هدایت شده از 💞روزهای خدایی💞
✨﷽✨
سلام علیکم. هفته پیش که مقام معظم رهبری حفظه الله تعالی در خطبههای #نماز_جمعه_تاریخ_ساز تهران آیه شریفه پنجم سوره مبارک ابراهیم با این فراز (وَذَكِّرْهُمْ بـ #ِأَيَّامِ_اللَّهِ) را تلاوت فرمودند و محور فرمایشات خود قرار دادند به ذهنم آمد که هر کدام از ما انسانها ایام الله فراوانی در زندگی روزمرهمان داشته و داریم و ان شاء الله خواهیم داشت که اگر در آنها درنگی کنیم و همیشه جلوی چشمانمان باشد یادآوری آنها خیلی میتواند آثار و برکات به همراه داشته باشد، اگر #صَبّار و #شَکور باشیم. روزهایی که #سهم_خدا در آنها خیلی پُر رنگ بوده و قضیهای خدایی اتفاق افتاده است. حداقل فایده این کار این است که اگر روزی در زندگی انرژیمان افتاد! و دچار بیانگیزگی و روزمرگی شدیم با مرور و یادآوری این روزها خودمان را پیدا میکنیم و انرژی میگیریم.
قصد دارم به توفیق و مدد الهی برخی از رویدادهای خاص و ویژه که در زندگی #طلبگی، #تبلیغی، #معلمی و #مترجمی برایم رخ داده و خاطرهای ماندگار شده است را از سالهای دور و نزدیک، برای خودم جمعآوری کنم، و از دریچه #یوم_الله به آنها نگاه کنم و آنها را با شما سروران گرامی و گرانقدر به اشتراک بگذارم. شاید نقل اینها برای برخی جذاب باشد و مفید... تا خدا چه خواهد. ممنون همراهی و صبوریتان هستم.
میرزا میثم
جمعه چهارم بهمن ماه ۱۳۹۸ #یوم_الله
🌹❤️
@ayyamollah
هدایت شده از 💞روزهای خدایی💞
#طلبگی
#معلّمی
عرض تبریک ایام خدمت همهی همکاران عزیز. این چند بیت تقدیم شما معلمان و اساتید
فکر را در دشت احساسات مَرکب میکنم
شب به شب انگیزههایم را مرتّب میکنم
سعی من این است با دنیا بسازم دائماً
وسعت نوع نگاهم را محدّب میکنم
من #معلم هستم و هر صبح بال عشق را
فرشِ راهِ تکتکِ طفلان مَکتب میکنم
زنگ اول از برای چشم خوابآلودشان
خنده را مهمانِ مهمانخانهی لب میکنم
تا که مهتابی شود صحنِ سیاهِ تختهها
کار را آغاز با گلبانگ یا رب میکنم
مدرسه در دیدگاه من پُر از آیینه است
در حقیقت نفسِ خود را من مودّب میکنم
من به پشتیبانیِ یک میز ساده در کلاس
خنده بر دنیا و جاه و پُست و منصب میکنم
تا که در جانِ گُلی یک جرعه شبنم پُر کنم
استخوانم را قلم، خون را مُرکّب میکنم
دِی و یا خرداد، در طرح سوالاتم فقط
تکیه بر فهمِ درست و درکِ مطلب میکنم
من معلم هستم و با خندههای بچهها
روزها را بیریای بیریا شب میکنم
💐
@ayyamollah
هدایت شده از 💞روزهای خدایی💞
#طلبگی
#معلّمی
#شهروندی
ﺭﻭﺯ ﺍﻭﻝ ﺑه ﻤﻦ ﺁﻣﻮﺧﺖ ﻣﻌﻠﻢ ” ﺁ ” ﺭﺍ
ﺧﻮﻥ ﺩﻝ ﺧﻮﺭﺩ ﺑﺴﯽ ﺗﺎ ﮐﻪ ﻧﻮﺷﺘﻢ ” ﺑﺎ ” ﺭﺍ
ﺩﺳﺖ ﺧﻮﺩ ﺑﺮﺩ ﺑﻪ ﺑﺎﻻ ﻭ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺁﻭﺭﺩ
ﺗﺎ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺑﺨﺶ ﮐﻨﻢ ﺑﺎﺑﺎ ﺭﺍ
ﺯﻧﮓ ﻧﻘﺎﺷﯽ، ﻣﻦ ﺭﻧﮓ ﻧﻤﯽﺩﺍﻧﺴﺘﻢ
ﺍﻭ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﺁﺑﯽ ﺑﮑﺸﻢ ﺩﺭﯾﺎ ﺭﺍ
ﺁﻧﻘﺪﺭ ﮔﻔﺖ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻓﺎﺻﻠﻪﻫﺎﯼ ﺩﻡِﺩﺳﺖ
ﺗﺎ مراعات کنم ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺩﺭ ﺍﻣﻼ ﺭﺍ
ﺑﺎﺯﮔﻮ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﺩﻫﻘﺎﻥ ﻓﺪﺍﮐﺎﺭ ﮐﻪ ﺑﻮﺩ
ﺗﺎ ﮐﻪ ﺳﺮﻣﺸﻖ ﺩﻫﺪ ﺟﻤﻠﻪﯼ ﺧﻮﺑﯽﻫﺎ ﺭﺍ
ﺗﺎ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯿﻢ ﮐﺴﺮ ﮐﻨﻢ ﺳﺎﯾﻪﯼ ﺟﻬﻞ
ﺑﺎ ﮐﻤﯽ ﺣﻮﺻﻠﻪ ﺁﻣﻮﺧﺖ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻣﻨﻬﺎ ﺭﺍ
ﮔﻔﺖ ﺭﻭﺑﺎﻩ ﭘﻨﯿﺮ ﺍﺯ ﺩﻫﻦ ﺯﺍﻍ ﺭﺑﻮﺩ
ﺗﺎ ﮐﻪ ﯾﺎﺩﻡ ﻧﺮﻭﺩ ﺣﻘﻪ ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﺍ
گفت ” ﺁ ” ﺑﺮ ﺳﺮ ﺧﻮﺩ ﻧﯿﺰ ﮐﻼﻫﯽ ﺩﺍﺭﺩ
ﻋﺸﻖ ﺑﺎ ﺣﻮﺻﻠﻪ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﮐﻼﻩ ﻣﺎ ﺭﺍ
ﻣﺎ ﮐﻪ ﺁﻣﻮﺧﺘﻪ ﺑﻮﺩﯾﻢ که: ﺑﺎﺑﺎ ﻧﺎﻥ ﺩﺍﺩ
ﭘﺲ ﻧﺪﯾﺪﯾﻢ ﭼﺮﺍ ﺧﻮﻥ ﺩﻝ ﺑﺎﺑﺎ ﺭﺍ؟
ﺩﺭﺱ ﺩﻫﻘﺎﻥ ﻓﺪﺍﮐﺎﺭ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﺷﺪ ﻭ
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﺮد ﮐﻪ ﻣﺤﺘﺎﺝ ﮐﻨﺪ ﺩﺍﺭﺍ ﺭﺍ
ﺷﻮﻫﺮ ﺳﺎﺭﺍ ﺷﯿﺎﺩ ﺩﺭﺁﻣﺪ ﺍﺯ ﺁﺏ
ﮐﺮﺩ ﭼﻮﻥ ﺷﺎﻡ ﺳﯿﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺳﺎﺭﺍ ﺭﺍ
ﺑﻮﯼ ﻣﺮﮒ ﺁﻣﺪ ﻭ ﮐﺒﺮﯼ ﺑﻪ ﻣﺮﺍﺩﺵ ﻧﺮﺳﯿﺪ
ﺳﺮﻃﺎﻥ ﺭﻓﺖ ﮐﻪ ﺗﺴﻠﯿﻢ ﮐﻨﺪ ﮐﺒﺮﯼ ﺭﺍ
ﮐﺎﺵ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﻣﻌﻠﻢ ﻋﻮﺽ ﺭﻭﺑﻪ ﻭ ﺯﺍﻍ
ﯾﺎﺩ ﻣﯽﺩﺍﺩ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺯﯾﺮﮐﯽ ﻓﺮﺩﺍ ﺭﺍ
کاش ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺳﺮ ﺑﺎﺯﯼ ﻗﺎﯾﻢ باﺷﮏ
ایست میداد بد و زشت همه دنیا را
ﺍﻭ ﺑﻪ ﻣﺎ ﮔﺮﭼﻪ ﺍﻟﻔﺒﺎﯼ ﻣﺤﺒﺖ ﺁﻣﻮﺧﺖ
ﻣﺎ ﻏﻠﻂ ﯾﺎﺩ ﮔﺮﻓﺘﯿﻢ ” ﺍﻟﻒ ” ﺗﺎ ” ﯾﺎ ” ﺭﺍ
💐
@ayyamollah