فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹ای شهید ولا
زائر کربلا
ای شهید ای شهید.....
🌹حاج صادق آهنگران
#مردان_بی_ادعا
#شبتونشهدایی
@parastohae_ashegh313
#مهـــــدیجان❤️
مـا همـانیـم ڪہ از
#عشـق تـو غفلـت ڪردیـم
بـا همہ آدمیـان غیـر
#تـو خلـوت ڪردیـم
سـال هـا مے گـذرد،
#منتظـرے بـرگـردیـم
و مشخـص شـده مـاییـم ڪہ
#غیبـت ڪردیـم
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
✨صبحت بخیرمولای مهـ❤️ـربانم✨
@parastohae_ashegh313
همهـ در حال ِ تدارك ِ سومین مراسمت
هستن،
ولۍ من هَنوز رفتنت رو بـاور نڪردم .🥀 .
#حاج_قاسم
#جان_فدا
#نسال_الله_منازل_الشهدا
@parastohae_ashegh313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
گاهے مرگ
جاودانہ ترین زیستن است!
و شما چہ خوب،
این راز را فهـمیـدیـد!
#مردان_بی_ادعا🕊
#جان_فدا
#حاج_قاسم
#نسال_الله_منازل_الشهدا
@parastohae_ashegh313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
#قسمت184
معجزه اذان
حسين الله كرم
گردان كماندويي هم حمله كرد. اما چون ما آمادگي لازم را داشتيم بيشتر نيروهاي آن از بين رفت و حمله آن ها ناموفق بود.
روزهاي بعد با انجام عمليات محمدرسول الله در مريوان، فشار ارتش عراق بر گيان غرب كم شد. به هر حــال عمليات مطلع الفجر به بســياري از اهداف خود دســت يافت.
بسياري از مناطق كشور عزيزمان آزاد شد. هر چند كه سرداراني نظير غامعلي پيچك، جمال تاجيك و حسن بالاش و... در اين عمليات به ديدار يار شتافتند.
🥀🥀🥀🥀
ابراهيم چند روز بعد، پس از بهبودي كامل دوباره به گروه ملحق شد. همان روز اعام شد: در عمليات مطلع الفجر كه با رمز مقدس يا مهدي(عج) ادركني انجام شد.
بيش از چهارده گردان نيروي مخصوص ارتش عراق از بين رفت. نزديك به دو هزار كشته و مجروح و دويست اسير از جمله تلفات عراق بود. همچنين دو فروند هواپيماي دشمن با اجراي آتش خوب بچه ها سقوط كرد.
@parastohae_ashegh313
#بخش4
جاسم پاپتي جلو آمد و با لوده گي گفت: «ببخشید آقاي جاهل» شب بود، سبیلت را نديدم. برو گمشو مسخره! با مشــت به تخت ســینه ي بهنام کوبید. بهنام ســكندري خورد. ساکش را انداخت زمین و غريد: «گمشو پي کارت، والا کار دستت مي دهم.» جاسم، شیشكي بست و خنديد. چند نفر دور و برشان جمع شدند. هاشم با ترس به بهنام نگاه مي کرد. جاسم پاي راستش را به زمین کوبید و داد کشید: «گمشو جوجه ماشیني!» بهنام، رنگ صورتش لحظه به لحظه تیره مي شد. دوباره غريد: «هیكل نامردت...» جاسم، يك کف گرگي حواله ي پیشاني بهنام کرد. بهنام عقب عقب رفت اما پیش از آن که زمین بخورد، با لگد به ساق پاي جاسم کوبید. جاسم نعره کشید و به بهنام حمله کرد. چپ و راســت به صورت و بدن بهنام مشت مي کوبید. اما بهنام ضربه ها را رد مي کرد. افرادي که دور آن دو جمع شــده بودند، پســرك لاغر و نحیفي را ديدند که در برابر جاسم که دو برابر هیكل او داشت، مقاومت مي کرد و پا پس نمي گذاشت. يكي از مشت هاي جاسم به دهان بهنام خورد. لب بهنام ترکید و خون روي پیراهنش شره کرد. بهنام به زمین افتاد. لیلا جیغ مي کشــید و از مردم مي خواست که به بهنام کمك کنند. هیچ کس جرأت نمي کرد جلو برود. بهنام زير لگدهاي جاســم پیچ و تاب مي خورد. در يك لحظه، بهنام پريد و يقه ي جاســم را گرفت.
🌹داستان شهید بهنام محمدی🌹
@parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 به حاج قاسم گفتن شما یه چیزی به حاج #محمودکریمی بگید که به کمحجابها تذکر بده....
حاج قاسم گفت؟...
#جان_فدا
#جانفدا
@parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💕شهادت طلوعی دوباره است
که تو را میخواند
@parastohae_ashegh313
کتوشلوار تنمه!
روایت نقشه شوم داعش برای گروگانگیری زائران ایرانی در کربلا
@parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.•°💔🥀°•.
.
.
دامنڪشانرفتے
دلمزیرو روشد،دلمزیرو روشد...
.
#شهیدآرمانعلےوردے
#برادرشهیدم
#لبیک_یا_خامنه_ای
@parastohae_ashegh313
🌹دو دوست ، دو یار ، دو کبوتر بودید
عقاب صفت به اوج ره پیمودید
در وادی پیکار ، دو شیر غران
در عرصه عشق ، رهروان قرآن
بو مهدی همیشه همره مالک بود
بر درگه عشق ، عارفی سالک بود
یک عمر کنار هم رشادت کردید
با هم هوس و عزم شهادت کردید
سردار اگر ندای یاری می خواست
اول نفر از عراق ، او بر می خواست
او عاشق حاج قاسمِ ایران بود
او تشنه و عمارِ علی باران بود
#شهید_سردار_سلیمانی_
#شهید_مهندس_ابومهدی_
#شبتون_شهدایی_
@parastohae_ashegh313
سلام بر آنان که شبانگاهان می جنگند
و صبح دم با کفن باز میگردند🕊
ــــــــــــــــــــــــــــــ
سلام بر سرور و سالار شهیدان
سلام بر شهدا
سلام برشهیدان گمنام
ـــــــــــــــــــــــــ
صبحتون و عاقبتتون بخیر
نثار ارواح طیبه ی شهدا صلوات
ــــــــــــــــــــــ
@parastohae_ashegh313
🥀🥀
خیلیی دلم برا عباس تنگ شده بود!
قبل خواب بهش توسل کردم و گفتم:
رفیق دلتنگتم بیا توخوابم؛
توعالم رۆیا دیدم یکجاده هست و ساختمون خیلی بلندو نورانی !
رفتم جلوتر دیدم شهید محمدطحان ؛ شهید محمدحسینحمزه و شهید عباس دانشگر اونجا هستن ... میخواستم منم برم داخل ساختمون پیش اونا؛
دیدم جلوی در ، دوتا مامور ایستادن و
بهم گفتن با کی کارداری؟!
گفتم باشهیدعباس دانشگر،
گفتن اجازه ورود نداری ، باید ازون راه بیای تا وارد اینجا شی؛
نگاه کردم دیدم برایاینکه ازآن طرف جاده بیایم حداقل پنج ، شش روز راه بود...
برگرفتہازکتابتاثیرنگاهشهید
بہنقلازدوستشهید
شهیدمدافعحرم#عباسدانشگر
🍃🍃🍃
@parastohae_ashegh313
#بخش4
جاسم پاپتي جلو آمد و با لوده گي گفت: «ببخشید آقاي جاهل» شب بود، سبیلت را نديدم. برو گمشو مسخره! با مشــت به تخت ســینه ي بهنام کوبید. بهنام ســكندري خورد. ساکش را انداخت زمین و غريد: «گمشو پي کارت، والا کار دستت مي دهم.» جاسم، شیشكي بست و خنديد. چند نفر دور و برشان جمع شدند. هاشم با ترس به بهنام نگاه مي کرد. جاسم پاي راستش را به زمین کوبید و داد کشید: «گمشو جوجه ماشیني!» بهنام، رنگ صورتش لحظه به لحظه تیره مي شد. دوباره غريد: «هیكل نامردت...» جاسم، يك کف گرگي حواله ي پیشاني بهنام کرد. بهنام عقب عقب رفت اما پیش از آن که زمین بخورد، با لگد به ساق پاي جاسم کوبید. جاسم نعره کشید و به بهنام حمله کرد. چپ و راســت به صورت و بدن بهنام مشت مي کوبید. اما بهنام ضربه ها را رد مي کرد. افرادي که دور آن دو جمع شــده بودند، پســرك لاغر و نحیفي را ديدند که در برابر جاسم که دو برابر هیكل او داشت، مقاومت مي کرد و پا پس نمي گذاشت. يكي از مشت هاي جاسم به دهان بهنام خورد. لب بهنام ترکید و خون روي پیراهنش شره کرد. بهنام به زمین افتاد. لیلا جیغ مي کشــید و از مردم مي خواست که به بهنام کمك کنند. هیچ کس جرأت نمي کرد جلو برود. بهنام زير لگدهاي جاســم پیچ و تاب مي خورد. در يك لحظه، بهنام پريد و يقه ي جاســم را گرفت.
🌹داستان شهید بهنام محمدی🌹
@parastohae_ashegh313
ShahadatImamSadegh1399[04].mp3
3.95M
🕯🥀🍂رفقا یه مداحی بشنویم به یاد تموم شهدا بخصوص شهید حاج قاسم 🌱
🥀
❇️ یتیماتو رها نکن حاج قاسم
🌴 روشنه دلم به جواب سلامت
🌴 یه روزی میای تو رکاب امامت
🎙 حاج میثم مطیعی
#حاج_قاسم #جان_فدا
#لبیک_یا_خامنه_ای
@parastohae_ashegh313
#قسمت185
معجزه اذان
حسين الله كرم
از ماجراي مطلع الفجر پنج ســال گذشــت. در زمستان ســال 1365 درگير عمليات كرباي پنج در شلمچه بوديم. قســمتي از كار هماهنگي لشــکرها و اطاعــات عمليات با ما بــود. براي هماهنگي و توجيه بچه هاي لشگر بدر به مقر آن ها رفتم. قرار بــود كه گردان هاي اين لشــکر كه همگي از بچه هــاي عرب زبان و عراقي هاي مخالف صدام بودند براي مرحله بعدي عمليات اعزام شوند. پــس از صحبت با فرماندهان لشــکر و فرماندهان گردان ها، هماهنگي هاي لازم را انجام دادم و آماده حركت شدم. .
🥀🥀🥀🥀
. از دور يكي از بچه هاي لشکر بدر را ديدم که به من خيره شده و جلو مي آمد! آماده حركت بودم كه آن بسيجي جلوتر آمد و سام كرد. جواب سام را دادم و بي مقدمه با لهجه عربي به من گفت: شما درگيان غرب نبوديد؟! با تعجب گفتم: بله. من فكر كردم از بچه هاي منطقه غرب است. بعد گفت: مطلع الفجر يادتان هست؟ ارتفاعات انار، تپه آخر! كمي فكر كردم و گفتم: خب!؟ گفت: هجده عراقي كه اسير شدند يادتان هست؟! با تعجب گفتم: بله، شما؟! باخوشحالي جواب داد: من يكي از آن ها هستم!! تعجب من بيشتر شد.
🥀🥀🥀🥀
پرسيدم: اينجا چه مي كني؟! گفت: همه ما هجده نفر در اين گردان هستيم، ما با ضمانت آيت الله حكيم آزاد شديم. ايشان ما را كامل مي شناخت، قرار شد بيائيم جبهه و با بعثي ها بجنگيم! خيلي براي من عجيب بود. گفتم: بارك الله، فرمانده شما كجاست؟! گفت: او هم در همين گردان مســئوليت دارد.
الان داريم حركت مي كنيم به سمت خط مقدم. گفتم: اســم گردان و نام خودتان را روي اين كاغذ بنويس، من الان عجله دارم. بعد از عمليات مي يام اينجا و مفصل همه شما را مي بينم.
@parastohae_ashegh313
🌷🕊🍃
شـھـࢪ باید بـزنـد
عـڪس تـو ࢪا
دࢪ هـمـه جـا...
تو شـدی چـشـم
و چــراغِ
مـن و...
این مردم شـھـࢪ... (:
#حاج_قاسم💔
#جان_فدا
#لبیک_یا_خامنه_ای
#نسال_الله_منازل_الشهدا
@parastohae_ashegh313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━
@parastohae_ashegh313
سلام دوستان
مهمون امروزمون برادر اصغر هست🥰✋
*ظهر عاشورا....*🏴
*شهید علـے اصغر وصالـے*🌹
تاریخ تولد: ۱۵ / ۷ / ۱۳۲۹
تاریخ شهادت: ۲۸ / ۸ / ۱۳۵۹
محل تولد: دولاب تهران
محل شهادت: گیلانغرب
*🌹همرزم ← اصغر در عملیاتها پیشتاز بود💫اگر در دل شب برای شناسایی میخواست برود و نیروهایش خواب بودند،🌙دلش نمیآمد آنها را بیدار کند و خودش میرفت💫روز تاسوعا بود تصمیم گرفته شد عملیاتی برای روز عاشورا تدارک دیده شود💥نزديکیهای ظهر عاشورا بود🏴چند گلوله به سر و کتف علی اصغر خورد🥀و از بالای تپه به زمين افتاد🥀همرزمش سريع خودش را به او رساند. اصغر اسلحه اش را به او داد و گفت: «اسلحه ام را بگير تا به دست دشمن نيفتد🥀جنازه ام را هم با خود ببريد»🕊️همسر شهید← تیر به سر اصغر خورده بود و بی هوش بود🥀بالای سرش دکتر انصاری رو دیدم. او را میشناختیم🌙تا منو دید گفت: «باور کن هرکاری از دستم برمیآمد کردم ولی نشد🥀تیر به ناحیهای از سر خورده که حتما کور خواهد شد.»🥀گفتم: «تا آخر عمر باهاش میمونم.» گفت: «احتمال فلج بودنش بسیار زیاده.»🥀گفتم: «هستم.»گفت: «زندگی خیلی سخت میشه براتون.»🥀گفتم: «اصلا حرفشو نزن فقط نگهش دار.»🥀نیمههای شب 28 آبان بود🌙دیدم هنوز حلقهاش دستش هست. آقای آزاد گفت هرچه کردیم که حلقه را دربیاوریم، انگشتش را خم میکرد و اجازه نمیداد.‼️او تنها ۴۰ روز از شهادت برادرش میگذشت🥀که در بیمارستان با عمل جراحی مغز بر اثر جراحت🥀شربت شهادت را نوشید*🕊️🕋
*شهید علی اصغر وصالی تهرانی فرد*
*شادی روحش صلوات*
💮 آیت الله مجتهدی تهرانی(ره) :
💙 "دلت پاک باشه" 💙
😏 بعضی ها ميگن: بابا دلت پاک باشد!
➖ جواب از قرآن:
آنکس که تو را خلق کرده است ، اگر فقط دل پاک کافی بود فقط میگفت آمنوا]
در حالیکه گفته :
[آمَُنوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحات]
یعنی هم دلت پاک باشد ، هم کارت درست باشد .😏
🔴 اگر تخمه کدو را بشکنی و مغزش را بکاری سبز نمی شود .
پوستش را هم بکاری سبز نمیشود . مغز و پوست باید با هم باشد .
✅ هم دل ؛ هم عمل !!
#مجتهدی_تهرانی
@parastohae_ashegh313
شهیدی که کوموله باموزاییک سرش را جداکردند
شهید دارا کهنه پوشی متولد اول مهر۱۳۴۰ درروستای حسن آوله ازتوابع مریوان
از آنجا که گروهک های ضدانقلاب کینه فراوانی از این جوان نستوه به دل داشتند تمام بدنش را با آتش سیگار سوزاندند و با سر نیزه زخم های متعددی به بدنش وارد کردند و در نهایت پس از شکنجه های وحشیانه سرش را با موزائیک از تنش جدا کردند
@parastohae_ashegh313
آقا محمد هادی میگفت:
وقتی انسانی کارهايش را برای خدا و پنهانی انجام دهد، خداوند در همين دنيا آن را آشکار ميکند
محمد هادی مصداق همين مطلب است. او گمنام فعاليت کرد و مظلومانه شهيد شد. به همين دليل است که بعد از شهادت، شما از شهید هادی ذوالفقاری زياد شنيده ايد و بعد از اين هم بيشتر خواهيد شنيد...
شهید هادی ذوالفقاری🕊
@parastohae_ashegh313