eitaa logo
متن | علیرضا پناهیان
12.5هزار دنبال‌کننده
0 عکس
0 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸 اگر اخلاق کافی است، پس دین برای چیست؟! 🔸 دین به وسیلۀ «تقوا» اخلاق را رشد می‌دهد 📌اصلاح برداشت‌های ناروا از دین، در رسالت و کلمات امیرالمؤمنین(ع)-۸ 🔘 اخلاق را مقابل دین نمی‌دانیم بلکه اخلاق را پایۀ دین می‌دانیم 🔘 اخلاقی که انسان را به دین‌داری نرساند، فایده ندارد 🔘 کسی که با دین‌داری، اخلاقش کامل نشود در دین‌داری صادق نیست 🔘 برخی افراد اخلاقی، با کشته‌شدن امام‌حسین(ع) کنار آمدند اما شراب‌خواری یزید را برنتافتند! ____ در برنامه سحرگاهی شبکه سه سیما: وقتی می‌گوییم «اکتفا کردن به اخلاق می‌تواند زمینه تحریف دین باشد و به همین خاطر باید به‌جای اخلاق بر تقوا تأکید شود» برخی افراد گمان می‌کنند که ما می‌خواهیم ریشۀ اخلاق را بزنیم! درحالی‌که ما اخلاق را در مقابل تقوا و دین نمی‌دانیم. اگر اخلاق نباشد، اصلاً جا برای دین باز نمی‌شود. صفات نیکو و فضائلی مانند حیا و شکر جایگاه رفیعی دارند. مثلاً بدون حیا، دین نمی‌تواند مؤثر باشد و انسان دین‌پذیر نخواهد بود. شکرگزاری از منعم هم یکی از دلایل وجوب خداشناسی است. اگر کسی این فضائل را نداشته باشد اصلاً سراغ دین نمی‌رود لذا اخلاق پایۀ دین است. اگر یک نفر اخلاقی بود، مهربان بود، خدای مهربان و رسول مهربان را شناخت، اما ایمان نیاورد، آن اخلاق فایده ندارد. اگر اخلاق، ما را به دین‌داری برساند، اخلاق درستی است. آن اخلاق همان اخلاقی است که پایۀ دین‌داری است. برخی از کسانی که قبل از بعثت پیامبر(ص) دارای فضائل اخلاقی‌ بودند، بعد از بعثت پیامبر(ص) در شمار بهترین شهیدان قرار گرفتند؛ یکی‌ از آنها جناب جعفر طیار بود. ایشان بیان می‌کند که من -حتی قبل از بعثت- هیچ‌گاه شراب نخوردم، دروغ نگفتم، عمل منافی عفت انجام ندادم و بت نپرستیدم (من لایحضر، ج4، ص397) قبل از بعثت پیامبر(ص) اگر اخلاق در میان قریش نبود، آنها پیامبر(ص) را به عنوان امین نمی‌شناختند و امانت‌داری و صداقت ایشان برای آنها ارزشمند نمی‌بود. اگر مردم تصور کنند که دشمنان پیامبر(ص) همه سیاه بودند و هیچ حسنی نداشتند، موجب اشتباه در برداشت خواهد شد، آن‌وقت زشتیِ استغناء از دین و بسنده کردن به اخلاق را تصور نمی‌کنند. تردیدی نیست که اخلاق پایۀ دین است لذا اخلاق درست باید انسان را دین‌دار کند. در این هم تردیدی نیست که دین، اخلاق را کامل می‌کند، لذا اگر دینْ اخلاق کسی را کامل نکند، او در دین‌داری صادق نیست. وقتی دین می‌خواهد اخلاق کسی را کامل کند، او را به تقوا توصیه می‌کند. تقواست که اخلاق ما را رشد می‌دهد. اگر پای ایمان و عشق به خدا و اولیاء خدا وسط نیاید، سطوح عالی‌ اخلاق فتح نخواهد شد. ابوموسی اشعری به قدری حیا داشت که می‌گویند در محیط شخصی خودش هم لباس مضاعف می‌پوشید که مبادا در هنگام خواب برهنه شود. اما حیاء او مانع نشد که او سامری امّت اسلام نشود و سرانجام به جایی رسید که امیرالمؤمنین(ع) او را لعنت می‌کرد (الکامل فی التاریخ، ج3، ص210) اگر فقط به اخلاق توصیه کنیم با بگوییم که دین صرفاً همین را می‌خواهد، اینجا دارد تحریف صورت می‌گیرد. اولاً دین می‌خواهد اخلاق به دین‌داری منجر شود چون دین اوج اخلاق است. ثانیاً خودِ دین به مکارم اخلاق توصیه می‌کند، ثالثاً دین به وسیلۀ تقوا به مکارم توصیه می‌کند. اگر اخلاق کافی بود پیامبران برای مکارم اخلاق نمی‌آمدند و در فضای دین‌داری، این‌همه به تقوا توصیه نمی‌شد. کسانی که در مقابل پیغمبر(ص) قرار داشتند به‌طور کامل شوم و سیاه نبودند. در میان سران مشرکین قریش کسانی بودند که از برخی رذایل اخلاقی پیراسته و به برخی فضائل اخلاقی آراسته بودند مانند ابوالبَختریّ بن هشام و عتبة بن ربیعه و... رسول‌خدا(ص) هم به صفات اخلاقی خوب آنها احترام می‌گذاشت امّا نهایتاً به سعادت نرسیدند و برخی از آنها در نبرد با مسلمانان کشته شدند. پیامبر(ص) برای ارتقاء وضعیت اخلاقی آن جامعه به سطوح بسیار بالاتر آمده بودند. اگر مؤمنین به این نکات توجه نکنند و بدون فکر از آن عبور کنند ممکن است به‌خاطر اموری مثل اخلاق خوب دچار غرور و تکبر شوند. یکی دو سال بعد از واقعۀ کربلا پیرمردهای مدینه به شام رفتند. وقتی آنها فساد یزید را دیدند علیه‌ او شورش کردند. این انسان‌های اخلاقی‌ شراب‌خواری یزید را بر نمی‌تابند امّا با ریخته شدن خون امام‌حسین(ع) کنار می‌آیند. سخن ما علیه چنین اخلاقی است که نجات‌بخش نیست. 🚩برنامه ماه من؛ شبکه سه سیما–سحر هشتم ماه رمضان ۱۴۰۲ 📢صوت(۲۱دقیقه): @Panahian_mp3 👈🏻 متن کامل: 📎 panahian.ir/post/7650 @Panahian_text
🔸 خیلی‌ها احکام شرعی را رعایت کردند اما سعادتمند نشدند؛ چون اهل تشخیص نبودند 🔸 اسلام بیش از اینکه دین تکلیف باشد، دین تشخیص است 📌اصلاح برداشت‌های ناروا از دین، در رسالت و کلمات امیرالمؤمنین(ع)-۹ 🔘 تحریف دین از آنجا ایجاد می‌شود که در کنار تکلیف از تشخیص حرف نمی‌زنیم 🔘 تشخیص تکلیف مهم‌تر از انجام تکلیف است؛ اول باید تشخیص بدهی که الان کدام تکلیف را باید انجام بدهی 🔘 کسانی که احمقانه پشت‌سر احکام ایستادند و اولویت‌ها را تشخیص ندادند، کمر امیرالمؤمنین(ع) را شکستند 🔘 امام‌زمان(ع) دنبال کسانی است که قدرت تشخیص داشته باشند، نه اینکه صرفاً تکلیف انجام دهند 🔘 طبق آیه قرآن، وقتی پیامبر نیست که به تو دستور بدهد، باید خودت تشخیص بدهی چه‌کار کنی ____ در برنامه سحرگاهی شبکه سه سیما: یکی دیگر از انحرافاتی که در دین بوده و هست و امیرالمؤمنین(ع) با آن مواجه و درگیر شدند، مربوط به احکام است. خیلی‌ها احکام شرعی و عبادی را رعایت می‌کردند، خیلی‌ها از خودشان برای دین مایه گذاشته‌اند اما در نهایت سعادتمند نشدند. دلیلش چه بوده است؟ معمولاً خیلی بر «تکلیف» تأکید می‌کنند؛ یعنی روی اینکه مردم دستور خدا را اجرا کنند خیلی اصرار می‌شود. البته احکام اسلامی باید پیاده شود. انحراف از آنجا ایجاد می‌شود که در کنار تکلیف از تشخیص حرف نمی‌زنیم. مسلّم است که تشخیص تکلیف مهم‌تر از انجام تکلیف است؛ چون شما اگر تشخیص ندهی که کدام تکلیف را باید انجام بدهی، چه‌جور می‌خواهی به تکلیف خودت عمل کنی؟ خیلی مهم است که شما به موقع، تکلیف خودت را بشناسی. معرفی اسلام به دین «تشخیص» بسیار باشکوه‌تر و زیباتر از معرفی اسلام به «تکلیف و اطاعت» است. اطاعت از امام‌زمان(عج) لازم است امّا کافی نیست. امام‌زمان(عج) دنبال کسانی است که قدرت تشخیص داشته باشند نه اینکه صرفاً تکلیف انجام بدهند؛ مگر شب عاشورا اباعبدالله الحسین(ع) دستور داد که اصحابش بمانند؟ نه. اتفاقاً حضرت فرمود که بروید! آنها خودشان تشخیص دادند که باید بمانند. بعضی‌ها حجاب را یک امر غیرضروری می‌دانند که اگر هم نبود، اشکالی ندارد. درحالی‌که حجاب مثل همۀ احکام دینی یک امر واقعی است. اگر حجاب نباشد به شما صدمات جدی اصابت می‌کند. این یک واقعیت است ولی ما دین را این‌گونه توضیح نداده‌ایم. احکام دینی برای مصالح و مفاسدی قرار داده شده اما وقتی انسان قدرت تشخیص مصالح و مفاسد را نداشته باشد نمی‌داند کدام حکم را کجا اجرا کند. لذا گاهی هوای نفس و گاهی هم حماقت، پشت‌سر اجرای برخی از احکام در می‌آید و این احکام را بازیچه قرار می‌دهد. آنهایی که احمقانه پشت‌سر احکام می‌ایستند و اولویت‌ها را تشخیص نمی‌دهند، جاهل متنسّک هستند که امیرالمؤمنین(ع) فرمود: اینها کمر من را شکستند. وقتی امیرالمؤمنین(ع) می‌خواست برای جنگ جمل بروند از اسامة بن زید خواست با ایشان همراهی کند. اسامه همان جوانی است که به‌خاطر شایستگی‌اش پیامبر(ص) در آخر عمر شریفشان او را به عنوان فرماندۀ لشکر منصوب کردند. جواب اسامه به امیرالمؤمنین(ع) این بود که من با خدا عهد کردم بر روی مسلمان تیغ نکشم! (عَاهَدْتُ اللَّهَ أَنْ لَا أُقَاتِلَ أَهْلَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ؛ الجمل و النصره، ص95) اسامه در واقع بهانۀ دینی آورد. یعنی امیرالمؤمنین(ع) تشخیص نمی‌دهد و تو تشخیص می‌دهی؟! قرآن می‌فرماید: باید در نهایت به اینجا برسید که اگر پیامبر هم بالای سر تو نباشد که به تو دستور دهد تو بفهمی چگونه باید او را کمک کنی «لِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالْغَيْبِ» (حدید، 25). «عبدالله پسر عمرو عاص» خیلی ملازم پیامبر(ص) بود. رسول خدا(ص) می‌فرمود روزه سه روز در ماه کافی است. او می‌گفت نه؛ من باید بیشتر روزه بگیرم. وقتی در اواخر عمرش نابینا شده بود، می‌گفت: کاش سفارش پیامبر(ص) را اجرا کرده بودم و کمتر روزه می‌گرفتم. او با همۀ عبادت‌هایش، آخرسر فرماندۀ یکی از جبهه‌های سپاه معاویه در مقابل امیرالمؤمنین(ع) شد. سؤال این است که چرا عبادت‌های پسر عمرو عاص او را نجات نداد؟ حضرت امام(ره) دربارۀ متحجّرین و عبادت‌کنندگان نافهم، می‌فرماید: «امروز عده‌‌ای با ژست مقدس‌مآبی چنان تیشه به ریشۀ دین و انقلاب و نظام می‌زنند که گویی وظیفه‌ای غیر از این ندارند. خطر تحجرگرایان و مقدس‌نمایان احمق در حوزه‌های علمیه کم نیست. طلاب عزیز لحظه‌ای از فکر این مارهای خوش خط و خال کوتاهی نکنند. اینها مروّج اسلام آمریکایی هستند و دشمن رسول‌الله(ص)» (صحیفه امام، ج21، ص 278) بعضی از جوان‌ها از ترس یا از نفرت این متحجرین، آن‌قدر از دین فاصله گرفتند که اصلاً غربگرا شدند. 🚩برنامه ماه من؛ شبکه سه سیما–سحر نهم ماه رمضان1402 📢صوت: @Panahian_mp3 👈🏻 متن کامل: 📎 panahian.ir/post/7651 @Panahian_text
🔸 برای حوزه و دانشگاه زشت است که مردم حجاب را صرفاً امری ارزشی می‌دانند نه دارای آثار واقعی 📌اصلاح برداشت‌های ناروا از دین، در رسالت وکلمات امیرالمؤمنین- ۱۰ 🔘 چهل سال است نتوانستیم جا بیندازیم که دین یک امر واقعی است و احکامش تابع مصالح و مفاسد است 🔘 حجاب یک امر عقلانی مربوط به سلامت روانی جامعه است، نه امری صرفاً ارزشی و اعتقادی! 🔘چرا برخی سیاسیون توانستند با تمسخر حجاب، رأی جمع کنند؟ چون مردم حجاب را یک امر صرفاً ارزشی می‌دانند نه عقلانی ____ در برنامه سحرگاهی شبکه سه سیما: تشخیص تکلیف مقدم بر تکلیف است. گاهی تشخیص تکلیف، با مراجعۀ به علماست؛ اما همان‌جا هم باید تشخیص بدهید کدام عالم، مرجع شما باشد؟ غالباً بعد از فتوای مرجع تقلید هم تشخیص تکلیف به عهدۀ خود ماست؛ مثلاً فتوای مرجع این است که ماهی‌های پولک‌دار حلال هستند؛ بعد از این حکم، خودمان باید بررسی کنیم که فلان ماهی پولک دارد یا ندارد؟ پس موضوع‌شناسی به عهدۀ خودِ مکلّف است. وقتی از اطاعت می‌گوییم امّا از بصیرت و تشخیص نمی‌گوییم، بعضی‌ها از دین بیزار می‌شوند و می‌گویند «چرا باید همه‌اش به ما دستور بدهند و ما اجرا کنیم!؟» درحالی‌که خیلی جاها باید خودمان تشخیص بدهیم. یکی از راه‌های اصلاح و تضمین تشخیص صحیح، این است که تکالیفی را که می‌دانیم قطعی است، انجام دهیم، تا قدرت تشخیص‌مان در سایر موارد بالا برود؛ این همان تقواست که در نتیجه‌اش خدا به ما قدرت تشخیص می‌دهد «يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً» ( انفال، 29) گاهی پیغمبر و امام، اجازه می‌دهند مردم اشتباه کنند و نتیجۀ تشخیص اشتباه‌شان را ببینند تا قدرت تشخیص مردم افزایش یابد. دربارۀ ولیّ‌فقیه هم همین‌طور است. در جنگ بدر مردم خواستند در ازای گرفتن پول، اسیران را که 70 نفر بودند، آزاد کنند. رسول‌خدا(ص) مخالف بود و فرمود اگر این کار را بکنید سال بعد به همین تعداد کشته خواهیم داد. مردم گفتند: نه، آنها را آزاد کنیم. سال بعد در جنگ احد، 70 نفر کشته شدند. (تفسیر قمی،ج1،ص270( همۀ روضه‌هایی که می‌خوانیم به خاطر عدم‌تشخیص مردم است. عظمت حضرت خدیجۀ کبری(س) به این است که به سهولت تشخیص داد رسول‌خدا(ص) به نبوّت رسیده است، تا پای مرگ ایشان را همراهی کرد و اموال خود را فدای رسول‌خدا(ص) کرد تا جایی که ثروتمندترین زن مکّه، در اوج فقر و نداری از دنیا رفت. هیچ‌وقت به او امر نشد که «همۀ اموالت را انفاق کن!» او خودش تشخیص داد و عظمتش واقعاً به همین است. چرا مردم استفاده از ماسک (در ایام کرونا) را عقلانی و علمی می‌دانند ولی حجاب را یک امر صرفاً ارزشی می‌دانند نه عقلانی و علمی؟ با اینکه مردم ویروس را حس نمی‌کردند بلکه به گفتۀ پزشک‌ها اعتماد کردند و ماسک زدند. مردم می‌دانستند که پزشک‌ها از یک امر واقعی حرف می‌زنند. حتی وقتی نمی‌توانیم نسخۀ پزشک را درست بخوانیم با این حال به عنوان یک عالم به او اعتماد می‌کنیم؛ اما هنوز این اعتماد را نسبت به پیغمبر و ائمۀ هدی، به عنوان یک عالم، در مردم ایجاد نکرده‌ایم. چهل سال است که صداوسیما، آموزش‌وپرورش، حوزه و دانشگاه نتوانستند جا بیندازند احکام دین مثل حجاب، امور واقعی و تابع مصالح و مفاسد است. حجاب یک مقولۀ ارزشی و دینی معرفی می‌شود، امّا بستن کمربند ایمنی یک امر واقعی معرفی می‌شود. از علما تقاضا می‌کنم بررسی کنند چرا تلقی مردم از دین این‌گونه است و چرا باید دعوای مضحک حجاب در جامعۀ ما وجود داشته باشد؟! نظام مهندسی می‌گوید: من به‌خاطر سلامتی و ایمنی خودت اجازه نمی‌دهم ساختمانی بسازی که روی سر خودت خراب شود. این یک گزاره اخلاقی است یا واقعی؟ موضوع حجاب در دسته‌بندی علوم، جزء علم «سلامت روان» قرار می‌گیرد. با علوم تجربی هم می‌شود ضرورت حجاب را فهمید. بعضی از واقعیت‌ها مثل حجاب با اینکه برای جامعه حیاتی هستند اما به‌خاطر پیچیده‌ بودن، طول می‌کشد تا آن را بفهمیم، لذا اسلام در مورد آنها ما را راهنمایی می‌کند. اکثر مردم این آیۀ قرآن را باور ندارند که می‌فرماید: چه کسی جز آدم نادان از دین فاصله می‌گیرد؟ (بقره، 130) مردم افراد بی‌دین را نادان نمی‌دانند چون دین به‌درستی معرفی نشده است. لذا برخی از سیاسیون کشور در حدّ ریاست‌جمهور حجاب را مسخره می‌کنند و رأی می‌آورند، چون مردم حجاب را یک امر صرفاً ارزشی و عقیدتی می‌دانند نه دارای آثار واقعی. 🚩 برنامۀ ماه من؛ شبکه سه سیما–سحر دهم ماه رمضان۱۴۰۲ 📢صوت(۲۰دقیقه): @Panahian_mp3 👈🏻 متن کامل: 📎 panahian.ir/post/7654 @Panahian_text
🔸سوءبرداشت از دین، بیشتر از سوءاستفاده از دین به امیرالمؤمنین(ع) ضربه زد 🔸خوارج که دچار سوءبرداشت از دین بودند، بیش از امثال معاویه ضربه زدند 📌اصلاح برداشت‌های ناروا از دین، در رسالت و کلمات امیرالمؤمنین(ع)-ج۱۱ 🔘خیلی از مردم، در اثر نگاه روشنفکران غربگرا، دین را امری غیرواقعی و صرفاً ارزشی می‌دانند 🔘غیرواقعی دانستنِ حجاب، یک سوءبرداشت است؛ بعضی‌ها از این برداشت غلط، سوءاستفاده می‌کنند 🔘اگر متدینین بدانند که دین‌داری آثار واقعی داشته و برایشان سود دارد، نسبت به غیرمتدینین، مهربان‌ و دلسوز می‌شوند ___ یکی از مشکلاتی که دربارۀ اخلاق و دین وجود دارد این است که خیلی از مردم، در اثر نگاه روشنفکران غربگرا، این دو را یک امر واقعی نمی‌دانند. انگار اینها آثار واقعی ندارند و فقط به‌خاطر اینکه خدا فرموده است باید بگوییم «چَشم»! کسانی که با کلام اهل‌بیت(ع) ارتباط دارند، به هیچ‌وجه چنین دیدگاهی ندارند چون معصومین(ع) اکثراً احکام دینی را بر اساس آثارشان توضیح داده‌اند و این‌گونه مردم را به دین‌داری ترغیب کرده‌اند، لذا ما جانانه از دین دفاع می‌کنیم چون «دین یک امر واقعی است». بعضی‌ها از اخلاق برای مقابله با دین سوءاستفاده می‌کنند، بعضی‌ها هم سوءبرداشت‌هایی از اخلاق دارند. دربارۀ احکام دین هم سوءاستفاده و سوءبرداشت وجود دارد. سوءبرداشت از دین مهم‌تر از سوءاستفاده است. وقتی به تاریخ امیرالمؤمنین(ع) نگاه می‌کنیم، می‌بینیم کسانی که از دین سوءبرداشت کردند، بیشتر ضربه زدند تا کسانی که سوءاستفاده کردند. کسانی مثل طلحه، زبیر و معاویه می‌خواستند از دین سوءاستفاده کنند، امّا خوارج غالباً از دین سوءبرداشت کرده بودند. امیرالمؤمنین(ع) مشکل طلحه و زبیر را حل کرد، ماجرای معاویه را هم داشتند حل می‌کرد که خوارج کار را خراب کردند. خوارج موجب شدند در صفین کارِ معاویه یک‌سره نشود، اگر خوارج نبودند، کار به حکمیت نمی‌کشید. و اگر روحیۀ آنها نبود، کار به انتخاب ابوموسی اشعری نمی‌کشید. اینها چند جور ضربه زدند. سوء برداشت خیلی خطرناک است و گاهی از اوقات ضربه‌های سختی می‌زند. شخصیت امیرالمؤمنین(ع) در این عالم، یگانه است، آن‌وقت می‌بینیم که سوء برداشت از دین، حرکت این شخصیت بزرگ را متوقف می‌کند. چرا می‌گوییم خوارج دچار «سوءبرداشت» بودند؟ چون وقتی از امیرالمؤمنین(ع) پرسیدند آیا خوارج منافق یا کافر بودند؟ حضرت فرمود: اینها برادران مؤمن ما بودند که اشتباه کردند و به ما ظلم کردند. (هُمْ إِخْوَانُنَا بَغَوْا عَلَیْنَا؛ قرب‌الإسناد، ص94) مسئلۀ حجاب در جامعۀ ما دچار سوءبرداشت شده است چون برخی آن را یک امر عقیدتی و ارزشی می‌دانند، نه یک امر واقعی. برخی از این برداشت غلط سوءاستفاده‌ می‌کنند و می‌گویند: «مسئلۀ حجاب، یک مسئلۀ عقیدتی است، شما که نباید عقیده را تحمیل کنید!». تحمیل عقیده نه ممکن است و نه مطلوب! نماز که از حجاب واجب‌تر است امّا در جمهوری اسلامی کسی نمی‌گوید «نماز را اجباری کنید» چون اصلاً تحمیل عقیده مطرح نیست. آنهایی که می‌گویند «حجاب، تحمیل عقیده است» غالباً عناصر رذل سیاسی هستند که می‌خواهند با این دروغ، مخالفان خودشان را تخریب کنند. وقتی احکام دین را تابع مصالح و مفاسد و آثار واقعی بدانیم، مؤمنین با غیرمتدینین برخورد بدی نخواهند کرد چون نسبت به آنها احساس دلسوزی می‌کنند نه نفرت. انسانِ سیر کسی را که گرسنه است تمسخر و توهین نمی‌کند بلکه دلش برای او می‌سوزد. دلسوزی باید از یک مؤمن ببارد. به همین دلیل در جامعۀ دینی، بین متدینین و غیرمتدینین دو قطبی ایجاد نمی‌شود. البته ممکن است برخی از غیرمتدینین به‌خاطر عناد یا سوءتفاهم به متدینین حمله کنند و آنها را بزنند امّا متدینین این کار را نمی‌کنند. اگر یک فرد متدین، دین‌داری خودش را صرفاً ارزشی و غیرواقعی بداند و آن را برای زندگی خودش مفید نداند، مغرور می‌شود؛ فکر می‌کند کار بزرگی انجام داده است و حتی به خدا هم منت می‌گذارد! «يَمُنُّونَ عَلَيكَ أَن أَسلَمُوا» (حجرات، 11). اتفاقاً متدینان باید به خدا بدهکار باشند نه طلبکار؛ مثلاً سحرخیزان و روزه‌داران بیشتر از دیگران به خدا بدهکار هستند چون خدا به آنها لطف کرده است تا راحت‌تر و سالم‌تر زندگی کنند و حال بهتری داشته باشند. ما بعد از نماز، سجدۀ شکر به‌جا می‌آوریم، نه اینکه سرمان را بالا بگیریم و از خدا طلبکار باشیم. برداشت صحیح از دین باعث می‌شود که دین‌داران خوشحال‌تر، بانشاط‌تر، پرانرژی‌تر، مهربان‌تر و سخاوتمندتر از دیگران باشند. به این ترتیب غیرمتدیّنین هم با دیدن رفتار و زندگی یک فرد متدین به دین‌داری جذب می‌شوند. 🚩برنامه ماه من؛ شبکه سه سیما–سحر یازدهم ماه رمضان1402 📢صوت(20دقیقه): @Panahian_mp3 👈🏻 متن کامل: 📎panahian.ir/post/7670 @Panahian_text
🔸برآیند آموزش دین در جامعه، ایجاد یک «تلقیِ غیرواقعی از دین» است 🔸این تلقی، خودش را در موضوع حجاب نشان داد 📌اصلاح برداشت‌های ناروا از دین، در رسالت و کلمات امیرالمؤمنین(ع)-ج۱۲ 🔘کتاب هدیه‌های آسمانی، غیر واقعی بودن دین را به دانش‌آموز القا می‌کند 🔘اگر مردم، احکام دین را عامل فاصله‌گرفتن از عیش و لذت می‌دانند یعنی دین درست معرفی نشده 🔘آیت‌الله بهجت: دستورهای خدا برای آسایش و لذت ما در دنیا است نه فقط در بهشت! 🔘برای مردم توضیح نداده‌ایم که حجاب چگونه لذت زندگی را افزایش می‌دهد ___ : یکی از تحریف‌های دین، این است که ما احکام دین را اموری غیرواقعی تلقی کنیم، مصالح و مفاسد واقعی برای آنها تلقی نکنیم. امروز تلقی عمومی از دین این‌گونه است که «دین یک امر آسمانی است و خدا فرموده است و برایش عقاب و ثواب هم قرار داده است و تو اگر اعتقاد داری باید این رفتارها را انجام بدهی؛ همین!» نیامده‌ایم دین را زمینی کنیم. حتماً در ادبیات تعلیم و تربیت دینی و تبلیغات دینی ما اشکالی هست که مردم اکثراً این‌ برداشت را از دین دارند. اسم کتاب‌های دینی آموزش و پرورش، «هدیه‌های آسمانی» است. هدیه طبیعتاً یک امر غیرضروری است، چون انسان بدون هدیه هم می‌تواند زندگی کند. آسمانی هم یعنی اینکه زمینی نیست! اصلاً خودِ نام این کتاب القا می‌کند که ما داریم دربارۀ امور غیرواقعی و غیرِ درگیر با زندگی مادی و زمینی صحبت می‌کنیم. این تلقی‌ نادرست که مردم از دین دارند که سر موضوع حجاب، خودش را نشان داده است، سر خیلی از موضوعات دیگر هم دارد خودش را نشان می‌دهد. آیت‌الله بهجت می‌فرماید: «برای تسهیل طاعت و اجتناب از معصیت راهی جز این نداریم که متوجه شویم و یقین کنیم که طاعت، نزدیکیِ به تمام نعمت‌ها و خوشی‌ها و دارایی‌ها و عزت‌هاست و معصیت عبارت است از محرومیت و ناخوشی و نداری و ذلت!... آیا لذت شب‌نشینی‌ها و اختلاط زنان و مردان و تناول مشروبات و عیش‌های نامشروع، با لذت انس با خدا و مناجات با او برابر است؟ این لذت (یعنی لذت انس با خدا) همۀ آن لذت‌ها و تمام کمالات آن عیش‌ها را دارد و اصلاً نقص‌های آن را ندارد» (در محضر بهجت، ج۳، ص۱۱۷) این سخن یعنی انجام گناه و ترک عبادت کم کردن لذت انسان در زندگی است. ایشان در جای دیگری می‌فرماید که عبادت خدا برای راحتی و لذت بردن و آسایش ما در دنیا است نه فقط در بهشت! (درس خارج فقه، کتاب حج، ١٩ آذر ١٣٨۵) وقتی عموم مردم دستورات و احکام الهی را عامل لذت بردن بیشتر از زندگی نمی‌دانند، بلکه آن را فاصله گرفتن از عیش و لذت می‌دانند یعنی ما دین را بد تعلیم داده‌ایم‌ و درست معرفی نکرده‌ایم. شهید صدر می‌فرماید: «هرگاه بخواهیم رفتار یک انسان را تغییر بدهیم باید نگاه او را نسبت به لذت و منفعت تغییر دهیم و رفتار پیشنهادی خود را در چهارچوب عمومی غریزۀ حب ذات وارد کنیم» (اسلام راهبر زندگی، ص٧٩) ما برای مردم توضیح نداده‌ایم که حجاب چگونه لذت زندگی را افزایش می‌دهد؛ هنوز می‌گوییم که «اینها ارزش‌های دین ما است!» برآیند کلی آموزش دین در آموزش و پرورش ما، همین تلقی‌ای است که مردم از دین دارند که سر موضوع حجاب، خودش را نشان داده است. چاره چیست؟ چاره و راه حل، همان کلام امام(ره) است که فرمودند: «فرهنگ دانشگاهها و مراکز غیرحوزه‌ای به صورتی است که با تجربه و لمس واقعیتها بیشتر عادت کرده است، تا فرهنگ نظری و فلسفی. باید با تلفیق این دو فرهنگ و کم کردن فاصله‌ها، حوزه و دانشگاه در هم ذوب شوند، تا میدان برای گسترش و بسط معارف اسلام وسیع‌تر گردد.» (صحیفۀ امام، ج21، ص99) ما این را رعایت نکرده‌ایم. دین راهنمای تجربه است؛ مهم‌ترین کار پژوهشگاه‌های ما در حوزه و دانشگاه، این است که آثار واقعی احکام دین را جا بیندازند. این کار سختی نیست؛ با یک سری مطالعۀ میدانی، روانکاوانه، مطالعۀ بالینی و...، به نتایجی می‌رسند که بدون اثبات مبدأ و معاد می‌توانند سبک زندگی مردم را درست کنند. مقام معظم رهبری حدود 25سال پیش به مجلس خبرگان رهبری فرمودند که برای ترغیب مردم به دینداری، آثار دنیایی‌اش ذکر می‌شود. مثل زکات و حج و... برکات و فواید اینها را می‌گویند. بعد فرمودند ولایت فقیه را هم آثار و برکاتش را بگویید. (15/11/1376) این یک نوع بررسی علمی است. تقریباً تا الآن از این بیست سال که گذشته ما یک کتاب در این‌باره نداریم. چون ما فقط حکم خدا را ثابت می‌کنیم ولی نمی‌گوییم که آثارش چیست؟ این نقص ما طلبه‌هاست. 🚩برنامه ماه من؛ شبکه سه سیما–سحر دوازدهم ماه رمضان1402 📢صوت(20دقیقه): @Panahian_mp3 👈🏻 متن کامل: 📎panahian.ir/post/7672 @Panahian_text
🔸ریشۀ اتهام دیکتاتوری زدن به نظام، تصورِ واقع‌گرا نبودن دین است که برخی جریان‌های سیاسی القا کرده‌اند 📌اصلاح برداشت‌های ناروا از دین، در رسالت و کلمات امیرالمؤمنین(ع)-۱۳ 🔘بعضی‌ها به‌خاطر منافع واقعیِ خود دین‌گریزی می‌کنند، چون دین را واقع‌گرا نمی‌دانند 🔘غرور دین‌داری در زمان امیرالمؤمنین(ع) چگونه خود را نشان داد؟/ رئیس خوارج در زمان پیامبر(ص) به کثرت عبادت مشهور بود! 🔘اسلام و لیبرالیزم «حب ذات» را به رسمیت می‌شناسند ولی اسلام، منافع انسان را توسعه می‌دهد 🔘هنر اسلام تلفیق منافع فرد و جامعه است؛ با عامل «تقوا ____ در برنامه سحرگاهی شبکه سه سیما: دربارۀ اهمیت اینکه «باید دین را واقعی ببینیم» می‌خواهم یک نکتۀ بسیار مهم را عرض کنم. وقتی ما دین را واقعی ببینیم، از یک طرف، دین‌گریزی کم می‌شود؛ چون یک عده‌ای دنبال منافع واقعی خودشان هستند نه دنبال ارزش‌های خیالی یا ارزش‌های اخلاقی‌ای که تصور می‌کنند واقعی نیست. آنهایی که به خاطر منافع واقعی خودشان دین‌گریزی می‌کنند، اگر دین را واقعی ببینند، دیگر دین‌گریزی نخواهند کرد. لذا بسیاری از دین‌گریزها به سمت دین خواهند آمد. از طرف دیگر، اگر دین را واقعی ببینیم، گروهی از دین‌داران که به دین‌داری خودشان مغرور هستند، دست از غرور دین‌داری برمی‌دارند. غرور دین‌داری در زمان امیرالمؤمنین(ع) چگونه خودش را نشان داد که امیرالمؤمنین(ع) با آن مبارزه می‌کرد؟ خوارج کسانی بودند که بیشتر از همه به امیرالمؤمنین(ع) ضربه زدند. رئیس خوارج کسی بود به نام «حرقوص بن زهیر» این فرد را باید بشناسیم. رسول خدا به او فرمودند: آیا تو در جان خودت، این احساس را پیدا نکردی که عابدترین فرد مدینه هستی و فضیلت تو از همۀ اینها بالاتر است؟ او گفت: بله! به این می‌گویند غرور دین‌داری! یک چنین فردی می‌شود رئیس خوارج! این کسی است که نمی‌تواند امیرالمؤمنین(ع) را بفهمد. این غرور دین‌داری چیز کمی نیست. اگر ما غرور پیدا کنیم، فهم ما تعطیل می‌شود. برای اینکه دچار غرور دین‌داری نشویم، باید بدانیم که دین‌داری به نفع خودمان است و اگر دین‌داری کردیم هنر نکرده‌ایم! امیرالمؤمنین(ع) در این‌باره سخن واضحی دارد. در روایت هست که یک روز امیرالمؤمنین(ع) فرمود: من به هیچ‌کس، خوبی نکردم، من به هیچ یک از شما خدمتی نکردم. مردم با تعجب نگاه کردند. «قالَ عَلِیٌّ(ع)‏ یَوماً: ما أحسَنتُ إلى‏ أحَدٍ قَطُّ! فَرَفَعَ النّاسُ رُؤوسَهُم تَعَجُّباً» (نثر الدرّ، ج1،ص293 ) چرا تعجب کردند؟ چون این دین ناب امیرالمؤمنین(ع) را نمی‌شناسند و تصور آنها هم از مسائل اخلاقی، امور غیرواقعی و صرفاً ارزشی بوده است. مارکسیست‌ها می‌گفتند که شما باید از خودتان بگذرید و به جامعه بپیوندید، خودخواهی چیزی بدی است، منافع خودتان را کنار بگذارید و خودتان را فدای جامعه بکنید. اسلام در واقع خطاب به مارکسیست‌ها می‌گوید: شما چون خلاف فطرت بشر که حب ذات است، عمل می‌کنید، نظر اسلام از جهتی نزدیک‌تر به لیبرالیزم بود. چون این حب ذات را به رسمیت می‌شناسد. اسلام حب ذات را به رسمیت می‌شناسد. اسلام این حب ذات را توسعه می‌دهد و می‌گوید: منافع تو فقط همین چند منفعت نیست، منافع بیشتری وجود دارد، که ما با تعابیری مثل ایمان و معنویت و... از آنها یاد می‌کنیم. هنر اسلام این است که به شما می‌گوید: اگر این‌گونه عمل کنید-که در دین، اسمش تقوا است- یعنی اگر شما با تقوا عمل کنید، هم به نفع خودت کار کرده‌ای هم اثرش و نفعش به جامعه می‌رسد و هنر اسلام این است که شما ضمن اینکه برای خودت کار می‌کنی، به نفع جامعه است و این دستور ویژه دین است که با نام تقوا صدا زده می‌شود. شاید این سؤال مطرح شود که در این میان، اخلاص چه می‌شود؟ اگر ما بنا است که برای منافع خودمان کار کنیم، و احکام اسلامی را این‌قدر واقعی ببینیم، پس اخلاص کجا قرار می‌گیرد؟ مردم فکر می‌کنند: اخلاص یعنی اینکه منفعت خودت را حذف کنی و برای خدا کار کنی! درحالی‌که اخلاص یعنی برای بالاترین منفعت خودت کار کنی که همان قرب خدا است. فقط برای این منفعت کار کن که نشان بدهی عقلت می‌رسد و می‌فهمی. ما نباید این تصور را از دین داشته باشیم که دین خواسته است تو از منافع خودت بگذری! تا این تصور را پیدا کنی، دچار عجب می‌شوی! پس وقتی حب ذات در نظر گرفته نشود و احکام دین به عنوان اموری غیرواقعی-که دنبال منافع ما نیست- تلقی بشود، یک فاجعه‌ای به وجود می‌آید به نام غرور دین‌داران و تفکر نکردن آنها و به تعبیر دیگر، دین‌دار غیر متفکر و بدون تشخیص. از طرف دیگر، یک فاجعه‌ای به وجود می‌آید به نام دین‌گریزی و یک فاجعه‌ای به وجود می‌آید به نام دوقطبی دین‌گریزان و دین‌مداران! 🚩برنامه ماه من؛ شبکه سه سیما–سحر سیزدهم ماه رمضان1402 📢صوت: @Panahian_mp3 👈🏻 متن کامل: 📎 panahian.ir/post/7675 @Panahian_text
🔸 از احکام و مقدسات دینی هم می‌شود علیه دین استفاده کرد 🔸 یکی از آثار گناه این است که انسان دچار تشخیص غلط می‌شود 📌اصلاح برداشت‌های ناروا از دین، در رسالت و کلمات امیرالمؤمنین(ع)-ج۱۴ 🔘در ماجرای جمل، از مقدسات دینیِ مردم علیه اصل دین استفاده شد 🔘چه شد که زبیر با آن‌همه جهاد در رکاب پیامبر(ص) دچار اشتباه شد؟ 🔘در فتنه‌ها، شیطان فقط می‌تواند «دوستان خودش» را فریب دهد و بر آنها مسلط شود 🔘علاوه بر بصیرت و صبر، باید علم به مواضعِ حق هم داشته باشیم، یعنی بدانیم کجا موقع کدام حق است _____ یکی از اساسی‌ترین قسمت‌های زندگی امیرالمؤمنین(ع) مربوط می‌شود به ماجرای تشخیص درست در کنار تکلیف. همان‌طور که بعضی‌ها با اخلاق، علیه دین قیام می‌کردند، یک عده‌ هم برخی از احکام دین را علیه اصل دین به کار گرفتند. بعضی از مردم به خاطر مقدسات، خود را به کشتن دادند. در تاریخ نوشته‌اند در جنگ جمل برای نگه داشتن عنان ناقۀ همسر پیامبر(ص) ده‌ها دست بریده شد. آنها با احترام نسبت به همسر پیامبر(ص) می‌خواستند احترام به رسول‌خدا(ص) را نشان دهند امّا رعایت این احترام هم آنها را نجات نداد. این موضوع با بحث نظری، موعظه و نصیحت تمام نشد، بلکه لازم شد امیرالمؤمنین(ع) با شمشیر وارد شود. اگر نبرد جمل نبود، صفین و به تبعِ آن، نهروان هم پیش نمی‌‌‌آمد. ماجرای جمل، آغازگر بدی بود لذا باید به آن خیلی توجه کرد. اصحاب جمل به یک جزئیاتی از دین می‌پرداختند ولی نکات اساسی را مدنظر قرار نمی‌دادند. داعشی‌ها هم با سوءاستفاده از کلمۀ توحید، جنایت‌ می‌کردند. پس می‌شود از عقاید، احکام و مقدسات دینی، علیه دین استفاده کرد. امیرالمؤمنین(ع) قبل از جنگ جمل، فرمودند: «قَدْ فُتِحَ بَابُ الْحَرْبِ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ أَهْلِ الْقِبْلَةِ» (نهج‌البلاغه، خطبه 173) باب جنگ بین شما و بین اهل‌قبله باز شده است، «وَ لَا يَحْمِلُ هَذَا الْعَلَمَ إِلَّا أَهْلُ الْبَصَرِ وَ الصَّبْرِ» و این عَلم را کسی نمی‌تواند حمل کند مگر اهل بینایی و بصیرت و اهل صبر و مقاومت، بعد می‌فرماید: «وَ الْعِلْمِ بِمَوَاضِعِ الْحَقِّ» یعنی علاوه بر صبر و بصیرت، علم به مواضعِ حق هم لازم است، یعنی علم به اینکه کجا موقع کدام حق است. همۀ ما در معرض این‌جور امتحانات قرار می‌گیریم. امیرالمؤمنین(ع) بعد از جنگ صفین می‌فرماید من بیست و هشت حکم را که تغییر کرده بود، از ترس مردم نتوانستم اصلاح کنم. امیرالمؤمنین(ع) حتی یک روز هم نمی‌خواست حکومت معاویه ادامه پیدا کند. این تشخیص اولویت‌ها خیلی مهم است. امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: «إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ أَهْوَاءٌ تُتَّبَعُ وَ أَحْكَامٌ تُبْتَدَعُ» (نهج‌البلاغه، خطبه50) آغاز فتنه‌ها، اهواء نفسانی است که تبعیت می‌شود و احکامی است که بدعت گذاشته می‌شود، بعد می‌فرماید: «وَ لَكِنْ يُؤْخَذُ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ وَ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ فَيُمْزَجَانِ» اینها یک مقدار حق را با یک مقدار باطل، قاطی می‌کنند و دین را تحریف می‌کنند، «فَهُنَالِكَ يَسْتَوْلِي الشَّيْطَانُ عَلَى أَوْلِيَائِهِ وَ يَنْجُو الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ الْحُسْنى» وقتی محیط را مشوّش می‌کنند، شیطان بر دوستان خودش مسلط می‌شود و کسانی که خداوند به آنها لطف دارد، نجات پیدا می‌کنند. طلحه و زبیر در شورای تعیین خلیفه در مقابل عثمان، به علی(ع) رأی دادند. اما طرفداری از علی(ع) هم آنها را نجات نداد چون نیت‌شان خالص نبود، لذا علیه امیرالمؤمنین(ع) قیام کردند. عمل غیرمخلصانه حتی اگر «طرفداری از علی(ع)» باشد نجات‌بخش نیست. کسی می‌تواند به تشخیص خودش اعتماد کند که هر روز محاسبۀ نفس کند. کسی که هر روز محاسبۀ نفس نکند، از خودش خبر ندارد به همین دلیل، اهل‌بیت(ع) فرمودند: «لَیْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ یُحَاسِبْ نَفْسَهُ فِی کُلِّ یَوْم‏» (کافی، ج2، ص453) یکی از جاهایی که محل محاسبه است، استغفار است. انسان با استغفار، کم‌کم عیب‌های خود را پیدا می‌کند، آن‌وقت تحت تأثیر عیب‌هایش قرار نخواهد گرفت. خدا برای چنین بنده‌ای «کفران سیئات» انجام می‌دهد (كَفَّرَ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ؛ محمد، 2) یعنی آثار گناهش را از بین می‌برد. یکی از آثار گناه این است که انسان دچار خطای دید و بعد خطای تشخیص می‌شود. 🚩برنامه ماه من؛ شبکه سه سیما–14رمضان1402 📢صوت: @Panahian_mp3 👈🏻 متن کامل: 📎 panahian.ir/post/7676 @Panahian_text
🔸 مهم‌ترین رسالت امام، افزایش قدرت تشخیص مردم است؛ حتی به‌قیمت فداشدنِ خودش 📌اصلاح برداشت‌های ناروا از دین، در رسالت و کلمات امیرالمؤمنین(ع)-۱۵ 🔘امام از مردم «قدرت تشخیص» می‌خواهد نه صرفاً اطاعت 🔘برای اینکه مردم قدرت تشخیص پیدا کنند، باید فرصت اعمال تشخیص به آنها داده شود حتی اگر این فرصت‌دادن به قیمت قتل امام‌حسین(ع) در اثر سلطۀ معاویه و یزید باشد ____ در برنامه شبکه سه سیما: مقام معظم رهبری بحث جهاد تبیین را مطرح فرمودند؛ یک دلالتی که این سخن دارد، حمله و هجمۀ دشمنان برای مشوّش کردن ذهن‌ها و خراب کردن اندیشه‌ها و نظرها است. اما یک وجه دیگرش این است که ما عقب‌ماندگی‌هایی در تبیین داریم که باید جبران کنیم و این عقب‌ماندگی‌ها در تبیین، دیگر قابل تحمل نیست. ما اگر بخواهیم این عقب‌ماندگی‌ها را جبران کنیم، باید ادبیات تبیین و تبلیغ و تعلیم دین را تغییر بدهیم؛ البته نه محتوا و نه مقاصدی که این محتواها دنبال می‌کنند بلکه ادبیاتش را تغییر بدهیم چون با این ادبیات به نتایج خوبی نرسیده‌ایم. هم امام(ره) و هم مقام معظم رهبری بر این ادبیات نو تأکید کرده‌اند. فتنۀ اخیر نشان داد ضعف‌های ما که موجب دین‌گریزی تعدادی از جوان‌ها شده است قابل توجه است. این را باید جدی بگیریم، اگر مردم، دین را یک امر واقعی تلقی کنند، همان‌طور که امروز کسی با علم مخالفت نمی‌کند، با دین هم مخالفت نخواهند کرد. دین یک مقولۀ واقعی است، به همین دلیل، دین شبیه علم است، اما روش‌های تحصیل این علم، گاهی وحی است، گاهی تجربه است، گاهی عقلانیت است. ما حتماً باید در تعلیمات دینی خودمان یک تغییری ایجاد کنیم، تا شاهد دین‌گریزی در جامعه نباشیم. هرچند مقدار دین‌گریزی در جامعۀ ما کم است. از طرف دیگر دین فقط تکلیف نیست، دین تشخیص هم هست؛ یعنی از ما قدرت تشخیص هم می‌خواهد. این‌طور نیست که فقط حساب کنند تو چقدر تکلیف انجام داده‌ای! بلکه بیشتر حساب می‌کنند که تو چقدر اهل تشخیص شده‌ای؟ دین پرورش‌دهندۀ قدرت تشخیص انسان است. در کجای دنیا اگر این را مطرح کنید، با آن مخالفت می‌کنند؟ هیچ‌جا! آیا این زیبایی دین نیست! شاید یک امام، مهم‌ترین رسالت خود را این می‌داند که قدرت تشخیص مردم را افزایش بدهد و لو به قیمت فداشدنِ خودش و فرزندان خودش. این مسئله، مقدارِ قیمت تشخیص و مقدار ارزشِ رسیدن به تشخیص را در دین، مشخص می‌کند. چرا امام حسن مجتبی(ع) از مردم سؤال کرد که ای مردم، شما بگویید که صلح کنیم یا بجنگیم؟ به همین خاطر بود. خُب مردم گفتند که «صلح» را می‌خواهیم. برای اینکه مردم قدرت تشخیص پیدا کنند، باید فرصت اعمال تشخیص هم داشته باشند؛ و لو به قیمت قتل امام‌حسین(ع) در نتیجۀ سلطۀ معاویه و یزید. رسول‌خدا(ص) در ماجرای گرفتن اسیر فرمود اگر اینها را آزاد کنید، به همین تعداد، سال بعد کشته خواهید داد! مردم گفتند: اشکالی ندارد، آزادشان کنیم و فدیه بگیریم. پیامبر(ص) هم قبول کرد ولی سال بعد در جنگ احد، به همان تعداد شهید دادند. دربارۀ حکمیت امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید که اینها به من تحمیل کردند که یا صلح را بپذیر، یا اینکه شما را می‌کشیم و یا تحویل معاویه می‌دهیم علی(ع) هم پذیرفت. بعد از ماجرای حکمیت آنها به امیرالمؤمنین(ع) گفتند: اصلاً تو چرا حرف ما را شنیدی؟ ببینید چه دینی درست شده بود! دینی درست شده بود که «خلیفه نباید حرف مردم را بشنود!» این تحریف دین است! امام حسن مجتبی(ع) در این زمینه، یک مثال فوق‌العاده عالی و برجسته‌ای می‌زند؛ مثال موسی و خضر! حضرت با ذکر این مثال، در واقع داشت بین مردم و خودش، همین نسبت را برقرار می‌کرد. می‌گفت که شما باید به تشخیص برسید که بتوانید امام خود را تحمل کنید نه فقط امام، بلکه قرآن کریم هم از ما تشخیص می‌خواهد. چرا خداوند در قرآن، آیات محکم و متشابه قرار داده است که ما به اشتباه بیفتیم و بعضی‌ها از آیات متشابه، سوءاستفاده کنند؟ خداوند عمداً این کار را کرده است تا ما به قدرت تشخیص برسیم. مهم‌ترین دستور خدا این است که عقل ما زیاد بشود و به قدرت تشخیص برسیم. برای همین است که در دین ما، عقل یک جایگاه ویژه‌ای دارد. فرق عقل با علم این چیست؟ می‌فرماید: عاقل کسی نیست که خیر و شر را از هم تشخیص بدهد(این کار علم است) عاقل کسی است که ببیند از بین دو کار بد، کدام شرّش کمتر است. این به قدرت تشخیص انسان است که در مصداق آورده است و امتحان‌های ما در این عرصه است. امام یعنی پیشرفت‌دهندۀ قدرت تشخیص مردم. ما چه چیزی جای این بگذاریم؟ چه چیزی جای این دین بگذاریم که این را از ما می‌خواهد و در واقع «بالابردن قدرت تشخیص» را بر ما واجب کرده است. 🚩برنامه ماه من؛ شبکه سه سیما–۱۵رمضان۱۴۰۲ 📢صوت: @panahian_mp3 👈🏻 متن کامل: 📎 panahian.ir/post/3064 @Panahian_text
🔸بدون فکر، تکلیف معیّن کردن برای خود و حکومت، دین خوارج است 📌اصلاح برداشت‌های ناروا از دین، در رسالت و کلمات امیرالمؤمنین(ع)-ج۱۶ 🔘دینِ بدون فکر و تشخیص، دین خوارج است که قرآن را مقابل علی(ع) قرار دادند 🔘«قدرت تشخیص» برجسته‌ترین شاخص و هدف دین‌داری است 🔘مراجعه به آراء عمومی توسط امام، برای بالابردن قدرت تشخیص و احساس مسئولیت مردم است 🔘این نوعی راحت‌طلبی است که بگویی «تکلیفم را مشخص کن؛ حوصلۀ تشخیص ندارم!» _______________ در برنامه شبکه سه سیما: وقتی یک امام به حرف و نظر مردم، مراجعه می‌کند، یکی از اهدافش بالابردن قدرت تشخیص مردم و حس مسئولیت آنها است. قرآن کریم هم می‌فرماید: «وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ» (آل‌عمران، 159) این مراجعه به آرا و افکار عمومی و سنجش ظرفیت و عقل مردم، کاری است که یک امام باید انجام بدهد و امام حسن(ع) این کار را انجام داد. البته مردم نتیجۀ شوم تصمیم غلط خود را دیدند. بعضی‌ها با فکر کردن میانۀ خوبی ندارند، یک نوع راحت‌طلبی به این است که فکر نکنند، می‌گویند «تکلیف ما را مشخص کن بگو چیست؟ چرا ما را وادار به فکر کردن می‌کنی؟ ما حوصلۀ فکر کردن و تشخیص دادنِ تکلیف نداریم!» این یک بیماری در ذهن انسان است که نخواهد فکر کند. درحالی‌که قرآن می‌خواهد آدم‌ها فکر کنند. آن‌ دینی که بدون فکر باشد، می‌شود مثل دین خوارج که قرآن را در مقابل امیرالمؤمنین(ع) قرار دادند! امروز هم اگر کسی بی‌تفکر سراغ قرآن برود، بی‌تفکر برای خودش و دیگران و برای حکومت، تکلیف تعیین کند، بی‌تفکر و تعقل به نقد بر اساس ظاهر متون دینی بپردازد، چه فرقی با خوارج دارد؟! در جامعۀ ما این مقدار دین‌گریزی، طبیعی نیست و غیر معمول است. بسیاری از این دین‌گریزی‌ها ناشی از سوءتفاهم و ناشی از برداشت غلط از دین است. برداشت و تلقّی عمومی، یا به تعبیری «نگرش مردم» نسبت به دین چگونه است؟ یک نگرش این است که دین را امری عقلانی نمی‌دانند. مثلاً اگر یک فردی متدیّن بشود به او نمی‌گویند: «الحمدلله، چقدر عقلت رشد کرده است» این گریه‌ها و مناجات‌ها و روضه‌ها نشانۀ چیست؟ اصلاً برای چه مردم به هیئت می‌روند؟ برای اینکه عقل‌شان بیشتر بشود. این چیزی است که همه باید بگویند. اگر نگویند، یعنی برداشت‌شان از دین صحیح نیست. بعضی‌ها می‌گویند: «اینکه شما از عقلانیت صحبت می‌کنید، پس تعبّدیات را باید چه‌کار کرد؟» انگار تعبّدیات مخالف عقلانیت است! آنجا هم عقلانیت هست؛ ولی مهم این است که ما این عقلانیت را درک کنیم یا نه، بتوانیم آن را بیان کنیم یا نه؟ و اینکه به عقلانیت دین، اعتماد داشته باشیم. مسئله این است! امتحانات خدا صرفاً برای این نیست که معلوم بشود ما کار خوبی می‌کنیم یا نه. امتحانات خدا برای این است که ببیند قدرت تشخیص ما چقدر است؟ اینکه چه چیزی تشخیص می‌دهی؟ امتحان خدا برای این است که قدرت تشخیص ما را بسنجد. اگر قدرت تشخیص‌مان درست باشد، یک مدد از خدا بگیریم، عمل ما هم إن‌شاءالله درست خواهد شد. در روایت هست که وقتی امام زمان(ع) ظهور می‌فرمایند، دستشان را می‌گذارند روی سر مردم و عقل‌ آنها را زیاد می‌کنند. (إِذَا قَامَ قَائِمُنَا ع وَضَعَ یَدَهُ عَلَى رُءُوسِ الْعِبَادِ فَجَمَعَ بِها عُقُولَهُم وَ کَمَلَتْ بِهَا أَحْلَامَهُم؛ کمال‌الدین، ج2، ص 675) نمی‌فرماید که حضرت تکلیف ما را روشن می‌کند بلکه می‌فرماید عقل ما را افزایش می‌دهد. در روایت دیگری هست که بعد از ظهور، حکمت آن‌قدر افزایش پیدا می‌کند که یک خانم خانه‌دار، می‌تواند احکام دینی خودش را تشخیص بدهد. (غیبت نعمانی، ص239) در روایات هست که فتنه‌هایی در آخرالزمان و در دوران غیبت پیش می‌آید، که هر ولیجه‌ای از بین می‌رود «یَذْهَبُ فِیهَا کُلُّ وَلِیجَةٍ وَ بِطَانَةٍ» (غیبت نعمانی، ص180) ولیجه به آدم ذی‌نفوذ از نظر فکری می‌گویند. به کسی می‌گویند که تو خودت را دربست در اختیار او قرار داده‌ای. امتحان‌ها این‌قدر سخت می‌شود که دیگر به ولائج نمی‌شود اطمینان کرد و هر کسی باید خودش تشخیص بدهد. طبق روایت، کسانی که در دوران غیبت، واقعاً منتظر ظهور حضرت هستند، بافضیلت‌تر از مردمان همۀ زمان‌ها هستند. چرا؟ چون خداوند به آنها یک عقلی می‌دهد که غیبت برای آنها مثل ظهور و مثل زمان حضور امام می‌شود؛ اینها مؤمنین حقیقی هستند. (کمال‌الدین، ج1، ص320) در رابطه با عقل، بنده به‌طور مشخص، بر روی «قدرت تشخیص» تأکید می‌کنم که این باید در جامعۀ ما به عنوان برجسته‌ترین شاخص دینداری و هدف دینداری و وسیلۀ دینداری جا بیفتد و طوری بشود که دینداران را صاحبان عقل بدانند ولی الان این‌طور نیست. 🚩برنامه ماه من؛ شبکه سه سیما–۱۶رمضان۱۴۰۲ 📢صوت: @panahian_mp3 👈🏻 متن کامل: 📎 panahian.ir/post/7684 @Panahian_text
🔸هنوز در حوزه‌های علمیه به راهبردهای «شهید صدر» توجّه لازم نشده است 🔸شهید صدر: باید به مردم بگوییم که اسلام چگونه زندگی امروز شما را آباد می‌کند 📌اصلاح برداشت‌های ناروا از دین، در رسالت و کلمات امیرالمؤمنین(ع)-ج۱۷ 🔘شهید صدر: رساله‌های عملیۀ امروزی این احساس را القاء می‌کنند که اسلام، دین فردی است 🔘بانکداری ما بر اساس طرح شهید صدر برای حکومت غیراسلامی است نه بانکداری در حکومت اسلامی 🔘اگر به نظریۀ بانکداری شهید صدر برای حکومت اسلامی عمل شود، چه‌بسا تورم کاهش پیدا کند _______________ شهید سید محمدباقر صدر یکی از چهار نفری است که توانست از آیت‌الله العظمی خوئی(ره) اجازۀ اجتهاد دریافت کند، آن هم در حدود سن 15سالگی. رهبر انقلاب دربارۀ شهید صدر می‌فرمایند: «او بی‌شک نابغه‌ای به معنای واقعی کلمه، اسلام‌شناس، فقیه و فیلسوف بزرگ اسلامی و یکی از چهره‌های استثنایی تاریخ اسلام، سرمایه‌ای بی‌نظیر، شخصیتی جامع الاطراف، ستاره‌ای درخشان بود.» (29/10/1379) شهید صدر نه‌تنها از نظر علمی و معنوی بلکه از نظر توجه به مسائل اجتماعی و انقلابی هم شخصیت فوق‌العاده بود. ایشان انقلاب اسلامی را در امتداد تاریخ اسلام و آغازگر تمدن نوین اسلامی تفسیر می‌کرد. ایشان دربارۀ رسالت امیرالمؤمنین(ع) در موضوع «تحریف دین» می‌فرماید: «... مشخصۀ اصلی مرحلۀ نخست آن بود که این چهار امام، امیرالمؤمنین(ع) و فرزندان او، به مصون‌سازی عناصر اساسی تمدن اسلامی در برابر آسیب کج‌روی پرداختند.» (کتاب بارقه‌ها) ایشان می‌فرماید: «بعد از رسول‌خدا(ص) حکومت و فرمانروایی امّت اسلامی را از علی بن ابیطالب(ع) غصب کردند، اگر فقط ستمدیدگی علی‌بن‌ابی‌طالب(ع) مطرح بود، این مسئله از سطح عقیدۀ مذهبی به همۀ عرصه‌های بیرونی زندگی اسلامی سرایت نمی‌کرد. مسئله فقط عقیده یا کشمکشی میان دو نفر بر سر حقّی مشروع نبود بلکه این جابه‌جایی شخص حاکم تجربۀ اسلامی را ابتدا در معرض شکستی حتمی و سپس فروپاشی کامل قرار داده بود.» (کتاب بارقه‌ها) تحریف دین یک جریان است. گاهی در روضه‌های‌مان این‌قدر مسئله را محدود می‌کنیم که انگار در جبهۀ اشقیا فقط چند نفر هستند و همان چند نفر بلیّه‌ها را ایجاد کردند. در واقع یک جریانی بود که باید آن را شناسایی کرد. این جریان باید در روضه‌های ما هم بیاید. ایشان می‌فرمایند: «رساله‌های عملیۀ امروزی این احساس را القاء می‌کنند که اسلام، نظامی فردی است. درحالی‌که رساله‌های عملیه باید اسلام را به‌عنوان نظامی برای فرد و بازار و خانواده و جامعه و حکومت جلوه دهد.» (کتاب بارقه‌ها) ایشان می‌فرماید: «وضعیت ما با وضعیت حوزه و مبلّغان در دوران پیش از ورود امّت اسلام به دوران استعمار به‌طور اساسی تفاوت می‌کند.» (کتاب بارقه‌ها) ایشان توضیح می‌دهد استعمار ساختارهای ادارۀ جامعه را در کشورهای اسلامی تغییر داد. قبل از دوران استعمار اگر شما یک رباخوار یا یک زن غیرمحجبه را می‌دیدید ممکن بود با موعظه‌، نصیحت اخلاقی یا ترساندن آنها از قیامت رفتارشان را تغییر بدهید. ایشان می‌فرماید الآن وقتی یک تاجر می‌بیند که جز با رباخواری راهی برای معیشت ندارد، به‌خاطر اعتقادات، دست از تجارتش برنمی‌دارد. الآن باید اسلام را به عنوان یک امر واقعی در زندگی معرفی کنیم و با بیان فوائد امروزین احکام، به مردم بگوییم که اسلام و احکام اسلامی چگونه زندگی شما را آباد می‌کند. این همان بحث واقعی بودن دین است. ایشان می‌فرماید: قبل از دوران استعمار انحراف فردی و موعظه هم فردی بود. مشکلْ فردی و راه حل هم فردی بود. اما امروز انحراف به مبنای زندگی بدل شده است... در چنین وضعیتی ما نباید به موعظه و تهذیب فردی بیندیشیم. چون تهذیب فردی تنها در صورتی می‌تواند موفق و مؤثر باشد که ظرفیت و توانی در حدّ ازخودگذشتگی و جانبازی به فرد بدهد. (کتاب بارقه‌ها) شهید صدر دو نظریۀ دربارۀ بانکداری دارند؛ نظریۀ «بانکداری بدون ربا» برای جامعه‌ای است که حکومت آن اسلامی نیست و نظریه «بانکداری اسلامی» برای جامعه‌ای است که حکومتش اسلامی است. نظریه‌ای که الآن دارد اجرا می‌شود بانکداری بدون رباست؛ درحالی که حکومت ما حکومت اسلامی است. اگر به نظریۀ دوم ایشان توجه شود، تفاوت‌های بسیاری در بانکداری ایجاد خواهد شد که چه‌بسا موجب کاهش تورم شود؛ دست‌اندرکاران اقتصادی از دیدگاه‌های شهید صدر بی‌خبر هستند. به شهید صدر که امام سفارش کرد به مطالعۀ آثار ایشان پرداخته شود، کم توجّهی شده است. 🚩برنامه ماه من؛ شبکه سه سیما–۱۷رمضان۱۴۰۲ 📢صوت: @Panahian_mp3 👈🏻 متن کامل: 📎 panahian.ir/post/7685 @Panahian_text
🔸دین‌داریِ‌ شاکرانه، نتیجۀ فهمیدن «عشق خدا به ما» است، نه «عشق ما به خدا»! 📌اصلاح برداشت‌های ناروا از دین، در رسالت و کلمات امیرالمؤمنین(ع)-ج۱۸ 🔘قبل از اینکه دنبال عاشقیِ خدا باشیم، باید بدانیم که معشوق خدا هستیم 🔘راه برقراری رابطۀ عاطفی با خدا این است که درک کنیم خدا چقدر به ما محبت دارد 🔘وقتی بدانی که خدا دوستت دارد، آرامش و اعتماد به نفس پیدا می‌کنی 🔘بهترین دعایی که در آن معشوق بودنِ ما را توضیح می‌دهد، دعای عرفه است ___________________ یکی از تلقی‌های ناروا از دین، داشتن تلقیِ صرفاً عاشقانه از دین است، مثلاً اینکه می‌گوییم «ما خدا را دوست داریم و عاشق او هستیم» یا «ما ائمۀ هدی را دوست داریم» البته ما نمی‌خواهیم عاشقی و دین‌داری عاشقانه را نفی کنیم، بلکه می‌گوییم ما بیشتر از اینکه و قبل از اینکه دنبال عاشقی باشیم، باید دنبال پاسخ‌گویی به معشوق بودنِ خودمان باشیم. خیلی کار می‌برد ما عاشق خدا شویم درحالی‌که همین الان ما معشوق و محبوب خدا هستیم؛ الان لطف و محبت خدا شامل ما هست و اگر پاسخ‌دهنده به لطف و محبت پروردگار باشیم، زندگی معنوی ما متحول خواهد شد. درک عشق و محبت خدا به ما، راهی است که ما را هم عاشق خدا خواهد کرد. اگر فضای معشوق بودن در جامعه وجود می‌داشت، مجالس دعا و مناجات ما شاید هزاران برابر بود. خدا می‌پسندد که ما دوست داشته باشیم محبوب باشیم. در زیارت امین‌الله می‌خوانیم: «مَحْبُوبَةً فِي أَرْضِكَ وَ سَمَائِكَ» یعنی من را محبوب آسمان‌ها و زمین قرار بده. قرآن می‌فرماید: وقتی فرعون و لشکریانش مردند، آسمان‌ و زمین بر آنها گریه نکردند «فَمَا بَكَتْ عَلَيْهِمُ السَّمَاءُ وَ الْأَرْضُ» (دخان، 29) یعنی ما باید این‌قدر محبوب باشیم که وقتی از دنیا رفتیم، آسمان و زمین بر ما گریه کنند. ما محبوب اهل‌بیت(ع) هم هستیم. شما وقتی می‌خواهی به کربلا بروی، به جای اینکه بگویی «من علاقه دارم به کربلا بروم» بهتر است بگویی «امام حسین(ع) علاقه دارد من به کربلا بروم» اگر حالت دوم باشد، آن‌وقت می‌گویی «اصلاً وظیفۀ من است که بروم.» این خیلی زیباتر است. اگر کلّ مفاتیح الجنان را بگردید، می‌بینید اکثر دعاها بر اساس دین معشوقانه است نه عاشقانه! چون این معشوق است که استغفار می‌کند و می‌گوید «ببخشید، نتوانستم جواب محبت شما را بدهم» و اصل دعا هم استغفار است. بی‌تردید بهترین دعایی که این معشوق بودن را توضیح می‌دهد دعای عرفه است. در دعای عرفه، امام حسین(ع) از خدا خیلی تشکر و عذرخواهی می‌کند که «من نمی‌توانم محبت تو را پاسخ بدهم». اگر بتوانیم حال دعای عرفه امام حسین(ع) را داشته باشیم و با این حال درِ خانۀ خدا برویم خیلی خوب است؛ یعنی همان حس و حال شاکرانه! گاهی از اوقات ادعای عاشقی، حتی اگر محبتی هم در میان باشد، ممکن است ما را مغرور کند، اما درک معشوق بودن، هیچ‌وقت ما را مغرور نمی‌کند بلکه همیشه ما را بدهکار می‌کند. در علم کلام و مباحث اعتقادیِ ما «قاعدۀ لطف» یکی از مبانی برجسته است. ما اول ثابت می‌کنیم که خدا به ما لطف دارد، بعد بسیاری امور را بر این اساس ثابت می‌کنیم، مثلاً می‌گوییم: «چون خدا به ما لطف دارد، برای ما پیامبر می‌فرستد» یا «چون خدا به ما لطف دارد، به امام حسین(ع) اجازه داد خود را برای هدایت ما قربانی کند» همه‌اش از سرِ محبتی است که خدا به ما دارد. بحث بر سرِ دوست داشتنِ ما است. علامه طباطبایی می‌فرماید: با روش‌های رایج اخلاقی که از یونان یا ... رسیده، کسی درست نمی‌شود. روش اسلام این است که یک آگاهی به تو می‌دهد که اصلاً رذایل پیش نیاید که تو بخواهی آنها را از بین ببری! یک نمونه‌اش همین آگاهی است که بدانی «خدا دوستت دارد»، آن‌وقت آرام و صبور می‌شوی، حتی اگر دیگران دوستت نداشته باشند باز هم اعتماد به نفس خواهی داشت. کسی که بداند خدا عاشق اوست بدون اینکه مغرور شود، به تمسخر، توهین و دشمنی دیگران اهمیت نمی‌دهد. چرا حضرت زینب(س) از پا نمی‌افتد؟ چون از عشق خدا به خودش خبر دارد و غرق شکر و استغفار است. ما به این روحیه برای زندگی احتیاج داریم. کسی که این روحیه را با این معرفت پیدا نکند، اولاً از بهرۀ عقلانی بالایی برخوردار نیست و ثانیاً با روش‌های اخلاقی دیگر هم درست نخواهد شد. 🚩برنامه ماه من؛ شبکه سه سیما–۱۸رمضان۱۴۰۲ 📢صوت: @Panahian_mp3 @Panahian_text
🔸قاتل امیرالمؤمنین(ع) «انحراف در دین» بود نه «بی‌دینی»! 🔸سطحی بودن در دین‌داری، زمینۀ تمام انحراف‌های دینی است 📌اصلاح برداشت‌های ناروا از دین، در رسالت و کلمات امیرالمؤمنین(ع)-ج۱۹ 🔘قاتل علی(ع) فردی بی‌دین و دنیاطلب نبود؛ بلکه اهل قرآن و عبادت بود اما دچار انحرف در دین شده بود 🔘عدم درکِ «محبت امام نسبت به ما» انسان را تبدیل می‌کند به ابن ملجم! 🔘تلقی سطحی از دین و القاء ناامیدی توسط شیطان، باعث شده محبت خدا را به خودمان باور نکنیم 🔘باید دربارۀ شدت محبتِ خدا و اهل‌بیت نسبت به خودمان، فکر کنیم تا آن را بفهمیم 🔘امام(ره): کاری نکنیم که امام‌زمان(عج) به خاطر ما پیش خدا سرافکنده بشود _______________ امیرالمؤمنین(ع) در کلام عجیبی می‌فرماید که دوازده آیه را از تورات انتخاب کردم و هر روز سه بار به آنها مى‌نگرم. جملۀ چهارم این است که خداوند می‌فرماید: ای انسان، من تو را دوست دارم پس تو هم مرا دوست داشته باش! «يَابنَ آدَمَ إنّي اُحِبُّكَ فَأَنتَ أيضا أحبِبني» (تحرير المواعظ العددية، ج1، ص573) در جملۀ دهم خداوند می‌فرماید: هرکسی تو را برای خودش می‌خواهد امّا من تو را برای خودت می‌خواهم، از من فرار نکن! «يَابنَ آدَم كُلٌّ يُريدُكَ لِأَجْلِهِ وَ أَنَا أُرِيدُكَ لِأَجْلِكَ فَلا تَفِرَّ مِنّي» با توجه به این روایت زیبا، ما هم باید خودمان را در معرض محبت خداوند ببینیم و به آن عمیقاً فکر کنیم. همان‌طور که ولادت امیرالمؤمنین(ع) در خانۀ کعبه، حکمت دارد؛ شهادت ایشان هم حکمت دارد، قاتل ایشان فردی بی‌دین، دنیاطلب یا جاه‌طلب مثل طلحه و زبیر یا معاویه نبود؛ ابن‌ملجمی بود که اهل قرآن و فقه و عبادت بود، اما دچار انحرف در دین شده بود. دنیاطلبی معاویه موجب جنایت‌های او شد، طلحه و زبیر هم جاه‌طلب بودند، امّا دربارۀ خوارج و ابن ملجم چه بگوییم؟ چرا امثال طلحه، زبیر و معاویه قاتل امیرالمؤمنین(ع) نشدند و کسی مثل ابن ملجم قاتل حضرت شد؟ درواقع انحراف در دین قاتل امیرالمؤمنین(ع) شد، نه بی‌دینی! این حرف خیلی مهم است. اگر عشق و محبت خدا و اولیاء خدا را به خودت ببینی، عمیقاً احساس شکر می‌کنی. لایه‌ای که از شکر برای نعمت، در دل انسان ایجاد می‌شود یک‌درصد است اما لایه‌ای که برای محبت در دل انسان ایجاد می‌شود 99درصد است، یعنی بزرگترین معرفتی که به آن نیاز داریم این است که بدانیم یک کسی دوست‌مان دارد. چرا ما محبت خدا نسبت به خودمان را باور نمی‌کنیم؟ چون ابلیس از اینکه خدا ما را دوست دارد مأیوس کرده است، همان طور که خودش «مأیوس» است. دین را نمی‌شود با برخورد سطحی فهمید. امیرالمؤمنین(ع) آمده بود که فهم دین را برای ما عمیق کند. سطحی بودن در دین، زمینه همۀ انحراف‌ها است. بدون تفکر نمی‌شود به دین رسید. ما باید دربارۀ محبت خدا فکر کنیم تا آن را بفهمیم و درک کنیم. چرا خداوند «غضب بر کفار» را در قرآن اعلام می‌کند؟ چون انسان‌ها را دوست دارد و نمی‌خواهد آنها به وضعیت بدی مانند کفر گرفتار شوند. گاهی می‌دیدند پیامبر(ص) گریه می‌کند؟ می‌پرسیدند: چرا گریه می‌کنید؟ حضرت می‌فرمود: دلم برای اشقیا می‌سوزد. (ما يُبكيكَ؟ فَقالَ: رَحمَةً لِلأَشقِياءِ؛ مکارم‌الاخلاق، ج 2، ص347) بی‌تفاوتی به محبت امام هم خیلی بد است. نه تنها خداوند بلکه امام‌زمان(ع) ما را شدیداً دوست دارد و ما می‌توانیم دلِ حضرت را بشکنیم. امام خمینی(ره) دوبار در سخنان‌شان فرمودند کاری نکنیم که امام‌زمان(عج) به‌خاطر ما پیش خدا سرافکنده شود. یقین بدانیم امام‌زمان(عج) هنگام استغفار برای تک‌تک ما بیشتر از خود ما درِ خانۀ خدا احساس خجالت می‌کند. هیچ کودکی تا وقتی خودش پدر و مادر ‌نشود نمی‌داند پدر و مادرش چقدر عاشق او هستند. ما هم نمی‌فهمیم که خدا و امام چقدر ما را دوست دارند. وقتی ابن ملجم ملعون دستگیر شد، امیرالمؤمنین(ع) به او فرمود: آیا من به تو بیش از دیگران محبت نکردم؟ (أَ لَمْ أَکُنْ شَفِیقاً عَلَیْکَ وَ آثَرْتُکَ عَلَى غَیْرِکَ؟ بحارالانوار،ج42،ص287) نفهمیدنِ این محبت، آدم را تبدیل می‌کند به ابن ملجم. خداوند محبت را صد قسمت کرد؛ نود و نه قسمتش را به اهل‌بیت(ع) و یک قسمتش را به سایر خلق داد. (فَتِسْعٌ وَ تِسْعُونَ رَحْمَةً عِنْدَهُ مَذْخُورَةٌ لِمُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ وَ عِتْرَتِهِمَا وَ رَحْمَةٌ وَاحِدَةٌ مَبْسُوطَةٌ عَلَى سَائِرِ الْمَوْجُودِینَ؛ تأویل‌الآیات/ 81) مصیبت‌هایی که اهل‌بیت(ع) تحمل کردند به خاطر ما بود. خطّ دینداری معشوقانه یعنی خطّ شکر و خطّ تواضع. در مقابل تواضع هم صفت تکبّر قرار دارد؛ همان تکبّری که امثال ابن ملجم داشتند که موجب بدبختی آنها شد. 🚩برنامه ماه من؛ شبکه سه سیما–۱۹رمضان۱۴۰۲ 📢صوت: @panahian_mp3 @Panahian_text