📌 هنر آزاد اندیشی | جلسۀ ششم
🔘 تشکیلات از نگاه شهید بهشتی
🔘 شرایط فعلی تحزب در ایران
🔘 خوبیهای داشتن تحزب صحیح
استاد #علیرضا_پناهیان در دانشگاه هنر
تشکیلات از نگاه شهید بهشتی
شهید بهشتی در مورد شرایط حزبی و تشکیلاتی معتقد بودند که تشکیلات ما آهنین نیست. تشکیلاتی که انسانها در درونش احساسِ حرکتی خودساز و آزاد میکنند، تشکیلاتی است که میکوشد تا انسانها را همسو کند نه اینکه انسانها را رقابتی بسازد. کِی ما اصلاً در اسلام خواستهایم انسان قالبی بسازیم؟ تا در پِی آن باشیم که تشکیلاتمان هم قالبهای آهنین باشد یا مثلاً قالبهای آهنین داشته باشد.
شرایط فعلی تحزب در ایران
نگاه شخصیتی مثل شهید بهشتی به حزب این بود که یک تشکیلات آهنین نیست که آدمها در آن جرأت اظهارنظر نداشته باشند. در مورد شرایط تحزب در کشور، ملاحظاتی مطرح است. وضعیت حزبی به معنای صحیح آن در کشور ما حاکم نیست. گروهها و جریانهای سیاسی موجود، عملکرد کامل حزب را ندارند. باید این موضوع را بررسی کرد که آیا اینکه کشور را احزاب اداره بکنند، کار درستی است؟ من فکر میکنم احزاب ممکن است منشأ بسیاری از مفاسد باشند، کما اینکه در کشورهای غربی هستند ولی محاسنی هم دارند. ما الآن از محاسن حزب استفاده نمیکنیم و این امر یک حزبگریزی را پدید میآورد.
خوبیهای داشتن تحزب صحیح
۱- پاسخگویی در قبال کاندیداها
اگر حزب در کشور ما کارکرد مناسبی داشته باشد، میتواند ایدههای مختلف را برای ادارۀ کشور ساماندهی کند. اگر اینطور میشد، از وضع فعلی بهتر بود. به علاوه الآن مسؤولیت پاسخگویی در مورد عملکرد نامزدها به عهدۀ شورای نگهبان است. ولی با حضور قوی و صحیح حزب، این فشار از روی شورای نگهبان برداشته میشد و یک حزب مسئولیت معرفی و پاسخگویی در مورد عملکرد کاندیدا را میپذیرفت. مردمی که اشخاص را نمیشناسند، میتوانستند به آن حزب اعتماد کنند. به این ترتیب خیلی از چهرههای سیاسی که امروز مطرح هستند، کنار میرفتند و یک چهرههای سیاسی دیگری روی کار میآمدند. چون جریانهای سیاسی فعلی، خیلی از این چهرهها را به دلیل داشتن رأی و اقبال عمومی مطرح کردهاند، نه برای مدیریت واقعی کشور.
۲- داشتن طرح و برنامه
در تحزب اینکه چند حزب حضور داشته باشند؛ فکر کنند، رقابت کنند و نقد کنند؛ شرایط بهتری را ایجاد میکند. تحزب به معنای درست و معمول آن که در جهان هست، بهتر از وضعیت فعلی کشور است. دیگر خوبی حزب میتواند این باشد که یک گروهی نشستهاند و از قبل در مورد مسایل و مشکلات کشور فکر کرده و طرح دارند، نه اینکه وقتی دولت دستشان میآید، تازه بخواهند در مورد مسایل فکر کنند. به همین دلیل وضعیت تحزب بهتر از وضع فعلی است. آقای دکتر جلیلی در انتخابات اخیر به تنهایی کار یک حزب را انجام داد. ولی دیکتاتورهای سیاسی میگویند دولت سایه خطرناک است. معنای حزب همین است و البته باید جدای از طرح و برنامه و مطالعه که کشور را چگونه باید اداره کرد، افرادی هم برای اداره کشور تربیت شوند.
۳- جلوگیری از فضای دوقطبی
اگر احزاب کارکردهای منطقی خود را نداشته باشند، باندهای سیاسی با کارهای رسانهای و عوامفریبانه، خفقان روانی ایجاد میکنند که یکی از نتایج آن دوقطبیسازی است. در قرآن کریم، نفاق دوقطبیساز به شدت مورد نکوهش قرار گرفته است. دوقطبیسازی مختصاتی دارد؛ به عنوان مثال همه چیز را در جناح مقابل سیاه، و همه چیز را در این طرف سفید دیده و بعد با تخریب، خفقان روانی ایجاد میکند و این پدیده خیلی بدی است. وضعیت موجود که گاهی منجر به وضعیت دوقطبی میشود، مطابق با آزادی روانی جامعه نیست. در چنین شرایطی تحزب بهتر از وضعیت فعلی خواهد بود.
📢 صوت: @Panahian_mp3
🚩 دانشگاه هنر - ۱۴۰۳.۰۵.۰۱
@Panahian_text
📌 هنر آزاد اندیشی | جلسۀ هفتم
🔘 کلام امام خمینی(ره) در مورد آزاداندیشی
🔘 حرف فرد قدرتمندتر، منطقیتر به نظر میرسد
🔘 برای متقاعدسازی دیگران نباید سلب آزادی فکری کرد
🔘 مثالهایی در مورد به بردگی کشیدن ذهنها
استاد #علیرضا_پناهیان در دانشگاه هنر
کلام امام خمینی(ره) در مورد آزاداندیشی
امام خمینی(ره) در مورد آزاداندیشی میفرماید: اگر ما از وابستگیِ فکری بیرون بیاییم، همۀ وابستگیها تمام میشود. اینکه ما وابسته شدیم، در اقتصاد وابسته هستیم، در .... فرهنگ وابسته هستیم، در همه چیز وابسته هستیم، مبدأ این همین است که در فکر وابسته هستیم(صحیفه امام خمینی، ج 10، ص 53).
حرف فرد قدرتمندتر، منطقیتر به نظر میرسد
میگویند هرکسی قدرتمندتر باشد، حرفش منطقیتر تلقی میشود، چون زورش زیاد است آدم حرفش را میشنود و میگوید واقعاً حرفش منطقی است! قدرت، خودبهخود یک اثر روانی روی آدم دارد. ولی وقتی حرف کسی که قدرتمند نباشد را میشنویم، میگوییم من فکر نمیکنم اینطور باشد، اگر کلی دلیل هم بیاورد، آدم احساس نمیکند که آن آدم ضعیف، حرف منطقی زده است. قدرت، متقاعد شدن افراد را با کمترین دلیل، بیدلیل یا با دلایل غلط افزایش میدهد.
این موضوع را از جهتی دیگر نیز میتوان بررسی کرد؛ وقتی که یک مستضعف، یک انسان ضعیف شده یا قومی یا فرهنگ و جامعهای که ضعیف شده، در مقابل یک قدرتمندی قرار بگیرد؛ به این سادگی نمیتواند از اسارت کشور قدرتمند نجات پیدا بکند و تن به اسارت میدهد.
برای متقاعدسازی دیگران نباید سلب آزادی فکری کرد
نباید از راه مرعوب کردن دیگران، به دنبال تأثیرگذاری بر آنان باشیم. از راه مستضعف قرار دادن دیگران و با قدرتنمایی نباید دیگران را مرعوب کرد و بر آنان تأثیر گذاشت. برای متقاعدسازی دیگران نباید سلب آزادی فکری کرد. رسول اکرم(ص) میفرمودند: « .... أَشِيرُوا عَلَيَّ (تفسير القمی، ج۱، ص۲۵۶) »؛ به من مشورت بدهید.
انسانها معمولاً میخواهند این متقاعدسازی که یکی از ارکان مدیریت است را با روشهایی انجام بدهند که موجب سلب آزادی اندیشه دیگران میشود. چرا اکثر مردم مستضعف باقی میمانند و مستکبرها همیشه مستکبر باقی میمانند؟ چوت به مستضعفین یاد دادهاند که آزاداندیش نباشید.
مثالهایی در مورد به بردگی کشیدن ذهنها
به عنوان مثال برجهای دوقلو را در آمریکا به طرز مضحکی مورد حمله قرار داده و منفجر کردند و بعد هم اعلام کردند این عملیات تروریستی بوده است ولی دلایل زیادی وجود دارد که خودشان این کار را کردهاند. آنها راههای به بردگی کشیدن ذهنها را بلد هستند تا کسی آزاداندیشانه دربارۀ برجهای دوقلو فکر نکند.
روزی هم عمرو عاص به معاویه گفت میخواهی بفهمی این ملت چقدر احمقانه از تو تبعیت میکنند و به قول بحث ما آزاداندیش نیستند؟ گفت: چه کار کنیم؟ عمرو عاص گفت روز چهارشنبه بگو امروز میخواهیم نماز جمعه بخوانیم. بابا نماز جمعه اسمش روی آن است، دیگر چهارشنبه که نمیشود خواند! معاویه اعلام کرد که امروز روز چهارشنبه میخواهیم نماز جمعه بخوانیم. همه جمع شدند و خواندند. عمرو عاص گفت ببین!
وقتی که انسان آزاداندیش نباشد، همین میشود. خدا شاهد است اگر یک ذره انسان مرعوب قدرتها بشود، قدرت علمی آزاداندیشیِ خودش را از دست میدهد.
📢 صوت: @Panahian_mp3
🚩 دانشگاه هنر - ۱۴۰۳.۰۵.۰۲
@Panahian_text
📌 هنر آزاد اندیشی | جلسۀ هشتم
🔘 دین، عامل حفظ آزادی
🔘 تضمین آزادی فرد و جامعه در دین
🔘 وقتی که شرع نیست، ابزار از بین بردن آزادی بیشتر است
🔘 هیچ حکم شرعی آزادی را سلب نمیکند
استاد #علیرضا_پناهیان در دانشگاه هنر
دین، عامل حفظ آزادی
جامعهای که میخواهد مستقل و آزاد باشد، باید افرادش هم مستقل و آزاد باشند و تربیت دینی چنین تربیتی است. آن چیزی که خیلیها متوجه نمیشوند این است که تو برای حفظ آزادی و استقلال خودت باید رفتارهای دینی را انجام بدهی. اینکه بگوییم آزادی تو محدود به دینداری است؛ این کلام، بد حرف زدن است، این حرف اگر غلط هم نباشد، مفاهیم غلطی را به ذهن مخاطب منتقل میکند. بیدلیل دعوا درست میکند. با همین حرف یک عده با دین ضدیت پیدا میکنند.
بسیاری معتقدند «شما در محدودۀ احکام دینی و احکام شرع آزاد هستید»، ولی دقیقتر از آن کلام، این است که بگوییم «تو اگر دین را رعایت نکنی، آزادیات را از دست میدهی. برای حفظ آزادی خودت، مقررات دین را باید رعایت کنی. برای حفظ آزادی جامعه و آحاد مردم باید این مقررات رعایت شود؛ نه اینکه آزادی را به دین محدود کنیم».
تضمین آزادی فرد و جامعه در دین
بعضیها میگویند دین را باید به آزادی محدود کنیم. این حرف غلطی است. یک جریان سیاسی خیلی پر سر و صدا در کشور همین را میگوید که ما باید دین را به آزادی محدود کنیم و هر جا دین، خلاف آزادی بود؛ دین را کنار بگذاریم. این حرف غلط است. این حرف دقیقی نیست که دین را به آزادی محدود کنیم. مگر دین حرفی خلاف آزادی هم دارد؟ دین فقط مقرراتی را بیان میکند که دو نتیجه در پی دارد: یک، آزادی تو را تضمین میکند. دو، آزادی را در جامعه و برای دیگر افراد تضمین میکند.
دستورات دینی برای حفظ آزادی انسان است. اگر دستور مبارزه با هوای نفس میدهد، برای این است که هوای نفس بدجور اسیرکننده انسان است؛ هم از نظر درونی و هم در بیرون، تو بردۀ اربابهایی خواهی شد. تو اگر هوسباز باشی برده میشوی.
وقتی که شرع نیست، ابزار از بین بردن آزادی بیشتر است
وقتی که شما میگویی آزادی در اسلام هست مگر اینکه مقررات شرعی را بخواهی زیر پا بگذاری، طرف احساس میکند آزادی در دین محدود است. بعد شما میخواهی استدلال بیاوری که دلایل این محدودیت آزادی، معقول است. ولی طرف دیگر اصلاً نمیایستد تا حرف تو را گوش بدهد؛ دَر میرود. وقتی که به فردی میگویی آزادی هست ولی در محدودۀ شرع؛ میگوید: شرع آزادی را برایم محدود کرد، آنجایی که شرع نیست آزادی بیشتر است. ولی این توهم است. واقعیت این است که اینطور نیست. آنجایی که شرع نیست، ابزار از بین بردن آزادی تو بیشتر است.
هیچ حکم شرعی آزادی را سلب نمیکند
برخی از بزرگان معتقدند آزادی در غرب محدود است به آزادی دیگران؛ و آزادی در اسلام، محدود است به آزادی دیگران و قوانین شرع. بهتر است بگوییم در اسلام هم آزادی محدود به رعایت آزادی دیگران است و هیچ حکم شرعی آزادی را سلب نمیکند.
مثلاً رعایت حجاب ضروری است چون بیحجابی از دیگران و جامعه، سلب آزادی روانی میکند. اگر شما معنای آزادی را توسعه بدهید، بیحجابی ضد آزادی است. آزادی وجوه، لوازم و مقدماتی دارد، حفظ آزادی هم شیوهای دارد. شما نمیتوانی هر کاری بکنی، بعد آزادیات هم حفظ بشود و آزادی در جامعه هم محترم باقی بماند. شما نمیتوانی هرطوری که میخواهی رانندگی کنی و شهر را به هم بریزی. مقررات راهنمایی و رانندگی را برای این قرار دادهاند که مردم زودتر به مقصد برسند. آن کسی که قوانین راهنمایی و رانندگی را مانع زود رسیدن خودش میبیند، اشتباه میکند و مانع به مقصد رسیدن بقیه هم میشود.
📢 صوت: @Panahian_mp3
🚩 دانشگاه هنر - ۱۴۰۳.۰۵.۰۳
@Panahian_text
📌هنرِ آزاد اندیشی | جلسۀ نهم/ قسمت اول
🌀 چرا در قرآن کریم به لفظ آزادی تصریح نشده است؟
💠 خدا به ریشه آزادی اهمیت داده
💠 ولایت؛ ریشه و اساس آزادی
💠 ولایت، تضمین کننده آزادی فرد و جامعه
💠 پیچیدگی و دشواری مقوله آزادی
💠 لفظ آزادی قابل سوء استفاده است
استاد #علیرضا_پناهیان در دانشگاه هنر
۱-خدا به ریشه آزادی اهمیت داده
ولایت؛ ریشه و اساس آزادی
چرا در قرآن کریم از لفظ آزادی به صراحت استفاده نشده است؟ اگر آزادی اصالت دارد و آن را محور میدانید و هدف مهمی در دین است، پس چرا به لفظ آزادی در قرآنکریم تصریح نشده است؟ خداوند متعال در قرآن کریم به اساس و پایه آزادی خیلی اهمیت داده و اساس آزادی، ولایت است و کارکرد اصلی ولایت، آزادیبخشی است. لذا قرآن بر ریشۀ آزادی تأکید دارد که ولایت است.
ولایت، تضمین کننده آزادی فرد و جامعه
وقتی ما ولایت را درست معنا کنیم، عامل قدرتمندی است که تأمینکننده و تضمینکنندۀ آزادی فرد و جامعه میباشد. ولیّ خدا احکام، آداب و بلکه اسرار آزادیبخشی به انسان را میداند؛ به همین دلیل است که ولیّ خدا دو کار اساسی دارد؛ آزادسازی روح انسان، و راهنمایی انسان.
پس یک دلیل اینکه در قرآن از آزادی سخن گفته نشده، این است که از ریشۀ آزادی بیشتر سخن گفته شده و تأکیدی که بر ریشۀ آزادی شده، بر دیگر رفتارهای خوب نشده است. رسالت اصلی ولایت، آزاد کردن جامعه و فرد است و این یک امر پیچیده است و پیچیدگی مقوله آزادی در دین به نحو احسن و اکمل رعایت میشود، این امر سادهای نیست.
پیچیدگی و دشواری مقوله آزادی
رعایت آزادی یک انسان در برخورد تربیتیای که ولیّ خدا میخواهد با آن فرد داشته باشد و رعایت آزادی کل جامعه و تضمین و تثبیت آزادی؛ اموری نیستند که به سادگی انجام بگیرند. به این دلیل است که این کار به دست اولیاء الهی سپرده میشود، چون سخت است. آنجایی که ولیّ خدا در مقام تربیت یک نفر یا در مقام تربیت و رشد یک جامعه است، این حرکت او را به سمت خدا سوق بدهد و آزادیاش را رعایت بکند، خیلی سخت است. وقتی شما میخواهی یک نفر را نصیحت بکنی، نباید طوری نصیحت بکنی که احساس حقارت بکند. یا توصیه شده کسانی که دو سهم از ایمان را دارند، نباید از کسانی که یک سهم از ایمان را دارند، انتظار بیشتری داشته باشند و به آنها تحمیل کنند. اگر چیزی را تحمیل کنی و او از دین بدش بیاید، تو مقصری. حالا شما از کجا میدانی هر کسی چند سهم از ایمان را دارد که آزادیاش را رعایت کنی؟
۲- لفظ آزادی قابل سوء استفاده است
دلیل دوم اینکه از لفظ آزادی در قرآن استفاده نشده این است که لفظ آزادی قابل سوء استفاده است. وقتی که شما از آزادی حرف میزنی اما از ریشه، برنامه و از نرمافزار تضمین آزادی صحبت نمیکنی، احتمالاً فریبی در کار است؛ همین فریبی که صهیونیستها دارند. از لفظ آزادی خیلی میتوان سوء استفاده کرد چون راههای رسیدن به آزادی مبهم است، مصادیقش پیچیده است. مثلاً اگر از انجام کاری خوشت نیامد، میتوانی فریاد بزنی که: «من را آزاد بگذارید» و هر چه که آزادی را به معنای حقیقی تضمین میکند، میتوانی برچسب بزنی که این ضد آزادی است. آزادی پیچیده و قابل سوء استفاده است.
لذا دلیل دوم این که از لفظ آزادی زیاد استفاده نشده این است که این لفظ مورد سوءاستفاده قرار میگیرد. هر کسی از آزادی حرف زد، بگو اینکه عالی است، چطور میخواهی تضمینش کنی؟ چطور میخواهی کنترل و تثبیتش کنی؟ آزادی که نمیتواند مانند شهاب ثاقب باشد که یک لحظه بیاید و برقی بزند و رد بشود.
📢 صوت: @Panahian_mp3
🚩 دانشگاه هنر - ۱۴۰۳.۰۵.۰۴
@Panahian_text
📌هنرِ آزاد اندیشی | جلسۀ نهم/ قسمت دوم
🌀 برای آزاداندیشی چه باید کرد؟
💠 باید عاشق حقیقت بود
💠 باید علاقههای خوب را به صورت متعادل پاسخ داد
💠 باید آزاداندیشی را در جمع تمرین کرد
استاد #علیرضا_پناهیان در دانشگاه هنر
۱-باید عاشق حقیقت بود
آزاداندیشی یک هنر است، هرچیزی که پیچیده است را هنر میگویند. برای آزاداندیش شدن چه باید کرد؟ همۀ توصیههایی که دربارۀ آزاداندیشی است، توصیههای دقیق ریاضی و مهندسی نیست و با یک هنری باید آنها را اجرا کرد، خیلی پیچیده است.
رابطه دل انسان با آزاداندیشی چگونه است؟ اگر دل، عاشق حقیقت شود و هیچجای دیگری متوقف نشود، این عشق به حقیقت تو را وادار به اندیشه میکند. این اندیشه کردن، تو را از همۀ موانع و نتایج دمدستی و سطحی و غلط عبور میدهد تا به نتیجه اصلی برسی. اما اگر دلت دوست داشته باشد یک نتیجه خاصی به اثبات برسد، دیگر آزاداندیش نیستی، ذهن تو سوگیری دارد. در روانشناسی میگویند دچار سویۀ شناختی شدهای، ذهنت سوگیری پیدا کرده و به یک نتیجهای علاقمند شدهای. « حُبُّكَ اَلشَّيْءَ يُعْمِي وَ يُصِمُّ (من لایحضره الفقیه، ج۴، ص۳۸۰) »؛ دوست داشتن یک چیزی، تو را کور و کر میکند.
۲- باید علاقههای خوب را به صورت متعادل پاسخ داد
برای آزاداندیشی باید تمام علاقههای خوب خودت را به صورت متوازن پاسخ داده باشی، تا این تعادل برقرار شود. وقتی که شما به همۀ خوبیهای دل خود پرداخته باشی، یک توازن و تعادلی پیدا میکنی و بعد از از فشارهای جانبی آزاد میشوی.
۳- باید آزاداندیشی را در جمع تمرین کرد
در جمع و زندگی جمعی یک سلسله مقررات وجود دارد که شما میتوانی با رعایت آنها آزاداندیشی خودت را پیدا کنی. یکی از مواردی که تمرین آزاداندیشی در جمع است، تحمل مخالف است. مورد دیگر که از قبلی زیباتر و درونیتر است این است که در جمع باشی ولی جمع دلت را نبرد؛ به این معنا که جمع نتواند تأثیر منفی روی دل بگذارد ولی تأثیر مثبت اشکال ندارد.
یکی از دیگر تمرینهای فوقالعاده در جمع این است که درباره کسی قضاوت نکنی. یا دیگران را از خودت بهتر بدانی! حسادت نکنی! اینها همه برای رهایی است. اگر اینها را در جمع رعایت کردی، کم کم از اسارتهای اندیشه نجات پیدا میکند.
برای آزاداندیشی باید از تشویق هم رها بود. هنرمند هم باید از تشویق رها باشد. هنرمند از مزد و مُد هم رها است. هنرمند در قالب خاصی گرفتار نمیشود که مثلاً الان مد است. هنرمند باید از اینها آزاد باشد تا آزاداندیش شود.
📢 صوت: @Panahian_mp3
🚩 دانشگاه هنر - ۱۴۰۳.۰۵.۰۴
@Panahian_text
📌هنرِ آزاد اندیشی | جلسۀ دهم(پایان)
💠 آیا عقاید دینی، نوعی جزماندیشی نیست؟
💠 ایمان، یک احساس خوب است؛ نه جزماندیشی
💠 ایمان، با اعتقاد فرق میکند
💠 برای دوری از جزماندیشی، باید اصول اندیشیدن را رعایت کرد
💠 اگر کسی اصول اندیشیدن را رعایت کند، به خدا میرسد
استاد #علیرضا_پناهیان در دانشگاه هنر
آیا عقاید دینی، نوعی جزماندیشی نیست؟
یکی از دلایل بسیار مهم برای اینکه ما باید دربارۀ آزاداندیشی گفتگو کنیم، این است که ما افراد دینداری هستیم و دین در بخشی از داراییهای خودش یک جزماندیشیای دارد. وقتی شما دیندار میشوید، به دنبال امر خدا هستید و سلیقۀ خود را کنار میگذارید. ظاهراً در اینجا آزاداندیشی هیچ راهی ندارد. یا وقتی عقایدی را میپذیرید دیگر از آنها دست برنمیدارید، و از دور احساس میشود که دین با آزاداندیشی رابطهای ندارد؛ همانطور که الان مشهور شده است.
ایمان، یک احساس خوب است؛ نه جزماندیشی
اولاً در مورد عقاید باید گفت که آن چیزی که در قرآن مطرح است، بحث عقاید نیست؛ بحث ایمان است. ایمان اثر عقیده است، اثر فکر سالم است که به قلب وارد میشود و یک احساس آرامش و امنیت به آدم میدهد. اینکه آدم احساس خوبی داشته باشد، خیلی چیز خوبی است، این جزماندیشی نیست. یک احساس خوب است؛ مثل احساس شجاعت و احساس سخاوت. ایمان با جزماندیشی فرق میکند. آن چیزی که در دین مطرح است، عقیده نیست بلکه ایمان است.
ایمان، با اعتقاد فرق میکند
توضیح دوم این است که بعضیها عقایدشان خوب است ولی ایمان ندارند. این افراد عقیده به معنای قاطعیت عقلی و فکری را دارند ولی ایمان به قلبشان وارد نشده و بعد حقیقت را انکار کردند و با آن مبارزه کردند. ابوجهل به نبوت پیغمبر(ص) معتقد بود و میگفت پیامبر وقتی میگوید به من وحی میآید که دروغ نمیگوید، حتماً به او وحی میآید ولی من نمیتوانم قبول کنم. خب چرا قبول نمیکنی؟ خودت استدلال آوردی که او دروغ نمیگوید؟ حسادت او اجازه نمیدهد که ایمان به قلبش وارد شود. خداوند در قرآن حساب عقیده را از ایمان جدا میکند، آن چیزی که ملاک است ایمان است؛ یک احساس خوب، احساس اطمینان و آرامش.
برای دوری از جزماندیشی، باید اصول اندیشیدن را رعایت کرد
توضیح بعدی این است که اصول اندیشیدن باید درست باشد. اگر من یک اصولی داشته باشم و شما هم اصول دیگری در مورد اندیشه صحیح داشته باشید که اصلاً سنگ روی سنگ بند نمیشود. به عنوان مثال اولین اصل بدیهیای که ما باید بپذیریم تا بتوانیم با هم حرف بزنیم این است که اجتماع نقیضین محال است. یعنی کلام نباید پارادوکسیکال باشد و نباید دچار تناقض درونی باشد. مثلاً الان هوا یا گرم است یا سرد است. نمیتوان گفت هوا هم گرم است و هم سرد است. مگر اینکه جهاتش را عوض کنید؛ از این جهت میگویم که گرم است و از این جهت میگویم سرد است؛ آن وقت متناقض نمیشود و الّا اجتماع نقیضین محال است.
اگر کسی اصول اندیشیدن را رعایت کند، به خدا میرسد
ما باید اصول تفکر را رعایت بکنیم. اگر شما اصول تفکر را رعایت بکنی، طبیعتاً به خدا هم میرسی. این نتیجۀ یک تفکر سالم است. وقتی که به نتیجۀ فکر سالم که درست حرکت کرده، برسی این جزء جزماندیشی نیست! این مصداق یک تفکر بالنده است که اگر کسی به اینجا نرسیده باشد، اتفاقاً او جزماندیش است، او یک جای فکرش ایراد دارد. خداباوری از نظر ذهنی، نتیجه این آزاداندیشی است. به همین دلیل در اصول عقاید تقلید جایز نیست؛ یعنی اعتقاد و ایمان باید نتیجۀ آزاداندیشی باشد و خودت درک کرده باشی.
📢 صوت: @Panahian_mp3
🚩 دانشگاه هنر - ۱۴۰۳.۰۵.۰۵
@Panahian_text
📌رویکرد تاریخی قرآن برای تعلیم و تربیت دینی/ج ۱
💠 قرآن، کتابی اجتماعی و تاریخی
💠 برخی از آفات شروع آموزش دین با بحثهای عقلی
💠 زیبایی روش آموزشی قرآن
💠 ضرورت تحلیل تاریخی یک موضوع بسیار مهم
استاد #علیرضا_پناهیان در حسینیۀ امابیها(س)
قرآن، کتابی اجتماعی و تاریخی
یکی از برداشتهای رایج ما دربارۀ دین این است که دین بیشتر یک امر عقیدتی، معنوی یا اخلاقی است، درحالیکه اگر بخواهیم دین را با قرآن بشناسیم، بیشتر آیات قرآن اجتماعی هستند و قرآن را باید بیشتر یک کتاب تاریخی تلقی کرد. قصص انبیاء قرآن حجم بسیار زیادی را از آیات قرآن را به خودشان اختصاص میدهند. غالب آیات قرآن مباحث تاریخی دربارۀ درگیریهای بین انبیاء با مخالفانشان بهویژه پیامبر اسلام است. به همین دلیل قرآن قصه زیاد دارد. بحث عقیدتی، اخلاقی یا احکام در قرآن خیلی کم است.
امیرالمؤمنین(ع) در نامۀ ۳۱ نهجالبلاغه که اولین جزوۀ آموزش دین در تاریخ اسلام است، برای اینکه مخاطب خودش را متقاعد کند که حرفهای امیرالمؤمنین(ع) را بپذرید میفرماید حرف من را بپذیر، چون من تاریخ بسیار مطالعه کردم، اما ما میگوییم حرف من را به دلیل استدلالهای عقلی بپذیر ولی روش ما، نتیجه لازم را در پی ندارد.
برخی از آفات شروع آموزش دین با بحثهای عقلی
ما برای اثبات حقانیت دین، خدا، نبوت، معاد و ... با بحثهای عقلانی شروع میکنیم. اینطور بحثها میتواند نفرتبرانگیز باشد و بوی تحمیل از آن به مشام بیاید. غالب مردم که در همین جمهوری اسلامی آموزش دیدهاند، دین را یک امر شیرین نمیدانند بلکه آن را یک امر تحمیلی میدانند. این به خاطر اثر روانی آموزش عقائد است.
شما وقتی فرد را با استدلالهای عقلی محاصره میکنید، در واقع فرد را تسلیم کردید و او میبیند راه گریزی ندارد. او به امری تسلیم میشود که زیباییاش را نفهمیده، توصیفش را نشنیده، روایتی از گذشتۀ آن ندارد و آیندهای از آن تصور نکرده است. بیان عقلانی اصول عقائد راه تفکر را هم میبیند. شما به جای مخاطب فکر میکنید و نتیجه را جلویش میگذارید.
زیبایی روش آموزشی قرآن
در قرآن کریم دو روش را زیاد نمیبینید؛ استدلال عقلی فراوان و تعریف علمی فراوان. قرآن اجازه میدهد خودمان این دو مورد را برداشت کنیم. چیزی که در قرآن فراوان است قصه، تاریخ، گفتگو و ... است. بیاییم فرد را با تاریخ مواجه کنیم و قصههای تاریخی بگوییم. اینطوری عقل مخاطب را فعال کردهایم. میگوییم دربارۀ این حادثه و قصه فکر کن. بگذاریم خودش برداشت کند و نتیجه بگیرد. از نظر آموزشی این روش خیلی قشنگتر است. ما تقریباً روش قرآن و نهج البلاغه را کنار گذاشتهایم و میگوییم اینها مبتنی بر تجربه و تحلیل تجربه هستند. تجربه ابطالپذیر است و تحلیلهای مبتنی بر آنها سستبنیان هستند.
ضرورت تحلیل تاریخی یک موضوع بسیار مهم
یکی از سؤالهای بسیار مهمی که میخواهیم جواب بدهیم، این است که چه شد اسلامی که آیاتش شفاف نازل شد و پیامبر(ص) آنها را اجرا کرد، مردم بعد از چند سال دست به قتل فرزندش امام حسین(ع) زدند؟! ماجرا چه بود که منجر به قتل امام حسین(ع) شد؟ اگر انسان آیات قرآن و زندگی پیغمبر و اولیاء خدا را تحلیل نکند، پس این فکر به چه درد میخورد؟!
📢 صوت: @panahian_mp3
🚩 حسینیۀ امابیها(س) - ۱۴۰۳.۰۴.۱۶
@Panahian_text
📌رویکرد تاریخی قرآن برای تعلیم و تربیت دینی/ج ۱ - قسمت دوم
💠 شهادت امامحسین(ع) باید ما را به تفکر و تحلیل تاریخ وادار کند
💠 قرآن غالباً یک متن تاریخی است
💠 یک نمونه از آیات قرآن که ظاهراً تاریخی نیست
💠 با توجه به بُعد تاریخی آیات، معنای آنها را بهتر میفهمیم
استاد #علیرضا_پناهیان در حسینیۀ امابیها(س)
شهادت امامحسین(ع) باید ما را به تفکر و تحلیل تاریخ وادار کند
حادثۀ شهادت امامحسین(ع) از جهاتی بزرگتر از حادثۀ شهادت همۀ اولیاء خداست. شهادت امیرالمؤمنین(ع)، حضرت زهرا(س) و امام حسن مجتبی(ع) فردمحور است. این سه شهادت بیشتر حالت ترور دارند، ولی امامحسین(ع) با حرکت جمعی و آگاهانه مردم شهید شد. دیگر امامان معصوم توسط خلیفۀ وقت مسموم شدند، اما در شهادت امامحسین(ع) حرکت مردمی مؤثرتر از وجود یزید ملعون بود.
اگر عقیدتی به دین نگاه کنید میگویید مردم کوفه به مبدأ، معاد یا ولایت اهلبیت(ع) ایمان نداشتند، اگر اخلاقی به دین نگاه کنید میگویید آنها آدمهای خبیثی بودند، اگر احکامی نگاه کنید و بحث را به شکمهای پُر از لقمههای حرام محدود کنید، آنوقت خودتان را از فهم خلاص کردهاید. این موضوع تحلیل تاریخی میخواهد و باید ما را به فکر در تحلیل تاریخ وادار کند.
قرآن غالباً یک متن تاریخی است
روش قرآن در تربیت انسان غالباً تاریخی است، این روش هم شما را وادار به تفکر میکند و هم در ویژگیهای فردی باقی نمیگذارد، بلکه به تفکر در مناسبات اجتماعی وا میدارد.
براساس یک نگرشسنجی، درصد بالایی از مردم ایران دین را از سیاست جدا میدانند. این تلقی بهخاطر نگاه نکردن به تاریخ اسلام -آنچنان که باید و شاید- و عدمتوجه به این نکته است که قرآن غالباً یک متن تاریخی است. قرآن اکثر تذکرات، مواعظ، اخلاقیات و اعتقادات را در ضمن داستانهای تاریخی بیان میکند.
یک نمونه از آیات قرآن که ظاهراً تاریخی نیست
سورۀ فرقان، آیات 50 تا 53: «وَ لَقَدْ صَرَّفْناهُ بَيْنَهُمْ لِيَذَّكَّرُوا فَأَبى أَكْثَرُ النَّاسِ إِلَّا كُفُوراً»؛ ما اين آيات را بهصورتهاى گوناگون براى آنان بيان كرديم تا متذكّر شوند، ولى بيشتر مردم از هر كارى جز ناسپاسی ابا دارند.
«وَ لَوْ شِئْنَا لَبَعَثْنَا فِي كُلِّ قَرْيَةٍ نَذِيرًا»؛ اگر میخواستیم در هر شهر و روستایی، یک پیامبر میفرستادیم.
«فَلا تُطِعِ الْكافِرِينَ وَ جاهِدْهُمْ بِهِ جِهاداً كَبِيراً»؛ ای پیامبر! از کافران اطاعت نکن و با آنها جهاد کبیر کن! (این آیه مربوط به مکه است، لذا منظور جهاد با شمشیر نیست.)
«هُوَ الَّذِي مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ هذا عَذْبٌ فُراتٌ وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ وَ جَعَلَ بَيْنَهُما بَرْزَخاً وَ حِجْراً مَحْجُوراً»؛ او است خدایی كه دو دريا را به هم آميخت، اين شيرين و گوارا و آن شور و تلخ است، و ميانشان مانعى قرار داد.
با توجه به بُعد تاریخی آیات، معنای آنها را بهتر میفهمیم
مشرکین به رسولخدا(ص) گفتند تو پیامبر مردم مکه هستی، خدا یک پیامبر برای مدینه و یک پیامبر برای طائف بفرستد، تا هر قومی پیغمبری داشته باشد و مردم مجبور نباشند به پیامبر قوم دیگر تن بدهند. باید روی این حرف ظاهراً مصلحتاندیشانه خیلی کار بشود. وقتی به بُعد تاریخی این آیات نگاه میکنیم معنای آنها را بهتر میفهمیم. حرف مردم اگرچه بد نیست، اما بسیار خطرناک است، لذا خدا پیامبر را از اطاعت آنها نهی میکند و دستور میدهد با مشرکین جهاد کند.
توجه به قصه نزول این آیات ربط اشاره به قرار رفتن دو دریای شیرین و شور را به آیات قبلی میفهماند. شاید منظور این باشد که اختلافهای بین اقوام دلیل نمیشود که هر قومی یک پیامبر داشته باشد، همانطور که خدا میتواند دو دریای مختلف را در کنار هم نگهدارد، پیامبر هم که خلیفۀ خداست، میتواند اقوام مختلف را در کنار همدیگر نگه دارد. باید در متن حادثه قرار بگیریم تا معنای این گفتگو را بفهمیم.
📢 صوت: @panahian_mp3
🚩 حسینیۀ امابیها(س) - ۱۴۰۳.۰۴.۱۶
@Panahian_text
📌روش جامعهسازی امام رضا(ع) بر اساس محبت و دوری از دوقطبیسازی؛ قسمت اول
💠 راه نزدیک شدن و تقرّب به امامرضا(ع)
💠 لزوم پرهیز از گروهبندی در مقابل یکدیگر
💠 نفرین امامرضا(ع) بهخاطر یک گناه اجتماعی
💠 سرانجام شوم آزار دادن دوستان اهلبیت(ع)
استاد #علیرضا_پناهیان در هیئت آل یاسین مشهد
راه نزدیک شدن و تقرّب به امامرضا(ع)
شیخ مفید در صفحۀ ۲۴۷ کتاب «اختصاص» نقل میکند که امامرضا(ع) به حضرت عبدالعظیم میفرماید: «يَا عَبْدَ الْعَظِيمِ أَبْلِغْ عَنِّي أَوْلِيَائِيَ السَّلَامَ» سلام من را به دوستانم برسان، «وَ قُلْ لَهُمْ أَنْ لَا يَجْعَلُوا لِلشَّيْطَانِ عَلَى أَنْفُسِهِمْ سَبِيلًا» و به آنها بگو شیطان را به خود راه ندهند. «وَ مُرْهُمْ بِالصِّدْقِ فِي الْحَدِيثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ» آنها را به راستگویی در سخن و امانتداری دستور بده «وَ مُرْهُمْ بِالسُّكُوتِ وَ تَرْكِ الْجِدَالِ فِيمَا لَا يَعْنِيهِمْ وَ إِقْبَالِ بَعْضِهِمْ عَلَى بَعْضٍ وَ الْمُزَاوَرَةِ فَإِنَّ ذَلِكَ قُرْبَةٌ إِلَيَّ» به آنها امر کن سکوت کنند، مجادلههای بیهوده را کنار بگذارند، به یكدیگر روى آورند و به دیدن هم بروند؛ زیرا این کارها، باعث نزدیک شدن به من است.
لزوم پرهیز از گروهبندی در مقابل یکدیگر
«وَ لَا يَشْتَغِلُوا أَنْفُسَهُمْ بِتَمْزِيقِ بَعْضِهِمْ بَعْضاً» خودشان را مشغول در افتادن با همدیگر و تکهپاره کردن یکدیگر نکنند؛ یعنی این کار را نکنید که یک عده با هم رفیق بشوند که با یک عدۀ دیگر مخالفت کنند. گروهبندی نکنید! چندقطبی درست نکنید! همه باهم باشید. افراد گروه با همدیگر رفیق میشوند، بعد این باند علیه آن باند، آن باند علیه این باند میشود. پس حضرت میفرماید با هم رفیق بشوید، ولی این رفاقت را در خدمت تخریب همدیگر قرار ندهید.
نفرین امامرضا(ع) بهخاطر یک گناه اجتماعی
حالا قسمت عجیب حدیث را ببینیم: «فَإِنِّي آلَيْتُ عَلَى نَفْسِي إِنَّهُ مَنْ فَعَلَ ذَلِكَ وَ أَسْخَطَ وَلِيّاً مِنْ أَوْلِيَائِي دَعَوْتُ اللَّهَ لِيُعَذِّبَهُ فِي الدُّنْيَا أَشَدَّ الْعَذَابِ وَ كَانَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِينَ» زيرا من با خودم عهد كردم هركس چنين كند و دوستى از دوستان مرا خشمگين سازد، از خدا بخواهم كه در دنيا، سختترين عذاب را به او بچشاند و در آخرت از زيانكاران باشد. امامرضا(ع) از ما بیشتر از اینکه بخواهد گناه فردی نکنیم، میخواهد گناه اجتماعی نکنیم؛ گروهگروه کردن گناه اجتماعی است.
«وَ عَرِّفْهُمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ غَفَرَ لِمُحْسِنِهِمْ وَ تَجَاوَزَ عَنْ مُسِيئِهِمْ إِلَّا مَنْ أَشْرَكَ بِهِ» و ایشان را آگاه کن که خداوند نیکوکارشان را میبخشد و از بدکارشان میگذرد؛ مگر کسی که به خدا شرک ورزد.
سرانجام شوم آزار دادن دوستان اهلبیت(ع)
«أَوْ آذَى وَلِيّاً مِنْ أَوْلِيَائِي أَوْ أَضْمَرَ لَهُ سُوءاً فَإِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ لَهُ حَتَّى يَرْجِعَ عَنْهُ» یا دوستی از دوستان مرا بیازارد یا بدخواهی او را به دل گیرد؛ تا زمانی که از اندیشۀ بدش برنگردد خداوند او را نمیبخشید، «فَإِنْ رَجَعَ وَ إِلَّا نَزَعَ رُوحَ الْإِيمَانِ عَنْ قَلْبِهِ وَ خَرَجَ عَنْ وَلَايَتِي وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ نَصِيباً فِي وَلَايَتِنَا وَ أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ ذَلِك»؛ اگر دست از اندیشۀ بد بردارد، خدا او را میبخشد؛ و اگر از نیت بد خود دست برنداشت، روح ایمان از دلش كنده شود و از ولایت و دوستى من خارج میگردد و نصیبى در ولایت ما نخواهد داشت؛ از چنین چیزی به خدا پناه مىبرم. اگر انسان کینۀ کسی را به دل بگیرد یا سندی از کسی پنهان کند که بعداً آبرویش را ببرد، روح ایمان از قلبش بیرون میرود و از ولایت اهلبیت(ع) بیبهره خواهد شد. با دستورها و توصیههای امامرضا(ع) فقط فرد ساخته نمیشود؛ بلکه یک جامعۀ بامحبت ساخته میشود.
📢 صوت: @panahian_mp3
🚩 مشهد، هیئت آل یاسین، شهادت امام رضا(ع)؛ ۱۴۰۳.۰۶.۱۴
@Panahian_text
📌روش جامعهسازی امام رضا(ع) بر اساس محبت و دوری از دوقطبیسازی؛ قسمت دوم
💠 دوقطبیسازی، یک مشکل بزرگ دینی و اخلاقی
💠 دوقطبیسازی، مانع پیشرفت کشور
استاد #علیرضا_پناهیان در هیئت آل یاسین مشهد
دوقطبیسازی، یک مشکل بزرگ دینی و اخلاقی
در زمان پیغمبر(ص) منافقانی بودند که اگر چه بعداً قاتل اهلبیت(ع) شدند، هیچکدام افشا نشدند؛ اما منافقی به نام عبداللهبناُبَی افشا شد. تفاوت او با دیگر منافقان این بود که میخواست با تحریک گسل مهاجرین-انصار جامعه را دوقطبی کند. پیغمبر(ص) بهقدری از این کار ناراحت شد که تقریباً یک شبانهروز با مردم سخن نگفت. ایشان با این برخورد جامعه را بهخاطر دوقطبیسازی مجازات کرد.
دوقطبیسازی، مانع پیشرفت کشور
اصلاح کلّیت جامعه، هدف اول پیغمبر(ص) و اهلبیت(ع) بوده است. وقتی جامعه درست شود؛ در فضای بهاری آن، گلها و گیاهان جوانه میزنند و نهالها رشد میکنند. ایجاد فضای مناسب برای رشد، بسیار مهم است.
یکی از بزرگترین مشکلات دینی و اخلاقیای که در جامعۀ ما پدید آمد و میتوانست روح ولایت را از جامعۀ ما ببرد که جامعه مقاومت کرد، دوقطبی کردن جامعه به اصلاحطلب-اصولگرا بوده است. بعضی از انقلابیون میگویند دوقطبی اصلاحطلب-اصولگرا طبیعت یک جامعۀ دارای دموکراسی است؛ اما اینطور نیست. صهیونیستها جوامع را دوقطبی میکنند تا با هم دعوا کنند و هیچوقت پیشرفت نکنند.
گاهی میخواهیم انتقاد کنیم، میگویند این از جناح ما است، از خودیها انتقاد نکنید! میخواهیم خوبی آن طرف را بگوییم، میگویند تعریف نکن، آنها تقویت میشوند. وقتی شما خوبیها را تقویت نکنید و از بدیها انتقاد نکنید، کشور پیشرفت نمیکند.
📢 صوت: @panahian_mp3
🚩 مشهد، هیئت آل یاسین، شهادت امام رضا(ع)؛ ۱۴۰۳.۰۶.۱۴
@Panahian_text
📌رویکرد تاریخی قرآن برای تعلیم و تربیت دینی/ج ۲ - قسمت اول
💠 تکیه بر تاریخ بیشتر از استدلال در جذب جوانان مؤثر است
💠 توصیف نگاه عمیق تاریخیِ امیرالمؤمنین علی(ع) در نامۀ ۳۱
💠 چرا در فرهنگ دینیمان به تجربه نمیپردازیم؟
استاد #علیرضا_پناهیان در حسینیۀ امابیها(س)
تکیه بر تاریخ بیشتر از استدلال در جذب جوانان مؤثر است
نامۀ ۳۱ نهجالبلاغه اولین جزوۀ آموزشی دین بعد از قرآن است. در این نامه امیرالمؤمنین(ع)، برای اینکه اعتماد جوان را جلب کند تا او به حرفهایش گوش بدهد، نمیفرمایند از بس قرآن خواندم، از بس با حضرت رسول(ص) همسخن بودم و تلمذ کردم، از بس فکر فیلسوفانه و عاقلانه داشتم؛ بلکه میفرماید از بس تاریخ خواندم به حرفهای من گوش بده. این رویکرد واقعاً اطمینانبرانگیز است. اگر با جوانهایمان اینگونه برخورد کنیم، رویکردشان به دین تغییر میکند.
یک زمانی مارکسیستها جوانهای ما را از ایمان خارج میکردند؛ اگر نمیتوانستند آنها را کمونیست کنند و کاملاً از دین خارج کنند، آنها را دچار التقاط میکردند و از آنها تروریست درست میکردند. مارکسیستها استدلال محکمی نداشتند اما با تکیه بر تاریخ، جوان مؤمن مسلمان را مجاب و جذب میکردند؛ وقتی میگفتند «تاریخ نشان داده است ... » افراد را خام میکردند و اندیشهها را میربودند.
در مورد اهمیت تاریخ از نگاه قرآن توجه داشته باشیم که از نظر تعداد صفحات، حدوداً یکسوم قرآن (۲۰۰ صفحه) و از نظر تعداد آیات، حدوداً دوسوم قرآن (۴۰۰۰ آیه) تاریخی است. بنابراین باید در مورد تاریخ خیلی تأمل کنیم.
توصیف نگاه عمیق تاریخیِ امیرالمؤمنین علی(ع) در نامۀ ۳۱
حضرت علی(ع) در نهجالبلاغه میفرماید: «أَيْ بُنَيَّ إِنِّي وَ إِنْ لَمْ أَكُنْ عُمِّرْتُ عُمُرَ مَنْ كَانَ قَبْلِي فَقَدْ نَظَرْتُ فِي أَعْمَالِهِمْ وَ فَكَّرْتُ فِي أَخْبَارِهِمْ وَ سِرْتُ فِي آثَارِهِمْ حَتَّى عُدْتُ كَأَحَدِهِمْ بَلْ كَأَنِّي بِمَا انْتَهَى إِلَيَّ مِنْ أُمُورِهِمْ قَدْ عُمِّرْتُ مَعَ أَوَّلِهِمْ إِلَى آخِرِهِمْ فَعَرَفْتُ صَفْوَ ذَلِكَ مِنْ كَدَرِهِ وَ نَفْعَهُ مِنْ ضَرَرِهِ فَاسْتَخْلَصْتُ لَكَ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ نَخِيلَهُ وَ تَوَخَّيْتُ لَك جَمِيلَهُ وَ صَرَفْتُ عَنْكَ مَجْهُولَه ...»
پسرم! اگرچه من به اندازۀ مردمى كه پيش از من بودهاند عمر نكردهام، ولى در كردارشان دقّت، و در اخبارشان فكر نموده، در آثارشان سياحت كردهام، تا جايى كه همانند يكى از آنان شدهام، بلكه گويى از پى آنچه كه از وضع آنان به من رسيده عمرم را با اولين و آخرينشان گذرانيدهام، زلال اعمالشان را از تيرگى، و سود و زيان كردارشان را شناختم. از اين رو از هرچيزى پاكيزه و خالصش را برايت انتخاب كردم، و از ميان آنهمه برنامه، زيبايش را برايت برگزيدم، و نامعلوم آن را از تو دور داشتم؛ ...
بعد از این توضیح امیرالمؤمنین(ع) نصایح اخلاقی و معنوی و نکات معرفتی را بیان میکند، که آنها را از تاریخ به دست آورده است. امیرالمؤمنین(ع) وقتی میخواهد با مخاطب خودش صحبت کند، به تاریخ ارجاع میدهد.
چرا در فرهنگ دینیمان به تجربه نمیپردازیم؟
تجربه خیلی مهم است؛ اما چرا در فرهنگ دینیمان به تجربه نمیپردازیم؟ چون تجربه را ضعیفترین علم میدانیم. تجربه در حدّ کلام صریح خدا در قرآن و کلام صریح معصوم نیست. تجربه میتواند تفسیرها و تحلیلهای مختلف داشته باشد. لذا تجربه را چندان قابل اعتماد و اتّکا نمیدانیم. به همین دلیل زیاد سراغ تجربه نمیرویم، اگرچه قدرت متقاعدکنندگی تجربه به ویژۀ تجربۀ تاریخی بالاست.
به قول شهید سید محمدباقر صدر مردم غالباً اسیر محسوسات هستند و باید با همین ادبیات با آنها حرف زد. شهید صدر این برداشت را به قرآن نسبت میدهد و میفرماید قرآن از طریق محسوسات با مردم صحبت میکند. روش قرآن برای انگیزهسازی در مردم این نیست که مباحث عقلی و اعتقادی به شیوۀ علم کلام سنتی را زیاد مطرح کند. اگر جوانها از دین فاصله دارند، بهخاطر دین نیست. بنابراین روشهای ما باید اصلاح شود.
📢 صوت: @panahian_mp3
🚩 حسینیۀ امابیها(س) - ۱۴۰۳.۰۴.۱۷
@Panahian_text
📌روش جامعهسازی امام رضا(ع) بر اساس محبت و دوری از دوقطبیسازی؛ قسمت سوم
💠 لزوم وضع قانون علیه دوقطبیسازی
💠 تلازم دین و انقلابیگری با تخصص در ادارۀ کشور
💠 دیکتاتوری رسانه
استاد #علیرضا_پناهیان در هیئت آل یاسین مشهد
لزوم وضع قانون علیه دوقطبیسازی
من از مجلس شورای اسلامی تقاضا میکنم برای دوقطبیسازی در فضای رسانهای مقرراتی وضع شود. انگار این منکر، معروف شده است. روزنامههایی که با خرج دولت ساخته و پرداخته میشوند، حق ندارند دوقطبیبازی کنند. این روش که «از جناح مخالف، فقط انتقاد کنیم» باید اصلاح بشود.
دوقطبیسازی بدتر و زشتتر از دروغ و نشر اکاذیب است؛ چون دوقطبیسازی اجازه نمیدهد حرفهای راست زده بشود، آنوقت امید از جامعه میرود و مشارکت مردم در انتخابات پایین میآید.
تلازم دین و انقلابیگری با تخصص در ادارۀ کشور
رئیس جمهور محترم صریحاً میگویند من جناحی نیستم؛ یعنی جامعه توسط لیدرهای سیاسی از این حرفها عبور کرده است. ایشان گفتند وقتی میخواهید بچهتان را پیش پزشک ببرید نمیپرسید این اصلاحطلب است یا اصولگرا؟ این حرف درستی است که بیست سال است میگوییم. باید مدیریت جامعه به سمت تخصصی شدن پیش برود.
مدیری که زیاد دین ندارد، از تخصص خود هم نمیتواند خوب استفاده کند. دین، عقل راهبردی انسان را افزایش میدهد. کسی که دارای تدبیر، تفکر استراتژیک و قدرت برنامهریزی راهبردی نیست، دینش هم زیر سؤال است. کسی که ترس از قیامت دارد، در امور دنیا هم بهتر برنامهریزی میکند. مدیر باید قدرت ریسک داشته باشد، پس باید مؤمن باشد، چون کسی که به خدا ایمان دارد، از چیزی نمیترسد.
وقتی میگویم «فقط کارآمدی را در نظر بگیرید»، منظورم لیبرال و تکنوکرات شدن و کنار گذاشته دین و انقلابیگری نیست؛ چون ولایتمداری و نماز شبی که رهبری به مسئولین توصیه میکنند، به نفع کارآمدی است. وقتی کسی ولایتمدار نباشد، کارآمد هم نیست.
دیکتاتوری رسانه
هرکس دوست دارد ولایتمدار باشد، گروهگرایی نکند. در دلمان کینۀ کسی را نگه نداریم، خودمان را گروهی مقابل گروه دیگر نکنیم. بگذارید استعدادها شکوفا شود. وقتی دچار گروهگرایی شویم نخبهها کنار میکشند؛ میگویند: «اگر حرفی بزنیم در رسانهها میگویند تو متعلق به آن گروه هستی، پس بهتر است سکوت کنم و نقد و پیشنهادی نداشته باشم»؛ این یعنی خفقان و دیکتاتوری رسانه!
📢 صوت: @panahian_mp3
🚩 مشهد، هیئت آل یاسین، شهادت امام رضا(ع)؛ ۱۴۰۳.۰۶.۱۴
@Panahian_text