ابتداً باید عرض کنم سالیانی بود که از نواهای انیمیشن‌ها و تصویرهای بی‌همتای آن‌ها دور بودم، به ناگه در یکی از چنل‌های تلگرام، پستی منتشر شد مشتمل بر تعداد زیادی از تیزرها و نواهای شبکهٔ پرشین‌تون، یکی از آن‌ها این نوا بود(البته آن موزیک و ویدئو با هم بودند) و پاندای کونگ‌فوکار و باب اسفنجی و اسکوبی دو و .. و .. و .. و .. . برای منی که حتی در طول دوران طفولیت نیز همواره در حال مطالعه بودم، شبکهٔ پرشین‌تون دقیقا همان نقطه‌ای از زندگی‌ام بود که می‌توانستم کودکی کنم. و شیرینی آن چندین بار بود به دلیل اینکه باید از موجود کوچکی که او را خواهر کوچکترم می‌خواندند، مراقبت می‌‌کردم و حلاوت هم‌زمانی چیزهای خوب در آن زمان، هیچ‌گاه دلم را نزد، بلکه طعم شیرین و ناب آن همچنان در حافظهٔ مزه‌های بی‌نظیر ذهنم باقی‌ست. بعد از فیلتر شدن آن شبکه البته کم و بیش به تماشای صدا و سیمای ایران روی آوردم اما هیچ‌گاه آن کیفیت تکرار نشد:'))) اما بعد، بعد از سالیانی که از این صنعت دور بودم، وقتی نوای آن روزهای پر از خاطره برایم تکرار شد، اشک را به چشمانم هدیه کرد و تا مدت مدیدی در حال تجدید خاطره و تماشای آن ویدئوها اشک ریختم و البته جماعتی را نیز به همراه خود نظاره کردم؛ +خدایا با 23 سال سن الان باید بغض کنم برم زیر پتو آخه؟ +این آهنگ انیمیشن هیولا در پاریس 3 هیچ اهنگای خواننده های الان رو میزنه و و و هنوز پس از عبور از این سالیان، ردپای اثر آن تصویرهای متحرکی که در طی آن چندسال دیده بودم، مشهود است و بطور عمقی وقتی در رفتارها و ایدئولوژی های اکنون‌م، دقیق می‌شوم، در پشت آن‌ها، امید و سبز بودن و انگیزه و خط مشی‌ای را که می‌بینم، بخشی را ناشی از چنین نواها و انمیشین‌هایی می‌دانم. اکنون که این خطوط را می‌نویسم، دل‌م برای آن بعد از ظهرهایی که پاندای کونگ‌فو کار پخش می‌شد و آن سحرهایی که با اسکوبی دو روزه‌ام را آغاز می‌کردم[(:] بی‌اندازه تنگ شده است. برای شنیدن گلوری اینترتیمنت با افتخار تقدیم می‌کند، برای بچه‌های خوب ایران. #روشن‌ترین_رنگ_لحظه‌ها #به_قوهٔ_ثانیه‌ها

ما ارتاح الا ویاک! ماکو بدنیتی راحه الماصیح لذبح حسین؟ المن ضام اصیاحه؟... والماتلطم ایده؟ ربک ما یریده!... #ای_آبی‌ترین_آسمان_در_پیشگاه_تو #به_قوهٔ_ثانیه‌ها

برای شماها که قهرمان مسیرهای خودتون هستید=)). #به_قوهٔ_ثانیه‌ها #Fact_time

خداروشکر این قضیه جهانی بود🤌🏻🤌🏻. #Olympics #به_قوهٔ_ثانیه‌ها

Autumn has begun. 1403/07/01 #به_قوهٔ_ثانیه‌ها #Song

واقعا تلخ بود و دردناک. پر از حس همدردی برای همه‌ی آن‌هایی که عزیز از دست داده‌اند، هستیم. #به_قوهٔ_ثانیه‌ها #بیش_از_این_باران_های_بی‌امان

"همه‌ی این‌ها سزای خفه‌خون گرفتن خاورمیانه برای زجری‌ست که فلسطین کشید و بچه‌های مظلومی که کشته شدن." #بیش_از_این_باران_های_بی‌امان #Free_palestine #Fact_time #به_قوهٔ_ثانیه‌ها

هنیئا لک شهیدالله، شهید الحق، شهید القدس. #Free_palestine #Fact_time #به_قوهٔ_ثانیه‌ها

در پی این برآمده بودم که بنویسم،" کاملا رندوم"، اما بعد دیدم نه... رندوم نیست. این دل‌تنگی رندوم نیست. از صبح، از دیروز، از ظهر، از بعد از ظهر نه اصلا چهار ماهی می‌شود که دل‌تنگم. شاید روند برخوردم با این ویدئو، رندوم بوده باشد، لکن رویدادهای ثانویه رندوم نبود؛ بلکه حالتی نشات گرفته از دل‌تنگی بی‌نهایتی بود که دچارش شده بودم. در آنی بدون تانی حس کردم چقدر دلم برای حرف زدن و شنیدن صدای شما تنگ شده؛ برای آن لحن خاص. آن‌قدر که در آپارت دنبال سخنرانی‌هایتان می‌گردم و "کاملا رندوم" یکی را پخش می‌کنم و می‌بینم چقدر دلم تنگ بود. چقدر جایتان امروز خالی بود. کاش شما هم بودید. کاش شما هم امروز در بین جمعیت حضور داشتید. در امروزی که گذشت؛ امروزی که بعدا مفتخر خواهیم بود در چنین روز و سال و ماهی زیست کردیم و تصویر اقتدار و نصرت امت اسلامی را خود با چشمانمان، هرچند از دور، به تماشا نشستیم. کاش بودید. کاش... . 1403/07/13 #عبور_از_روز #به_قوهٔ_ثانیه‌ها #روشن‌ترین_رنگ_لحظه‌ها #ریوجی

معلمت همه شوخی و دلبری آموخت جفا و ناز و عتاب و ستمگری آموخت غلام آن لب ضحاک و چَشم فتانم که کید سحر به ضحاک و سامری آموخت تو بت چرا به معلم رَوی که بتگرِ چین به چین زلف تو آید به بتگری آموخت[; هزار بلبل دستان سرای عاشق را بباید از تو سخن گفتن دری آموخت برفت رونق بازار آفتاب و قمر از آن که ره به دکان تو مشتری آموخت همه قبیله‌ی من عالمانِ دین بودند مرا معلم عشق تو شاعری آموخت مرا به شاعری آموخت روزگار آن گه که چشم مست تو دیدم که ساحری آموخت؛> مگر دهان تو آموخت تنگی از دل من وجودِ من ز میان تو لاغری آموخت بلایِ عشق تو بنیاد زهد و بیخ وَرَع چنان بِکَند که صوفی قلندری آموخت[[": دگر نه عزم سیاحت کند نه یاد وطن کسی که بر سر کویت مجاوری آموخت... من آدمی به چنین شکل و قد و خوی و روش ندیده‌ام مگر این شیوه از پری آموخت؟=)) به خون خلق فروبرده پنجه کاین حَنّاست ندانمش که به قتل که شاطری آموخت(!) چنین بگریم از این پس که مرد بتواند در آبِ دیده‌ی سعدی شناوری آموخت... ــــــــــــ *This time, the poem is related to the real person, not sth or someone imaginary:)). I hope u get all the words and sentences I wanted to tell u. I hope u wholeheartedly figure my intention out. #سعدی #خاکستر_کوچه_های_ذهن #به_قوهٔ_ثانیه‌ها

«ما مجبوریم با هرچه در اختیار داریم از ملت خود دفاع کنیم و این چیزی است که در اختیار داریم. چه‌کار کنیم، آیا تسلیم شویم؟ خیر، ما هرگز تسلیم نخواهیم شد». یحیی سنوار #Free_palestine #Fact_time #به_قوهٔ_ثانیه‌ها

پانزدهمین اجلاس بریکس، آگوست 2023. اسلحه‌ی داخل این عکس، مهری‌ست که در پیشانیِ سجاده قرار دارد. #به_قوهٔ_ثانیه‌ها #بیش_از_این_باران_های_بی‌امان