eitaa logo
پابـــــ📡ــــــرج‌مالواجرد
2هزار دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
670 ویدیو
1 فایل
☆مجموعه پابرج☆ تاسیس نوروز ۱۳۷۶ ●شبکه‌پابرج ●سایت مالواجرد ●جشنواره ۹۰ ●رادیوپابرج ●پوشش شبکه‌های رسانه‌ملی ●کانال‌ پابرج‌ مالواجرد در : تلگرام، واتساپ، اینستاگرام، بله و ایتا ⚫حسینیه‌پابرج #09123728749 #09916735248 @Hsadeghi48 @Hsadeghi1348
مشاهده در ایتا
دانلود
📡👈 سرگذشت اهالے روستاے تاریخے مالواجرد ✍ نوشته‌ے : حجت‌اله صادقے 3⃣ 🎗بعضے خانه‌ها داشت : داخل اتاق، اتاق دیگرے بود که اصلا آفتاب نمی‌گرفت و چون دیوارهاے گلے ضخیمے داشت و سقف آن هم خشتے بود گرماے هوا بر آن غلبه نمی‌کرد و در فصل تابستان خنڪ و در زمستان گرم بود کوزه و سبوها را در آن قرار می‌دادند به این اتاق اندرونے مےگفتند 🔶‌ براے آنکه حشره داخل کوزه یا سبو نرود از پارچه‌هاے دور ریز به شکل توپ بیضے مانند درست می‌کردند و درب کوزه یا سبو قرار می‌دادند 💫صبح زود کشاورزان آب خنڪ را در الاغ می‌گذاشتند و راهے صحرا می‌شدند زمانے که به صحرا می‌رسیدند سبو را در محل مثل : 🌴سایه‌ے درخت یا زیر بوته‌هاے بزرگ گیاهان می‌گذاشتند تا آب درون آن دیرتر گرم شود ✍ بخیر 👶در صحراے برزاب پدرم و سائر کشاورزان مثل خدابیامرزتشان : مرحوم حاج غلامرضا مرحوم حاج اسماعیل حسین شیخ مرحوم کربلایے فرج اله محمدعلی سبوهایشان را داخل مرحوم حسین حاج علے می‌گذاشتند 🕌 هنوز بحمدالله این گمبه به همت فرزندان آن مرحوم که هر از گاهے می‌کنند پابرجاست 💫 کشاورزان به همراه سبوے آب که حاوے نون و ماست پوست بود به صحرا می‌آوردند و حدود ساعت ده صبح که می‌شد همگے زیر سایه درخت یا داخل گمبه‌اے ... 👈 ادامه سرگذشت را فرداشب بخوانید 📡 @paborjemalvajerd
📡👈 👈 سرگذشت اهالے روستاے تاریخے مالواجرد ✍نوشته‌ے : حجت‌اله صادقی ✨همراهان ارجمند، آنچه پیرامون آب آشامیدنی اهالی زادگاهم در دهه‌ے پنجاه نوشته‌ام ✅دقیقا از اینجانب بوده و آن‌ها را با تمام وجود درک کرده‌ام 🙏 لطفا نظرات خود را در ارائه‌ے این مطالب و سایر پستهاے کانال را به شماره‌ی 📲 09123728749 حجت‌اله صادقے در بله و ایتا ارسال فرمائید 📡 @paborjemalvajerd
📡👈 سرگذشت اهالے روستاے تاریخے مالواجرد ✍ نوشته‌ے : حجت‌اله صادقے 5⃣ 🌐روزگار قدیم هر صحرا، حداقل یگ گمبه داشت و تمامے گمبه‌ها داراے یا کوچڪ براے آب‌آشامیدنے کشاورزان و رهگذران بودند 🔰 تعدادے از گمبه‌ها که به‌ نام اشخاص می‌باشد (مثل گمبه قورچی) ✅ آن جهت تعمیرات و نگهدارے گمبه از املاڪ خود آن بنا نموده‌است ❇️ گمبه‌هائے که به‌نام صحرا بوده و جنبه عمومیت دارد، افراد خیّر براے پرداخت دستمزد بخشے از املاڪ خود وقف کرده‌اند (مثل گمبه برزاب) 🟡 یکے از اغلب ما بچّه‌ها در دهه‌ے ۵۰ چوپانے و گوسفندچرانے بود پدرم همانند اغلب کشاورزان روستا در اواخر بهار پنج شش تا بَرِچے (بچّه‌ے گوسفند) می‌گرفت 🔹تعطیلات تابستانے که شروع می‌شد و چنانچه کار خاصّے مثل خرمن خورد کردن و... در صحرا نداشتیم آن گوسفندان را هر روز در دو نوبت براے چَرا به صحرا می‌بردیم 1⃣نوبت اول : صبح زود تا حدود یڪ ساعت مانده به اذان ظهر 2⃣نوبت دوم : ساعت حدود ۱۶:۰۰ تا نزدیڪ اذان مغرب ✍ ما بچّه‌ها که کوزه ے آب به‌همراه نداشتیم و با گمبه‌ها هم فاصله داشتیم 👈براے رفع نمی‌توانستیم گوسفندان را رها کرده، به گمبه‌ها مراجعه کنیم ناگزیر به‌دنبال : 1⃣ یا 2⃣ از عبور آب‌ چشمه‌ که شب گذشته در آن مسیر جریان داشته، 3⃣ یا آبے که در پشت " پچواره " از جوے نفوذ کرده بود، می‌خوردیم ✳️ پچواره : دریچه یا همان آبراه است که آب به لِته می‌رود آب پشت پچواره بخاطر گذر از شن و ماسه روے سنگ پچواره می‌شد که اولاً صاف و زلال بود و ثانیاً بخاطر سایه‌اے که حاصل آن لِته بر آب انداخته بود خنڪ و گوارا بود که از آن می‌خوردیم 👈 ادامه سرگذشت را شنبه‌ے هفته بعد بخوانید 📡 لینڪ ما در ایتا eitaa.com/paborjemalvajerd لینڪ ما در بله https://ble.ir/paborjemalvajerd
📡🔴 سرگذشت اهالے روستاے تاریخے مالواجرد ✍ به‌قلم : حجت‌اله صادقی 6⃣ 🌾 زمین‌هاے کشاورزے روستا به‌دلیل ناهموارے و غیر هم‌سطح بودن، داراے زهکش هستند 🥀 : ابتدا زمین کشاورزے را به‌عرض حدود ۵۰ سانت و به‌عمق حدود یک‌ونیم متر دورتادور مزرعه را حفارے کرده که در عمق ذکر شده به خاڪ سفت و سخت می‌رسیدند و طوریکه کندن آن براحتے نبود و می‌بایست بوسیله‌ے کلنگ انجام شود 👈سپس دیواره کانال را بوسيله سنگهایے که از روستا می‌آوردند به عرض و ارتفاع ۳۰ سانت دیوارچینے کرده روے آن را با سنگ می‌پوشاندند این کانال‌ها در اطراف زمین به همدیگر وصل می‌شد و در ادامه به کانال‌ زمین‌هاے بعدے و همینطور به‌سمت حاشيه‌ے زمین‌هاے کشاورزے می‌رفت 👈روے را تا سطح زمین خاکریزے می‌کردند بطوریکه در ظاهر اثرے از کانال دیده نمی‌شد و جزو زمین کشاورزے می‌شد ✍ کانال‌ها و رطوب زمین را پس‌از آبیارے را و به خارج از زمین‌هاے کشاورزے هدایت می‌کرد 👈 به آب‌هائے که توسط زهکش‌ها از زمین زراعے خارج می‌شد " فضاب " می‌گفتند کشاورزان فضابها را در مکان‌هائے که به‌صورت استخر بود و به آنها " سلخ " می‌گفتند براے آبیارے زمین‌هاے حاشيه‌ے صحرا که از آب‌چشمه‌ بهره‌مند نبودند و به آن خرابه می‌گفتند، جمع‌آورے کرده و در خرابه‌ها کشت و کار می‌کردند 👈ادامه‌ے مطلب را فرداشب تقدیم حضورتان خواهیم کرد 📡 لینڪ ما در ایتا eitaa.com/paborjemalvajerd لینڪ ما در بله https://ble.ir/paborjemalvajerd
📡🔴 سرگذشت اهالے روستاے تاریخے مالواجرد ✍ به‌قلم : حجت‌اله صادقی 7⃣ 🌾در مسیر " کوچه خرابلر " چند فضاب وجود داشت که در زمان آبسالے (سالے که بارندگے خوب و به‌اندازه باشد) دائما ً جارے بودند معروف‌ترین آن‌ها فضاب " گمیچےحیدر " بود که به جوق اندےبالا ریخته و از آنجا با فضاب بخشے از زمین‌هاے کشاورزے غرب صحراے اندےبالا جمع می‌شد و نهایتا سر از صحراے " بوسنجر " در می‌آورد بخشے از زمین‌هاے بی‌آب صحراے اندے پائین را بوسنجر گویند اضافه‌ے فضاب کل صحراهاے مالورد در انتهاے صحراے اندے پائین جارے بود و از آنجا به‌طرف شرق و نهایتا به معدن نمڪ می‌رفت در جادّه قدیم " پیراسماعیل " به معروف بود فضابها بخاطر جارے بودن در عمق زمین نسبت به آب چشمه‌ شورتر اما خنڪ بودند بیان این مطالب به‌این دلیل است که : در دهه‌ے پنجاه جاے شما خالے بود بعضے وقت‌ها نداشتن کوزه‌ے آب و عدم دسترسے به خمره آب گمبه‌ها، تشنگے در فصل گرما امثال بنده و دیگران را ناچار به خوردن آب همین فضابها می‌کرد پاچه ےشلوار را بالا زده و وارد جوے یا ناکش می‌شدیم و با دوکف دست آب‌جارے از را پُرکرده و بالا می‌آوردیم آب سرد و گوارا که شور و گاهے مزه‌ے تلخے داشت نوش جان می‌کردیم شورے آب فضاب عطش و تشنگے را زیاد می‌کرد که با خوردن چند کف دست سيراب می‌شدیم و آن آب شور چقدر گوارا بود و می‌چسبید گاهے اوقات براے چاشتونه ماست چکيده با خود به‌صحرا می‌بردیم و با آب فضاب خنڪ دوغ درست می‌کردیم که البته خوشمزه هم می‌شد از فضاب گمیچےحیدر بگذریم و دوباره برگردیم به خانه‌ها ... 👈ادامه‌ے مطلب را فرداشب تقدیم حضورتان خواهیم کرد 📡 لینڪ ما در ایتا eitaa.com/paborjemalvajerd لینڪ ما در بله https://ble.ir/paborjemalvajerd
📡👇 ✍سرگذشت اهالے روستاے تاریخے مالواجرد ✍نوشته‌ے : حجت‌اله صادقی ❤️ همراهان و همشهریان ارجمند : آنچه پیرامون اهالے زادگاهم در دهه‌ی پنجاه نوشته‌ام ✅ دقیقا از اینجانب حجت‌اله صادقی حاج‌مختار بوده که با تمام وجود آن‌ها را کرده و 📡 @paborjemalvajerd
📡🔴 سرگذشت اهالے روستاے تاریخے مالواجرد ✍ به‌قلم : حجت‌اله صادقی 8⃣ ↙️وارد دالونچے خونه‌ے پدربزرگم مرحوم که شدم، 👈دیدم خاله‌ام مرحومه یوسف با دست عاجز و ناتوانش نشسته و درب سبو درست می‌کند 🔰خاله‌ام در کودکے کرده و دست‌ و پای چپ از مچّ لمس (فلج) شده‌ بود 👈او راه می‌رفت و با دست راست کارهایش را انجام می‌داد 👈 و بعداز تشنج از همان دوران کودکی بعضی وقت‌ها می‌کرد 🔰خاله‌ام اغلب اوقات و بود مشکلات جسمے حاصل از تشنج باعث شده بود تا کارهای روزمره‌ے او با سائر اهالی روستا متفاوت باشد 💠آن مرحومه جهت و گرفتن وضو به‌صورت ارتماسی به حوض مرحوم حاج‌قاسم که در نزدیکی خانه‌شان (خانه‌ے پدربزرگم) می‌رفت 🌐سرانجام‌ اوایل اردیبهشت سال ۱۳۷۲ خورشیدی مرحومه رقیه‌حاج‌حسین یوسف 👈 که براے طهارت و وضوگرفتن به حوض حاج‌قاسم رفته بود 😢ناگهان غش کرده و درون حوض می‌افتد و لحظاتی بعد داخل آب کم‌عمق حوض غرق شده الهے می‌رود 💠 مادربزرگم مرحومه سکینه محولی‌ملاحسن متوجه‌ی غیبت خاله‌ام می‌شود او می‌دانست برای تجدید وضو به حوض حاج‌قاسم رفته‌است 😢 بلافاصله به آنجا می‌رود و : خاله‌ام را در وسط حوض می‌بیند که شده‌است 💠روحش‌شاد و یادش گرامی‌باد 🙏درخواست می‌کنم نثار ارواح اموات خودتان و ارواح خانواده‌ی پدربزرگم فاتحه‌ای قرائت فرمائید 💠اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم 👈بگذریم... ساعت دو بعداز ظهر بود درب خانه‌ےپدربزرگم زیردالان نسبتا بزرگے بود 👈که یک‌سر آن جلوے خانه‌ے مرحوم و مرحوم و سر دیگرش جلوے درب خانه‌ے مرحوم و مرحوم اسماعیل زینل بود 💫مسیر آن دالان را هر روز کرده و سپس می‌کردند تا موقع ظهر یکے و دو نوبت این کار را هرکدام از همسایه‌ها انجام‌ می‌دادند 🌺آب‌پاشے باعث می‌شد زمانی‌که همسایه‌ها در سکوهای دوطرف دالان می‌نشستند : ۱. از بوے خوش کاهگل و هواے خنڪ آنجا لذت ببرند ۲. جریان نسیم خنک به‌دلیل نداشتن گرد و غبار لذت‌بخش بود ✍خلاصه به خاله‌ام که در حال دوختن درب سبو با پارچه‌هاے اضافه بود سلام کردم و گوشه دالونچے شون نشستم، دیدم که داخل پاشنه‌ے درب مابین دالونچے و اتاقشون دوسه‌تا گذاشته‌اند 👈 به این بخش از خانه‌هاےقدیمے می‌گفتند جنس سبو یا کوزه از سفال (سله‌) است آب کوزه از سله عبور کرده و به‌سطح بیرونے آن نفوذ می‌کند و تا تمام شدن آب 👈سطح خارجے کوزه نمناڪ است آب روی کوزه تبخیر می‌شود و براے تبخیرشدن نیاز به جذب گرما دارد و گرما را از آب داخل کوزه می‌گیرد بدین‌ترتیب آب کوزه خنڪ می‌شود جریان هوا به تبخیرشدن آب کمک می‌کند 👈روزگار قدیم را در مکان‌هائے می‌گذاشتند که جریان هوا آب کوزه‌ها را سریعتر خنڪ کند 👈ادامه‌ے مطلب را فرداشب تقدیم حضورتان خواهیم کرد 📡 لینڪ ما در ایتا eitaa.com/paborjemalvajerd لینڪ ما در بله https://ble.ir/paborjemalvajerd
📡👇 ✍سرگذشت اهالے روستاے تاریخے مالواجرد ✍نوشته‌ے : حجت‌اله صادقی ❤️ همراهان و همشهریان ارجمند : آنچه پیرامون اهالے زادگاهم در دهه‌ی پنجاه نوشته‌ام ✅ دقیقا از اینجانب حجت‌اله صادقی حاج‌مختار بوده که با تمام وجود آن‌ها را کرده و 📡 @paborjemalvajerd
📡🔴 سرگذشت اهالے روستاے تاریخے مالواجرد ✍ به‌قلم : حجت‌اله صادقی 9⃣ 👈... یادش بخیر دهه‌هاے پنجاه و شصت 👇 🍁فصل‌هاے پائیز و زمستان آن زمان که پی‌درپے از راه می‌رسید ⛈ بارش‌هاے باران و برف خوبے به‌همراه داشت و حاصل آن بارش‌ها بود که نصیب ما بچّه‌ها می‌شد 🌧 معمولا جاهائے که زمین سفت و محکمے داشت مثل هاے بخش شمالے ارگ تاریخے روستا 👈که اکنون خانه‌هاے مسکونے مالواجردی‌هاے مقیم تهران در آن جاخرمن‌ها بنا شده‌است 👈یا زمین‌هاے اطراف که آنجا هم به منازل مسکونے تبدیل شده است مثل : خانه‌ے حاج‌حسین سکینه تقی خانه‌ے جناب حاج‌ابراهیم‌ شازده خانه‌ے مرحوم حاج‌محمد اسماعیل 🌧 در قسمت‌هاے ناهموار آن زمین‌ها جمع می‌شد 🌏 آن روزگار شرایط آب و هوا و اکوسیستم نسبت به سال‌هاے اخیر متفاوت بود و منطقه‌ے ما از بارندگی‌هاے قابل توجه‌اے در فصل سرما برخوردار بود و معمولا تاچند روز در ناهمواری‌هاے زمین وجود داشت 💫ما بچّه‌ها کف دستهاے مان را زمین می‌گذاشتیم و دهانمان را به سطح آب نزدیڪ کرده، 🔰 مانند چارپایان آب می‌خوردیم که البته و خنڪ گواراے وجودمان می‌شد 🌧 چاے برفے هم مزّه و طعم خاصّ خودش را داشت آه.آه. یادش بخیر در همین خانه‌ے سرچشمه و صبح زمستانی با صداے مادرم که می‌گفت : بچه‌ها وخیزے بیبینے چه برفے اومده ... وقتے سرم را از زیر لحاف بیرون می‌آوردم و از پشت پنجره‌ے بخارگرفته ناشے از بخارے که از دهانه‌ے کترے متوسطے که روے چراغ علاءالدین بيرون می‌زد ☁️ حیاط را تماشا می‌کردم که پُر از برف شده بود نمی‌دانے چه لذتے می‌بردم و البته براے تمام اهالے روستا چنین شرایطے به وجود می‌آمد ❄️چندین نوبت بارش نسبتا خوب برف سهمیه روستاے مالواجرد از سامانه‌هاے بارشے فصل سرما در آن روزگار بود و از بارش نوبت دوم برف به بعد کترے بزرگے که داشتیم مادرم آنرا از برف سفید کنار دیوار حیاط پُر کرده و در کنار منقل کرسے یا شومینه گلے اتاق می‌گذاشت تا برف داخل کترے آب شده و پس از جوش آمدن در قورے چاے دم می‌کرد ✍نمی‌دانے چه لذتے داشت چاے برفے و تماشاے بارش برف از پشت شیشه‌ے آن درب‌هاے چوبے اتاق 👈ادامه‌ے مطلب را فرداشب تقدیم حضورتان خواهیم کرد 📡 لینڪ ما در ایتا eitaa.com/paborjemalvajerd لینڪ ما در بله https://ble.ir/paborjemalvajerd
📡👇 ✍سرگذشت اهالے روستاے تاریخے مالواجرد ✍نوشته‌ے : حجت‌اله صادقی ❤️ همراهان و همشهریان ارجمند : آنچه پیرامون اهالے زادگاهم در دهه‌ی پنجاه نوشته‌ام ✅ دقیقا از اینجانب حجت‌اله صادقی حاج‌مختار بوده که با تمام وجود آن‌ها را کرده و 📡 @paborjemalvajerd
📡👈سرگذشت اهالے روستاے تاریخے مالواجرد ✍نوشته‌ے : حجت‌اله صادقے 0⃣1⃣ 💫از دیگر منابع اهالے زادگاهم، 👈 حاصل از ذخیره‌شدن در واقع در است که پس‌از ۴۲۰ سال از بناے آن همچنان پابرجاست 👈دریچه‌اے در قسمت شمالے آن وجود داشت تا سیلاب جارے شده از را به درون آب‌انبار هدایت کند 💫کف آب‌انبار سفت بود تا مانع نفوذ آب به‌زمین شود 💫این بنا به‌شکل زیبائے مسقف شده‌ است تا تبخیر آب را به حداقل برساند و تنها دریچه‌ے کوچکے در سقف آب‌انبار وجود داشت که هواے داخل آن را تهویه نماید 🔷 تا اواسط بهار آب شیرین، خنڪ و گوارائے داشت اینجانب و بسیارے از اهالے دهه‌هاے پنجاه و شصت از آب‌باران آن مخزن کرده‌اند 🌛غروب که می‌شد می‌دیدم ایشان و در حالی‌که خستگے از چهره‌اش هویدا بود 👈از جلوے خانه‌ے ما در کوچه‌چے عبور می‌کرد و 👈کمے آن طرف وارد دالونچے خانه‌شان می‌شد 🌟به او سلام می‌کردم و خدابیامرز هم با لحنے دلنشین، جواب سلامم را می‌داد و رَد می‌شد 💠خدابیامرزتش زنده‌یاد ⚜ مرحوم حاج‌حسین حمومے را می‌گویم 🔰او به‌همراه دوتن دیگر که یکے از آنها ⚜مرحوم حاج‌محمد اسماعیل بود بیشتر وقت‌ها صبح زود با ماشین خدابیامرز قلے براے جمع‌کردن نمڪ از حوضچه‌هاے معدن و بارگیرے کامیون به معدن نمڪ مالورد می‌رفتند 👈نزدیڪ غروب طول می‌کشید تا با کامیون از راه می‌رسیدند 👨 آقاے اسماعیل نیکبخت فرزند حاج‌ابراهیم‌قلے که تقریبا هم‌سن و سال من هست ✍آن‌زمان هشت نه ساله بود 🌟و گاهے وقت‌ها ما را به خانه‌شان می‌کرد و با آب‌شیرین از ما پذیرائے می‌کرد 👈اصلا رفتن ما بچه‌ها به منزل مرحوم حاج‌ابراهیم‌قلے به نیّت خوردن آب‌شیرین بود 🔰داستان آب‌شیرین خانه‌ے مرحوم حاج‌ابراهیم‌ کلاحسین از این قرار بود : 🌟 آقاے حاج امان‌اله نیکبخت حاج‌ابراهیم‌قلے ۲۰۰ لیترے زیرکامیون شان بسته بود این همان ماشینے بود که آن‌زمان بیشتر وقت‌ها از معدن، نمڪ بارگیرے می‌کرد 👈حاج امان‌اله نمک‌ها را براے یڪ گاودارے در حوالے نطنز می‌برد و در مسیر برگشت 💫تانکر بشته شده زیر کامیون را براے خانواده‌شان از آب‌شیرین پر می‌کرد که هرازگاهے یڪ لیوان از آن نصیب من و بعضی‌‌ از من می‌شد 👈 ادامه سرگذشت را شنبه‌ے هفته بعد بخوانید 📡 لینڪ ما در ایتا eitaa.com/paborjemalvajerd لینڪ ما در بله https://ble.ir/paborjemalvajerd
📡✍ سپاس و تشکر و فراوان می‌نمائیم از همراهی شما و 🌟به‌ویژه عزیزانے که طی هفته‌ی جاری مطالب 👈 سرگذشت اهالے روستاے تاریخے مالواجرد را به‌صورت: حضوری، تلفنے و یا با ارسال پیامڪ و پست مورد لطف و محبت خویش قرار دادند 🔰از جمله این بزرگواران شاعره‌ روستا 🌸 مرحوم کاکاحسین و همسر جناب آقاے کربلائے اسداله اسدی 👈می‌باشند که پیرامون این موضوع اشعارے سروده‌اند که در پست بعدے تقدیم حضورتان می‌نمائیم 🌐از شما همراهان ارجمند درخواست می‌کنیم در این شب جمعه ارواح اموات خودتان و والدین شاعره روستا قرائت فرمائید 💠اللهم صل علے محمد وال محمد وعجل فرجهم 📡 لینڪ ما در ایتا eitaa.com/paborjemalvajerd لینڪ ما در بله https://ble.ir/paborjemalvajerd