فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سخن رهبر انقلاب در مورد زن وخانواده
#لبیک_یا_خامنه_ای 🌺🌺🌺
@parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#مادرانه💞
بهشت
صورت بچهی من بود...
@parastohae_ashegh313
✨خاطرات شهدا✨
“مقدم نزن، این ها اینقدر نمی ارزند.”
در یکی از عملیات ها که برعلیه اهداف منافقین انجام می گرفت، قرار شد منطقه ای را با موشک هدف قرار دهیم. موشک ها را آماده شلیک کردیم، نوع موشک ها مدرن و نقطه زن بود.
حاج احمد از عمق عراق تماس گرفت و
گفت:مقدم آماده ای؟
گفتم: بله
گفت: موشک ها چقدر می ارزد؟
گفتم: مگر می خواهی بخری؟!
گفت: تو بگو چقدر می ارزد.
گفتم: مثلا شش هزار دلار.
گفت: “مقدم نزن، این ها اینقدر نمی ارزند.”
.
خیلی بعید است شما فرمانده ای وسط عملیات گیر بیاوری که اینقدر با حساب و مدبرانه عمل کند.
هرکسی دوست دارد اگر کارش تمام است تیر خلاص را بزند و بیاید با این موفقیت عکس بگیرد، ولی سردار کاظمی در کوران عملیات #بیت_المال و #رضای_خدا را در نظر داشت. می دانید چرا؟
چون مولایش امیر المومنین(علیه السلام) بود که وقتی می خواست کار دشمن را تمام کند، کمی صبر کرد نکند هوای نفس، حتی کمی غالب باشد و بعد برای رضای خدا قربتاً الی الله دشمن را نابود کرد.
به نقل از شهيد سردار تهراني مقدم
#نعمالرفیق❤️
#شهیداحمــــدکاظمی
@parastohae_ashegh313
#بخش8
به مقر سپاه خرمشهر رسیدند. مردم زيادي در اطراف مقر پخش شده بودند و اســتراحت مي کردند. آنها نزديك بودن به پاسداران را قوت قلب مي دانستند. صالح از وانت پیاده شــد. به مجید گفت که با وانت برود و ســلاح و مهمات را تحويل بدهدنزديك در ورودي مقر چشمش به تعداد زيادي فانوس افتاد. چند نفر داشتند داخل فانوس ها نفت مي ريختند. نوجوان ســیزده ســاله اي را ديد که با شــور و حرارت کار مي کند و به ديگران امر و نهي مي کند. «کم نفت بريز سر نرود.» «آهــاي حســین، چه خبرتــه؟ اين ســومین شیشــه ي فانوس اســت که مي شكني.» صالح در تاريكي، صورت نوجوان را نمي ديد اما صداي او به گوشــش آشــنا بود. در فكر بود که دســتي بر شانه اش نشست. صالح برگشت و رضا عسگري از دوستان قديمي اش را ديد. سلام و ديده بوسي کردند. صالح با رضا حرف مي زد اما حواسش به آن نوجوان بود که چگونه امر و نهي مي کند. رو به رضا پرسید: «ببینم رضا، اين پسره کیه؟» رضا، خنده خنده گفت: «ايشــان فرمانده ي صد و پنجاه فانــوس درب و داغان براي موارد اضطراري است؛ جناب فرمانده بهنام محمدي!» نوجوان با شنیدن اسمش سربرگرداند. موهاي بلندش را از صورت کنار زد. صالح بهنام را شناخت. بهنام قد انداخته بود. اما هنوز لاغر بود. بهنام جلو آمد و گفت: «ها، رضا! ما را صدا کردي؟» صالح رو به رضا گفت: «هواي بهنام را داشته باش، بچه ي خوبیه.»
🌹داستان شهید بهنام محمدی🌹
@parastohae_ashegh313
سلام یه صوت براتون ارسال میکنم
فقط یه خواهـــش..
با گوش جــانت بشنو!؛ هر جاش دلت شکست، اشکت جاری شد برای ظهور عزیز زهرا س دعا کن
یه صلوات هدیه کن به ارواح طیبه ی شهدا...
#امنیت_اتفاقی_نیست
👇
556669.mp3
5.07M
دلم زِ غمت شکسته شد💔
.
#شرحینیست
+امروز سه بار گوش دادم
@parastohae_ashegh313
Raham-Nakon.mp3
3.46M
"ڪربلایۍ" نیستماماتوشاهدباشڪہ
هردعایےڪردماول"ڪربلا"راخواستم ...💔
#من_ودلتنگی_وشلمچہ
@parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 حال و هوایی انسانهای این چنینم آرزوست
#شبتون_شهدایی_
@parastohae_ashegh313
اے شـهیـد..
باید خودت تمـام
دلم را عوض ڪنـے ؛
با این دلم ، بہ دردِ
امام زمانم نمـےخورم .
محبوب دل صاحب ڪہ شدے
شهیدت ميڪنند
#شهید_ابراهیم_هادی
#صبح_و_عاقبتمون_شهدایی
@parastohae_ashegh313