eitaa logo
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
1.8هزار دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
3.3هزار ویدیو
38 فایل
•❤️|شـهیـد ســید مــرتـضـے آویـنــے: در عالمـ رازےاست کہ جز بـہ بهـای خــون فـــــاش نمـیشـود.💖 ایــنــجــا⇦ 『قـطـعـہ‌اےاز بـهشـ😍ــت』 『شـهـدای گمنـام』(زندگی به سبـ💚ــڪ شهـدا) 🌹°تخریب چی ڪانال ☜ @Khomool2 🌹°بیسیم چی ڪانال ☜ @Hasibaa2
مشاهده در ایتا
دانلود
نگاهم افتاد به دخترها که گویی منتظر کلامی از جانب من بودند، هیچ دلم نمی خواستب ی دلیلح رفچ ندلحظهق بلمر ان قض کنم،ب هه مینخ اطر گفتم: «پدرتان بود، می گفت شــرایط اصلاً خوب نیســت و باید توی طبقۀ بالا بمونیم!» بــدون چون وچــرا راه آمــده را بازگشــتند، بــه طبقــۀ خودمــان کــه رســیدیم، باقی توصیه هــای پدرشــان را هــم برایشــان گفتــم. آن ها هم کامــلاً منطقی همه چیز را پذیرفتند. کف اتاق، پشت مبلی که نزدیک دیوار و از پنجره ها دور بود شانه به شانۀ هم نشستیم. فضا پر بود از صدای تیر و انفجار، هرازگاهی فریادهایی به زبان عربی به گوش می رســید. لحظات پر واهمه ای بود، از طرفی نگران حســین بودم که حالا هیچ نمی دانستم کجاست و چکار می کند و از طرف دیگر نگران جان دخترهــا کــه بــاز هــم هرچــه به آن هــا دقت می کردم اثری از ترس در چهره شــان نمی دیدم. هر دو، با هیجان تمام گوش تیز کرده بودند برای شــنیدن صدای درگیری ها. انگار آن ها در دنیایی و من در دنیایی دیگر بودم اما نقطۀ مشترکی داشتیم و آن هم سکوت بود. 🥀خاطرات همسر شهید سردار حسین همدانی🥀 @parastohae_ashegh313
((لباس های خیس را پوشید😔)) مجید روزهای آخر در جواب تمام سؤال‌های مادر تکرار می‌کند که نمی‌رود؛ اما مادر مجید از ترس رفتن  مجید از کنارش تکان نمی‌خورد. حتی می‌ترسد که لباس‌هایش را بشوید: «روزهای آخر از کنارش تکان نمی‌خوردم. می‌ترسیدم نا غافل برود. مجید هم وانمود می‌کرد که نمی‌رود. لباس‌هایش را داده بود بشویم؛ اما من هر بار بهانه می‌آوردم و درمی‌رفتم. چند روزی بود که در لگن آب خیس بود. فکر می‌کردم اگر بشویم می‌رود. پنج‌شنبه و جمعه که گذشت وقتی دیدم مجیدم گفت دوستانش رفتند اما فقط این را وانمود کرد که دوستانش رفتند این منصرف شده ومجید نرفته گفتم لابد نمی‌رود. من در این چند سال زندگی یک‌بار خرید نرفتم؛ اما آن روز از ذوق اینکه باهم صبحانه بخوریم رفتم تا نان تازه بخرم. کاری که همیشه داداش مجید انجام می‌داد و دوست داشت با من صبحانه بخورد. وقتی برگشتم دیدم چمدان و لباس‌هایش نیست. فهمیدم همه‌چیز را خیس پوشیده و رفته است. 😔همیشه به حضرت زینب می‌گویم.  مجید خیلی به من وابسته بود. طوری که هیچ‌وقت جدا نمی‌شد. شما با مجید چه کردید که آن‌قدر ساده‌دل کند؟ یکی از دوستان مجید برایش عکسی می‌فرستد که در آن‌یک رزمنده کوله‌پشتی دارد و پیشانی مادرش را می‌بوسد. می‌گفت مجید مدام غصه می‌خورد که من این کار را انجام نداده‌ام.» مجید بدون خداحافظی از مادر رفت اما در خانه با خواهرش خداحافظی می‌کند. سرش را پایین می‌گیرد و اشک‌هایش را از چشم‌های خواهرش می‌دزدد بی‌آنکه سرش را بچرخاند دست تکان می‌دهد و می‌رود. وحالا جدی جدی راهی می‌شود. ─━━━⊱❅✿•🌹•✿❅⊰━━━─ 👇🏻 https://eitaa.com/parastohae_ashegh313/25385
میگفت: کار کردن تو مملکت عجل الله رو عشقه! هر جا لازم باشه حاضرم کار کنم. چه فرماندهی در جنگ، چه کارگری در کارخانه 🕊🌹 @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
« » روایتگر بخش‌هایی از زندگی سردار است. شهیدی که فاصله‌ای میان رفتار و عملش نبود. شنیدن این کتاب را به شما پیشنهاد می‌کنیم. @parastohae_ashegh313
اروند.... هرچیزی را که در مسیرش باشد میبرد حتی‌ دل را💔 💌@parastohae_ashegh313
... 🔸 دستم را بگیر و به من یاد بده تو چگونه از حلالش گذشتی و من نمیتوانم از حرامش بگذرم؟ 🔸 دستم را بگیر و بگو تو چه کردی که خدا خریدارت شد و من هنوزم در ترک یک گناه مانده ام؟ 🔸 دستم را بگیر و یادم بده نشانی آسمان را و کمکم کن بیراهه نروم... @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1- ای مردم مراقب رفتارتان باشید که زلزله دنیا و شروع قیامت حادثه‌ای هولناک است. (حج: 1) 2- قربانی کنید و از گوشت آن به فقیران آبرومند و نیازمند هم بدهید. (حج: 36) 3- در حوادث ناگوار صبور باشید، نماز بخوانید، در راه خدا انفاق کنید و دست دیگران را بگیرید. (حج: 35) 4- برای بچه‌دار شدن دعا کنید که اگر خدا بخواهد حتی به زنان نازا هم فرزند عطا می‌کند. (انبیاء: 89) 5- سرعت در انجام کار خیر و درخواست از خدا با امید و تواضع در استجابت دعا مؤثر است. (انبیاء: 90) 6- خدا را برای منفعت‌طلبی و رسیدن به امکانات مادی نپرستید تا اگر دچار بلا شدید به دین پشت نکنید. (حج: 11) 7- ذکر یونسیه «لا اله الا انت سبحانک انّی کنت من الظالمین» نسخه‌ای برای نجات مؤمنین از مشکلات است. (انبیاء: 87 و 88) 8- کسانی که جنگ به آنها تحمیل شده اجازه جهاد دارند؛ چون به آنان تجاوز شده و خدا کمکشان می‌کند. (حج: 39) 9- اگر ظلم کردن به همدیگر در جامعه‌ای رواج پیدا کند، خدا مردمش را مجازات می‌کند و شهرهایشان را در هم می‌کوبد. (انبیاء: 11) @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹أللَّهُمَّ اهْدِنی فیهِ لِصَالِحِ الْأعْمالِ وَ اقْضِ لی فیهِ الْحَوائِجَ وَ الآمالَ یا مَنْ لایَحْتَاجُ إلیَ التَّفْسیرِ وَ السُّؤالِ یا عالِماً بِما فی صُدُورِ الْعالَمینَ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِین 🔸 خدایا! مرا در این روز به اعمال شایسته راهنمایی کن و حاجت‌ها و آرزوهایم را برآورده ساز. ای کسی که نیازمند به شرح و سئوال بندگان نیستی! ای خدایی که ناگفته به حاجات و سرائر خلق آگاهی! درود فرست بر محمد و خاندان پاک او 🔰پیام‌های دعا 1- درخواست هدایت الهی به سمت اعمال صالح 2- برآورده‌شدن حوائج و آرزوها 3- خدا نياز به شرح و سؤال ندارد 4- صلوات در دعا موجب اجابت دعا 🔰پیام منتخب ⚠️ شرط قبولی دعا و برآورده‌شدن آرزو ها، این است که امیدمان فقط به خدا باشد. زیرا خدای سبحان به یکی از پیامبرانش فرمود: «قسم به عزت و جلالم! آرزوی هر آرزوکننده را از غیر خودم قطع می‌کنم؛ او را مأیوس می‌کنم، پیش مردم لباس خواری بر تنش می‌پوشانم و از گشایش و فضل خود، دورش می‌کنم. آیا بنده‌ام غیر مرا در سختی ها امید دارد؛ درصورتی که سختی‌ها در دست من است! و آیا امید به غیر من دارد؛ در حالی که من بی‌نیاز و جوادم، کلیدهای درهای بسته شده در دست من است و درب رحمتم برای دعاکننده‌ها باز است. 📚 الکافی،ج ۲،ص ۶۶ @parastohae_ashegh313
هدایت شده از گذر عمر به سبک شهدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عکس از صفحه بگیرین هر شهیدی براتون اومد براش یک فاتحه بخونید🌸 یهویی @BeSabkeShohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🦋مروری بر 7⃣1⃣ 🌷🌷🌷 : " آمریکایی‌ها می‌خواستند عراق یا شبیه رژیم طاغوت باشد یا شبیه برخی رژیم‌ها مثل سعودی که به تعبیر آن ها نقش گاو شیرده را دارند، اما به کمک عناصر مؤمن و جوانان شجاع عراقی و مرجعیت در عراق رفت و در مقابل این نقشه ایستاد و آن را خنثی کرد. در لبنان نیز آمریکایی‌ها می‌خواستند لبنان را از مهم‌ترین عامل استقلالش یعنی حزب‌الله محروم کنند تا صهیونیست‌ها، لبنان بی‌دفاع را همچون برخی مقاطع براحتی اشغال کنند اما حزب‌الله روزبه‌روز قوی‌تر شد به‌گونه‌ای که امروز، هم دست لبنان است و هم چشم لبنان که نقش و با تدبیر ما در این مسئله ممتاز و برجسته بوده است. " @parastohae_ashegh313
هدایت شده از گذر عمر به سبک شهدا
مکانی دنج برای باز کردن سفره دل پیش شهدا در تعطیلات نوروز و ماه مبارک رمضان میزبان دلهای باصفای عاشقان شهید و شهادت است جهت کمک ها ونذورات نقدی 💳۵۸۵۹۸۳۱۰۳۵۲۶۱۷۵۸ و جهت نذورات غیر نقدی به نشانی @khomool2 مراجعه فرمایید https://eitaa.com/BeSabkeShohada
: 🟠 قطعاً یک نابغه بود؛ این یک خصوصیّتى است. خب، ما آدمهاى بااستعداد در حوزه‌هاى علمیّه کم نداشتیم؛ آدمهایى که فهم داشتند، سلیقه داشتند، پشتکار داشتند و کارهاى بزرگى انجام دادند. 🟡 علماى بزرگ ما مثل همین مراجع بزرگى که در این صدسال اخیر در ایران و عراق وجود داشتند همه مردمان بزرگى بودند. استعداد داشتند منتها نابغه یک خصوصیّاتى دارد که در اغلب این افراد، انسان این نبوغ را احساس نمیکند. 🟢 مرحوم آقاى صدر (رضوان‌الله‌علیه) به نظر بنده قطعاً نابغه بود؛ یعنى کارى که از عهده‌ى او برمى‌آمد، از عهده‌ى خیلى از فقها و علما و متفکّرین حوزه‌هاى ما برنمى‌آید: فضاى دید بسیار وسیع، فهم نیازهاى دنیاى اسلام، پاسخگویى سریع و آماده به خواسته‌ها . ایشان واقعاً یک نابغه‌اى بود، مسائل را میفهمید، مسائل را حدس میزد. "" @parastohae_ashegh313
حدود ســاعت یازده شــب، تقریباً صداها افتاد. در تمام این مدت دلشــوره و اضطراب لحظه ای رهایم نکرد. البته چیزی نبود که برایم تازگی داشته باشد، بارهــا و بارهــا در طــول ســال ها زندگــی بــا حســین ایــن احســاس را تجربــه کرده بــودم، آن قــدر کــه شــاید بشــود گفــت دیگــر جزیــی از وجودم شــده بــود. هیچ شــکایتی هــم نداشــتم، برعکــس، همیشــه آن را از جملــه هدایــای مخفی خدا برای خودم می دانستم چرا که همیشه بعد از هجوم این دلهره ها و اضطراب ها، پنــاه می بــردم بــه آغــوش گــرم ذکر خدا تا در برابر همۀ آن ناآرامی ها، آرامم کند. شــاید اگر این لحظات و این فشــارهای درونی نبود، هیچ وقت این قدر با ذکر خدا انس پیدا نمی کردم، من این انس را در اصل مدیون یک چیز بودم و آن هم زندگی با حسین بود! زمان زیادی از آرام شدن اوضاع نگذشته بود که حسین سراسیمه و نفس زنان رســید. ســر و رویــش غــرق در خــاک بــود. بــا همۀ ایــن اوصاف از اینکه ســالم و ســرپا می دیدیمش، خوشــحال شــدیم. ســلام که داد، دیدم خیلی خســته و پریشان است. @parastohae_ashegh313
هرچند خودم هم دست کمی از او نداشتم اما به رسم همسری و هم سفری همراه جواب سلامش به شوخی و با لبخندی شیطنت آمیز گفتم: «عجب جلسۀ خوب و پرباری داشتید! مث اینکه پذیرایی جلسه هم خیلی عالی بوده، فقط فکر کنم میوه هاشو نشسته بودن چون که بدجوری گرد و خاک، روی سر و صورتت نشسته!» زهرا و ســارا ریز خندیدند اما حســین انگار که اصلاً لبخندم را ندیده و لحن شــوخی ام را نشــنیده باشــد، خیلی جدی پاســخ داد: «اصلاً به جلسه نرسیدیم. اوضــاع خیلــی بهــم ریختــه. از اون لحظــه ای کــه پامون رو از این منطقه گذاشــتیم بیرون، مسلحین ریختن این دور و بر، همه جا رو محاصره کردن. ما هم خیلی سعی کردیم که بیاییم پیش شــما. ســه بار هم تا نزدیک کوچه اومدیم اما هر ســه بار،عقب زدندمون. حتی یه گولّه آر.پی.جی هم طرف ماشــینمون شــلیک کردن که البته به خیر گذشت. الآن اوضاع یه کمی آروم شده اما این آرامش قبل از طوفانه. الآن اونا دیگه همه جا هستن، اعلام کردن تا دوشنبه کل دمشقو می خوان بگیرن، با این شرایط اصلاً صلاح نیست شما اینجا بمونید، باید برگردید!» 🥀خاطرات همسر شهید سردار حسین همدانی🥀 @parastohae_ashegh313