eitaa logo
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
1.9هزار دنبال‌کننده
14.5هزار عکس
3.7هزار ویدیو
40 فایل
•❤️|شـهیـد ســید مــرتـضـے آویـنــے: در عالمـ رازےاست کہ جز بـہ بهـای خــون فـــــاش نمـیشـود.💖 ایــنــجــا⇦ 『قـطـعـہ‌اےاز بـهشـ😍ــت』 『شـهـدای گمنـام』(زندگی به سبـ💚ــڪ شهـدا) 🌹°بیسیم چی ڪانال ☜ @Hasibaa2
مشاهده در ایتا
دانلود
خندۀ شــیطنت آمیزی کردم و گفتم: «شــما که این قدر به ازدواج تو ســن پایین اعتقاد داری، چرا خودت بیست و هشت سالگی ازدواج کردی؟!» سر شوخی پا گرفت و حسین حاضرجوابی کرد: «دختردایی، مثل اینکه یادت رفته همون موقع هم تو هجده نوزده ساله بودی. خیلی انتظار کشیدم به اون سن رسیدی وگرنه خودت می دونی که مامانم از بچگی، تو رو برا من، انتخاب کرده بود و...» دهنش گرم و ذائقه اش از یاد روزهای ازدواجمان شــیرین شــده بود. می خواست سر به سرم بگذارد اما من رفتم سر ازدواج وهب: «من که از خدامه عروس بیارم، یه عروس مؤمن و نجیب و با اصالت.» موضوع را با وهب مطرح کردم. بچّه ام سرش را پایین انداخت و گفت: «هرچی شما بگید.» تازه فهمیدم که چقدر از حسین عقبم. دست به کار شدم. برای حسین و من و وهب، شهرت و ثروت، ملاک انتخاب نبود. هم ترازی خانواده ها را در ارادت به اهل بیت معنا می کردیم و خیلی زود به گزینۀ مناســب رســیدیم. خانوادۀ دختر خیلی خوب برخورد کردند و زودتر از آن که فکر می کردیم، سور و سات عقد فراهم شد. حسین به نمایندۀ ولی فقیه و امام جمعۀ همدان آیت الله موسوی همدانی خیلی اعتقاد و ارادت داشت. او هم عاشق حسین بود. حاج آقا درخواست حسین را پذیرفت و خطبۀ عقد وهب و عروس خانم را خواند. 🥀خاطرات همسر شهید سردار حسین همدانی🥀 @parastohae_ashegh313
هنــوز محــو قیافــۀ ناآشــنایش بــودم، جــواب دادم: «الحمــدالله، همین که شــما رو سالم و سرحال می بینیم، خوبِ خوبیم! شما چرا این جوری شدی؟ یاد روزهای جنگ خودمون افتادم، چقدر موهات بلند شده یعنی اینجا هم فرصت رفتن به سلمانی ندارید؟!» خندید و گفت: «چند روزی که اینجا باشــید می بینید که همون شــرایط جنگ خودمونــه، شــاید هــم بدتــر! اینجــا ریــش و قیچــی دســت مســلّحینه کــه البته اگه دستشون برسه، به جای ریش، گردن می زنن!» منظور حسین از مسلحین همان مخالفین دولت بودند که من آنها را به عنوان تکفیــری می شــناختم. خواســتم بپرســم «چــرا می گــی مســلحین؟» کــه با حرکت دســت انــگار بــه کســی اشــاره کــرد، تــازه متوجه اطراف شــدم. جوانــی به نظرم عرب، پشت سر حسین، ایستاده بود جلوی ماشینی که با وجود چند سوراخ، هنوز شکل و شمایل ماشین های ضدگلوله را داشت. جوان نجیبانه جلو آمد، طوری که او نشنود از حسین پرسیدم: «محافظ شماست؟!» 🥀خاطرات همسر شهید سردار حسین همدانی🥀 @parastohae_ashegh313
7.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹خانواده معظم عزیز محمدعباس و محمدحسین و محمدحسن و مادر بزرگوار شهید عزیز آقامحسن اهل کرمان قهرمان اللهم‌عجل‌لولیک‌‌الفرج @parastohae_ashegh313
[ 🧕🏻°🔗] 🌹«خواهرانم! همان‌طور ڪه ما در جبهه­‌ها با این دشمن ڪافر می‌جنگیم، شما نیز به نوبه­‌ خود با صبر و بردباری و با و پوشش خود با دشمنان داخلی بجنگید، زیرا پیروزی از آن ماست. @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Part06_نمایش من زنده ام.mp3
7.24M
🎧 📗 من_زنده_ام فصل ❻ اللّهمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفَرَج ┄┅═✧❁🌴❁✧═┅┄ فصل 5👇🏻 https://eitaa.com/parastohae_ashegh313/28372
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم 📖 صفحه112 شرکت در ختم قرآن برای فرج @parastohae_ashegh313