eitaa logo
پاراگراف || امیرحسن‌اوصالی
2.2هزار دنبال‌کننده
255 عکس
8 ویدیو
3 فایل
📃 روزنامه‌نگار _ حافظ‌پژوه و منتقدِ سینما نوشته‌هایی از سر دغدغه و پاراگراف‌های جذاب ❌️بدون ذکر منبع کپی نکنید. راضی نیستم. ✏️[اینجا قراره "نوشتن" و "نقد فیلم" یاد بگیری.]🎬 #آموزش_نویسندگی #آموزش_نقد_فیلم نقد و پیشنهاد : @a_h_osali
مشاهده در ایتا
دانلود
هواامتین خلقتش تودهنی‌‌ای بود بر جامعه‌ی مردسالارِ قدیم که فرشته‌ها را به‌آغوش خاک می‌دادند، و وجودش سیلیِ محکمی‌ست بر صورت فمنیست‌های جدید که "سلیقه" را جایگزین "وظیفه" کرده‌اند. جماعتِ‌اول غرق در دریای تفریط بودند و جماعت‌دوم درحال دست‌وپا زدن در کویر افراط! نه آن می‌دانست هستی زن‌ را، و نه این می‌داند چیستی‌اش را. او فاطمه است. او منت خداست بر سر بشریت. اورا با هر اسمی بخوانیدش بازهم مادر است. حنّانه، انسیّه، زهرا هم فرقی نمی‌کند. او در کنار تمامی منصب‌ها مادری را برگزید؛ اما مادری شجاع و درمیدان، نه منفعل و عزلت‌نشین. او ثابت کرد که یک "زن" چگونه می‌تواند با مبارزه در صفحه‌ی تاریخ ماندگار بشود؛ و اثبات نمود که "مادرانگی" نه‌تنها یک مانع نیست بلکه یک محرک برای تربیت جامعه است. او برگردن همه‌ی ما حق مادری دارد، نه فقط ما، بلکه تمامی انبیاء نیز از برکت دستاس او نان می‌خورند‌! و چه شوری درسر داشت علی، در شب ازدواج. خودت فاتح خیبر باشی و همسرت تفسیر کوثر! پس زهرا همانقدر غرق در علی بود که علی غرق در فاطمه، پس همین است در نجف چیزی نمی‌بینید الا فاطمه! اصلا تمامی خلقت را که خوب بنگری، چیزی نمی‌بینی جز جلوه‌ی‌ِتسبیح فاطمه. روی تاجِ‌عرش را که بنگری طبق نص لولا نوشته‌ست فاطمه، سردرِ قلب شیعه‌ها را بنگری نوشته‌ست فاطمه، حقیقت شب‌قدر فاطمه، ظاهرا ام‌الائمه فاطمه، باطنا امّ‌‌ابیها فاطمه، هرچه‌هست فاطمه، هرچه‌نیست فاطمه، حتی خداهم عاشق فاطمه‌ست! نشنیده‌اید مگر چگونه باشوق انتطارِ نیایش فاطمه را می‌کشید خدا؟ وقتی فاطمه همسایه‌ها‌ی نانجیب را مهمان سفره‌ی‌قنوت خود می‌کرد و برای خود "عجل وفاتی" می‌خواست، این خدا بود که با هزارجلوه تماشاگر مهر فاطمه بود، و این فاطمه بود که بذرِ عشق در سجاده می‌کاشت و آسمان برای خود نور درو می‌کرد‌. چه فخری می‌کرد خدا بر افلاکیان در خلقت فاطمه، او همانقدر عاشق فاطمه بود که فاطمه عاشق خدا. او مصطفی را نیز با نام فاطمه به عالمیان می‌شناساند! و چه‌زیباست کنیز فاطمه شدن، فضه شدن، اسماء شدن. مقداد شدن، ابوذر شدن، سلمان شدن‌. چه‌زیباست منّای این خانه شوی و هم‌صحبت فاطمه، و چه‌بهتر از این که فاطمه دلتنگت بشود؟! و چه‌خوب است کوله‌بار گناهت را سمت این خانه بیاوری و چه‌خوب است تو گنه‌کار باشی و شفیع فاطمه. درد باشی و درمان فاطمه. مور باشی و سلیمان فاطمه. قطره باشی و دریا فاطمه. فرزند باشی و مادر فاطمه. خاک باشی و کیمیا فاطمه. آتش باشی و ابراهیم فاطمه. بُت باشی و تبرها فاطمه، و آنچنان منیّتت را بشکند که چیزی نباشی الا فاطمه. اصلا تو هیچی نباشی و همه باشند فاطمه. اصلا همه‌چیز فاطمه. همه‌کس فاطمه. ما هیچ و همه فاطمه. امیرحسن‌اوصالی @paragraph_osali
✅️ فردا ان‌شاءالله در دانشگاه زنجان خدمت دوستان هستیم. ⏰ زمان: سه شنبه ۷ آذرماه - ساعت ۱۷ 📍مکان: سالن کاوه - دانشکده مهندسی معدن برای ثبت نام و کسب اطلاعات بیشتر با شناسه زیر در ایتا یا تلگرام در ارتباط باشید: @Resaneh_znu @paragraph_osali
🔻یکی از نکاتی که باید به‌آن‌ پرداخته بشود اندیشه‌ی قرآنی حافظ است که چطور با ظهورگیری از آیات قرآن توانسته یک نظم پریشان خلق بکند. 🔻هفته‌ای یک ساعت خودتان را مهمان حکمت‌سرایی حافظ بکنید. حافظ، حافظه‌ی ماست و رفاقت با حافظ رفاقت با حکمت است در قالب غزل! برای شرکت در کلاس پیام بدهید. @a_h_osali @paragraph_osali
حافظ در یک قصیده‌ای چنین می‌نویسد: ز حافظان جهان کس چو بنده جمع نکرد لطایف حکمی با نکات قرآنی در زندگینامه‌ی حافظ هست که او تسلط بر ادبیات عرب و تفسیر‌های قرآن، علی‌الخصوص تفسیر کشاف از جناب زمخشری دارد. بخواه دفتر اشعار و راه صحرا گیر چه وقت مدرسه و بحث کشف کشاف است حافظ مسلط بر قواعد و ساختار زبانی قرآن است و همین علت باعث شده است که فرم شعری او شبیه قرآن بشود. [بحث مفصلش در کلاس حافظ‌شناسی شرح داده خواهد شد] @paragraph_osali
تسلط حافظ بر این مسئله آنقدر زیاد است که به‌شکلی رندانه در یک غزل مستقیما به‌آن اشاره می‌کند: اگرچه عرض هنر پیش یار بی‌ادبی‌ست زبان خموش ولیکن دهان پر از عربی‌ست این بیت چند نکته دارد: 🔻هنرِ یار باید چیزی باشد که حافظ بدان اشاره کرده است. یعنی عربیّت. 🔻و این هنر یار به‌اندازه‌ای شدت دارد که دهان حافظ آن‌را زیره به‌کرمان بردن قلمداد می‌کند. 🔻 یار را می‌توان اینجا حضرت رسول ص دانست و هنر وی را قرآن که یک معجزه است برداشت کرد. و نکته‌ی جالب این‌جاست که حافظ با زبان رندانه خود را صاحب هنری قرآن‌گونه دانسته که ابراز آن‌را بی‌ادبی می‌داند در مقابل ساحت قدسی عقل کل عالم حضرت ختمی مرتبت'ص'. امیرحسن‌اوصالی @paragraph_osali
📕جامعه شناسی خودمانی ما در جامعه ای زندگی می کنیم که کلمه‌ی نمی دانم و بلد نیستم کمتر از هر کلمه دیگری به گوشمان می خورد. چطور جماعتی تا قبل از این که بدانند که نمی دانند، به دنبال دانستن خواهند رفت ... مگر ممکن است؟ ✍🏻حسن نراقی @paragraph_osali
چرا باید حافظ بخوانیم؟.m4a
14.78M
🔻قسمتی از کلاسهای حافظ‌شناسی که توضیح داده‌ام چرا به حافظ‌ نیازمندیم. 🔺حافظ صرفا یک شاعر نیست، بلکه وی اندیشمندی است که نکات و حکمت‌های استخراجی خود در طی سالها انس با قرآن را در قالب غزل به مخاطب هدیه می‌دهد. 🎶 امیرحسن‌اوصالی @paragraph_osali
صبح‌دم از عرش می‌آمد خروشی، عقل گفت قدسیان گویی که شعر حافظ ازبر می‌کنند
ساعت ۲۲ امشب یادداشت را بخوانید.
هوالمستور [خطای شناختی در مسئله‌ی حجاب] معضلات و ناهنجاری‌های جامعه یک‌روزه شکل نگرفته‌‌‌اند که با "حجاب‌بان" و "تذکر لسانی" حل‌وفصل بشوند. آنچه در کف میدان مشاهده می‌کنیم جدال با معلولِ آسیب است نه "علت‌های" آن‌. زلف‌های پریشانی که در خیابان‌ها، مترو، پاساژها و... می‌بینید معلولِ علّت‌های مغفول است! و این بی‌برنامگی و تناقض در رفتار‌های سلیقه‌ای آنچنان طعام انقلاب را بر خودی و غیرخودی تلخ کرده است که همه را علیه‌تان شورانده و در جوابتان قلم‌فرسایی می‌کنند‌. یقینا برای دولتی که با شعار "گشت‌ارشاد برای مفسدین اقتصادی" روی کار آمده، چنین فعل و انفعالاتی پاسخگوی نیاز و ذهنِ پرسشگر مردم نخواهد بود. یک خطای شناختی در بدترین شکل و اوج کج‌سلیقه‌گی دارد اتفاق می‌افتد که نشان می‌دهد مسئولین مربوطه نه‌تنها محل نزاع را نشناخته‌اند، بلکه با گم‌کردن سوراخ دعا، ورد استنشاق را به‌وقت استنجا قرائت می‌کنند!!! مسئله‌ی اصلی مخاطب در مواجهه با این قاب‌ها و تونل‌های مهربانی این است که آیا مسئله‌ی حجاب صرفا در این گذرگاه‌ها خلاصه می‌شود؟ چرا این تونل مهربانی در اندرزگو احداث نشده است؟ چرا گاهی تذکرات به شکل سلیقه‌ای‌ست؟ مگر نه این‌که شخصی می‌تواند ضعیف‌الحجاب باشد، اما با آغوش کشیدن پرچم فلسطین از این پل صراط با سرعت برق‌وباد عبور بکند؟ غیر از این است؟ احکام الهی را فدای ایدئولوژی خودتان می‌کنید؟! آیا این برنامه‌ها سلیقه‌ای کردن احکام الهی در جامعه و فراری دادن مردم از دین خدا نبست؟ این‌که ناموسِ این خاک در اتاق‌های عمل ذیل رفت‌وآمد عناصر مذکر و با دو تکّه لباس نایلونی و بی‌حجابی کامل بهترین روز عمرش به بدترین خاطره‌ی زندگی‌اش تبدیل می‌شود و ۳۰سال حیای جمع‌کرده‌اش را در اتاق زایمان از دست می‌دهد برایتان مهم نیست؟ احساس نمی‌کنید اتاقهای زایمان‌مان ببشتر از ایستگاه تئاتر‌شهر نیاز به گشت‌ارشاد دارد؟ آنچه در روبنای مسئله‌ی حجاب به‌دنبال آن هستید زیربنای ویران شده‌ای دارد که ۴۰سال است که از ِآن غافل هستید. اگر سینما، صداوسیما، نمایش خانگی، تئاتر، مدارس، دانشگاه‌ها، حوزه‌ها و‌... در راستای زیربنای مسئله‌ی حجاب قدمی برداشتند، بدانید امید به اصلاح وجود خواهد داشت، ولی اگر تمامی فعالیت‌ها را خلاصه در چند تذکر لسانی کرده و امید حجاب از مخاطب را داشته باشید، خود را مضحکه‌ی عام و خاص کرده‌ و خط بطلان بر تمامی فعالیت‌هایتان کشیده‌اید. امری که از ابتدا مسئله‌اش مشخص نیست، محکوم به‌شکست بوده و هر بودجه‌ای که به‌خود اختصاص می‌دهد اسراف محض است. امیرحسن‌اوصالی @paragraph_osali
هوالفتّاح من از خلق واژه‌ها بی‌زارم. واژه‌های قلّابی‌ای که تصورشان جز در ذهن مؤلف‌شان تصدیق نمی‌شوند‌. وقتی زیربنای "متن" آشکار نباشد، روبنایش را هرچقدر هم آذین ببندی باز پای استدلالت چوبین شده و تا ابد خواهد لنگید! از یک دیدار اقشار مختلف بانوان چه انتظاری دارید؟ انتظار دارید در دوساعت تمامی موانع و مشکلات حل‌وبررسی بشوند؟ و در این‌صورت تکرار چند مبنا را که منظر اسلام است "انسداد" می‌نامید؟ چرا زاویه‌ی نقدتان را به‌سمت آن مادر تحصیل‌کرده که سطح دغدغه را تا آلودگی هوا و ماندن درخانه و رسیدگی به درس فرزندان تنزل می‌دهد، نمی‌‌گیرید؟ دغدغه‌ی چنددرصد از بانوان ایران نه، تهران چنین مسئله‌ایست؟ وقتی جامعه‌ی نخبگانی بانوان چنین دغدغه‌ای دارند و تهی از معنای مطالبه‌گری صواب بوده و چنین تریبونی را صرفا نمایش قدرت و تحصیل‌شان می‌دانند، از یک فقیهِ اسلام‌شناس که در دیدار عمومی بیش‌ از این نمی‌تواند از ساختارها گله کند، انتظار موهومی نداشته باشید؛ پس مقداری تستوسترون تفت بدهید تا متوجه شوید خلقِ واژه و متهم کردن این‌وآن گره‌ای از کار باز نمی‌کند! باید دانست آنچه انتظار می‌رود بیش‌تر وجهه‌ی ساختاری دارد که گره‌اش در دیدار عمومی یقینا وا نمی‌شود. اگر پیش‌فرض‌های ناصواب‌مان را کنار بگذاریم، مسیر را باز می‌بینیم نه منسد! این‌که عادت داشته باشیم برای حرف نو زدن، مارا بیش‌تر در انسداد قرار می‌دهد تا تکرار مبانی! مسئله را نباید پیچیده کرد. مسئله‌ی زنانِ کشور در "گفتمان" و "میدان" منسد نبست، بلکه در ساختار و عدم مطالبه‌گری خود زنان دچار کم‌سرعتی‌ست. مگر می‌شود مادر شهیدی را که چند اسماعیل فدایی این انقلاب و آرمانش کرده، و خم به‌ابرو نمی‌آورد را برخواسته از فرهنگ اعتباری و متوهم مدرنیته بدانیم؟ اینجا منطور از "مدرنیته" چیست؟ مادر شهید یا آن زن روستاییِ کارآفرینِ کنش‌گر در کدام فضای مدرنیستی تنفس کرده‌اند که اینک هویت‌شان را برخواسته از مدرنیته می‌دانیم؟ آنچه در میدان دیده می‌شود، کم‌سرعتی‌ایست که برخواسته از شیطنت ساختار، عدم فهم عناصر مذکر حزب‌اللهی از زن، عدم مطالبه‌گری درست، خلق واژه‌های قلابی و پیچیده کردن مسائل آسان است. این گره‌ها با گفت‌وگو حل می‌شوند، نه با متهم کردن این و آن. گاهی تازگی در کهنگی‌ست! گره‌ها با حرفهای تازه وا نمی‌شوند! بازکردن گره بازگشت به مبانی اسلام است. امیرحسن‌اوصالی @paragraph_osali