eitaa logo
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
1.9هزار دنبال‌کننده
13.8هزار عکس
3.3هزار ویدیو
38 فایل
•❤️|شـهیـد ســید مــرتـضـے آویـنــے: در عالمـ رازےاست کہ جز بـہ بهـای خــون فـــــاش نمـیشـود.💖 ایــنــجــا⇦ 『قـطـعـہ‌اےاز بـهشـ😍ــت』 『شـهـدای گمنـام』(زندگی به سبـ💚ــڪ شهـدا) 🌹°تخریب چی ڪانال ☜ @Khomool2 🌹°بیسیم چی ڪانال ☜ @Hasibaa2
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم 📖 صفحه۸۱ شرکت در ختم قرآن برای فرج @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم 🌹اَلسَّلامُ عَلَیڪُـــــم یَا اَولِـــــیاءَاللهِ و اَحِبّائَـــــہُ،اَلسَّلامُ عَلَیڪُـــــم یَا اَصـــــفِیَآءَاللهِ وَ اَوِدّآئَـــــہُ، اَلسَّلامُ عَلَیڪُـــــم یا اَنـــــصارَ دیـــــنِ اللهِ، اَلسَّـــــلامُ عَلَیڪُـــــم یا اَنـــــصارَ رَسُـــــولِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیڪُـــــم یا اَنصارَ اَمیرِالمُـــــؤمنینَ، اَلسَّـــــلامُ عَلَیڪُـــــم یا اَنـــــصارَ فـــــاطِمةَ سَیَّدةَ نِســـــآءِالعالَمینَ، 🌹 اَلسَّـــــلامُ عَلَیڪُـــــم یا اَنـــــصارَ اَبے مَحَمَّدٍ الحَـــــسَنِ بنِ عَلِیًَ الوَلِیَّ النّـــــاصِحِ، اَلسَّلامُ عَلَیڪُـــــم یا اَنصارَ اَبے عَبدِاللهِ، 🌹 بِـــــاَبے اَنتُم وَ اُمّے طِـــــبتُم، وَ طابَتِـــــ الاَرضُ الَّتے فیها دُفِـــــنتُم، وَ فُـــــزتُم فَوزًا عَظیمًا، فَیا لَیتَنے ڪُنتُــــــ مَعَڪُـــــم فَاَفُـــــوزَ مَعَڪُـــــم ْ @parastohae_ashegh313
خانم فرخی گلایه کرد که چرا زودتر خبرشــان نکردم و راهی بیمارســتان شــدیم توی این فاصله بقیۀ فامیل، حتی عمه از همدیگر خبر گرفتند و تا من از بیمارســتان برگشــتم، خانه درســت مثل روزی که از حج آمده بودم، پر شد. بچه ها بازی می کردند و بزرگترها تعریف، و تلویزیون هم از شروع یک عملیات بــزرگ خبــر مــی داد. اســم عملیــات کــه می آمد همۀ ذهنشــان معطوفِ حســین می شــد. عمــه می گفــت: «الآن حســین تــوی ایــن حملــه س خدا پشــت و پناه همۀ رزمنده ها باشــه.» و آشِ کاچی که درســت کرده بود، توی ســینی می چید و بین همسایه ها تقسیم می کرد. سال تحصیلی شروع شده بود. وهب برای کلاس اول به مدرسۀ شاهد ابن سینا رفت. برایش سرویس گرفتم و گاهی به مدرسه می رفتم و از آقای موسوی، معلم کلاس اول، درس و مشقش را می پرسیدم. آقای موسوی می گفت: «خانم، بچه به این مؤدبی و با هوشی در کلاس ندارم.» مهدی هنوز وابســته ام بود، و عادت داشــت روی دســت من بخوابد. زهرا را تر و خشک می کردم. مهدی را می خواباندم و دفتر مشق وهب را نگاه می کردم و این کار هر روزم بود. یــک مــاه از تولــد زهــرا می گذشــت که حســین از جبهه آمد. 🥀خاطرات همسر شهید سردار حسین همدانی🥀 @parastohae_ashegh313
انــگار فرزند اولش به دنیا آمده باشــد، زهرا را بغل می کرد دســت های کوچولویش را می بوســید و می چرخید و برایش اشــعار کودکانه می خواند و می گفت: «پروانه یادته چقدر برای زینب گریه کردی؟ خدا بهت دو تا نعمت داد و یه رحمت.» از حمله و عملیات، خیلی حرف نمی زد. ســه نفر از فرمانده گردان هایی که قبلاً با او در لشــکر انصارالحســین کار می کردند، به شــهادت رســیده بودند. آه می کشــید و می گفــت: «خداونــد، خوب هــا رو گلچیــن می کنــه و امتحــان مــا رو سخت تر.»1 مــدت کوتاهــی همــدان بــود به منزل شــهدا سرکشــی کرد و رفــت. ولی برخلاف همیشه خیلی زود برگشت. سراسیمه بود. گفتم: «اتفاقی افتاده؟» گفت: «وسایلتون رو جمع کنین، بریم کرمانشاه.» درنگ نکردم. مثل یک ســرباز که باید با ســه ســوت آماده شــود. خرت وپرت محدودی را آماده کردم، حســین پروندۀ وهب را از مدرســۀ شــاهد گرفت و دو سه روزه به کرمانشاه رفتیم. خوشــحال بودم. کرمانشــاه به جبهه نزدیک تر از همدان بود. حتماً حســین را بیشتر می دیدم. وهب از مدرسه و معلمش در کرمانشاه راضی نبود. نق می زد. چون فاصلۀ مدرسه تا خانه های سازمانی که ما می نشستیم، چندان زیاد نبود، پیاده می رفت، می آمد. کنار خانه یک پارک کوچک بود. یک روز مهدی را بردم پارک و چون زهرا بغلم بود نمی توانســتم با او بازی کنم. خودش ســوار تاب شــد و پا به زمین زد. 🥀خاطرات همسر شهید سردار حسین همدانی🥀 @parastohae_ashegh313
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 زندگی نامه #سردار_شهید_مجید_زین‌الدین 📔کتاب ستارگان حرم کریمه #قسمت
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 زندگی نامه 📔کتاب ستارگان حرم کریمه - بیستم توی سد دز آموزش شنا می دیدیم .مجیدخیلی خوب شنا می کرد. یک بار ساعت دو نیمه شب همه رو بیدار کردند و ریختند توی آب. مجید توی راه شوخی می کرد. می گفت((یه جانور توی آبه به نام عبدالمای . شبا میاد روی سطح آب . مواظب باشین اگر کسی پا یا شکمتون رو گرفت بدونین که عبدالمایه.)) می رفت زیر آب ، چنگ می زد به شکم بچه ها ، پاهایشان را می گرفت ✍🏻نویسنده کتاب 🌷نثار روح مطهر سردار شهید مجید زین‌الدین ... @parastohae_ashegh313 ━━━━━━༺♥️༻ ━━━━━━
‍ ⭕️ شهیـــدی که ســــر مـــــزار خــــودش فاتحــــه میخــوانــــد ... ✨رفت کنار یک قبر خالی نشست و فاتحه خواند همیشه برای شهدای آینده فاتحه می‌خواند. من هم کنارش نشستم و برای شهیدی که قرار بود در آینده توی قبر دفن شود ، فاتحه خواندم 🔻پرسید : «می‌دانی این قبر مال کیه؟» گفتم : «نه ! این قبر که هنوز خالی است» 🌹نگاهم کرد و گفت : «اگه خدا قسمت کنه، این‌جا قبر من می‌شه» تعداد زیادی از شهدای والفجر 8 را برای خاکسپاری به گلز‌ار شهدا آوردند شهدا را که دفن کردند، یاد حرف آن روزش افتادم؛ توی همان قبری دفن شده بود که قبلا گفته بود ... @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«» 🔸درباره‌ی کتاب این داستان بلند، با آشنایی و ازدواج شخصیت اصلی داستان، «محمود»، با دختری به نام «مهناز» آغاز می‌شود. او یک هفته بعد از ازدواج به‌عنوان عضو سپاه پاسداران به غرب کشور می‌رود. 💢پس از شرکت در مأموریت پاک‌سازی منطقه از گروهک‌های ضدانقلاب، به‌دست گروهک کومله به درمی‌آید و شکنجه‌ها و دشواری‌های فراوانی را تحمل می‌کند. شخصیت اصلی داستان هنگام عملیات والفجر ۴ از اردوگاه نیروهای ضدانقلاب خارج و پس از دو سال اسارت آزاد می‌شود. این اتفاق‌ها بین سال‌های ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۲ رخ می‌دهد. 🔹داستان بلند «نشان عشق» براساس واقعیت نوشته شده‌است. 📥انتشارات: نشر شاهد @parastohae_ashegh313
🎆 مناجاتی عارفانه در دل شب 🏷از همرزمان شهید تعریف می‌کند: 🌹" شهید اکبر روندی شب‌ها تا پاسی از شب حتی برای صرف شام نیز به سنگر برنمی‌گشت و سر به بیابان می‌گذاشت و ناله‌ی سوزان خود را سرمی‌داد و من در این بین بدون اینکه به کسی چیزی بگویم او را در میان انبوه درختان و لابه لای سنگها جستجو و جهت صرف شام به خیمه می‌آوردم. او زاهدی عابد بود که در این دنیا جز به اهل سیر و سلوک عرفا و استادان اخلاقی و امام(ره) نمی‌نگریست و تنها دل به مجالس عرفانی، نوارهای اخلاقی و روضه، خدمت به محرومان، جنگ و جهاد در راه خدا خوش داشت." @parastohae_ashegh313
💔 ... و فرمود: "کِرامَتُنا الشهادت" ... هر چند دعای بعد از هر نماز ما دعای شهادته ولی خبر شهادت نیروهای زبده و انقلابی، دردناکه... به قول امام خامنه‌ای که فرمودند: "هدفتان شهادت نباشد، البته آرزوی شهادت خوب است، اما هدف کار را شهادت قرار ندهید." ان شالله نیروهای مخلص بمانند برای انقلابمان الحمدلله خبر شهادت هادی خضرایی تکذیب شد ان شالله شهادت در رکاب امام زمان @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم 📖 صفحه۸۲ شرکت در ختم قرآن برای فرج @parastohae_ashegh313