eitaa logo
پابـــــ📡ــــــرج‌مالواجرد
2هزار دنبال‌کننده
5هزار عکس
669 ویدیو
1 فایل
☆مجموعه پابرج☆ تاسیس نوروز ۱۳۷۶ ●شبکه‌پابرج ●سایت مالواجرد ●جشنواره ۹۰ ●رادیوپابرج ●پوشش شبکه‌های رسانه‌ملی ●کانال‌ پابرج‌ مالواجرد در : تلگرام، واتساپ، اینستاگرام، بله و ایتا ⚫حسینیه‌پابرج #09123728749 #09916735248 @Hsadeghi48 @Hsadeghi1348
مشاهده در ایتا
دانلود
📡❤️ دارالمومنین و مهد زنان ومردان ✍نوشته‌ی:حجت‌اله‌صادقی 4⃣قسمت‌چهارم ✍ادامه مطالب درباره‌ی زندگی حاج‌آقاسیدمحمد ولد سیدحسن (میرزاآقا) را بعد از مطالب چشم‌پزشک‌روستا حاجیه‌خانم‌بدره‌بیگم صبیه‌ی ایشان تقدیم‌تان خواهد شد. 🔴 💫روزگار قدیم افرادی در آبادی بودند که هر کدام شان با تلاش و کوشش‌ در رفع بعضی بیماری‌ها با استفاده از گیاهان داروئی و روش‌های سنتی مهارتی کسب کرده بودند و اهالی به ایشان مراجعه‌ می‌کردند ✍به عنوان مثال‌ این اواخر مردم برای کشیدن دندان یا ختنه کردن نوزادان نزد سلمانی‌های آبادی معروف‌به "اوساعلی" معروف‌به "حاجی‌دائچی" می‌رفتند همچنین مامانچه‌های مالواجردی هر کدام با تجربه‌ای که از مادران خویش بدست آورده بودند هنگام وضع حمل به کمک زنان باردار هم‌ولایتی می‌رفتند ✍همچنین‌ در شرح احوالات حضرت مرحمت پناه رضوان جایگاه مشهور به "حاج‌ملاعباس" یا "حاجی‌آخوند" که سال گذشته پیرامون زندگی‌نامه ایشان در کانال پابرج‌مالواجرد مطالبی جانمائی کردیم گفتیم حاج‌ملاعباس طبابت هم می‌کرد و چند نمونه از اقدامات درمانی و مهارت‌های ایشان را در کانال آوردیم بانوئی مومنه، باخدا و ساده زیست باتفاق همسرش خان‌حسین‌حسن‌محمدعلی معروف‌به "حاجی‌خان" اواسط قرن اخیر در روستای مالواجرد زندگی می‌کرد او بسیار به اهالی روستا و حتی دوره‌ گردهای اعتماد داشت بطوری‌که هر وقت از آن‌ها خرید می‌کرد را به فروشنده می‌داد و می‌گفت : خودتون از داخل کیسه پولتون را بردارید. ✍ مرحومه حاجیه‌بدره‌بگم در بیرون‌ آوردن شیء یا جسم خارجی که داخل چشم رفته بود خاصی داشت و هر کدام از اهالی آبادی که از این بابت مشکلی پیدا می‌کرد نزد ایشان می‌رفت و او با تبحر و تجربه‌ای که در این زمينه کسب کرده بود، شیء خارجی را از چشم آن شخص بیرون می‌آورد و مشکل بینائی‌اش حل می‌شد. 🌞در فصل گرما که از اواخر شروع می‌شد تا اواخر سرش شلوغ می‌شد 🌾 روستا که برای درو کردن یا چیدن محصلات گندم و جو در ابتدای فصل گرما و همچنین محصول ارزن در اواخر تابستان و اوائل پاییز با وسیله‌ای به‌نام اُراقی در اراضی زراعی آبادی مشغول بکار می‌شدند، گاهی اوقات کاهی یا تاسه‌های گندم و جو داخل چشم‌شان که می‌رفت (برداشت محصولات گندم و جو را derou گویند) از برگ‌های خشک گرفته تا به داخل چشم‌شان می‌رفت ( tase : خوشه‌های گندم یا جو از دانه‌ها به هم چسبیده تشکیل می‌شود که انتهای هر دانه‌ی گندم و جو رشته‌ی نازک به طول حدود ۲ تا ۴ سانت وجود دارد که به آن تاسه می‌گويند) 👈نزد حاجیه‌بدره‌بگم می‌رفتند و او با ترفندهای خاص آن جسم را از چشم اشخاص بیرون می‌کشیدند 👇ادامه‌ شنبه‌ هفته آینده... 📡 @paborjemalvajerd
📡🔷 مالواجرد مهد زنان و مردان ✍ نوشته‌ی:حجت‌اله‌حاج‌مختار 🔰سرگذشت اهالی مومن و خداپرست روستای مالواجرد که به‌خاطر👇 که با 👇 بدست می‌آوردند👇 داشتند👇 وقایع را می‌دیدند👇 مستجاب می‌شد👇 🔴 و مردمان با ایمان کهن‌دیار شرق اصفهان ❤️ 🗓شنبه تا چهارشنبه 👇از 📡 💯 📡 پابرج‌مالواجرد در ایتا eitaa.com/paborjemalvajerd پابرج‌مالواجرد در بله https://ble.ir/paborjemalvajerd
📡❤️ دارالمومنین و مهد زنان و مردان 🔴 مردمان مومن و بانوان مومنه که سال‌های اخیر در کهن‌دیار مالواجرد زندگی می‌کردند. 👆عکس بالا👇 ⚜مرحوم‌سیدمحمدسیدباقر ⚜مرحوم‌حاجی‌خان‌حسین ⚜مرحومه‌حاجیه‌بدره‌بگم صبیه‌ی👇 ⚜مرحوم‌‌حاج‌سیدمحمدسیدحسن (حاج‌سیدمحمدمیرزاآقا) می‌باشند. ✅ 💯 📡 پابرج‌مالواجرد در ایتا eitaa.com/paborjemalvajerd پابرج‌مالواجرد در بله https://ble.ir/paborjemalvajerd
📡💠دارالمومنین مهد زنان و مردان ✍نوشته‌ی:حجت‌اله‌صادقی 5⃣قسمت‌پنجم 🌾موقع یا همان‌ برداشت محصول ارزن‌، مشکلات ناشی از رفتن شی خارجی به چشم کشاورزان نسبت به زمان برداشت محصول گندم و جو بیشتر و تعداد زیادی نزد حاجیه بدره‌بگم مراجعه می‌کردند 💫در حال حاضر افرادی هستند که برای‌شان چنین مشکلی در آن‌زمان پیش آمده و به یاد دارند که نزد بدره‌بگم رفته‌اند تا ذره‌ای که در چشم‌شان داخل شده و باعث اذیت شان می‌شد را خارج کرده‌اند. ⚜مرحومه حاجیه بدره‌بگم در سال‌های آخر عمرشان با مشکل مواجه شدند و علیرغم چشمی که داشتند، باز در این خصوص یار و مددکار همولایتی‌ها بودند و اگر کسی نزدش می‌رفت ناامیدش نمی‌کرد و با ذرات خارجی را از چشم آن شخص می‌کشید. 🌸سرکارخانم‌صادقی نوه‌ی آن مرحومه : یادم هست زمانی که بچه بودم هر وقت مریض می‌شدم مادر بزرگم (حاجیه‌بدره‌بگم) تکه نباتی را بدست می‌گرفت و سوره حمد را بر آن می‌خواند سپس داخل لیوان آب آن‌ را حل می‌کرد و لیوان را به من می‌داد و می‌گفت؛ بخور ننه‌جون! شفاست. 💫بعدها که بزرگتر شدم فهمیدم که روایت داریم : سوره حمد را بر آب بخوانید و به بخورانید 👈و مضافا بخاطر اینکه ایشان بودند و می‌گفت نبات هم از دست من که جدم است توی آب می‌اندازم بخور به 💯جدا و حقيقتا بی‌ آنکه نزد پزشکی بروم یا داروئی بخورم، ✅ خوب می‌شدم 🔰از خصلت‌های نیکو و پسندیده حاجیه‌بدره‌بگم این بود که؛ همیشه جیبش پر از تنقلات آن روزگار مثل و بود و امکان نداشت بچه‌ای از کنارش بگذرد و از او بی‌بهره بماند آن‌ مرحومه یک مشت نخودچی یا کشمش از جیبش در می‌آورد و به او می‌داد. 👇ادامه مطلب فرداشب... 📡 @paborjemalvajer
📡🔷 مالواجرد مهد زنان و مردان ✍ نوشته‌ی:حجت‌اله‌حاج‌مختار 🔰سرگذشت اهالی مومن و خداپرست روستای مالواجرد که به‌خاطر👇 که با 👇 بدست می‌آوردند👇 داشتند👇 وقایع را می‌دیدند👇 مستجاب می‌شد👇 🔴 و مردمان با ایمان کهن‌دیار شرق اصفهان ❤️ 🗓شنبه تا چهارشنبه 👇از 📡 💯 📡 پابرج‌مالواجرد در ایتا eitaa.com/paborjemalvajerd پابرج‌مالواجرد در بله https://ble.ir/paborjemalvajerd
📡💠دارالمومنین مهد زنان و مردان ✍نوشته‌ی:حجت‌اله‌صادقی 6⃣قسمت‌ششم 🔴يکی از آداب و نیک مردمان روزگار قدیم مالواجرد 👇که دهه‌های اخیر کم رنگ شده و تا جایی‌که سراغ دارم به فراموشی سپرده شده 👇این بود که تمامی روستا که آن زمان فقط پسران در مقطع ابتدائی بودند بعد از تعطیلات نوروزی 🌼صبح روز فروردین با لباس‌های عیدی و شاخه‌‌ای از 🌼 به مدرسه می‌رفتند 👈از روز ۱۵ فروردین تا اوائل خرداد تقریبا بیشتر دانش‌آموزان هر روز با شاخه‌ گلی یا حداقل یک گل به مدرسه‌ی روستا که در سرچشمه واقع بود می‌آمدند. ✍این دانش‌آموزان ساکن محله پائین بودند که در مسیر خانه تا مدرسه با مراجعه به درب خانه‌ی از دست او یا همسرش حاجیه بدره‌بگم 🌼 را می‌گرفتند و راهی سرچشمه می‌شدند ✍حياط منزل حاجی‌خان نسبتا بزرگ بود و 🌼 🌸 🪷 (گل‌صدپر) حاصل درختانی بود که در باغچه حیاط خانه‌شان کاشته بودند 💫از اوائل بهار نخست سپس طی دو سه هفته بعد و بعد از آن که به آن "گل‌صدپر" می‌گفتیم باز می‌شدند. حاجی‌خان باتفاق همسرش هر روز صبح زود گل‌ها را از درختان حیاط باز می‌کردند و درب خانه منتظر بچه‌ها می‌شدند و به محض مراجعه هرکدام از بچه‌ها با 💐گلی به دست شان داده و برای رفتن به مدرسه به سمت بالاحوضیچی راهی سرچشمه می‌کردند ✍اینجانب حجت‌اله‌ صادقی با آقای محسن نیکبخت فرزند نوه‌ی حاجی‌خان همسن‌وسال و از اول ابتدائی تا پایان سوم راهنمائی دوست و همکلاس بودم. 👈خانه‌ی حاجی‌خان ابتدای کوچه‌ی ورودی شمالی دالان طوطی و 👈خانه‌ی پدر بزرگم ⚜ در نزدیکی خروجی دالان طوطی واقع بود. ✍گاهی اوقات از سرچشمه به‌جای رفتن به سمت مدرسه، راهی محله پائین می‌شدم و به حسینیه که می‌رسیدم 👈از گذر دالان جابر به ابتدای دالان طوطی که می‌رسیدم داخل کوچه سمت چپ، درب خانه حاجی‌خان 👈مادر بزرگ آقامحسن را می‌دیدم که به بچه‌ها گل می‌داد 💐شاخه گلی از ایشان می‌گرفتم و با دیگر بچه‌ها از سمت بالاحوضیچی خودمان را به مدرسه می‌رساندیم 💫سرانجام حاجیه‌بدره‌بیگم‌موسوی صبیه‌ی آقاسیدمحمد و همسر حاجی‌خان‌حسین همزمان با دومین سالگرد رحلت امام‌خمینی(ره) آسمانی شد به ملکوت اعلی پیوست. 💠پیکر پاکش در صحن امامزادگان مالواجرد به خاک سپرده شد. 💠 💠 👇ادامه مطلب فرداشب... 📡 @paborjemalvajer
📡💠 مالواجرد مهد زنان و مردان 🔴 مردمان با ایمان و بانوان مومنه‌ای که سال‌های اخیر ساکن کهن‌دیار شرق اصفهان آبادی با صفای مالواجرد بودند ✅ 💯 📡 پابرج‌مالواجرد در ایتا eitaa.com/paborjemalvajerd پابرج‌مالواجرد در بله https://ble.ir/paborjemalvajerd
📡❤️ دارالمومنین و مهد زنان ومردان ✍نوشته‌ی:حجت‌اله‌صادقی 7⃣قسمت‌هفتم ✳️ حاج‌آقاسیدمحمد و آقاسیدمیرزامحمدعلی معروف‌به به سیدمیرزا فرزندان سیدحسن حاج‌سیدمحمد معروف‌به میرزاآقا می‌باشند. حاج‌سیدحسن‌موسوی پدر بزرگوار حجت‌الاسلام‌والمسلمین حاج‌سیدباقر موسوی برادر زاده حاج‌سیدمحمد می‌باشد 🌟حاج‌سیدمحمد بعد از این‌که بحث دزدان و غارتگران در اواخر دوره قاجاريه در روستا تمام می‌شود به شهرری مهاجرت می‌کند و چندین سال خادم حرم حضرت عبدالعظیم حسنی علیه‌السلام بودند. ✍ سپس بر اثر کهولت سن بیمار می‌شوند و بخاطر عدم توانائی لازم در خدمت به آن بارگاه ملکوتی مجددا به مالواجرد بر می‌گردند. منزل ایشان در محله‌ی بالاحوضیچی خانه‌ای که هم‌اکنون متعلق به شاعر ارجمند روستا آقای کربلائی‌محمدعلی صادقی حاج‌میرزاحسین است بوده و ایشان در کار لبافی مهارت داشتند. ✍صبیه‌ی مرحومه حاجیه بدره‌بگم نقل می‌کنند : یادم میاد خونه آقاسیدمحمد که بالاحوضیچی بود، یک اطاق سمت باغچه‌چی و دو تا اطاق این جلو بود. ✳️ یک اتاق برای عمو سیدمیزا (برادرآقاسیدمحمد) و یکی برای حاج آقاسیدحسن موسوی پسر عموسیدمیرزا بود. ❇️ حجت‌الاسلام‌والمسلمین جناب آقای حاج‌سیدباقر موسوی هم در آن‌زمان پسر بچه کوچکی بودند و شاگرد پدرشان در کار لبافی (بافت شال و گونی ...) بودند. ✍مادرم بدره‌بگم مرتب نان و غذا به من می‌داد و من به منزلش می‌بردم ❇️ همیشه می‌دیدم دو تا نعلبکی کنارش بود 👈در یکی از نعلبکی‌ها آویشن، در نعلبکی دیگر نمک بود که آن‌ها را با نان می‌خورد و این خوراک صبحانه ایشان بود ✳️حاج‌آقاسیدمحمد پس از بازگشت از شهر ری، شب‌های جمعه در منزل‌ شان دعای کمیل برگزار می‌کرد 🔅در یکی از روزهای پنج‌شنبه به عروس دخترش ⚜ همسر ⚜ می‌گوید : ربابه این گوشتا را ... 👈ادامه مطلب فرداشب ✅ 💯 📡 پابرج‌مالواجرد در ایتا eitaa.com/paborjemalvajerd پابرج‌مالواجرد در بله https://ble.ir/paborjemalvajerd
📡💠دارالمومنین مهد زنان و مردان 💫حکایت‌های شنیدنی از مردمان روزگار قدیم مالواجرد ✍ نوشته‌ی : حجت‌اله‌ صادقی حاج‌مختار ✅ 💯 📡 پابرج‌مالواجرد در ایتا eitaa.com/paborjemalvajerd پابرج‌مالواجرد در بله https://ble.ir/paborjemalvajerd
📡💠 مالواجرد مهد زنان ومردان ✍نوشته‌ی:حجت‌اله‌صادقی 8⃣قسمت‌هشتم ✳️حاج‌آقاسیدمحمد بعد از بازگشت از شهر ری، شب‌های جمعه در منزل‌ شان دعای کمیل برگزار می‌کرد ⚜ 🔹همسر ⚜ 👇که فاطمه‌بگم همسر حاج‌حسین حاج‌عباس می‌باشد چنین نقل کرده‌اند👇 🔅در یکی از روزهای پنج‌شنبه حاج‌آقاسید فرمودند؛ ربابه این گوشتا را بگیر و برا امشب بار بزا (آبگوشت‌درست‌کن) نونَ‌م بگیر و بیار برای مهمونا که میان امشب برا دعاکمیل. ✍من هم آبگوشت را بار کردم و سه‌تا و نصفی نون گرفتم 👈نصفه‌ی نون را خودم خوردم، سه‌ تای دیگه را با آبگوشت‌ها بردم منزل حاج‌آقا تا بعد از دعا آن‌هائی که آمده‌اند، شام بخورند 👈من (حاجیه‌ربابه‌همسرحاج‌میرزارضا) داخل یکی از اتاق‌ها بودم اما نمی‌دونم چه جوری نون به همه‌ی آقایان رسیده بود که هر شخصی که اونجا بود یک نون داخل کاسه آبگوشتش تریت کرده بود و با نصفه تریته سیر شده بود و باقی‌مانده تریته را به همسرشون که تو سفه تنور بودن، داده و آن‌ها هم سیر شده بودند 👈آقای حاج‌احمد نیکبخت فرزند مرحوم حاج‌میرزارضا از قول پدر مرحومشان چنین می‌گفت : در زمانی که پدر بزرگم در منزل‌شان دعای کمیل برگزار می‌کردند 👈در یکی از از روزهای پنج‌شنبه که می‌خواستند آبگوشت بار بذارن به من گفتند : چراغه را نفتُش کن و روشنُ‌ش کن 🛢پیت نفت را برداشتم و دیدم که خالی است و گفتم : آقا این که نفت نداره پیت را از من گرفت و فرمودند : نفت دیگه چی‌چیه؟ 👈 و آن‌ را داخل حوض وسط حیاط شان زد و از آب پر کرد و داخل چراغ ریخت و چراغ را روشن کرد. 👇ادامه فرداشب... ✅ 💯 📡 پابرج‌مالواجرد در ایتا eitaa.com/paborjemalvajerd پابرج‌مالواجرد در بله https://ble.ir/paborjemalvajerd
📡💠دارالمومنین مهد زنان و مردان 💫حکایت‌های شنیدنی از مردمان روزگار قدیم مالواجرد ✍ نوشته‌ی:حجت‌اله‌حاج‌مختار حاج‌محمد کربلائی‌جابر ✅ 💯 📡 پابرج‌مالواجرد در ایتا eitaa.com/paborjemalvajerd پابرج‌مالواجرد در بله https://ble.ir/paborjemalvajerd
📡💠 مالواجرد مهد زنان ومردان ✍نوشته‌ی:حجت‌اله‌صادقی 9⃣قسمت‌نهم ✍حکایت همسر مرحوم کربلائی‌جابر ولد محمد‌ ولد حسن‌حسن‌آبادی 👇به‌نام ⚜ معروف به "سکینه‌جوقی" شنیدنی است که تقدیم حضورتان می‌نمائیم. ✍سکینه‌خانم صبیه‌ی مرحوم‌محمدعلی‌‌مالواجردی باتفاق همسرش بیش از یک قرن پیش در مالواجرد زندگی می‌کردند آن مرحومه مطابق سنگ‌نوشته‌ی مزارش روز جمعه ۱۵ شهریور ۱۳۳۶ برابر با ۱۰ صفرالمظفر ۱۳۷۷ و همسرش کربلائی‌جابر یک‌سال بعد یعنی ۱۰ صفرالمظفر ۱۳۷۸ به رحمت‌ الهی رفته‌اند. ✍روزگاران بسیار دور‌ معماران آبادی برای رفاه حال اهالی 👈بخشی از‌ اراضی زراعی و آب چشمه‌ را بگونه‌ای تقسیم بندی و طراحی کرده بودند که هر روز در تمام محله‌های مالواجرد 👈آب جاری بود تا ساکنین براحتی از آن بهره ببرند. 🔴در این راستا اراضی زراعی اطراف روستا را به‌ صحرائی به‌نام اختصاص دادند 👈مسیر جوی این صحرا بخاطر گذر از داخل روستا و خانه‌های مسکونی غالبا سرپوشیده بود ✍تنها در بعضی جاها برای دسترسی حوضچه‌‌‌هائی ايجاد کردند و در بعضی نقاط بخاطر کم عرض بودن گذرگاه‌ها 👈حوضچه‌ها را داخل حياط بعضی خانه‌ها که نسبتا بزرگ بوده احداث نمودند تا علاوه‌ بر ساکنین همسایه‌ها نیز از آب حوضچه بهره‌مند شوند ✍نقل کرده‌اند سکینه‌‌خانم همسر کربلائی‌جابر 👈زمانی که کودک خردسالی بوده‌ و سینه خیز می‌رفته 👈در محله‌ی بالاحوضیچی داخل حوض خانه‌ای که این اواخر متعلق به مرحوم ⚜حاج‌ابراهیم‌محمدحسن بود 👈می‌افتد و جریان آب او را با خود به داخل کانال (گمی) می‌برد آن لحظه کسی متوجه افتادنش داخل آب نمی‌شود. 👈حوضچه بعدی در مسیر سرپوشیده 🔴 خانه‌ی حاج‌آقاسیدمحمد که در حال حاضر متعلق به شاعر روستا کربلائی‌محمدحاج‌میرزاحسین هست 👈واقع بود و این مسیر که تقریبا حدود ۳۰ تا ۴۰ متری می‌شد کاملا سر پوشیده بود 💫آن موقع حاج‌آقا به‌همراه برادرش مرحوم معروف‌به "آسیدمیرزا" در ایوان مشرف به حوض در حیاط خانه نشسته و گرم صحبت بودند که با تغییر صدای آب (صدای تولپ) متوجه افتادن چیزی داخل حوض می‌شوند جلو می‌آیند و حاج‌آقاسید کودک بی‌جانی را از آب می‌گیرند بعضی از همسایه‌ها و خانواده‌ی کودک که ساعتی درپی او به دنبالش همه جا را جستجو می‌کردند‌ متوجه پیدا شدن طفل در خانه‌ی حاج‌آقا می‌شوند مادرش سراسیمه و گریه‌کنان از راه می‌رسد و بلافاصله تا می‌فهمد بچه‌اش داخل آب خفه شده و مرده صدای شیون و ناله‌اش بلندتر می‌شود حاج‌آقاسید با دیدن این صحنه کودک را دور شالش می‌پیچد و متوسل به اجداد پاکش می‌شود و خدا عمر دوباره‌‌ای به طفل می‌دهد بخاطر این موضوع آن‌ مرحومه به مشهور بود. 🌐ارواح نامبردگان را با قرائت فاتحه‌ای شاد فرمائید. 💠اللهم‌صل‌علی‌محمدوآل‌محمد وعجل‌فرجهم 👈ادامه مطالب را شنبه بخوانید ✅ 💯 📡 پابرج‌مالواجرد در ایتا eitaa.com/paborjemalvajerd پابرج‌مالواجرد در بله https://ble.ir/paborjemalvajerd