eitaa logo
معاونت علمی مدرسه علی‌بن‌ابی‌طالب علیه‌السلام
199 دنبال‌کننده
237 عکس
60 ویدیو
68 فایل
ارتباط با مدیر کانال @M_v_110
مشاهده در ایتا
دانلود
تفاوت ترتیب ذکری با ترتیب معنوی در فاء عاطفه❓ ✍️ یکی از حروف پرکاربرد در ادبیات عرب فاءِ عاطفه است. 📌 عطف بوسیله فاء، و است، مانند: عیسی در "أکتفی الیوم بالحدیث عن محمد فعیسی"، که هم در لفظ از محمد تبعیت کرده و هم در معنا در جایگاه آن قرار دارد. 👌 بین معطوف و معطوف‌علیه در موارد عطف بوسیله فاء عاطفه، یا فقط در کلام است که به آن "ترتیب ذکری" گفته می‌شود و یا ترتیبی واقعی است که به آن "ترتیب معنوی" گفته می‌شود. ✅ "ترتیب معنوی"، مانند ترتیب بین زید و عمرو در ایستادن، که اول زید ایستاده و سپس عمرو و در کلام هم همین ترتیب مراعات شده است: "قام زید فعمرو" ✅ "ترتیب ذکری" که در آن ترتیب زمانی لحاظ نشده است، بر سه قسم است: 1️⃣ بین معطوف و معطوف‌علیه تقدم و تأخّر زمانی بوده و به دلیل تبعیت از کلام سابق، لحاظ نشده، مانند: "أکتفی الیوم بالحدیث عن محمد فعیسی" که کلام سابق آن عبارت است از: "حدثنا عن بعض الانبیاء؛ کآدم، ومحمد وعیسی، ونوح، وموسی(علیهم‌السلام)". 2️⃣ بین معطوف و معطوف‌علیه تقدم و تاخر زمانی نیست و اساسا تفاوت بین آن دو به اجمال و تفصیل است، مانند: "یسألک اهل الکتاب أن تنزل علیهم کتابا من السماء فقد سألوا موسی أکبر من ذلک فقالوا أرنا الله جهرة". 3️⃣ غرض از عطف، صرفا خبردادن از چیزهای فراوان، افزودن بر معلومات و معطوفات است، بدون ملاحظه تقدم و تاخر زمانی بین معطوفات، مانند: "هذا عالم فأبوه، فجَدُّه..." . @M_v_110 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• ╔═🦋🌸════╗ @pajohesh110 ╚════🌼🦋
قرآن و حل تعارض قواعد صرفی (تقدم‌ قاعده‌ شش‌ بر‌ قاعده هشت‌ اعلال) ✍️مقدمه: به تغییر‌ حرف‌ عله‌‌ که‌ بر۳ قسم‌ (سکونی، قلبی و حذفی) است، اعلال‌‌ می‌گویند. تغییر حرف عله در قاعده ۶ و ۸ اعلال از نوع قلبی است، با این تفاوت که در قاعده۶ قلب واو به یاء است و در قاعده ۸ قلب واو و یاء به الف. ♦️قاعده ۶ اعلال: «واو» چنانچه‌ لام‌الفعل‌ و حرف‌ چهارم‌ به‌ بعد کلمه‌ باشد و ما قبل‌ آن‌ مفتوح‌ باشد‌ قلب‌ به‌ «یاء» می‌شود، مانند: یَدْعَوْنَ ⬅️ یدْعَیْنَ ♦️قاعده ۸ اعلال: هر یک‌ از «واو»‌ و «یاء» متحرک‌ ما قبل‌ مفتوح چنانچه‌ فاءالفعل‌ نباشند‌ و حرکت‌ آن‌‌ها نیز‌ عارضی‌ نباشد‌، قلب‌ به‌ «الف» می‌شوند، مانند: قَوَلَ ⬅️ قالَ 🔸در مواردی‌ که‌ امکان‌ اجرای‌ هر دو‌ قاعده‌ باشد، ابتدا قاعده‌ ۶ و سپس‌ قاعده‌ ۸‌ جاری‌ می‌شود، مانند: مُدَّعَوُ ⬅️ مدَّعَیُ ⬅️ مدَّعیٰ و نیز: زَکَّوَ ⬅️ زکَّیَ ⬅️ زکّیٰ 👌شاهد قرآنی بر تقدم قاعده ۶ بر ۸: ۱. و لَسَوْفَ یَرْضیٰ (سوره لیل، آیه: ۶۱) صیغه ۱ مضارع‌ معلوم‌ ناقص الفی منقلب از واو، مانند: یَرضَیُ: تقدم قاعده ۶ بر ۸: یَرضَو ⬅️ یرضَیُ ⬅️ یرضیٰ تقدم قاعده ۸ بر ۶: یَرضَو ⬅️ یرضا ۲. و یَرضَینَ بِمٰا آتَیْتَهُنَ (سوره احزاب، آیه: ۵۱) صیغه ۱ مضارع‌ معلوم‌ مؤکّد ناقص الفی منقلب از واو، مانند: یرضی+نّ: تقدم قاعده ۶ بر ۸: یَرضَو ⬅️ یرضیٰ + نّ: یرضیَنَّ عدم تقدم قاعده ۶ بر ۸: یَرضَو ⬅️ یرضا + نّ: یرضوَنَّ 😉 درستی این تحقیق مبتنی بر این است که لام الفعل در شاهد قرآنی واو باشد. ارتباط مستقیم با مسئول پژوهش🔻 @M_v_110
♦️ قاعده ۴و۵ اعلال؛ تلفیق یا جدایی (بررسی ایده تلفیق قاعده ۴ با قاعده ۵ اعلال) 👈 در کتاب صرف ساده قاعده ۴ و ۵ اعلال به صورت جدا از هم آمده است، اما سجاد گلدوست بر این باور است که می‌توان قاعده ۴ و ۵ اعلال را با هم تلفیق نمود، بدون اینکه تفاوتی در نتیجه بوجود آید. ✅ در این تحقیق با پیمایش تمام موارد قاعده ۴ و ۵ اعلال، گستره قاعده جدید در چهار محور مورد ارزیابی قرار گرفته است. 👇 قاعده جدید و چگونگی راستی‌آزمایی آن‌را در مطلب بعدی بخوانید. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• ╔═🦋🌸════╗ @pajohesh110 ╚════🌼🦋
♦️ قاعده ۴و۵ اعلال؛ تلفیق یا جدایی (بررسی ایده تلفیق قاعده ۴ با قاعده ۵ اعلال) 👈 در کتاب صرف ساده قاعده ۴ و ۵ اعلال به صورت جدا از هم آمده است، اما سجاد گلدوست بر این باور است که می‌توان قاعده ۴ و ۵ اعلال را با هم تلفیق نمود، بدون اینکه تفاوتی در نتیجه بوجود آید. ✅ در این تحقیق با پیمایش تمام موارد قاعده ۴ و ۵ اعلال، گستره قاعده جدید در چهار محور مورد ارزیابی قرار گرفته است. ✍️ قاعده 4 اعلال: واو ساکن ما قبل مکسور، قلب به یاء می‌شود، مانند: مِوزان ⬅️ میزان قاعده 5 اعلال: واو در صورتی که لام‌الفعل و ما قبل آن مکسور باشد قلب به یاء می‌شود، مانند: رَضِوَ ⬅️ رضِیَ 🔸 طرح ایده: با یک قید عدمی برای واو ما قبل مکسور -اینکه فاء‌الفعل و عین‌الفعل متحرک نباشد- می‌توان این دو قاعده را با هم تلفیق نمود و با قاعده‌ای واحد، به همان نتایج دست یافت. 🔹 قاعده جدید: ✅ واو ماقبل مکسور به شرط اینکه فاء‌الفعل و عین‌الفعل متحرک نباشد، قلب به یاء می‌شود. 👇 در ادامه با بررسی گستره قاعده جدید، به لحاظ‌های مختلف، قاعده فوق را مورد راستی آزمایی قرار می‌دهیم. 1️⃣ گستره قاعده به لحاظ محل قرار گرفتِ "واو"، حرکت "واو" و حرکت حرف ماقبل "واو": 1. "واو"، فاءالفعل و ساکن باشد و ماقبل آن مکسور باشد، مانند: اِوعاد ⬅️ ایعاد 2. "واو"، عین‌الفعل و ساکن باشد و ماقبل آن مکسور باشد، مانند: قِول ⬅️ قیل 3. "واو"، لام‌الفعل و ساکن باشد و ماقبل آن مکسور باشد، مانند: دُعِون ⬅️ دعِین 4. "واو"، لام‌الفعل و متحرک باشد و ماقبل آن مکسور باشد، مانند: اُعطِوَ ⬅️ اعطِیَ 2️⃣ گستره قاعده به لحاظ حرف قبل از "واو" و حرف بعد از "واو": فرقی ندارد که حرف قبل و حرف بعد از "واو"، چه حرفی باشد، مانند: اِوعَاد ⬅️ ایعاد اِنقِوَاد ⬅️ انقِیاد 3️⃣ گستره قاعده به لحاظ حرکت حرف مابعد "واو": در قاعده تفاوتی نمی‌کند که حرکت حرف ما بعد "واو" چه حرکتی باشد، مانند: مِوعَاد ⬅️ میعَاد یُقِولُ ⬅️ یقِیلُ 4️⃣ گستره قاعده به لحاظ اصلی یا زائد بودن "واو": واو می‌تواند هم اصلی و هم زائد باشد، البته مثالی برای زائده بودن آن یافت نشد. 😉 مثال‌های بیشتر: دُعِونَ دُعِینَ مِوزَان مِیزَان اعطِو اعطِی اِورَان اِیرَان اِوعَاد اِیعَاد مِولاد مِیلاد داعِو داعِی یُدعِو یُدعِی یُدعِوَان یُدعِیَان داعِوٌ داعِىٌ صِوغه صِیغه دُعِون دُعِین قِول قِیل خِوف خِیف دُعِوَ دُعِیَ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• ╔═🦋🌸════╗ @pajohesh110 ╚════🌼🦋
♦️ واضع علم نحو کیست؟ (قسمت اول) بنابر شواهد تاریخی می‌توان علی‌بن‌ابی‌طالب علیه‌السلام را مؤسس علم نحو دانست. برای نمونه به برخی از این شواهد تاریخی می‌پردازیم: 1️⃣ شخصی بادیه نشین از بازاری عبور می‌کرد و شنید که یکی از بازاریان در حال قرائت این عبارت است: «أَنَّ اللهَ بَرىءٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ وَرَسُولِهُ». «رَسُوله» چه منصوب خوانده شود و چه مرفوع معنای آیه این گونه می‌شود: «همانا خداوند و رسول او از مشرکین بیزارند»، اما آن شخص مجرور خواند که بنابر قواعد نحوی عطف بر «المشرکین» خواهد بود و معنای آیه در این صورت این گونه می‌شود: «همانا خداوند از مشرکین و رسولش بیزار است» شخص أعرابی پس از شنیدن این تلاوت با دست بر سر بازاری زد و او را مجروح کرد؛ زیرا طبق آنچه از گفتار او برمی‌آمد به رسول خدا کافر شده بود. نزاع نزد امیرالمؤمنین علیه‌السلام برده شد. حضرت به مرد بیابان‌گرد فرمود: «هر چند که اعراب او صحیح نبوده است؛ لکن از روی عمد چنین نخوانده است» بعد از این، حضرت به نگارش اصول نحو همت گماشت. 👇ادامه گزارش‌ مستندات و نتیجه تحقیق در پست‌های بعدی •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• ╔═🦋🌸════╗ @pajohesh110 ╚════🌼🦋
♦️ واضع علم نحو کیست؟ (قسمت دوم) 2️⃣ ابوالاسود دوئلی گوید: روزی بر امیرالمؤمنین علی (علیه الاسلام) وارد شدم و در دست مبارک حضرت نوشته‌ای دیدم. از حضرت سوال کردم: این رقعه چیست؟ مولایم فرمود: من در کلام عرب تأمل نمودم و دریافتم که بر اثر مخالطه و آمیختگی با این سرخ پوستان (یا لپ سرخان، یعنی عجم‌ها) به اعوجاج و خرابی گراییده است. به همین سبب قصد کردم که چیزی (قوانینی) بنویسم که به آن رجوع شود (وکلام عرب حفظ شود). سپس آن نوشته را به من داد که در آن به خط مبارکش چنین مرقوم فرموده بود: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ الْكَلَامُ كُلُّهُ: اسْمٌ وَ فِعْلٌ وَ حَرْفٌ، فَالاسْمُ مَا أَنْبَأَ عَنِ المسمی والْفِعْلُ مَا أَنْبَأَ عَنْ حَرَكَةِ الْمُسَمَّى وَالْحَرْفُ مَا أَنْبَأَ عَنْ مَعْنَى لَيْسَ بِاسْمِ وَ لَا فِعْلٍ؛ تمام کلام یا اسم است یا فعل است یا حرف. اسم چیزی است که از مسمی خبر می‌دهد، فعل چیزی است که از حرکت و حدثِ مسمی خبر می‌دهد و حرف چیزی است که از معنایی خبر می‌دهد که نه اسم است و نه فعل» سپس حضرت به من فرمود: إنح هذا النحوَ وَ أَضِفْ إِلَيهِ ما وَقَعَ إِلَيكَ؛ این گونه عمل کن و هرچه به خاطرت رسید به آن اضافه کن. سپس ادامه دادند: وَ إِعْلَمْ يَا أَبَا الْأَسْوَدِ أَنَّ الْأَشْيَاءَ ثَلَاثَةُ: ظَاهِرُ وَ مُضْمَرٌ وَ شَيْءٌ لَا ظَاهِرٌ وَ لَا مُضْمَرٌ، وَ إِنَّمَا تَتَفَاضَلُ الْعُلَمَاءُ فِي مَعْرِفَةِ مَا لَيْسَ بِظَاهِرِ وَ لَا مُضْمَرٍ؛ و ای ابا الاسود بدان که اسماء بر سه گونه‌اند: یا ظاهر یا ضمیر یا اسمی که نه ظاهر است و نه ضمیر (منظور حضرت اسم مبهم بوده است) و درجات افضلیت و برتری مردم بر یکدیگر در شناختن اسمائی است که نه ظاهرند و نه ضمیر. ابوالاسود می‌گوید: من باب عطف و نعت را وضع نمودم و پس از آن دو باب تعجب و استفهام را داخل کردم تا رسیدم به باب «إنّ» و أخوات آن، آنها را نیز مرقوم کردم، اما چون می‌پنداشتم «لکن» از آن حروف نیست آن را از قلم انداختم پس از اینکه نوشته‌های خود را به حضرت ارائه کردم حضرت به من فرمود: «وَ أينَ لكِنَّ؟؟» پس "لكن" کجا است؟ عرض کردم می‌پنداشتم از اخوات «إِنَّ» نیست؛ لذا آن را داخل نکردم. حضرتش فرمود: «وَ هُوَ مِنها» یعنی: "لكِنَّ" نيز از أخوات "إنَّ" است. بدین ترتیب آن را نیز داخل گردانیدم. به همین منوال هر بابی را که می‌نوشتم به حضرت عرضه می‌کردم تا به حد کفایت رسید و حضرت به من فرمود: «ما أحسَنَ هَذا النَحوَ الَّذِي نَحَوتَ» چه روش نیکویی است روشی که برگزیده‌ای. 👇ادامه گزارش‌ها و نتیجه تحقیق در پست‌های بعدی •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• ╔═🦋🌸════╗ @pajohesh110 ╚════🌼🦋
♦️ واضع علم نحو کیست؟ (قسمت سوم) 3️⃣ شخصی بادیه نشین از بازاری عبور می‌کرد و شنید که یکی از بازاریان در حال قرائت این عبارت است: «أَنَّ اللهَ بَرىءٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ وَرَسُولِهُ». «رَسُوله» چه منصوب خوانده شود و چه مرفوع معنای آیه این گونه می‌شود: «همانا خداوند و رسول او از مشرکین بیزارند»، اما آن شخص مجرور خواند که بنابر قواعد نحوی عطف بر «المشرکین» خواهد بود و معنای آیه در این صورت این گونه می‌شود: «همانا خداوند از مشرکین و رسولش بیزار است» آن بازاری «رَسُولُهُ» را مجرور خواند و شخص أعرابی پس از شنیدن این تلاوت با دست بر سر بازاری زد و او را مجروح کرد؛ زیرا طبق آنچه از گفتار او برمی‌آمد به رسول خدا کافر شده بود. نزاع نزد امیرالمؤمنین علیه‌السلام برده شد. حضرت به مرد بیابان‌گرد فرمود: «هر چند که اعراب او صحیح نبوده است؛ لکن از روی عمد چنین نخوانده است» بعد از این حضرت به نگارش اصول نحو همت گماشت. 🤔 نتیجه تحقیق: 1. دلیل نامگذاری دانش "نحو" این است که ماده «ن‌ح‌و» در سخن امام علی علیه السلام در فرآیند تدوین این دانش آمده است: «إنح هذا النحوَ...» «ما أحسَنَ هَذا النَحوَ الَّذِي نَحَوتَ». نحو در اینجا به معنای مثل و مانند است، إنح هذا النحوَ وَ أَضِفْ إِلَيهِ ما وَقَعَ إِلَيكَ، یعنی مانند من قصد کن و ادامه بده. 2. نه تنها امام علی علیه‌السلام دستور به تدوین علم نحو داده‌اند و بر آن نظارت داشته‌اند که خود نیز در برهه‌ای ممارست بر تدوین این دانش داشته‌اند. 3. با بررسی روایاتی که در این زمینه رسیده می‌توان ضرورت پرداختن به قواعد نحوی توسط امام علی علیه السلام را دریافت. براساس این سه روایت تاسیس دانش نحو نه تنها برای حفظ زبان عرب از اعوجاج و دگرگونی که به دلیل کاربرد در رفع تخاصم نیز بوده است. بنابراین از روایت اول و دوم ضرورت دانش نحو به عنوان یک دانش قابل استناد در قضاوت و رفع تخاصم نیز به درستی دریافت می‌شود. برای دیدن روایات و گزارش‌های دیگر بنگرید به: بحار، ج40، ص162، کنز الفوائد، ج۲، ص۱۰۹: اَلْعُلُومُ أَرْبَعَةٌ اَلْفِقْهُ لِلْأَدْيَانِ وَ اَلطِّبُّ لِلْأَبْدَانِ وَ اَلنَّحْوُ لِلِّسَانِ وَ اَلنُّجُومُ لِمَعْرِفَةِ اَلْأَزْمَانِ المناقب، جلد۲، ص۴۷ و تسلیة المُجالس ج۱ ص۳۲۴: أنّ أبا الأسود كان يمشي خلف جنازة، فقال قائل: من المتوفّي؟ فقال أبو الأسود : اللّه، ثمّ إنّه أخبر عليّا عليه السلام بذلك فأسّس النحو. الصراط المستقيم ج۱ ص۲۲۰، الفصول المهمة، ج۱، ص۶۸۰: ... اَلْكَلاَمُ كُلُّهُ ثَلاَثَةُ أَشْيَاءَ، اِسْمٌ وَ فِعْلٌ وَ حَرْفٌ فَالاِسْمُ مَا أَنْبَأَ عَنِ اَلْمُسَمَّى، وَ اَلْفِعْلُ مَا أَنْبَأَ بِهِ، وَ اَلْحَرْفُ مَا جَاءَ لِمَعْنًى... . •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• ╔═🦋🌸════╗ @pajohesh110 ╚════🌼🦋
چالش ادغام در "قیل مَن راق" (قسمت اول) 🔹ادغام نون ساکن (ن) در هر یک از حروف یَرمَلون (ی،ر،م،ل،و،ن) در صورتی که در دو کلمه باشد واجب است. (صرف ساده، ص: ۱۰۲) 👈در قرائت حفص از عاصم نیز در تمام موارد، ادغام نون ساکن (ن) در حروف یَرمَلون صورت گرفته است، مانند: ۱. اَن رّءَاهُ استغنی (علق، آیه:٧) ۲. قولاً من رّب رّحیم (یاسین،آیه:۵٨) ۳. مِن رّبِه (طه، آیه:۱۳۳) ۴. لِمَن یَشَاءُ (اسراء، آیه: ۳۰) ۵. مِدادًا لکَلِمات ربّی (کهف، آیه:۱۰٩) ✅ دلیل ادغام نشدن در "من راق": ✍با توجه به نمونه‌های قرآنی یاد شده، براساس قرائت حفص از عاصم، "ن" ساکن در حرف یرملون ادغام می‌شود و ادغام نشدن آن در عبارت "قیل مَن راق"، خلاف قاعده است و نیازمند دلیلی قانع کننده است. 👈دو دلیل برای این امر مطرح شده است: 1️⃣"من" مبتدا و "راق" خبر است و برای تاکید بر جدایی مبتدا از خبر، به هنگام وصل، باید توقفی کوتاه روی "من" صورت گیرد و لذا ادغام رخ نمی‌دهد. 2️⃣اگر ادغام شود معنا تغییر می‌کند و با مَرّاق به معنای فروشنده مرقه (نوعی غذا) اشتباه می‌شود، همچون "بل ران" که در صورت ادغام با "برّان" که تثنیه "بر" می‌باشد اشتباه می‌شود. [کلا بل ران علی قلوبهم ما کانوا یکسبون (مطففین: ۱۴)] 👇تحلیل و بررسی ادله و نتیجه تحقیق را در پست بعدی بخوانید •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• ╔═🦋🌸════╗ @pajohesh110 ╚════🌼🦋
♦️چالش ادغام در "قیل مَن راق" (قسمت دوم) ✅ تحلیل و بررسی: ۱. دلیل اول از نظر ابن‌جنی مردود است، زیرا ادغام بین مبتدا و خبر بر اساس گزارش او در قرائت‌های دیگر موجود است، مانند: "فإذا هیتّلقّف" (شعراء: ۴۵). ۲. دلیل دوم، در پاورقی کتاب الخصائص آمده و نقدی بر آن مشاهده نشد. ✅ بنابراین اگر دلیل دوم را بپذیریم ادغام نشدن در "من راق" امری صحیح و پسندیده است هرچند که بر اساس گزارش ابن جنی خلاف قرائت جماعت است: براساس گزارش ابن جنی، قرائت عاصم که مبتنی بر ادغام نشدن در "من راق" می‌باشد، خلاف اجماع جماعت است و در قرائت‌های دیگر ادغام رخ داده است. پرسش پیش‌رو: بررسی تطبیقی آیه شریفه بر اساس قرائت‌های هفت‌گانه قرآن کریم منابع مرتبط: الخصائص، ابن جنی، ج۱، ص: ۱۳۵-۱۳۴ القول السديد في علم التجويد، ص: ۲۶۰ قواعد التجويد على روايه حفص عن عاصم بن ابي النجود، ص: ۵ تيسير علم التجويد للمبتدئين‏، ص: ۳۰ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• ╔═🦋🌸════╗ @pajohesh110 ╚════🌼🦋