاثُ حیضٍ او ثلاثةُ اشهُرٍ فَلاستبراء الرَّحِم مِن الوَلَد...؛ علت تعیین زمان عده در زنان مطلقه به سه حیض یا سه ماه به جهت اطمینان از پاک بودن رحم از طفل است»2.
فقهای شیعه نیز به پیروی از روایات معصومین علیهم السلام، علت عده را پاکی رحم زن معرفی کردهاند، البته در مواردی که یقین به باردار نبودن زن از طریقی حاصل شده باشد، نگه داشتن عده را از باب تعبّد و بندگی لازم میدانند؛ چرا که قطعا در احکام الهی مصالحی وجود دارد که گاهی مکلف نسبت به آن جاهل است. چنانکه ابن میثم بحرانی میگوید: « لِتُعرَفَ بَرائةُ رَحِمِها مِن الحَمل أو تَعبُّداً؛ زن عده نگه میدارد تا از پاک بودن رحمش از حمل آگاهی یابد یا اساساً صبر کردن از ازدواج در مدت عده از باب تعبّد است».3
2ـ فرصتی دوباره برای زندگی مشترک در عده طلاق
گاهی اتفاق میافتد برخی از مردان در اثر یک مسأله ناچیز، عصبانی شده و همسر خود را به طور عجولانه طلاق میدهند، اما بعد از طلاق، از کار خود پشیمان شده و حقیقتا قصد ادامه زندگی مشترک را دارند، در این صورت می توانند در زمان عده بدون خواندن صیغه عقد به همسر خود رجوع کنند. چنانکه در قرآن کریم تصریح شده :« وَ بُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِي ذلِكَ إِنْ أَرادُوا إِصْلاحا؛ و همسرانشان، براى باز گرداندن آنها (و از سر گرفتن زندگى زناشويى) در اين مدت، (از ديگران) سزاوارترند، در صورتى كه (به راستى) خواهان اصلاح باشند». (بقره/228)
براین اساس به دلیل اینکه اسلام به حفظ کانون خانواده اهمیت می دهد، با قرار دادن عده طلاق به هر یک از زوجین فرصت میدهد تا در این زمان، به درستی بیاندیشند و به دور از لجاجت و عصبانیت در تصمیم خود تجدید نظر نمایند.
3ـ احترام به پیوند زناشویی در عده وفات
عفاف، حیا و پاکدامنی زن اقتضاء میکند که حریم زناشویی را حفظ کند و به منظور رعایت احترام به همسرش و همچنین حفظ شأن اجتماعی خود تا مدتی بعد از وفات او، صبر نموده و از ازدواج خودداری کند. خالق حکیم میداند به طور طبیعی، مدت زمان صبر و تحمل زن برای دوری از ازدواج چقدر است؛ به همین دلیل مدت چهار ماه و ده روز را برای وی به عنوان عده تعیین میکند. چنانکه خداوند در آيه 234 سوره بقره میفرماید: « وَ الَّذِينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنْكُمْ وَ يَذَرُونَ أَزْواجاً يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَ عَشْراً؛ و کسانی که از شما میمیرند و همسرانی باقی میگذارند، باید چهار ماه و ده روز، انتظار بکشند (و عدّه نگه دارند)».
4ـ حفظ حیات جنین
نفوس انسانی در شرع مقدس اسلام، بسیار محترم است و کسی حق ندارد بدون دلیل، فرد دیگری را از ادامه حیات محروم کند. بدین منظور شاید یکی از حکمتهای عده نگه داشتن برای زن بارداری که شوهرش را از دست داده، حفظ زندگی جنین باشد؛ زیرا اگر زن با این وضعیت ازدواج کند، ممکن است شوهر فعلی او را وادار به سقط جنین نماید.4
👇👇👇
5ـ احترام به شخصیت زن و حفظ جایگاه او در جامعه
اقوام و ملل گذشته چه در جوامع عربی و چه غیرعرب، به دلیل نگاه فروتر به زن، آداب و سنن ظالمانهای را در مورد زنانی که همسرشان از دنیا رفته، انجام میدادند، به عنوان مثال در بیشتر قبائل عرب، مرسوم بود که با فوت مرد، زنش را پدر یا برادر آن مرد به ارث میبرد یا مانع ازدواج او با دیگری میشد و بدین وسیله در اموال او تصرف میکرد. با ظهور اسلام و نزول آیه 19 سوره نساء5 ، این سنت مذموم، منع گردید.6 علامه طباطبایی در تفسیر المیزان ذیل آیه 228 سوره بقره، بحث مفصلی در مورد زن، حقوق، شخصيت و موقعيت اجتماعى او از نظر اسلام و ديگر ملل و مذاهب آورده7 و نتیجه گرفته که هر قانونی در اسلام وضع میشود به مقتضای فطرت انسانهاست؛8 پس به کسی ظلم نمیشود، بلکه رعایت آنها موجب حفظ شخصیت فردی و اجتماعی افراد و احترام به آنهاست. بنابراین عده نیز از جمله قوانینی است که بر عزّت و احترام زن میافزاید و مقام او را از کالایی بی اررزش که بازیچه مردان باشد به گوهری گرانقیمت ارتقاء میدهد.
نتیجه:
1ـ خداوند حکیم، به دلیل علم به مصالح و مفاسدی که امور در پی دارند، قوانینی را برای بشر وضع میکند تا مکلفین با اجرای آن، به منافع مورد نظر دست یافته و از ضرر آن در أمان بمانند.
2ـ عقل انسان به دلیل محدودیتهایی که دارد نمیتواند علت واقعی احکام را کشف کند؛ بنابراین باید به وحی و نصوص قطعی رجوع کند.
3ـ هرچند که عقل به طور مستقل از درک فلسفه احکام، عاجز است، اما این مسأله موجب انکار آنها نمیشود، بلکه باید از روی تعبّد و بندگی آنها را پذیرفته و عمل نماید تا بدین وسیله به سعادت و کامیابی دست یابد.
4ـ «عده» نیز از احکامی است که عقل ما نمیتواند علت واقعی آن را درک کند، اما با رجوع به روایات و آیات میتوان حکمتهایی همچون اطمینان از عدم بارداری و اختلاط انساب، فرصتی دوباره برای زندگی مشترک در عده طلاق، احترام به پیوند زناشویی در عده وفات، حفظ حیات جنین، احترام به شخصیت زن و حفظ جایگاه او در جامعه و... را بیان نمود.
🔰 @p_eteghadi 🔰
⭕️ #حدیث
🔸امام حسین (ع):
🔹هر یک از دو نفـرى که میان آنها نزاعى واقع و یکـى از آن دو رضایت دیگرى را بجـویـد، سبقت گیـرنـده اهل بهشت خـواهـد بــود.
(کشف الغمه فی معارف الائمه (ط-القدیمه) ج ۲، ص ۳۳)
🔰 @p_eteghadi 🔰
✅پاسخ:
ماجرای نافرمانی شیطان از دستور الهی باز میگردد به زمانی که خداوند آدم علیه السلام را آفرید و آنگاه به همه فرشته ها فرمود:« اسْجُدُوا لِآدَمَ؛ به آدم سجده کنید » (اعراف/11) پس همه ملايکه سجده کردند، به جز ابلیس که استکبار ورزید. قرآن کریم، علت سرپیچی شیطان از فرمان الهی را «تکبر» معرفی کرده و میفرماید:« فَسَجَدَ الْمَلائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ إِلَّا إِبْلِيسَ اسْتَكْبَرَ؛ پس فرشتگان همه با هم سجده كردند. مگر ابليس كه تكبّر ورزيد » ( ص/ 76)
چگونه قابل فرض است که موجودی با شش هزار سال عبادت، نسبت به معبود خود استکبار ورزد و از امتثال فرمان او سرپیچی کند؟ برای پاسخ به این سوال لازم است معنای دو واژۀ « عبادت» و «استکبار» و رابطۀ بین آنها بررسی شود:
1ـ عبادت از ماده «عبد» به معنای «نهایت فروتنی و طاعت» است؛ برخلاف «عبودیت» که به معنای «اظهار فروتنى و طاعت» است. راغب در مفردات تاکید میکند که عبادت از عبودیت بلیغتر است1؛ بنابراین شیطان در مقام عبودیت قرار داشت، عابد بود، ولی عبد نبود. هدف خداوند نیز از خلقت جن و انس، عبادت است، نه صرف عبودیت؛ یعنی هدف اصلی، رسیدن به نهایت فروتنی و طاعت در مقابل خداست که این امر محقق نمیشود، مگر زمانی که به وابستگی وجودی و نیازمحض بودن (فقر) خود پی ببرند. ابلیس با این که شش هزار سال خداوند را عبادت کرد؛ اما خضوع و خشوع درونی برای او حاصل نشد و به نیازمندی وجودیاش نسبت به معبود آگاه نگشت؛ از این رو در قلب خود احساس بزرگی و برتری داشت و همین امر موجب شد که به آدم علیه السلام سجده نکند. به تعبیر قرآن کریم، ابلیس، امتناع استکباری داشت: « أَبى وَ اسْتَكْبَرَ؛ سر پیچید و تکبّر ورزید »(34/ بقره)؛یعنی با این که موجود ذلیل و پستی بود؛ ولی برابر خدای عزیز و أعلی ادعای استقلال کرد.2 آیت الله جوادی آملی تأکید می کند خودبرتربینی و فخر فروشی ابلیس ناشی از کفر رقیقی است که از دیر زمان در درون وی نهفته بود و به هنگام امتحان سر برآورد. پس با اینکه به ظاهر شش هزار سال خدا را عبادت کرد و در صف موحدان قرار داشت؛ اما موحد ناب و مخلص نبود. 3
2ـ «کبر» به معنای حالتى در فرد است که خود را بزرگ می پندارد. تکبر و استکبار هم از این ماده هستند. استكبار به معنای زیاده خواهی و برترى جوئی است؛ به طوري كه از فرد، عمل ناپسندی که شایسته او نیست، صادر میشود.4 وقتی خداوند از ابلیس میپرسد چرا به آدم علیه السلام سجده نکردی، وی به مقایسه ماهیت وجودی خود با آدم علیه السلام پرداخته و خلقت خود را که از آتش بوده، برتر از خلقت آدم علیه السلام که از خاک است، معرفی میکند. همانطور که در قرآن آمده است:« قَالَ مَا مَنَعَکَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُکَ قَالَ أَنَا خَیْرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنِی مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِینٍ؛ خدا گفت: وقتى تو را به سجده فرمان دادم، چه چيز تو را از آن بازداشت؟ گفت: من از او بهترم، مرا از آتش آفريدهاى و او را از گِل» (اعراف/12) یکی از بزرگترین اشتباهات ابلیس این بود که با نظر به پیدایش مادی انسان، مىپنداشت آتش برتر از خاک است و شاید این پندار غلط به ظاهر و در عمل، موجب امتناع وی از سجده بر آدم علیه السلام شد؛ اما در واقع از اعتراض و انکار او نسبت به حکمت و عدالت خداوند تبارك وتعالي خبر می دهد؛ زیرا به گمان او، این فرمان الهی نوعی تقدم «مرجوح» بر «راجح» است. 5
امیرالمومنین علی علیه السلام نیز در خطبه قاصعه (خطبه 192) علت تمرد و سرپیچی شیطان را کبر و خودبرتربینی وی دانسته و میفرماید:«فَاعْتَبِرُوا بِما کانَ مِنْ فِعْلِ اللّهِ بِإِبْلِیسَ إِذْ أَحْبَطَ عَمَلَهُ الطَّوِیلَ وَ جَهْدَهُ الْجَهِیدَ، ـ وَ کانَ قَدْ عَبَدَ اللّهَ سِتَّةَ آلافِ سَنَة... ـ عَنْ کِبْرِ ساعَة واحِدَة ...؛ پند و عبرت گیرید از آنچه خداوند با ابلیس رفتار کرد، در آن هنگام که اعمال و عبادات طولانى و تلاش و کوششهاى او را ـ که شش هزار سال بندگى خدا کرده بود... ـ به خاطر ساعتى تکبر بر باد داد.»
نتیجه
با توجه به رابطه معنا عبادت و استکبار میتوان دریافت:
1ـ عبادت واقعی زمانی محقق میشود که فرد در درون خود احساس خضوع و خشوع برای خدا داشته باشد و این احساس نیز مبتنی بر پی بردن به بزرگی و عظمت خدا و کوچکی و پستی خود است؛ یعنی بداند که خداوند تبارك وتعالي تمام کمالات را در كاملترين وجه خود داراست و سایر موجودات تحت سیطره وجودی او قرار داشته و از فیض کمالاتش بهره میبرند.
2ـ درست است که ابلیس، شش هزار سال خدا را عبادت کرد و به کمالات خدا نیز در ظاهر اقرار داشت؛ اما او فقط در مقام عبودیت قرار داشت؛ یعنی تظاهر به خضوع و خشوع میکرد، درحالی که قلب او خاشع نبود و احساس فزون طلبی داشت و همین «تکبر درونی» موجب نافرمانی و تمرد از فرمان الهی گردید.
منبع:
http://www.pasokhbesoalat.ir/
🔰 @p_eteghadi 🔰
کتاب آموزش عقاید آیت الله مصباح یزدی ( دوره کامل سه جلدی)
کتاب آموزش عقاید نوشته محمد تقی مصباح یزدی است که با نام آیت الله مصباح یزدی شناخته میشود. این کتاب به بررسی و آموزش عقاید اصلی و پایهای دین اسلام، یعی خداشناسی، نبوت امامت و معاد میپردازد. این کتاب سه جلدی در یک مجلد به چاپ رسیده است
#معرفی_کتاب
🔰 @p_eteghadi 🔰