فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
راه رفتن زن باحجاب در جامعه عبادت است...
#حاج_مسعودعالی
🌸ممنون ک با عطر چادرت شهر رو
پر از عطر بهار میکنی بانو...👌
@parastohae_ashegh313
#نماز_اول_وقت #سیره_شهدا
📢 "وقت نماز هرکجا بود با صدای بلند اذان میگفت ، تا اهل ایمان جرٵت ابراز عقیده پیدا کنند و اهل گناه خجالت بکشند.
#شهیدنوابصفوی
📗قصه عاشقانص۷۴
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
#شهیدمهدی_باکری پاسداری نمونه، فرماندهی فداکار و خدمتگزاری صادق و عاشق حضرت امام خمینی(ره) و انقلاب اسلامی بود. در #کتاب_گویای «#نیمه_پنهان_ماه» ضمن شنین بخشهایی از زندگی کوتاه اما پربار این شهید بزرگوار صداهایی مستند از همسر و همرزمان ایشان را را خواهید شنید.
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
#نماز_شب #سیره_شهدا
🌠 نمازشبزیر باران شدید
📘برگرفتهازکتاب"نخلسوخته"
#شهیدمحمدحسینیوسفالهی
#سالروزولادت🌷✨
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
🩸 بســـم الـلـه الـــــرحمـن الـــرحیــم🩸
🕊زیارتنـامـه ی #شهـــــــداء🕊
🌹🌱اَلسَّـلامُ عَلَیـکُم یَا اَولِیـاءَ اللـهِ وَ اَحِبّـائَـهُ🌷اَلسَّـلامُ عَلَیـکُم یَا اَصفِیَـآءَ الـلهِ وَ اَوِدّآئَـهُ🌷 اَلسَـلامُ عَلَیـکُم یا اَنصَـارَ دیـنِ اللهِ🌷اَلسَـلامُ عَلَیـکُم یـا اَنصـارَ رَسُـولِ الـلهِ🌷اَلسَـلامُ عَلَیـکُم یـا اَنصـارَ اَمـیرِالمُـومِنـینَ🌷اَلسَّـلامُ عَلَیـکُم یـا اَنصـارَ فاطِـمَةَ سَیِّـدَةِ نِسـآءِ العـالَمیـنَ🌷اَلسَّـلامُ عَلَیـکُم یـا اَنصـارَ اَبـی مُحَمَّـدٍ الحَسَـنِ بـنِ عَلِـیٍّ الـوَلِیِّ النّـاصِـحِ🌷اَلسَّـلامُ عَلَیـکُم یـا اَنصـارَ اَبـی عَبـدِ اللـهِ🌷 بِـاَبـی اَنـتُم وَ اُمّـی طِبـتُم🌷وَ طابَـتِ الـاَرضُ الَّتـی فیها دُفِنـتُم ، وَفُـزتُـم فَـوزًا عَظـیمًا🌷فَیا لَیـتَنی کُنـتُ مَعَکُـم فَـاَفُـوزَ مَعَـکُم🌹🌱
🩸ســــــلام بـــر شهـــــــــدآء🩸
🌷@parastohae_ashegh313🌷
🌹سخت ترین قسمت خونه تکونی پاک کردن قاب عکس میوه ی دلته که دیگه پیشت نیست، بیاد همهی مادران شهدا علی الخصوص مادران شهدای مفقود الاثر
♦️سلامتی مادران شهدا صلوات
🌷@parastohae_ashegh313🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲#استوری | یه برادری داشتیم خیلی عارف بود ...
🎙#حاجقاسمسلیمانی
#شهیدمحمدحسینیوسفالهی
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
فصل۲۹
روز ســختي بود. دشمن از سپیده دم هرچه خمپاره و توپ داشت. روي شهر مي ريخــت. در خیابان چهل متري، ده ها نفر به شــهادت رســیده بودند. فضاي شــهر از دود سیاه انفجار، تاريك شــده بود. زمین مي لرزيد. يك توپ مستقیم به گوشه ي گنبد مســجد جامع خورد. بهنام در حیاط مسجد بود. صبح، وقتي صالح و گروهش رفتند و او را نبردند، بهنام پاي پیاده خودش را به مسجد جامع رســاند. اوضاع آشفته بود. چند لكه ي بزرگ خون در حیاط ديده مي شد. پودر لباسشويي و لپه و برنج در گوشه و کنار حیاط، روي زمین پخش شده بود. بهــروز مــرادي و مرتضــي قرباني، خســته از نبرد آمدند و گوشــه ي حیاط نشســتند. ديگر اثري از زن ها و پیرمردهــا و پیرزن ها نبود؛ همه را برده بودند. شیخ شريف هم شهید شده بود. بهنام از رسول نوراني شنید که شیخ شريف در يكي از خیابان ها مجروح و اسیر عراقي ها شد. عراقي ها با سرنیزه، شیخ شريف را مثله مي کنند. بعد يكي از عراقي ها، عمامه ي خونین شــیخ شريف را بالا مي برد و فرياد مي کشد: «من يك خمیني را کشتم!» رســول گريه کرد. بهنام بغضش را نگه داشــت. مرتضــي قرباني رو به بهروز گفت: «امروز چند شنبه است؟» بهروز لبخند تلخي زد و گفت: «از صبح تا حالا اين همه قرباني داده ايم، تازه مي پرسي چند شنبه است؟» «مگر امروز چه روزي است؟» «مگر قرباني ها را نمي بیني؟ شهدا را نمي بیني که تكه تكه مي شوند و در راه خدا خون شان بر زمین مي ريزد؟ امروز عیدقربان است!» مرتضي يكه خورد. بغضش ترکید و شانه هايش لرزيد و گفت: «خدايــا، ببیــن ما به کجا رســیده ايم. ببیــن چقدر بچه هاي مردم کشــته مي شوند، کسي هم به فريادمان نمي رسد. خدايا، فكري براي ما کن. ما که جز تو پناهگاهي نداريم!» بهنام از مسجد بیرون رفت. فتح الله افشار را در کنار يك وانت ديد. افشار رو به بهمن اينانلو گفت: «عجله کن، بايد اين مهمات ها را براي صالي و بچه ها ببريم.» بهمن در ِجلوي وانت را باز کرد. بهنام سريع از وانت بالا رفت و پشت کابین وانت پنهان شد.
🌹داستان شهید بهنام محمدی🌹
@parastohae_ashegh313