ممنون دَم از سپیده، دَم از صبحدم زدی
ممنونم از دمیدن خورشید دَم زدی
ممنون دم از امید به آیندهای بعید
-آن روز روسپید که میخواستم- زدی=))))
ممنون که مشقهای شب روزگار را
ای صبح در نگاه تو جاری! قلم زدی
در کِسوتِ بهار به پاییزم آمدی:»
مفهوم فصلها را ممنون به هم زدی
ممنونم از تو، از تو که این خاطرات را
در متنِ بدترین لحظاتم رقم زدی!
از پیش من چه زود، چنان رود رد شدی
ممنون که چند ثانیه با من قدم زدی:))
#محمد_حسین_نجفی
#خاکستر_کوچه_های_ذهن