هوالمتین
"مداح بهمثابه مبارز"
🔻شیعه، مکتب "انتظار" و "اعتراض" است؛ و از این حیث "انسان" را در فرمِ "مبارزه" میخواهد. و ما به میزان مبارزهمان در راستای آرمانهای این مکتب در ساحت مقدس "جهاد" قدم میزنیم.
این مسئله بهقدری مهم است که پیر و مرشد ما، خمینیِ کبیر'ره' را در کنار فیلسوف، فقیه، مفسر، عارف و ... بودنش، مجاهد فی سبیلالله معرفی میکند.
پس مسئلهی ما اگر "جهاد" است، دغدغهی بعدی ما باید محل "نزاع" باشد؛ و تشخیص محل نزاع بدون "بصیرت" محال است.
مگر نمیبینید برائتیهای متوهم را که با دشمن فرضی و خیالی چگونه زبان به فحاشی بازکرده و عمل قبیح خود را توجیه میکنند؟! یقینا احدی با برائت نسبت به "غاصبین" ولایت مخالف نیست، اما دعوا برسر کیفیت و نحوهی مواجههی ما نسبت به سردمداران جبههی کفر است که طلایهدار همان تفکر "سقیفهای" هستند. چرا این برائت مارا به "میدان" نمیکِشد؟
مگر نهاینکه گرگهای آمریکایی و کفتارهای سگیونیستی انفعال مارا در "اقامهی حق" و استمرار مارا "تنها" در "اقامهی عزای بیطرف" میخواهند؟!
🔻"مهدیرسولی" در چندسال اخیر ثابت کرد که "مداحی" صرفا یک روضهی خوب خواندن و نغمهی خوش ساختن نیست! بلکه مداحی یک "هنر" است. و مداح میتواند با استفاده از این هنر، در قامت یک "مصلح" و "جریانسازِ مبارزِ" اجتماعی ظهور کرده و قلوب مؤمنین را بهسمت هدفی والا در راستای آرمانهای اسلام سوق بدهد.
از نوحههای "باید رفت..." گرفته تا "خیبر خیبر یا صهیون..." که رنگوبوی مبارزه میدهند؛ او با حضورش در تمامی عرصههای "حساس" اجتماعی در شهر نیز اثبات کرد که مداح بهمثابه یک مبارز نهتنها باید "راوی" روضههای اهلبیت'ع' باشد، بلکه باید داعیهدار حماسههای آنها نیز بوده و خود را چونان سربازی در متنِ جبههی حق بهکار گیرد و درگیر حواشی نشود.
این قاب یک تودهنیست برای برائتیهای پرمدعا که "برائت" را به چند الفاظ رکیک بر غاصبین ولایت تنزل دادهاند و در وقت جهاد عرصه را مثل گوسفند خالی کرده و خود را در ِآغوش گرگهای مسلمان آمریکایی میدهند!
این قابِ زیباِ یک تفکر خالصانهی سربازی را نشان میدهد که در معیت "رند بغداد" سر ازپا برای مبارزه، "عشقبازی"، و هزینهدادن در مسیر جبههی حق و انقلاب اسلامی ایران نمیشناسد.
من این قاب زیبا را دوست میدارم.
امیرحسناوصالی
@paragraph_osali
هوالمتین
"اینجا دیگر کسی درد نمیکشد..."
بغض امانم نمیدهد، و مطمئنم اگر این کلمات را الان نمینوشتم، حنّاق تا سحر جانم را گرفته بود. مگر یک فلسطینی چه میخواهد غیر از آغوش وطن؟
دستهایم سرد و پاهایم یخ زدهاند و حال دلم مثل بُهتِ پسربچهی ۱۲سالهایست که با شنیدن صدای انفجار به سِکسِکه افتادهست. جنایتِ سگیونیستها در غزه حتی روی "ابلیس" را هم سفید کرد و بهراستی اگر میان ابلیس و این روبهصفتان جنگی راه بیفتد، ما طرفدار شیطان خواهیم بود.
صدای ضجهها و نوای دعاهایتان را روانهی کرانهیباختری و غزه بکنید که آتش نمرود برای عزیزانمان گلستان بشود؛ و آنقدر با نفسهای حبسشده در سینه بر آتش کینه و دشمنیتان با این غدّهی سرطانی بدمید که تنها با نابودیاش سرد و خاموش بشود. اگر اندیشه دارید قلم بشوید، اگر دست دارید علم بشوید، اگر صدا دارید فریاد بشوید و اگر جگر دارید آوار بشوید بر سر این بیشرفهای پست، و نگذارید این "غم مقدس" به فراموشی سپرده بشود. امشب نباید بغضمان کمتر از بامداد ۱۳دی باشد. امشب حتی بهوقت خواب باید با مشتهای گرهکرده و با اندیشهی انتقامِ سخت بهاستقبال بیداری برویم که غیر از این دینمان بهما نیاموخته است.
و اما ننگ بر اسلام و عبادت و عمامهی انگلیسی که دربرابر این جنایت سکوت کرده، و ننگ بر سیاهپوشانی که مشق هرشبشان قمهست ولی خنجرشان دربرابر ظالم بهکندیِ اسباببازی پلاستیکی و بهنرمی پنبه است.
و ننگ بر اقامهی عزایی که مارا برای اقامهی حق تربیت نکرده و از ما بزدلانی ساخته که سادهلوحانه بخیل از یک فریاد بر سر دشمنیم.
مرگ بر جنگ و ننگ بر سکوت. و نفرین بر اندیشهای که فرارِ انفعال را بر قرارِ غیرت ترجیح میدهد و مثل سگ دروغ میگوید که مسلمان است، و تنها از امام حماسهها به کذب دم میزند.
مرگ بر جنگ و ننگ بر سکوت.
امیرحسناوصالی
@paragraph_osali
بنظر شما چرا ایران مستقیما بهمسئلهی فلسطین ورود نمیکند؟
منتظر یادداشت جدید باشید ... .
هوالمتبن
[چرا ایران بهطور مستقیم وارد نمیشود؟]
شکی نیست که "ما" همیشه حامی و طرفدار "مظلوم" بودهایم و از دفاعِ آشکار نیز هیچ ترس و واهمهای نداشتهایم. اما درحال حاضر مسئله اندکی متفاوت است. آنچه در میدان مشاهده میشود، آبروی ازدست رفتهی رژیمِ غاصب بهدستِ جوانانِ غیورِ جبههیِ مقاومت است که چونان آبِجوی دیگر بازگشتی نخواهد داشت. و این غدهی سرطانی خود را بهآب و آتش میزند تا با سناریویِ "جنگ" در خاکِ غزّه و تحریکِ ایران برای ورودِ مستقیم، جبههی مقاومت را نابود کرده و بهادعای قبلی خود بازگردد. در این مرحله، استراتژی ما "صبر" است؛ البته نه صبر بزدلانه، بلکه صبری در موضع "پیروزی". یقینا آنچه میبینیم یک پیروزی تمامعیار است و از این حیث است که در بیانات رهبری به مسئلهی "استقلال جوانان مقاومت" و "آبروی بازنگشتنی اسقاطیل" ببشتر تاکید میشود.و بهقول معروف [تورا دوتا جوون از کار انداخته و نیازی به لاتی ما نیست!!]
باید توجه داشت که درحال حاضر میدان نبرد ما با اسقاطیل و آمریکا در مدار "اقتصاد" میچرخد و با این اقتصادِ آسیبپذیر یقینا نمیتوان وارد کارزار جنگی شد که دشمن نیز در آرزوی آن است. و با مداقّه در منطقه میبینیم که هنوز ساعت و زمانِ نابودی این غدهی سرطانی نرسیده است و باید مراقب باشیم خشممان نسبت به دشمن، به طعنه و کنایه نسبت بهدوست و خودی تبدیل نشود. و آنهایی که دم از موشکِ انبار میزنند همانهایی خواهند بود که با بالارفتن قیمت دلار در جنگ مستقیم، نالهی چهکنم چهکنم سرخواهند داد. جنگ بچهبازی نبست و موشکهای ما هم کاغذی نیستند که آلت بازی بچهها در تحلیلهای آبکی بشوند.
و نکتهی دیگر این است که "ما" سالی پر التهاب را گذراندیم و بعد از جریان ز.ز.آ که هزینههایی را هم برای ما دربرداشت، و با مدیریت اذهان عمومی توسط رسانههای معاند، جریان میدان داخلی نیز بر وفق مراد ما نخواهد بود.
وقتی دشمن وارد جنگ نیابتی میشود، مانیز باید اینگونه وارد میدان بشویم. و "رندِ بغداد" به خوبی توانسته بود با جبههسازی مقاومت در عراق و سوریه و... این مسئله را پوشش بدهد و جبههی بعدی نیز باید در "اردن" شکل میگرفت که عمر بابرکتش مجال نداد.
باید توجه کرد که تا مسئلهی "اردن" حل نشود، مسئله ی ف.ل.س.ط.ی.ن حل نخواهد شد.
رژیم غاصب با حمله به بیمارستان و کودککشی سعی در ایجاد یک دوگانگی_دوقطبی جدید است که حزباللهیها را بهجان هم انداخته و خود از آبگلآلود ماهی بگیرد. و اینجاست که "صبر"، "بصیرت" و "درایت" بهکمک انسان مبارز میآید.
انتقام سخت، صرفا هوا دادن چند موشک و ویران کردن چند پایگاه نظامی نیست. خوب نگاه کنید، دیگر از آن هیبت متوهم رژیم غاصب چیزی نمانده است و این همان پیروزی بزرگ جبههی مقاومت است.
امیرحسناوصالی
👇👇👇👇
@paragraph_osali
[بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْبَاطِلِ فَيَدْمَغُهُ فَإِذَا هُوَ زَاهِقٌ ۚ وَلَكُمُ الْوَيْلُ مِمَّا تَصِفُونَ]
هوالمتین
نه کرامات بیحدّت املاء میشود و نه مصائب بردل نشستهات را میتوان انشاء کرد. از تو فقط از رنج میتوان نوشت، با بغضوآه از رنج حماسی میباید نوشت.
خانمی که مهر وصلتش روی برادر بود، چگونه یسِ هجاهجا شده را در دلبیابان بغل میکرد؟
چگونه آیههای مستی را از رحلِ نیزه گوش میداد؟ چگونه بیتاب نشد وارث تمام بیتابیها؟ کاش لهوف نمینوشت و بهتصویر میکشید که چگونه کوچهبهکوچه کوفه شکست میخورد از صلابت خانمی که نژادش اصیل بود. او وارث شیرِحنین بود و مهر حسین. او اسیر نبود، شرمنده بود که قتیلش قلیل بود. مگر نه اینکه ویران کرد کاخ یزید را؟ آری، زینب تبر نداشت ولی هزاران خلیل بود. زینب، هرآنچه گفت و عملکرد تماما حسین بود، پس زینب اگر نیود که زمین آبرو نداشت. کربلا، اقتدارش از زینب بود، کتاب عشقِحسین آموزگارش زینب بود، قسم بهجان حسین، که حسین داروندارش زینب بود. میان هلهلهها قوت قلب ستارگانش زینب بود، حسین هرآنچهداشت تماما زینب بود. اصلا زینب همانقدر حسین بود که حسین همانقدر زینب. او آمده بود که عاشق حسین بشود، چشمهارا باز کرد که لایق حسین بشود، او ابتدا حسین را دید و در انتها حسین، یعنی ما رایت الا حسین. عالمی داشت در نماز نشستهاش با خدای حسین، او خدارا نیز با عشق حسین میشناخت. در حسین خدا میدید و در خدا حسین. اصلا حسین برای زینب آیینهی تمامنمای خدا روی زمین بود و بس. پس چه حق گفت: ما رایت الا حسین! زینب زنی عالیمقام بود، زینب، مرد بود اگر، یقینا امام بود. مزار عاشقان درش وادیالسلام بود. او واژهی صبر را حقیر کرد از ازل، او وازهی استقامت را حقیر کرد تا ابد. پس بهجای صبر مینویسم زینب، بهجای استقامت زینب. بهجای عشق زینب، جای ایثار زینب. دختر و مادر و خواهری فداکار زینب. موبهمو به مستحبات و واجبات عامل زینب، دخت خصمافکن و حلال مسائل زینب. زینب، وارث تمامی غمهای عالمست، زینب، وارث غیرت عطشانِ علقمهست. زینب، چکیدهی توحید حیدر و زینب، آیینهی تمامنمای فاطمهست.
🔻 ولادت حضرت زینب"س" و روز پرستار مبارک 🔻
امیرحسناوصالی
@paragraph_osali